بسم الله الرحمن الرحیم
در این جلسه، دو مطلب، یکی دررابطه با زیدبنعلی و دوم درباره نوع عملکرد ائمه(ع) مخصوصا بعد از عاشورا بیان میشود.
درباره قیام زیدبنعلی
راجع به زیدبنعلی و اینکه حرکت او چگونه بود، قضاوت خیلی سخت و دشوار است؛ چون درباره او، هم روایت ذامّه وجود دارد و هم روایت مادحه. ولی توجه به یک نکته، یک مطلب عمیقی را باز میکند و آن اینکه شرایط عملی برای ائمه(ع) چقدر دشوار بود!
حرکت زیدبنعلی، در زمان هشامبنعبدالملک است. ایشان در سن 42 سالگی به شهادت میرسند. دو سال از امام صادق(ع) بزرگتر و از برادرشان امام باقر(ع) بیستوپنج سال کوچکتر بود. حرکت ایشان علیه هشامبنعبدالملک در زمان امام صادق(ع) اتفاق افتاد؛ چون امام باقر(ع) در سال 114 به شهادت رسیدند، درحالیکه حرکت زید در سال 122 یا 123 رخ داد.
تفاوت قیام زید با قیام بنیالحسن و فرزندان زید
پیوست حرکت زید، حرکت بنیعباس شد و حرکت بنیالعباس را بنیالحسن حمایت کردند و حتی فرزندان زید هم با بنیالعباس همکاری کردند. معلوم بود که امام صادق(ع) با حرکت بنیعباس مخالف بودند و همینطور با همکاری بنیالحسن با بنیالعباس؛ اما بعضی از اصحاب این را برنمیتافتند و با بنیالعباس همکاری میکردند. در روایت صحیحهای که مرحوم کلینی آن را نقل میکند، یک نفر به حضرت عرض میکند که اگر قیام کنیم چگونه است؟ حضرت میفرمایند: ببینید تحت چه پرچمی قصد دارید قیام کنید. انسان دو بار عمر نمیکند؛ اگر دو بار عمر میکرد، یک بار تحت یک پرچمی میرفت و تجربهای حاصل میکرد و برای مرتبه دوم راه را درست انتخاب میکرد؛ ولی یک بار بیشتر عمر نمیکند و اگر از آن عبور کند، تمام شده است. باید دید امامی که تحت پرچم او قیام انجام میشود کیست؟ بعد حضرت میفرمایند: نگویید زید قیام کرد؛ اگر زید قیام کرد، به خودش دعوت نمیکرد؛ إنّما یدعو إلی الرضا من آلمحمد(ع)؛ زید میگفت: باید دید در آلالبیت(ع) چه کسی مورد رضایت است تا دور او جمع شد(رضا یعنی کسی که برای ریاست صلاحیت دارد). پس زید به خودش دعوت نمیکرد؛ علیه ظلم قیام کرد تا آن را نابود کند. حضرت در ادامه میفرمایند: اگر موفق میشد، وفا کرده و حکومت را واگذار میکرد؛ یعنی برای خودش حرکت نمیکرد؛ اما کسانی که الآن قیام میکنند، وقتی به آنها میگوییم، اطاعت نمیکنند؛ چه رسد به روزی که مسلط شوند!
براساس این روایت، نیّت زید مورد امضا و درست است. حال با روایاتی که این جریان را رد میکند چه باید کرد؟
تحریف علت قیام زید توسط حاکمیت و یهود
بالأخره حرکت زید یک آشوبی در کوفه ایجاد کرد و سروصدای این آشوب تا شام هم رفت و مدتی هشامبنعبدالملک را به خودش مشغول کرد. وقتی به مَراجع عامه مراجعه شود، باید خیلی مطلب راجع به این حرکت به این تندی وجود داشته باشد. وقتی به مراجع و تراجم عامه مراجعه شود، ملاحظه میشود که تمام حرمت زید را در یک روایت خلاصه کردهاند به اینکه فلانی گفت: من شام بودم و زید نزد هشامبنعبدالملک رفت. زید به خاطر بدهکاری، از هشام تقاضای کمک در پرداخت آن کرد و هشامبنعبدالملک این کار را انجام نداده و زید را بیرون کرد. زید بعد از آن ماجرا به کوفه آمد و شورش را به راه انداخت. شورش تمام شد و زید کشته شد و سر او را به اطراف فرستادند.
