قیام زید بن علی 1

مجموعه تاریخ تطبیقی اسلام از حاج آقا طائب

چهارشنبه، 16 فروردین 1396

40 دقیقه

بسم الله الرحمن الرحیم

در این جلسه، دو مطلب، یکی دررابطه با زید­بن­علی و دوم درباره نوع عملکرد ائمه(ع) مخصوصا بعد از عاشورا بیان می­شود.

درباره قیام زیدبن‌علی

راجع به زیدبن­علی و اینکه حرکت او چگونه بود، قضاوت خیلی سخت و دشوار است؛ چون درباره او، هم روایت ذامّه وجود دارد و هم روایت مادحه. ولی توجه به یک نکته، یک مطلب عمیقی را باز می­کند و آن اینکه شرایط عملی برای ائمه(ع) چقدر دشوار بود!

حرکت زیدبن‌علی، در زمان هشام­بن­عبدالملک است. ایشان در سن 42 سالگی به شهادت می­رسند. دو سال از امام صادق(ع) بزرگ‌تر و از برادرشان امام باقر(ع) بیست‌وپنج سال کوچک‌تر بود. حرکت ایشان علیه هشام­بن­عبدالملک در زمان امام صادق(ع) اتفاق افتاد؛ چون امام باقر(ع) در سال 114 به شهادت رسیدند، درحالی‌که حرکت زید در سال 122 یا 123 رخ داد.

تفاوت قیام زید با قیام بنی‌الحسن و فرزندان زید

پیوست حرکت زید، حرکت بنی­عباس شد و حرکت بنی­العباس را بنی­الحسن حمایت کردند و حتی فرزندان زید هم با بنی­العباس همکاری کردند. معلوم بود که امام صادق(ع) با حرکت بنی­عباس مخالف بودند و همین‌طور با همکاری بنی­الحسن با بنی­العباس؛ اما بعضی از اصحاب این را برنمی­تافتند و با بنی­العباس همکاری می­کردند. در روایت صحیحه­ای که مرحوم کلینی آن را نقل می­کند، یک نفر به حضرت عرض می­کند که اگر قیام کنیم چگونه است؟ حضرت می­فرمایند: ببینید تحت چه پرچمی قصد دارید قیام کنید. انسان دو بار عمر نمی­کند؛ اگر دو بار عمر می­کرد، یک بار تحت یک پرچمی می­رفت و تجربه­ای حاصل می­کرد و برای مرتبه دوم راه را درست انتخاب می­کرد؛ ولی یک بار بیشتر عمر نمی­کند و اگر از آن عبور کند، تمام شده است. باید دید امامی که تحت پرچم او قیام انجام می­شود کیست؟ بعد حضرت می­فرمایند: نگویید زید قیام کرد؛ اگر زید قیام کرد، به خودش دعوت نمی­کرد؛ إنّما یدعو إلی الرضا من آل‌محمد(ع)؛ زید می­گفت: باید دید در آل­البیت(ع) چه کسی مورد رضایت است تا دور او جمع شد(رضا یعنی کسی که برای ریاست صلاحیت دارد). پس زید به خودش دعوت نمی­کرد؛ علیه ظلم قیام کرد تا آن را نابود کند. حضرت در ادامه می­فرمایند: اگر موفق می­شد، وفا ­کرده و حکومت را واگذار می­کرد؛ یعنی برای خودش حرکت نمی­کرد؛ اما کسانی که الآن قیام می­کنند، وقتی به آنها می­گوییم، اطاعت نمی­کنند؛ چه رسد به روزی که مسلط شوند!

براساس این روایت، نیّت زید مورد امضا و درست است. حال با روایاتی که این جریان را رد می­کند چه باید کرد؟

تحریف علت قیام زید توسط حاکمیت و یهود

بالأخره حرکت زید یک آشوبی در کوفه ایجاد کرد و سروصدای این آشوب تا شام هم رفت و مدتی هشام­بن­عبدالملک را به خودش مشغول کرد. وقتی به مَراجع عامه مراجعه شود، باید خیلی مطلب راجع به این حرکت به این تندی وجود داشته باشد. وقتی به مراجع و تراجم عامه مراجعه شود، ملاحظه می­شود که تمام حرمت زید را در یک روایت خلاصه کرده­اند به اینکه فلانی گفت: من شام بودم و زید نزد هشام­بن‌عبدالملک رفت. زید به خاطر بدهکاری، از هشام تقاضای کمک در پرداخت آن کرد و هشام­بن­عبدالملک این کار را انجام نداده و زید را بیرون کرد. زید بعد از آن ماجرا به کوفه آمد و شورش را به راه انداخت. شورش تمام شد و زید کشته شد و سر او را به اطراف فرستادند.

