زن و نظام خانواده - جلسه ۸

مجموعه زن و نظام خانواده از حاج آقا قاسمیان

سه شنبه، 11 دی 1386

98 دقیقه

النساء : ۵ وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتی‏ جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً وَ ارْزُقُوهُمْ فیها وَ اکْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً

النساء : ۶ وَ ابْتَلُوا الْیَتامى‏ حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْکُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ یَکْبَرُوا وَ مَنْ کانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کانَ فَقیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ وَ کَفى‏ بِاللَّهِ حَسیباً

پس از این که مهر در آیات قرآن بحث نسبتاً موضوعی شد. البته بعضی روایاتی هست که باید در پرتو آیات قرآن معنا شود و در پرتو فهم مفاد قرآن. اگر یک چیزی به نام مهر کم پیشنهاد میشود در روایات و بیان شد که مهر باید کم باشد و زنان با فضیلت مهرشان کم است. (حال در روایات دیدیم که حضرت فاطمه(س) بعد از ازدواج در روایات شیعی، پیغمبر می بینند که حضرت فاطمه خیلی ناراحتند و گریه می کنند سوال می کنند فاطمه جان چیست؟ حضرت می فرمایند: خیلی مهر من کم بود و چرا شما این قدر مهر مرا پایین گرفتید؟ پیامبر فرمودند: فاطمه جان خدا کرد.)

این گونه روایات با قالب معارف ما سازگار نیست. اگر کسی بخواهد با روایات دین را بشناسد و واقعاً نمی شناسد یعنی با مجموعه های روایی شیعی حتی در منابع معتبر، روایات باید عرضه شود بر قرآن، بر خود قرآن بر ظواهر قرآن نه بر روح قرآن. یعنی روح قرآن باید مورد شناسایی و پالایش واقع شود.و معلوم شود حرف قرآن چیست. حتی در کافی ما روایت داریم که امام حسن(ع) به قدری زن طلاق می دادند که امیرالمومنین بالای منبر کوفه فرمودند: یا ایها الناس لاتنکح الحسن اصلاً به او زن ندهید. فانه رجل مطلاق او خیلی زن طلاق می دهد. بعدش مردم گفتند نه ما زن میدهیم. همین که امام حسن دختر ما را بگیرد و طلاق بدهد و ما نسبتی با خانواده شما برقرار کنیم همین برای ما خوب است.این روایت جز مشوش کردن چهره ی دین و چهره ی اهل بیت (ع)ثمری ندارد برخی از این گونه روایات در منابع معتبرمان هست,حالا هر چه می خواهد سندش باشد ,سندش هرچه قدرم که قوی باشد –یک بچه مسلمان چه شیعه چه سنی فرقی ندارد باید این را بداند که اصل قرآن است ,اگر یک روایت اینجوری خواندند اصلاًًً به فضای دین نمی خورد به فضای اهل بیت نمی خورد به فضای آدم های بزرگوار نمی خورد .قرآنی که این همه بحث طلاق را نهی می کند ,حالا یکی از ائمه ی دین این ویژگی را داشته باشد

اگر برایتان همچین روایتی را خواندند خیلی راحت بگوییدکه (بپرسید از کسانی که این کاره اند ) نیست, معلوم است که نیست در روایتهامان هست که هست .لذا کسی از روایت بخواهد دین را بشناسد کلاهش پس معرکه است .این ها چیز هایی است که در روایت ها هست .

این دو آیه , آیاتی است راجع به مباحث مالی –یکی از مباحثی که در خانواده طرح خواهد شد بحث مالی است .از این جهت این در بستر مباحث است که از همان ابتدا که بحث (وَ آتُوا الْیَتامى‏ أَمْوالَهُمْ)شد, بعد (صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً)وارد بحث مالی می کند .از این جهت است که فراز کوتاهی (نه کل مباحث مالی طرح شده در قرآن که می بینیم نظر قرآن درباره ی مال واموال چیست؟)در این خصوص بحث خواهد شد .

فضای آیه مهم است .فضایی که ما الان داریم بحث مالی می خواهد بکند و بعدش هم نتیجه می خواهد بگیرد .لذا ممکن است این جلسه ارتباطش با بحث زن یک مقداری کم باشد .به هر جهت بحث لازمی است و به عنوان بحث پایه ای مطرح می شود .

سؤال؟ آیا با توجه به این که گفته شد خرید های قبل از ازدواج مانند مهر می ماند می شود آن خرید ها را به حساب مهریه به شمارآورد ؟

پاسخ: خیر, آن خرید ها که هست – اما مهر را بر زوجه گرفته اند- این خرید ها جز مهر به حساب نمی آید احکام حقوقی و فقهی مهر را دارد یعنی اگر ۷۰۰سکه بر زوجه گرفته اند همان ۷۰۰سکه را دارد .نهایتاً این هست که خرید های قبل از ازدواج را داخل در مهر حساب کنند و از مهر کم کنند از نظر قانونی هم تصور بر این است که این رقم را از مهر کم می کنند منتها سر به سرمی شود اصلاً بحثش را نمی کنند .یک سری نفقات غیر واجب که داده باشد , مثل خرج دانشگاه آزاد داده باشد مرد ,یک هزینه های این جوری داده باشد اینها چون در حقیقت سر به سر میشود با اجرت المثلی که زن دارد در خانه کار میکنند .اینها اصلاً بحثش را هم نمی کنند.