همین راوی میگوید که او بعدا به دیدار هشامبنعبدالملک رفت و از زید صحبت شد. راوی به هشام میگوید: آیا میدانی ماجرای زید در مورد چه چیزی بود؟ هشام میگوید: خیر. راوی میگوید: بر سر این مسئله که 500هزار درهم بدهکار بود و نزد تو آمد تا به او کمک کنی، ولی تو به او کمک نکردی و او هم به همین دلیل شورش کرد. هشام گفت: آیا به همین دلیل بود؟! راوی میگوید: بله. هشام گفت: زودتر به من میگفتی؛ برای من هزینه پرداخت 500هزار درهم کمتر از قیام و شورش زید بود.
از این داستان، قوت و توانمندی حاکمیت آن روز در تحریف معلوم میشود. در درون حرکت زید چیزی به عنوان اینکه بدهکار یا طلبکار است وجود ندارد؛ اما حاکمیت آنقدر ید قوی در تحریف دارد که این داستان را جعل میکند و اعتقاد همه هم بر همین است که زید برای امور شخصی قیام کرده و باج میخواست و چون به او ندادند، قیام کرد!
در قرآن، یهود به عنوان تحریفگر معرفی شده است. یهود قدرت و توانمندی زیادی در تحریف واقعیات دارد که یک مسئله به این روشنی را تحریف و زید را یک شخصیت باجگیر و دنیایی معرفی میکند و با این تحریفگری، هیچ فرآیند بدی برای هشام در پی ندارد.
به این جهت – همچنان که در باب قیام زید هم گفته شده است – در مورد کسانی که علیه حکومتهای زمان خودشان قیام کردند، نمیتوان خیلی به این حدیثهایی که در رد و ایجاب آنها میآید اعتماد کرد؛ چون دستگاه تحریفگر حاکم با آن شخص مقابله و قطعا شروع به جعل حدیث میکند.
ضعف سند روایاتی که قیام زید را تقبیح میکند
بعد از شهادت امام باقر(ع) زید حرکت خودش را شروع کرد. مرحوم کلینی روایاتی را نقل میکند که دقیقا مقابل آن روایت صحیحهای است که میگوید زید قیام کرد تا کمر یک ظلمی را بشکند. این روایات، زید را به جاهل بودن متهم کرده و میگویند زید نمیفهمید و زودتر از موعد خودش حرکت را شروع کرد. در بین این روایات، روایت صحیحه وجود ندارد و رُوات در سلسلهسند آنها یا مجهولاند و یا ضعیف. البته اینکه حضرات معصومین(ع) در مورد حرکت زید بفرمایند حرکت او بههنگام نیست، دال بر بدی و قبح فاعلی نیست.
در یک روایتی آمده که زید به امام باقر(ع) و امام صادق(ع) پرخاش میکند؛ ولی با توجه به روایتی که حضرت از زید تعریف کردند، این روایت قطعا مردود است؛ علاوه بر اینکه سند هم ندارد. در این روایت آمده که زید به امام(ع) عرض کرد میخواهد قیام کند، اما حضرت او را از این کار نهی کرد. زید به حضرت گفت: تو امام نیستی؛ چون امام کسی است که قیام کند و ترس نداشته باشد؛ امام کسی نیست که در کنج خانه بنشیند. به عبارتی، زید در این روایت، امام(ع) را متهم میکند. سپس حضرت میفرمایند که تو فکر میکنی من عالمانه حرکت میکنم یا جاهلانه؟ حضرت حکم خدا را بیان کرده و میفرمایند: اگر کسی قبل از یاد گرفتن پرواز، پرواز کند قهرا سقوط میکند.