همین راوی می­گوید که او بعدا به دیدار هشام­بن­عبدالملک رفت و از زید صحبت شد. راوی به هشام می­گوید: آیا می­دانی ماجرای زید در مورد چه چیزی بود؟ هشام می­گوید: خیر. راوی می­گوید: بر سر این مسئله که 500هزار درهم بدهکار بود و نزد تو آمد تا به او کمک کنی، ولی تو به او کمک نکردی و او هم به همین دلیل شورش کرد. هشام گفت: آیا به همین دلیل بود؟! راوی می­گوید: بله. هشام گفت: زودتر به من می­گفتی؛ برای من هزینه پرداخت 500هزار درهم کمتر از قیام و شورش زید بود.

از این داستان، قوت و توانمندی حاکمیت آن روز در تحریف معلوم می­شود. در درون حرکت زید چیزی به عنوان اینکه بدهکار یا طلبکار است وجود ندارد؛ اما حاکمیت آن‌قدر ید قوی در تحریف دارد که این داستان را جعل می­کند و اعتقاد همه هم بر همین است که زید برای امور شخصی قیام کرده و باج می­خواست و چون به او ندادند، قیام کرد!

در قرآن، یهود به عنوان تحریف­گر معرفی شده است. یهود قدرت و توانمندی زیادی در تحریف واقعیات دارد که یک مسئله به این روشنی را تحریف و زید را یک شخصیت باج­گیر و دنیایی معرفی می­کند و با این تحریف­گری، هیچ فرآیند بدی برای هشام در پی ندارد.

به این ‌جهت – همچنان که در باب قیام زید هم گفته شده است – در مورد کسانی که علیه حکومت­های زمان خودشان قیام کردند، نمی­توان خیلی به این حدیث­هایی که در رد و ایجاب آنها می­آید اعتماد کرد؛ چون دستگاه تحریف­گر حاکم با آن شخص مقابله و قطعا شروع به جعل حدیث می­کند.

ضعف سند روایاتی که قیام زید را تقبیح می‌کند

بعد از شهادت امام باقر(ع) زید حرکت خودش را شروع کرد. مرحوم کلینی روایاتی را نقل می­کند که دقیقا مقابل آن روایت صحیحه­ای است که می­گوید زید قیام کرد تا کمر یک ظلمی را بشکند. این روایات، زید را به جاهل بودن متهم کرده و می­گویند زید نمی­فهمید و زودتر از موعد خودش حرکت را شروع کرد. در بین این روایات، روایت صحیحه وجود ندارد و رُوات در سلسله‌سند آنها یا مجهول‌اند و یا ضعیف­. البته اینکه حضرات معصومین(ع) در مورد حرکت زید بفرمایند حرکت او به‌هنگام نیست، دال بر بدی و قبح فاعلی نیست.

در یک روایتی آمده که زید به امام باقر(ع) و امام صادق(ع) پرخاش می­کند؛ ولی با توجه به روایتی که حضرت از زید تعریف کردند، این روایت قطعا مردود است؛ علاوه بر اینکه سند هم ندارد. در این روایت آمده که زید به امام(ع) عرض کرد می­خواهد قیام کند، اما حضرت او را از این کار نهی کرد. زید به حضرت گفت: تو امام نیستی؛ چون امام کسی است که قیام کند و ترس نداشته باشد؛ امام کسی نیست که در کنج خانه بنشیند. به عبارتی، زید در این روایت، امام(ع) را متهم می­کند. سپس حضرت می­فرمایند که تو فکر می­کنی من عالمانه حرکت می­کنم یا جاهلانه؟ حضرت حکم خدا را بیان کرده و می­فرمایند: اگر کسی قبل از یاد گرفتن پرواز، پرواز کند قهرا سقوط می­کند.

