بسم الله الرحمن الرحیم
ما در جلسات گذشته به این نتیجه رسیدیم که معاویه و جریان سقیفه، طالب ادامه جنگ با امام حسن(ع) بودند و اگر این جنگ ادامه پیدا میکرد، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به شهادت میرسیدند و این، خواسته جریان سقیفه و معاویه بود؛ همانگونه که اگر امیرالمؤمنین(ع) در دفاع از حضرت زهرا(س) شمشیر میکشید، شهادت ایشان قطعی بود.
معصومین(ع) و محدوده استفاده از قدرت رحمانی
ما خیلی از شجاعت امیرالمؤمنین(ع) صحبت میکنیم، اما کمتر به قدرت رحمانی ایشان توجه میکنیم. روزی آن حضرت قصد داشت که نان خشکی را برای استفاده بشکند، ولی به دلیل خشک بودن نان، موفق به این کار نشد و لذا از زانو برای شکستن نان استفاده کرد. شخصی که این صحنه را مشاهده میکرد به ایشان گفت: آیا با همین دستها در خیبر را از جا کندی؟ حضرت در جواب فرمود: من در قلعه خیبر را با قوه جسمانی از جا نکندم؛ بلکه با قدرت رحمانی این کار را کردم.
چرا حضرت از تعبیر قدرت رحمانی استفاده کرد؟ چون رحمان به کسی اطلاق میشود که به پدیدهها وجود میبخشد. رحیم هم به کسی اطلاق میشود که به پدیدهها هدایت میبخشد. رحمان مربوط به جسم، و رحیم مربوط به فکر است. وجود دنیا و آخرت از خداست و خدای متعال به همه انسانها چه بخواهند و چه نخواهند، وجود داده است؛ اما اگر کسی طالب هدایت نباشد، خدای متعال او را هدایت نمیکند. کندن در خیبر با استفاده از قدرت رحمانی صورت گرفت؛ چون نیروی انسانی قادر به این کار نبود. یک انسان نهایتا میتواند دو و یا سه برابر وزن خودش را بلند کند؛ ولی آنگونه که از تاریخ استفاده میشود، وزن امیرالمؤمنین(ع) حدود هفتادوپنج کیلوگرم و وزن در خیبر حدود دوهزار کیلوگرم بوده است. اگر ما نیروی رحمانی را ار امیرالمؤمنین(ع) کنار بگذاریم، بازو و شمشیر ایشان یک حدی از توان و نیرو را دارد و در یک جایی بالأخره متوقف میشود.
آیا امیرالمؤمنین(ع) در نبردها تا به آخر از قدرت رحمانی خود استفاده میکردند؟ اگر ایشان در جنگها به طور مطلق از قدرت رحمانی خود استفاده میکردند، این مخالف با قوه رحیمیت است؛ چون وقتی همه کشته بشوند، چه کسی برای هدایتشدن باقی خواهد ماند؟ امیرالمؤمنین(ع) در جنگها فقط علفهای هرز را از بین میبرد. اگر حضرت در مسئله دفاع از حضرت زهرا(س) شمشیر میکشید، نبرد ایشان تا کجا ادامه پیدا میکرد؟ لابد هر جا که ایشان سلاح خود را غلاف میکرد، توسط کسانی که باقی مانده بودند، به شهادت میرسید؛ اگر هم تا آخر جلو میرفت، باید همه را میکشت و در این صورت کسی برای هدایت باقی نمیماند.
صلحنامه؛ قراردادی به نفع امام حسن(ع) و شیعه
این قاعده در مورد امام حسن(ع) هم صدق پیدا میکند. اگر امام حسن(ع) در مقابل معاویه از قدرت الهی و رحمانی استفاده میکرد، همه کشته میشدند و اگر هم از این قدرت استفاده نمیکرد، به دلیل نداشتن یار و یاور به شهادت میرسید. خواسته معاویه هم این بود که این جنگ ادامه پیدا کند و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) کشته بشوند. پس حضرت باید با تعطیلکردن جنگ، معاویه را خلع سلاح کند. حضرت میدانست که افکار عمومی همراه با ایشان است و معاویه نمیتواند پیشنهاد صلح را نپذیرد و به جنگ ادامه بدهد.
از طرف دیگر، این قرارداد و صلحنامه باید به شکلی تنظیم میشد که عملکرد امیرالمؤمنین(ع) زیر سؤال نرود؛ به همین جهت، امام حسن(ع) به نحوی این قرارداد را تنظیم میکند که همه میفهمند آن حضرت حکومت را واگذار کرده و از حق خود گذشت کرده است؛ نه اینکه حق با معاویه است. بنابراین با این روش، عملکرد امیرالمؤمنین(ع) در نظر افکار عمومی زیر سؤال نرفت؛ لذا ما در تاریخ نداریم که کسی بعد از صلح امام حسن(ع) به معاویه گفته باشد که این قراداد ثابت کرد که امیرالمؤمنین(ع) در اشتباه بوده است.