چنین روایاتی با روایت صحیحهای که قبلا بیان شد، در تعارض است و قطعا میتوان گفت آن جریانی که برای زید آن داستان را جعل کرد، میتواند چنین روایتی را جعل کند و بگوید که حرکت زید یک حرکت شخصی بود که نه امام صادق(ع) او را قبول داشته است و نه حاکمیت؛ لذا به هر دلیل، میبایست از میان برداشته میشد. در برابر این روایات، آن روایت صحیح وجود دارد که امام صادق(ع) میفرماید: حرکت الآن (حرکت بنیعباس) را به حرکت زید قیاس نکنید. اگر حرکت زید بهطور مطلق باطل بود، حضرت نمیفرمودند که این حرکت را با حرکت زید مقایسه نکنید؛ چون رهبر موجودین فاسد است، ولی زیدٌ قام علی ظلمٍ لیُنقِضَه. هدف زید خیر بود و اگر موفق میشد، وفا میکرد.
سؤال: آیا میتوان روایات را به سه دسته تقسیم کرد: روایاتی که زید و حرکت او را تأیید میکند؛ روایاتی که از لحاظ تاکتیکی، نواقصی را به قیام زید وارد میکند که مثل قیام توابین بهجا نبود، منتهی طرح کردن این روایات به خاطر تقیه باشد و دسته سوم، روایاتی که جعل شده است؟
استاد: در زمان اهل بیت(ع)، امر، دایر بین قیام و قعود است و در اینجا، تاکتیک آن دخلی در حسن و قبح ندارد. قیام توابین ذاتا غلط بود و نباید در آن زمان دست به شمشیر میبردند. قیام توابین، حرکتی نیست که بتوان به آن تاکتیکی گفت. شاید آنچه مورد نظر شماست، این باشد که یک حرکت غلط وجود دارد که اگرچه قبح فعلی دارد، ولی قبح فاعلی ندارد؛ و یک حرکت ممکن است قبح فعلی نداشته باشد، ولی قبح فاعلی داشته باشد؛ مثل کسانی که اموال خودشان را ریاءً به فقرا میدهند؛ و یک حرکتی ممکن است هم قبح فاعلی داشته باشد و هم قبح فعلی؛ مثل حرکت یزید؛ و بالأخره، یک حرکتی هم حسن فعلی و هم حسن فاعلی دارد؛ مثل حرکت اهلبیت(ع). الآن بحث در این است که آیا فعل زید قبح داشت، ولی خودش حسن داشت؟ یا خودش و فعلش هردو قبح داشتند؟ یا اینکه خودش و فعلش هر دو حسن داشتند، منتهی اهلبیت(ع) به دلیل وضعیت موجود نمیتوانستند حرکت او را تأیید کنند؟
اگر کسی بدون امام حرکت کند، قطعا زمین خواهد خورد؛ حرکت بدون امام ولو درست باشد، ولی چون بدون امام است، غلط میباشد.
آیا بنیعباس بهواسطه قیام زید به حکومت رسیدند؟
سؤال: یک بعد منفی میتوان در قیام زید و فرزندش لحاظ کرد؛ چراکه این جریان باعث شد بنیعباس بهواسطه همین جریان به حکومت برسند.
استاد: حرکت شخص زید هیچ ارتباطی با بنیعباس نداشت و باید حساب زید را از فرزندانش جدا کرد. اشتباه فرزندان زید این بود که حرکت را به بنیعباس پیوند زده و با آنها همکاری کردند. روایتی که میگوید زید را با موجودین قیاس نکنید، به همین دلیل است؛ یعنی حرکت زید با حرکت این افراد متفاوت است. حرکت زید حرکت سالمی است و حرکت این افراد سالم نیست. از این روایت میتوان فهمید که حرکت زید با هدایت همراه بود و حسن فعلی و فاعلی داشت؛ یعنی باید یک حرکتی صورت میگرفت و زید هم در این حرکت به شهادت میرسید. مگر اینکه روایاتی که در آنها حضرت زید را از این کار نهی میکند، صحیح دانسته شود که در این صورت، قیام زید حسن فاعلی ندارد.