چنین روایاتی با روایت صحیحه­ای که قبلا بیان شد، در تعارض است و قطعا می­توان گفت آن جریانی که برای زید آن داستان را جعل کرد، می­تواند چنین روایتی را جعل کند و بگوید که حرکت زید یک حرکت شخصی بود که نه امام صادق(ع) او را قبول داشته است و نه حاکمیت؛ لذا به هر دلیل، می­بایست از میان برداشته می­شد. در برابر این روایات، آن روایت صحیح وجود دارد که امام صادق(ع) می­فرماید: حرکت الآن (حرکت بنی­عباس) را به حرکت زید قیاس نکنید. اگر حرکت زید به‌طور مطلق باطل بود، حضرت نمی­فرمودند که این حرکت را با حرکت زید مقایسه نکنید؛ چون رهبر موجودین فاسد است، ولی زیدٌ قام علی ظلمٍ لیُنقِضَه. هدف زید خیر بود و اگر موفق می­شد، وفا می­کرد.

سؤال: آیا می­توان روایات را به سه دسته تقسیم کرد: روایاتی که زید و حرکت او را تأیید می­کند؛ روایاتی که از لحاظ تاکتیکی، نواقصی را به قیام زید وارد می­کند که مثل قیام توابین به‌جا نبود، منتهی طرح کردن این روایات به خاطر تقیه باشد و دسته سوم، روایاتی که جعل شده است؟

استاد: در زمان اهل بیت(ع)، امر، دایر بین قیام و قعود است و در این‌جا، تاکتیک آن دخلی در حسن و قبح ندارد. قیام توابین ذاتا غلط بود و نباید در آن زمان دست به شمشیر می­بردند. قیام توابین، حرکتی نیست که بتوان به آن تاکتیکی گفت. شاید آنچه مورد نظر شماست، این باشد که یک حرکت غلط وجود دارد که اگرچه قبح فعلی دارد، ولی قبح فاعلی ندارد؛ و یک حرکت ممکن است قبح فعلی نداشته باشد، ولی قبح فاعلی داشته باشد؛ مثل کسانی که اموال خودشان را ریاءً به فقرا می­دهند؛ و یک حرکتی ممکن است هم قبح فاعلی داشته باشد و هم قبح فعلی؛ مثل حرکت یزید؛ و بالأخره، یک حرکتی هم حسن فعلی و هم حسن فاعلی دارد؛ مثل حرکت اهل‌بیت(ع). الآن بحث در این است که آیا فعل زید قبح داشت، ولی خودش حسن داشت؟ یا خودش و فعلش هردو قبح داشتند؟ یا اینکه خودش و فعلش هر دو حسن داشتند، منتهی اهل‌بیت(ع) به دلیل وضعیت موجود نمی­توانستند حرکت او را تأیید کنند؟

اگر کسی بدون امام حرکت کند، قطعا زمین خواهد خورد؛ حرکت بدون امام ولو درست باشد، ولی چون بدون امام است، غلط می‌باشد.

آیا بنی­عباس به‌واسطه قیام زید به حکومت رسیدند؟

سؤال: یک بعد منفی می­توان در قیام زید و فرزندش لحاظ کرد؛ چراکه این جریان باعث شد بنی­عباس به‌واسطه همین جریان به حکومت برسند.

استاد: حرکت شخص زید هیچ ارتباطی با بنی­عباس نداشت و باید حساب زید را از فرزندانش جدا کرد. اشتباه فرزندان زید این بود که حرکت را به بنی­عباس پیوند زده و با آنها همکاری کردند. روایتی که می­گوید زید را با موجودین قیاس نکنید، به همین دلیل است؛ یعنی حرکت زید با حرکت این افراد متفاوت است. حرکت زید حرکت سالمی است و حرکت این افراد سالم نیست. از این روایت می­توان فهمید که حرکت زید با هدایت همراه بود و حسن فعلی و فاعلی داشت؛ یعنی باید یک حرکتی صورت می­گرفت و زید هم در این حرکت به شهادت می­رسید. مگر اینکه روایاتی که در آنها حضرت زید را از این کار نهی می­کند، صحیح دانسته شود که در این صورت، قیام زید حسن فاعلی ندارد.