از طرفی این قرارداد به نحوی نوشته شد که معاویه نمیتوانست به جنگ با امام حسن(ع) ادامه بدهد. این مسئله را بدانید که هرچند بعد از قرارداد صلح، بعضی از شیعیان نادان به امام حسن(ع) تعرض کردند، ولی این قرارداد باعث شد که آن حضرت در نظر افکار عمومی دارای یک جایگاه خوبی شود؛ چون مردم میگفتند که امام حسن(ع) با این قرارداد صلح، خون مسلمین را حفظ کرد. در جنگ صفین، حدود نودهزار نفر از سپاه شام کشته شدند و طبیعی است زمانی که قرارداد صلح نوشته شود، این افراد خوشحال شده و از امام حسن(ع) هم به خاطر این مسئله تقدیر میکنند. حتی مردم شام هم که از جنگها خسته شده بودند، امام حسن(ع) را پایاندهنده جنگ میدانستند و در نتیجه جایگاه امام حسن(ع) در نزد آنها هم بالا رفت.
محبوبیت امام حسن(ع) در مدینه
با پذیرش صلحنامه، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) همچون سدی در برابر جریان سقیفه باقی ماندند؛ چراکه جریان مذکور درصدد منقطع کردن جریان امامت بود. آن دو امام بزرگوار طبق قرارداد، کوفه را ترک کردند؛ البته این خواست خود امام حسن(ع) هم بود که به مدینه برگردد. اگر معاویه در آنزمان قضیه را درست میفهمید، هرگز نباید اجازه رفتن امام حسن(ع) را به مدینه بدهد؛ چون حضور حضرت در کوفه از آنجایی که آن شهر محل رفتوآمد زیادی نبود و امام(ع) نمیتوانست اثرگذاری چندانی داشته باشد، خطری برای معاویه نداشت؛ در حالی که مدینه محل رفتوآمد مردم بود و در نتیجه حضرت میتوانست از این فرصت برای اثرگذاری و هدایت مردم استفاده کند؛ مخصوصا که بعد از پذیرش صلح، امام حسن(ع) دارای جایگاه بالایی در نزد مردم شده بود. بنابراین حضور ایشان در مسجدالنبی(ص) با تکریم مردم همراه بود و مردم مدینه به آن حضرت احترام میگذاشتند. فقط دو گروه بودند که گاهی به حضرت جسارت میکردند: یک دسته، شیعیان نادانی بودند که عموما از خارج مدینه میآمدند و دسته دوم، کسانی بودند که معاویه آنها را به مدینه میفرستاد تا در مسجدالنبی(ص) و در حضور مردم به حضرت جسارت کنند.
مسئله دیگری که در قرارداد نوشته شد این بود که تمام اموال و اوقاف امیرالمؤمنین(ع) در اختیار امام حسن(ع) قرار گرفت و آن حضرت این اموال را در راه کمک به مردم استفاده میکرد. مردم مدینه به دلیل همین اقدامات، برای حضرت احترام زیادی قائل بودند؛ لذا در تاریخ نقل شده است که وقتی بعضی از فرستادگان معاویه به ایشان جسارت میکردند، مردم مدینه به دفاع از آن حضرت برمیخواستند.
به این نکته دقت کنید که در دورهای که امام حسن(ع) در مدینه حضور داشتند، خانهنشین نبودند؛ بلکه در اجتماع و به خصوص مسجدالنبی(ص) حضور پیدا میکردند و برای زائرینی که آنجا میآمدند، نقل حدیث میکردند. خیلی از کسانی که از شهرهای مختلف عراق و شام و یمن و مصر برای زیارت به مدینه میآمدند، از امام جمعههای شهرهای خودشان بودند و در این سفر، از امام حسن(ع) روایتی را به نقل از پیامبر(ص) میشنیدند و وقتی به شهر خود بازمیگشتند، آن را نقل میکردند. در نتیجه همین اقدامات بود که گرایش به طور روزافزونی به امام حسن(ع) بالا رفت و ایشان در نظر مردم محبوب شد.
یکی از دلایلی که نشان از محبوبیت امام حسن(ع) در جامعه مدینه آن روز است، تشییع جنازه ایشان است. پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) شبانه و مخفیانه تشییع و دفن شدند؛ در حالی که امام حسن(ع) را کل مدینه تشییع و دفن کردند. جالب اینجاست که وقتی عایشه مانع از دفن حضرت در کنار پیامبر(ص) شد، همه بزرگان مدینه طرفدار امام حسن(ع) بودند و تنها شخصیتی که آنزمان در کنار عایشه ماند، مروان بود. حتی کسانی مانند ابوهریره و سعد بن ابیوقاص هم به دلیل ممانعت عایشه از دفن امام حسن(ع) در کنار پیامبر(ص) اعتراض کردند. اصل روایت «الحسن والحسين سيّدا شبابِ اهل الجنة» از طرف عامه است و این روایت، توسط سعد بن ابیوقاص در کنار جنازه امام حسن(ع) گفته شد.