تفاوت قیام زید با قیام مختار
در مورد قیام مختار، هیچ دلیلی وجود ندارد مبنی بر اینکه او با معصومین دیداری داشته است تا نظرات آنان را در مورد قیام خود بداند. مختار با محمد حنفیه صحبتی داشته است و حال آنکه محمد حنفیه امام نیست. حرکت مختار با زید کاملا متفاوت است؛ مختار عالِم نیست، ولی زید عالم و فقیه بود. در کافی شریف روایاتی فقهی وجود دارد که زید از اهلبیت(ع) نقل میکند و حال آنکه چنین روایاتی از مختار وجود ندارد. دعاهایی که از طرف ائمه(ع) در مورد مختار وارد شده است، به این دلیل بود که او از طرف اهلبیت(ع) مردود محسوب نشود تا طرف مقابل و دشمن نتواند بگوید که حرکت عاشورا و قتل حسینبنعلی(ع) صحیح بود. مختار کاری کرد که اگر اهلبیت(ع) او را رد کنند، قتله سیدالشهدا(ع) مورد تأیید واقع میشوند و اگر بهطور مطلق او را قبول کنند، سؤال میشود که آیا چنین نوع کشتاری که مختار انجام داد، مورد تأیید اهلبیت(ع) بود؟ وقتی ابنملجم مرادی با شمشیر بر فرق مبارک حضرت امیر(ع) زد، حضرت در وصیتی که به امام حسن(ع) داشتند فرمودند: اگر زنده ماندم، خودم میدانم چه کنم و اگر از دنیا رفتم، فقط با یک ضربت شمشیر او را بکشید.
آیا قیام زید مورد عدم حمایت امام معصوم(ع) و مورد حمایت ائمۀ مذاهب اربعه قرار گرفت؟
سؤال: اگر قیام زید برحق است، آیا حمایت کردن زید بر امام واجب نیست؟
استاد: خیر؛ چون امام فرمانده کل است که یک حرکتی را اداره میکند؛ اگر امام صلاح بدانند که یک نفر در یک نقطه قتال کند، بر امام واجب نیست با او همراهی کند.
سؤال: اینکه ائمۀ مذاهب اربعه از زید حمایت میکردند، عجیب نیست؟
استاد: ائمۀ اربعه اصلا در آن زمان وجود نداشتند.
سؤال: آیا ابوحنیفه به زید تمایل نداشت؟
استاد: اینها زیدی بودند نه طرفدار خود زید؛ باید بین حرکت زیدیه و بین خود زید و حرکتش تفاوت قائل شد. زیدبنعلی در سال 123 به شهادت رسید؛ درحالیکه ائمه مذاهب اربعه مربوط به سالهای 150 و 160 هستند. آنچه مورد بحث است، شخصیت خود زید و قیام اوست.
چرا امام معصوم در مورد قیام زید موضع رسمی نمیگیرد؟
علت طرح این بحث به این دلیل است که بتوان فهمید قدرت تحریف آنقدر بالا بود که حضرات معصومین(ع) وقتی بخواهند در چنین فضا و وضعیتی فعالیت کنند و این فضای عملیات روانی، حرکت ائمه(ع) را تحتالشعاع قرار ندهد، چهقدر صحبت کردن و موضعگیری دشوار است. اگر حضرت با این جوی که در باب زید ایجاد شده است، یک موضع رسمی بگیرند – با توجه به اینکه شایعه شده بود زید برای پول قیام کرد و کشته شد و از طرفی، حضرت رسانه و تبلیغات در اختیار ندارند – حضرت را به عنوان کسی که خواهان مادیات است معرفی میکردند. این روایت هم که میگوید: نگویید زید قیام کرد و حرکت زید را با دیگران قیاس نکنید و اگر موفق میشد وفا میکرد، به صورت پنهانی بیان شده است.