تفاوت قیام زید با قیام مختار

در مورد قیام مختار، هیچ دلیلی وجود ندارد مبنی بر اینکه او با معصومین دیداری داشته است تا نظرات آنان را در مورد قیام خود بداند. مختار با محمد حنفیه صحبتی داشته است و حال آنکه محمد حنفیه امام نیست. حرکت مختار با زید کاملا متفاوت است؛ مختار عالِم نیست، ولی زید عالم و فقیه بود. در کافی شریف روایاتی فقهی وجود دارد که زید از اهل‌بیت(ع) نقل می­کند و حال آنکه چنین روایاتی از مختار وجود ندارد. دعاهایی که از طرف ائمه(ع) در مورد مختار وارد شده است، به این دلیل بود که او از طرف اهل­بیت(ع) مردود محسوب نشود تا طرف مقابل و دشمن نتواند بگوید که حرکت عاشورا و قتل حسین­بن­علی(ع) صحیح بود. مختار کاری کرد که اگر اهل­بیت(ع) او را رد کنند، قتله سیدالشهدا(ع) مورد تأیید واقع می­شوند و اگر به‌طور مطلق او را قبول کنند، سؤال می­شود که آیا چنین نوع کشتاری که مختار انجام داد، مورد تأیید اهل­بیت(ع) بود؟ وقتی ابن­ملجم مرادی با شمشیر بر فرق مبارک حضرت امیر(ع) زد، حضرت در وصیتی که به امام حسن(ع) داشتند فرمودند: اگر زنده ماندم، خودم می­دانم چه کنم و اگر از دنیا رفتم، فقط با یک ضربت شمشیر او را بکشید.

آیا قیام زید مورد عدم حمایت امام معصوم(ع) و مورد حمایت ائمۀ مذاهب اربعه قرار گرفت؟

سؤال: اگر قیام زید برحق است، آیا حمایت کردن زید بر امام واجب نیست؟

استاد: خیر؛ چون امام فرمانده کل است که یک حرکتی را اداره می­کند؛ اگر امام صلاح بدانند که یک نفر در یک نقطه قتال کند، بر امام واجب نیست با او همراهی کند.

سؤال: اینکه ائمۀ مذاهب اربعه از زید حمایت می­کردند، عجیب نیست؟

استاد: ائمۀ اربعه اصلا در آن زمان وجود نداشتند.

سؤال: آیا ابوحنیفه به زید تمایل نداشت؟

استاد: اینها زیدی بودند نه طرفدار خود زید؛ باید بین حرکت زیدیه و بین خود زید و حرکتش تفاوت قائل شد. زیدبن­علی در سال 123 به شهادت رسید؛ درحالی‌که ائمه مذاهب اربعه مربوط به سال­های 150 و 160 هستند. آنچه مورد بحث است، شخصیت خود زید و قیام اوست.

چرا امام معصوم در مورد قیام زید موضع رسمی نمی‎‌گیرد؟

علت طرح این بحث به این دلیل است که بتوان فهمید قدرت تحریف آن‌قدر بالا بود که حضرات معصومین(ع) وقتی بخواهند در چنین فضا و وضعیتی فعالیت کنند و این فضای عملیات روانی، حرکت ائمه(ع) را تحت­الشعاع قرار ندهد، چه‌قدر صحبت کردن و موضع­گیری دشوار است. اگر حضرت با این جوی که در باب زید ایجاد شده است، یک موضع رسمی بگیرند – با توجه به اینکه شایعه شده بود زید برای پول قیام کرد و کشته شد و از طرفی، حضرت رسانه و تبلیغات در اختیار ندارند – حضرت را به عنوان کسی که خواهان مادیات است معرفی می­کردند. این روایت هم که می­گوید: نگویید زید قیام کرد و حرکت زید را با دیگران قیاس نکنید و اگر موفق می­شد وفا می­کرد، به صورت پنهانی بیان شده است.

