برنامه های سازمان نفاق برای محو اسلام 6

مجموعه تاریخ تطبیقی اسلام از حاج آقا طائب

چهارشنبه، 14 بهمن 1394

47 دقیقه

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات گذشته بیان شد که افرادی که بعد از پیامبر(ص)، حکومت را در مدینه به دست گرفتند، برای تغییر فرهنگ عمومی جامعه، برنامه‌ریزی کرده بودند و قصد داشتند که بنیان‌های جامعه الهی را که پیامبر اکرم(ص) در مدینه نهادینه کرده‌ بود، تغییر دهند و جامعه را به سوی شهوت‌پرستی و پیروی از امیال سوق دهند.

خدای متعال انسان را برای عبادت و بندگی خودش خلق کرد: «مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ(ذاریات/56)؛ من جن و انس را خلق کرده‌ام تا بنده‌ام باشند». بندگی و کمال انسان در این است که به آنچه خدا به آن دستور داده است، عمل کند. قصد حاکمان پس از پیامبر(ص) این بود که جامعه از فرهنگ بندگی مذکور فاصله بگیرد.

نهادینه کردن فرهنگ قناعت از سوی پیامبر(ص) در جامعه

فرهنگی که پیامبر(ص) در مدینه نهادینه کرده بود، بر دو پایه لقمه حلال و نطفه پاک استوار بود. لقمه حلال و نطفه پاک در ظرف قناعت معنا پیدا می‌کند. اگر انسان بر شهوت و طمع خود غلبه نکند، تنها خاک گور می‌تواند او را آرام کند.

پیامبر اکرم(ص) کاری کردند که انسان‌ها در درون خود محدودیت‌هایی را اعمال کنند؛ و از این رو، مردم مدینه هم در آن دوره به نیاز خود اکتفا می‌کردند. اگر این فاکتورها در جامعه‌ای به هم خورد، جامعه فرهنگ خود را از دست داده است. عبارت «توسعه در زندگی»، عبارت خطرناکی است. گشایش بر عیال، غیر از توسعه در زندگی است.

انسان‌ها باید بدانند که اصل، آخرت است و دنیا مَعبَر. در اسلام دو توصیه به صورت مکرر بیان شده است: این‌که انسان مسافر است و این دنیا ماندگار نیست؛ از آن طرف هم نباید دنیا را به صورت کامل تر‌ک کرد. انسان باید درون جامعه زندگی کند؛ زاد و ولد بکند؛ تعاملات اجتماعی داشته باشد؛ ولی همه این امور را در حد یک مسافر انجام بدهد.

پیامبر اکرم(ص) فاقد ارتش منظم بود؛ چراکه افراد بالخصوصی را برای این کار استخدام نکرده بود. به محض این‌که خطری برای اسلام پیش می‌آمد، اذان در غیر وقت نماز گفته می‌شد و مردم متوجه می‌شدند که حادثه‌ای اتفاق افتاده است و به سرعت به مسجد می‌آمدند. وقتی مسلمانان جمع می‌شدند، پیامبر(ص) می‌فرمود: دشمن در حال آمدن است و ما باید مقابله کنیم؛ هر کس که شمشیر یا چوب دارد، برای جهاد آماده شود.

حمله دشمن هم وقت معینی نداشت؛ بنابراین، مسلمانان باید همیشه برای جهاد با دشمن آماده بودند. اگر کسی می‌خواهد وقتی پیامبر اکرم(ص) برای جهاد فراخوان کرد، به سرعت دعوت ایشان را اجابت کند، باید زندگی او به صورتی باشد که بتواند از آن دل بکند و برود.

امتیاز ویژه در پرداخت بیت‌المال برای از بین بردن فرهنگ نبوی

پیامبر(ص) که از دنیا رفتند، حاکمین وقت گفتند باید این فرهنگ عوض شود. البته در زمان خلیفه اول به علت مقابله با جریانات مخالف، فرصت زیادی برای این اقدام فراهم نشد؛ اما پس از شروع خلافت خلیفه دوم، اجرای طرح‌های تغییر فرهنگ عمومی شدت گرفت.

باید به این نکته توجه شود که حرکت‌های تخریبی در طول تاریخ، همیشه با ظاهر فریبنده‌ای عرضه می‌شدند. بعد از پیامبر اکرم(ص) هم، تابلوی زیبایی را بالا آوردند و آن عبارت بود از این‌که باید از یاران اولیه پیامبر(ص) قدردانی بشود. تقدیر از اصحاب قدیمی پیامبر(ص) را هم در این قرار دادند که سهم بیشتری از بیت‌المال به آنان داده شود. گفتند: سهم بیت‌المال کسی که دیروز مسلمان شده و در راه خدا جهاد نکرده است، نباید با سهم بیت‌المال کسی که سال‌ها برای اسلام شمشیر زده است، برابر باشد.