پس قیام زید را تحریف کردند؛ آنهم با قدرت تحریفی که دشمن دارد. البته قیام زید ریشهدار است. در روایتی که سند آن دارای ایراد است، آمده که زید محضر امام(ع) رسیده و نیت خود را در این زمینه بیان میکند و حضرت از او سؤال میکنند که آیا تو نامه نوشتی یا اینکه کوفیان به تو نامه نوشتند؟ زید در پاسخ میگوید که کوفیان نامه نوشتند. حضرت فرمودند: پس نرو؛ این مردم به قول خودشان وفا نمیکنند. ولی باز حضرت تأکید کردند که میبینم بدن تو را به صلیب میکشند.
همراه زید بیش از 100 نفر به شهادت رسیدند. وقتی زید به شهادت رسید، حضرت برای خانوادههای شهدا پول میفرستادند و خرجی خانوادههای شهدا را میدادند. افراد زیادی با زید بیعت کردند، ولی بیعت را شکستند(1).
به دلیل روایات نمیتوان در مورد زید تحلیل کرد که حرکتش چگونه بود؛ چون برخی روایات که میگوید حرکت زید اشتباه بود، قبح فاعلی را ثابت میکند؛ درحالیکه روایت صحیحه میگوید قیام او قبح فاعلی نداشته است و اگر موفق میشد، وفا میکرد.
در تنگنای مالی قرار دادن اهلبیت(ع) توسط حاکمیت و یهود
یک نکتهای که وجود دارد اینکه خلفا میخواستند حضرات معصومین(ع) را خراب کنند و به چالش بکشند. نمونهاش داستان ذیل است:
در زمان امام صادق(ع) شخصی به نام جعفربنمحمدبناشعث وجود داشت که در همان زمان شیعه شد. جعفربنمحمدبناشعث به صفوان میگوید: آیا میدانی برای چه من شیعه شدم؟ صفوان میگوید: خیر. جعفر میگوید که پدرم یک مطلبی را نقل کرد و من بهخاطر آن شیعه شدم و آن اینکه پدرم با منصور دوانیقی همکاری میکرد. یک روز منصور به او میگوید که به یک شخص باهوش و کاربلد نیاز دارد تا یک مأموریتی به او بدهد. پدرم به او گفت که شخصی را میشناسد که فهمیده و کاربلد است و دایی خودش ابنمهاجر را معرفی میکند. منصور به ابنمهاجر میگوید: این پول را میگیری و به مدینه میروی. آنجا این پول را بین بنیالحسن و همچنین جعفربنمحمد تقسیم میکنی و نمیگویی که این پول از کجا آمده است؛ والا قبول نمیکنند. بگو یکی از محبین اهلبیت و اهل خراسان هستی. در خراسان عدهای از شیعیان جمع شده و این پول را دادند تا من بین شماها توزیع کنم؛ به شرط اینکه شماها این اقدامات را انجام دهید. منصور در ادامه میگوید: به هرکس که پول را دادی، از او رسید میگیری.
آن شخص میگوید: به مدینه رفته و به سادات حسنی یکبهیک پول میدادم(2). تا اینکه خواستم سهم جعفربنمحمد را بدهم. سراغ او را گرفتم. گفتند در مسجد است. به مسجد رسیدم و دیدم که ایشان در نماز هستند. من نشستم تا نمازشان تمام شد. بعد از نماز، حضرت به او فرمودند: ابنمهاجر از خدا بترس. اهلبیت پیامبر(ص) تازه از بنیمروان خلاص شدند؛ بنابراین خیلی فقیر هستند و به پول نیاز دارند. ابنمهاجر به حضرت عرض کرد: برای چه این حرف را میزنید؟ حضرت فرمودند: مگر منصور به تو پول نداده تا بین افراد تقسیم کنی و سپس از آنها اقداماتی را بخواهی و بعد هم گفت که از افرادی که پول دادی، رسید بگیر؟(3).