پس قیام زید را تحریف کردند؛ آن‌هم با قدرت تحریفی که دشمن دارد. البته قیام زید ریشه­دار است. در روایتی که سند آن دارای ایراد است، آمده که زید محضر امام(ع) رسیده و نیت خود را در این زمینه بیان می­کند و حضرت از او سؤال می­کنند که آیا تو نامه نوشتی یا اینکه کوفیان به تو نامه نوشتند؟ زید در پاسخ می­گوید که کوفیان نامه نوشتند. حضرت فرمودند: پس نرو؛ این مردم به قول خودشان وفا نمی­کنند. ولی باز حضرت تأکید کردند که می­بینم بدن تو را به صلیب می­کشند.

همراه زید بیش از 100 نفر به شهادت رسیدند. وقتی زید به شهادت رسید، حضرت برای خانواده­های شهدا پول می­فرستادند و خرجی خانواده­های شهدا را می­دادند. افراد زیادی با زید بیعت کردند، ولی بیعت را شکستند(1).

به دلیل روایات نمی­توان در مورد زید تحلیل کرد که حرکتش چگونه بود؛ چون برخی روایات که می­گوید حرکت زید اشتباه بود، قبح فاعلی را ثابت می­کند؛ درحالی‌که روایت صحیحه می­گوید قیام او قبح فاعلی نداشته است و اگر موفق می­شد، وفا می­کرد.

در تنگنای مالی قرار دادن اهل‌بیت(ع) توسط حاکمیت و یهود

یک نکته­ای که وجود دارد اینکه خلفا می­خواستند حضرات معصومین(ع) را خراب کنند و به چالش بکشند. نمونه‌اش داستان ذیل است:

در زمان امام صادق(ع) شخصی به نام جعفربن­محمدبن­اشعث وجود داشت که در همان زمان شیعه شد. جعفربن­محمدبن­اشعث به صفوان می­گوید: آیا می­دانی برای چه من شیعه شدم؟ صفوان می­گوید: خیر. جعفر می­گوید که پدرم یک مطلبی را نقل کرد و من به‌خاطر آن شیعه شدم و آن اینکه پدرم با منصور دوانیقی همکاری می­کرد. یک روز منصور به او می­گوید که به یک شخص باهوش و کاربلد نیاز دارد تا یک مأموریتی به او بدهد. پدرم به او گفت که شخصی را می­شناسد که فهمیده و کاربلد است و دایی خودش ابن‌مهاجر را معرفی می­کند. منصور به ابن‌مهاجر می­گوید: این پول را می­گیری و به مدینه می­روی. آن‌جا این پول را بین بنی­الحسن و همچنین جعفربن‌محمد تقسیم می­کنی و نمی­گویی که این پول از کجا آمده است؛ والا قبول نمی­کنند. بگو یکی از محبین اهل­بیت و اهل خراسان هستی. در خراسان عده­ای از شیعیان جمع شده و این پول را دادند تا من بین شماها توزیع کنم؛ به شرط اینکه شماها این اقدامات را انجام دهید. منصور در ادامه می­گوید: به هرکس که پول را دادی، از او رسید می­گیری.

آن شخص می­گوید: به مدینه رفته و به سادات حسنی یک‌به‌یک پول می­دادم(2). تا اینکه خواستم سهم جعفربن­محمد را بدهم. سراغ او را گرفتم. گفتند در مسجد است. به مسجد رسیدم و دیدم که ایشان در نماز هستند. من نشستم تا نمازشان تمام شد. بعد از نماز، حضرت به او فرمودند: ابن‌مهاجر از خدا بترس. اهل­بیت پیامبر(ص) تازه از بنی‌مروان خلاص شدند؛ بنابراین خیلی فقیر هستند و به پول نیاز دارند. ابن‌مهاجر به حضرت عرض کرد: برای چه این حرف را می­زنید؟ حضرت فرمودند: مگر منصور به تو پول نداده تا بین افراد تقسیم کنی و سپس از آنها اقداماتی را بخواهی و بعد هم گفت که از افرادی که پول دادی، رسید بگیر؟(3).