زمانی که یاران عایشه به جنازه امام حسن(ع) تیراندازی کردند، عدهای به امام حسین(ع) گفتند که ما میتوانیم مقابلهبهمثل کنیم؛ یعنی نیرو برای حضرت در آنزمان کم نبود. البته امام حسین(ع) فرمود که برادرم سفارش کرده است این کار را نکنید. بعد جنازه حضرت را برای دفن به بقیع بردند. در تاریخ نقل شده است که کل مدینه برای دفن جنازه حضرت آمدند. این جایگاه حضرت، بر اثر اقداماتی بود که ایشان در طول این ده سال در مدینه انجام داده بود. در حالی که اگر امام حسن(ع) در کوفه مانده بود، ایشان را هم مانند امیرالمؤمنین(ع) به طور مخفیانه به خاک میسپردند.
دلیل اقدام به کشتن امام حسن(ع) توسط معاویه
حال سؤال این است که چرا معاویه امام حسن(ع) را به شهادت رساند؟ این کار معاویه دو دلیل داشت: دلیل اول این بود که امام حسن(ع) در طی این ده سال، ستون فقرات سازمان شیعه را مستحکم کرد. در قرارداد صلح با معاویه تأکید شده بود که او نباید شیعیان امیرالمؤمنین(ع) را که در جنگ صفین بودهاند، تعقیب و به قتل برساند. از این رو امام حسن(ع) افرادی مانند رُشَید هِجری و کمیل بن زیاد و میثم تمّار را که در جنگ صفین به شهادت نرسیده بودند، در کوفه و شهرهای دیگر نگه داشت و از آنها خواست که در تقیه کار کنند و بنابراین، حضرت با این اقدام، سازمان شیعه را حفظ کرد.
دلیل دومی که هم باعث شد معاویه به کشتن امام حسن(ع) دست زند، این بود که میدید ایشان هر روز در بین مردم محبوبیت بیشتری به دست میآورد.
جعل روایت علیه امام حسن(ع) توسط معاویه
معاویه در بین مردم این مسئله را شایع کرده بود که امام حسن(ع) مرتب ازدواج میکند و سپس زنهای خود را طلاق میدهد. بنابراین زمانی که زن امام حسن(ع) به دستور معاویه، حضرت را به شهادت رساند، مردم معاویه را متهم نکردند؛ بلکه این قتل را به حساب حسادتها بین زنان امام حسن(ع) گذاشتند.
متأسفانه این روایاتی که معاویه درست کرد، در کتب شیعه هم وارد شده است. این روایت را مرحوم کلینی نقل میکند: «إن عليا قال و هو على المِنبر: لا تُزَوِّجُوا الحسنَ فإنه رجلٌ مِطلاقٌ. فقام رجل من همدانَ فقال: بلى واللهِ لَنُزَوِّجَنَّهُ وهو ابنُ رسولِاللهِ(ص) و ابنُ أميرالمؤمنين(ع)؛ فإن شاء أمسك و إن شاء طلَّق(کافی، ج6، ص56)؛ امیرالمؤمنین(ع) بر منبر کوفه به مردم گفت: وقتی پسر من برای خواستگاری دختران شما میآید، دختر به او ندهید؛ چون او مرتب زن میگیرد و بعد طلاق میدهد. یک شخص از میان جمع بلند شد و گفت: حسن فرزند پیامبر و فرزند امیرالمؤمنین است. ما به او دختر میدهیم؛ اگر خواست نگه دارد و اگر هم خواست طلاق بدهد». این روایت قطعا جعلی است؛ چراکه یا معترض اشتباه کرده است و یا آن شخص که به او اعتراض شده، در حالی که امکان ندارد یک معصوم در مسئلهای به معصوم دیگر اعتراض کند. معاویه به اندازهای این روایات را در بین مردم شایع کرد که متأسفانه در کتب شیعه هم وارد شد.
چرا معاویه همزمان با کشتن امام حسن(ع) به کشتن امام حسین(ع) اقدام نکرد؟
حال ممکن است این سؤال پیش بیاید که چرا معاویه امام حسین(ع) را در همان زمان به شهادت نرساند. علت این مسئله این بود که وقتی امام حسن(ع) زنده بودند، هیچ حضوری از امام حسین(ع) در مسجدالنبی(ص) دیده نمیشود؛ یعنی امام حسین(ع) در آنزمان برای امام حسن(ع) یک نیروست و خودش هیچ ظهور و بروزی ندارد. پس دلیلی ندارد که معاویه به کشتن ایشان اقدام کند. اما به محض اینکه امام حسن(ع) به شهادت میرسد، جایگاه ایشان در مسجدالنبی(ص) به امام حسین(ع) میرسد.