حال، چه کسی این طرح را رد می‌کند؟ هر بار که این افراد پول را می‌گیرند، به خودشان می‌گویند: ما یاران ویژه پیامبر(ص) بودیم. آن‌ها نمی‌فهمند که گرفتن این پول‌ها چه خطری برایشان دارد. در جایی ندیدم که در آن زمان، کسی در مخالفت با این طرح، سخنی گفته باشد؛ همه اصحاب، این قاعده را پذیرفتند.

یکی از سیره‌های شیخین، همین تفاوت در پرداخت‌ها از بیت‌المال بود که عبدالرحمن بن عَوف در شورای شش نفره آن را برای امیرالمؤمنین (ع) شرط بیعت قرار داد و آن حضرت هم فرمود: من به کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) عمل می‌کنم و در اجرای برنامه‌ها هم، به اجتهاد خودم.

به این نکته دقت کنید که علی(ع) نمی‌توانست در شورای شش نفره به صورت صریح، سیره شیخین را رد کند. اگر حضرت در آن‌جا سیره شیخین را به طور کلی زیر سؤال می‌برد، همان دم ایشان را به قتل می‌رساندند. امیرالمؤمنین(ع) با گفتن این‌که من به اجتهاد خودم عمل می‌کنم، از رد کردن صریح آن‌ها گذشت.

انقلاب ما با امام خمینی(ره) شناخته شده بود. اگر این انقلاب بخواهد که خود را به نسل بعدی معرفی کند، این کار باید توسط نسلی انجام شود که امام(ره) و انقلاب را درک کرده‌ است و در حقیقت، این‌ نسل انقلاب، مربی جامعه بعدی می‌شود. اگر کسی بتواند نسل انقلاب را خراب کند، بدون شک این انقلاب به نسل بعدی انتقال پیدا نمی‌کند. پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) نیز، دقیقاً روی نسلی سرمایه‌گذاری شد که قرار بود فرهنگ نبوی را به نسل بعدی انتقال دهد. حاکمان بر روی کسانی مانند طلحه، زبیر، عبدالرحمن بن عوف و غیره سرمایه‌گذاری کردند و برای راضی نگه داشتن این طبقه، پول اضافی به آن‌ها دادند. البته تعداد خواصی که به وسیله پول خراب شدند، زیاد نبود؛ ولی وقتی آن‌ها خراب شدند، دیگران هم به تبع آن‌ها خراب می‌شوند.

تأثیر سوء زندگی مرفه بر فرهنگ دینی اشخاص

این افراد به محض دریافت پول‌های کلان از بیت‌المال، توسعه در زندگی را شروع ‌کردند؛ که البته این روند، به صورت تدریجی اتفاق می‌افتد. در جریان انقلاب اسلامی، بیشتر نیروهای انقلاب از محله‌های پایین شهر تهران حرکت کردند. انقلاب که پیروز شد، تعدادی از انقلابیون به مناطق بالای شهر نقل مکان کردند. دلیلش این بود که زندگی خود را عوض کرده بودند و زندگی جدیدشان با مناطق پایین شهر سازگاری نداشت. همین امر، بعد از وفات پیامبر(ص) اتفاق افتاد؛ یعنی اوضاع اقتصادی بعضی از چهره‌های سرشناس به تدریج عوض شد. وقتی که پول وارد زندگی این طبقه شد، زندگی‌شان به طور کلی تغییر کرد و دیگر با محله قدیمی سنخیتی نداشتند؛ در نتیجه، کم‌کم محله را عوض کردند. وقتی محله عوض شد، میزان هزینه زندگی بالا می‌رود و شخص نیاز پیدا می‌کند که برای به دست آوردن پول‌های بیشتر، به تجارت برود.

زندگی شَهَوانی حد نهایی ندارد، ولی از آن طرف، درآمد، بی‌نهایت نیست؛ در نتیجه، شخصی که در زندگی قناعت ندارد، باید مدام در حال دویدن باشد و سرمایه را افزایش دهد. و در این‌جاست که شعار بهره‌وری و توسعه مطرح می‌شود.

نتیجه تغییر در زندگی نسل بعد از پیامبر(ص) این شد که وقتی آن‌ها را به جهاد دعوت می‌کردند، حوصله آن را نداشتند. در روایات گفته‌اند زبیری که نمازش پشت سر پیغمبر(ص) ترک نمی‌شد، به جایی رسید که وقتی در کار تجارت وارد شد، نمازش قضا می‌شد. وقتی زبیر خراب شود، چند نفر دیگر خراب می‌شوند؟! این‌ها قرار است که دین را از زمان رسول‌الله(ص) به نسل بعدی منتقل کنند!

البته افرادی مثل سلمان هم بودند که از خلیفه دوم، حقوق ماهیانه‌ای در حدود چهار هزار درهم در حالی که مهر‌السنة 500 درهم بود، می‌گرفت؛ ولی با این حال، فاقد خانه و مرکب بود و جایی برای اقامت نداشت؛ و به همین دلیل، هر جا که می‌توانست، شب را به روز می‌آورد. و این در شرایطی بود که سلمان از طرف خلیفه، استاندار مدائن بود.