ابن­مهاجر می­گوید: دیدم حضرت همه داستان و ماجرا را بیان کرد. از من پول نگرفت و من نزد منصور برگشتم. منصور از او گزارش کار خواست و او همه قضیه را برای منصور تعریف کرد. سپس منصور گفت: در میان اهل­بیت همیشه یک نفر وجود دارد که محدَّث است؛ یعنی کسی وجود دارد که به او اخبار غیبی می­رسد و امروز کسی نیست جز جعفربن‌محمد. راوی این داستان می­گوید: من متوجه شدم که جریان امامت حق است.

این داستان نقل شد برای اینکه خطر کاری یهود که فقیر نگه داشتن جبهه اهل­بیت(ع) بود، معلوم شود.

چرا حضرات معصومین(ع) زید را علنی تأیید نمی­کردند؟

این مطلب که چرا حضرات معصومین(ع) زید را علنی تأیید نمی­کردند، به این دلیل بود که جبهه دشمن می­خواست حرکت علیه حاکمیت را کشف کند. منصور پول را داده و به واسطه گفته بود که شرط کند آنها یک‌سری اقدامات را انجام دهند. این اقدامات، اقداماتی علیه منصور بود تا بعدا بتواند با سند و مدرک به افراد بگوید که تو علیه حکومت اقداماتی انجام دادی. پس معلوم می­شود که اگر زید در زمان حضرت، به دستور خود حضرت حرکت را شروع کرده بود، نباید حرکت به امام(ع) منتسب شود؛ چون حرکت برای این است که امام(ع) نجات پیدا کند، و حال اگر امام(ع) زید را تأیید کنند، باعث کشته شدن امام(ع) می­شود.

حکام جور همگی در یک خط و در یک سیر بودند. زیرکی هشام از منصور کمتر نبود و هردو تعلیم­دیده یک مکتب­اند؛ منتهی مدل حرکت در زمان امام صادق(ع) به‌گونه­ای بود که می­توان کشف کرد.

تربیت شاگردان برجسته توسط امام سجاد(ع)

مطلب دیگر این است که مادر امام صادق(ع) دختر قاسم فرزند محمدبن­ابی­بکر است. امام صادق(ع) از مادر خودشان تعریف می­کردند که اگرچه از لحاظ نسبی به ابوبکر می­رسد، اما زنی بسیار خوب و متدیّنه بوده است. حضرت فرمودند: سعیدبن‌مسیَّب و قاسم­بن­محمدبن­ابی­بکر و ابی‌خالد کابلی از ثقات علی­بن­الحسین(ع) بودند. راجع به سعیدبن‌مسیب و قاسم اگر مطالعه شود، جایگاه‌شان در میان علوم اهل سنت و روایات آنها معلوم می­شود؛ جایگاه بسیار بالایی در بین اهل سنت دارند. معلوم می­شود که امام سجاد(ع) چه اشخاصی را تربیت کرده بودند و حضرت توسط این اشخاص تا کجاها مدیریت می­کردند. نوع علمای اهل سنت و روات در زمان بنی­امیه به‌بعد شاگرد سعیدبن‌مسیب بودند؛ یعنی از سال 80 به بعد، کسانی که از میان بنی‌عباس جزء علما بودند، با یک واسطه یا بی‌واسطه شاگردان سعیدبن‌مسیب بودند.

(1). کوفه یک‌شبه به بی­وفایی متهم نشد؛ بلکه به مرور زمان تکرار شد. در زمان امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و برای زید این داستان بی­وفایی تکرار شد. کوفه بی­وفاست و زیاد امتحان منفی داشته است.

(2). این قضیه مربوط به زمانی است که هنوز منصور ضربه­ای به سادات حسنی نزده بود و سادات حسنی هم هنوز اقدامی علیه منصور انجام نداده بودند.

(3). حضرت در این قضیه به این نکته اشاره کردند که بنی­مروان تازه از بین رفته و اهل­بیت(ع) فقیرند. یکی از شگردهای حاکمیتِ آن زمان این بود که اهل­بیت(ع) و تابعین آنها را در فقر نگه می­داشتند تا به خاطر فقر سراغ حاکمیت بروند. اگر دیده می­شود که امروز فشار اقتصادی بر ایران و مسلمانان وارد می­کنند، کار و خط یهود است.