ابنمهاجر میگوید: دیدم حضرت همه داستان و ماجرا را بیان کرد. از من پول نگرفت و من نزد منصور برگشتم. منصور از او گزارش کار خواست و او همه قضیه را برای منصور تعریف کرد. سپس منصور گفت: در میان اهلبیت همیشه یک نفر وجود دارد که محدَّث است؛ یعنی کسی وجود دارد که به او اخبار غیبی میرسد و امروز کسی نیست جز جعفربنمحمد. راوی این داستان میگوید: من متوجه شدم که جریان امامت حق است.
این داستان نقل شد برای اینکه خطر کاری یهود که فقیر نگه داشتن جبهه اهلبیت(ع) بود، معلوم شود.
چرا حضرات معصومین(ع) زید را علنی تأیید نمیکردند؟
این مطلب که چرا حضرات معصومین(ع) زید را علنی تأیید نمیکردند، به این دلیل بود که جبهه دشمن میخواست حرکت علیه حاکمیت را کشف کند. منصور پول را داده و به واسطه گفته بود که شرط کند آنها یکسری اقدامات را انجام دهند. این اقدامات، اقداماتی علیه منصور بود تا بعدا بتواند با سند و مدرک به افراد بگوید که تو علیه حکومت اقداماتی انجام دادی. پس معلوم میشود که اگر زید در زمان حضرت، به دستور خود حضرت حرکت را شروع کرده بود، نباید حرکت به امام(ع) منتسب شود؛ چون حرکت برای این است که امام(ع) نجات پیدا کند، و حال اگر امام(ع) زید را تأیید کنند، باعث کشته شدن امام(ع) میشود.
حکام جور همگی در یک خط و در یک سیر بودند. زیرکی هشام از منصور کمتر نبود و هردو تعلیمدیده یک مکتباند؛ منتهی مدل حرکت در زمان امام صادق(ع) بهگونهای بود که میتوان کشف کرد.
تربیت شاگردان برجسته توسط امام سجاد(ع)
مطلب دیگر این است که مادر امام صادق(ع) دختر قاسم فرزند محمدبنابیبکر است. امام صادق(ع) از مادر خودشان تعریف میکردند که اگرچه از لحاظ نسبی به ابوبکر میرسد، اما زنی بسیار خوب و متدیّنه بوده است. حضرت فرمودند: سعیدبنمسیَّب و قاسمبنمحمدبنابیبکر و ابیخالد کابلی از ثقات علیبنالحسین(ع) بودند. راجع به سعیدبنمسیب و قاسم اگر مطالعه شود، جایگاهشان در میان علوم اهل سنت و روایات آنها معلوم میشود؛ جایگاه بسیار بالایی در بین اهل سنت دارند. معلوم میشود که امام سجاد(ع) چه اشخاصی را تربیت کرده بودند و حضرت توسط این اشخاص تا کجاها مدیریت میکردند. نوع علمای اهل سنت و روات در زمان بنیامیه بهبعد شاگرد سعیدبنمسیب بودند؛ یعنی از سال 80 به بعد، کسانی که از میان بنیعباس جزء علما بودند، با یک واسطه یا بیواسطه شاگردان سعیدبنمسیب بودند.
(1). کوفه یکشبه به بیوفایی متهم نشد؛ بلکه به مرور زمان تکرار شد. در زمان امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و برای زید این داستان بیوفایی تکرار شد. کوفه بیوفاست و زیاد امتحان منفی داشته است.
(2). این قضیه مربوط به زمانی است که هنوز منصور ضربهای به سادات حسنی نزده بود و سادات حسنی هم هنوز اقدامی علیه منصور انجام نداده بودند.
(3). حضرت در این قضیه به این نکته اشاره کردند که بنیمروان تازه از بین رفته و اهلبیت(ع) فقیرند. یکی از شگردهای حاکمیتِ آن زمان این بود که اهلبیت(ع) و تابعین آنها را در فقر نگه میداشتند تا به خاطر فقر سراغ حاکمیت بروند. اگر دیده میشود که امروز فشار اقتصادی بر ایران و مسلمانان وارد میکنند، کار و خط یهود است.