سؤال؟ آیا از نظر قانونی ممکن است بدهکار باشد؟ شرعاً هم بدهکار است می توانست عهده دار همچین دینی نشود. وچیزی که جلسه پیش راجع به آن شب این که بر سر یک مهر شخص لفظاً به توافق برسند همان مهر است . واگر به هم ببخشنند شرعاً به هم بخشیدند ولو این که قانون ثبت نکنند . آن موقع زنی که میداند مقداری از مهرش بخشیده چناچه بخواهد مازاد آن مهر را بگیرد , حرام است در حالی که مهر از شیر مادر حلال تر است.

آیه می فرماید: (وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتی‏ جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً)به سفها اموالتان را ندهید .اموالی که خدا برایتان قرارداده، مایه قوام شما قرار داده .چند مطلب اینجا باید عرض شود : یکی این که بحث سفها در متن، بحث مالی است . سفیه اینجا به معنی ابله , دیوانه پست و این ها گر چه قرآن یک معنایی برای سفیه در نظر گرفته . سفیه یعنی سبک سر این که می گوییم عقل طرف پاره سنگ بر می دارد .(پاره سنگ را وقتی که چیزی کم باشد می گذارند تا وزنشان به هم می خورد ) یعنی طرف کم دارد این ها بحث سفاهت های مالی است نه به معنای آدم دیوانه .

قران یک استقراض هایی می کند لغات عرف را یک کار دیگر باهاش می کنند .اصلاً بحث سفیه را در قرآن ببینید ، بحث را کشانده به جاهای دیگر یعنی بحث های ارزشی از سفاهت در آورده که (البقرة : ۱۴۲ سَیَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلاَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ …) که قبله عوض شده یک عده سفیه گفتنند چرا عوض شده یعنی چی شد که تا حالا به این قبله می خواندی حالا این قبله ؟یعنی لب به اعتراض می گشایند که چرا این جوری شده و این در مقابل مفاهیم قرآنی عقل قرار داده شده است که (العقل ما عبد به الرحمن)و این را عکس نقیض کرده است و گفته (البقرة : ۱۳۰ وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ و… )در حقیقت عکس نقیض همین (العقل ما عبد به الرحمن ) است عقل آن چیزی است که خدا با آن عبادت میشود و انچه (ما لم یعبد به الرحمن فلیس بعقل ) همین می شود (وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ و…).

بحث سفاهت های دینی ومعنوی و این جور سفاهت ها خیلی فراوان است در آیات قرآن این بحث قرآنی اش که واژه را استقراض می کند و معنی را مترقی می کند و در جاهای دیگر از آن استفاده می شود .این سفاهت ها سفاهت های مالی است یعنی سبک سری در خرج یعنی بلد نیست که خرج کند .

در روایات اگر در بحث سفاهت دیدید اسم خانم آورده شده یعنی گفتند خانم ها مصداق (وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ)است این مالهایتان را به سفها ندهید . این بحث سفاهت مالی است .یعنی نمی داند چه جوری خرج بکند . طبیعتاً برای زمانی است که نمی داند چه جوری مال را خرج کند البته این ها نسبی است .این ها شخص است که آنقدر مالی به شخص بدهند که شخص نمی داند چه کار کند مال را این در مقام سفاهت مالی است . اگر که می بیند که ذیل همین جا در روایات گفته شده منظور خانم ها ست و در کنارش بچه ها را هم آورده اند به خاطر این است که مربوط به برهه زمانی است که خانم نمی داند با پولش چه کار کند و هر خانمی که نمی داند چه کار کند . حالا در تهران اگر از کسی بپرسند بالاخره می داند مالش را چه کار می کند ولی از یک نفر نداند که چه جوری خرج کند مالتان را اتلاف می کند .

مال هم (جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً)مایه ی قیام و قوام فرد و خانواده و جامعه است , فلذا این روایتی که هست در مستدرک الوسائل جلد چهاردهم ص-۱۸( فِی قَوْلِهِ تَعَالَى وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ فَالسُّفَّهَاءُ النِّسَاءُ وَ الْوَلَدُ إِذَا عَلِمَ الرَّجُلُ أَنَّ امْرَأَتَهُ سَفِیهَةٌ مُفْسِدَةٌ وَ وَلَدَهُ سَفِیهٌ مُفْسِدٌ لَمْ یَنْبَغِ لَهُ أَنْ یُسَلِّطَ وَاحِداً مِنْهُمَا عَلَى مَالِهِ الَّذِی جَعَلَ اللَّهُ لَهُ قِیَاماً یَقُولُ لَهُ مَعَاشاً ) وقتی که این جوری باشد یعنی بحث احمق بودن بحث سفاهت مالی است یعنی نمی داند مالش را چه کار کند . اصلاً بحث، بحث خانوادگی هم نیست . در یک جامعه ای سفها را مسئول اموال نکنید در حقیقت به کسی رأی ندهید که نمی داند که با مال چه کار کند این می شود (لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ) در حقیقت این اموال شماست اموال عمومی است اموالتان را ندهید دست این ها . وقتی که این جوری است (لَمْ یَنْبَغِ لَهُ أَنْ یُسَلِّطَ وَاحِداً مِنْهُمَا عَلَى مَالِهِ الَّذِی جَعَلَ اللَّهُ لَهُ قِیَاماً)خب این اصلاً شایسته نیست کسی مسلط کند بر مال خودش کسی را که در حقیقت سفاهت مالی دارد . این که این جا بحث دیوانه نیست ،چند قرینه وجود دارد و هم قرینه . شاهدش آیه ی۲۸۲سوره ی مبارکه ی بقره که بلند ترین آیه است از ( فَلْیَکْتُبْ وَ لْیُمْلِلِ الَّذی عَلَیْهِ الْحَقُّ …) می گویند که این دیونتان را آدم بدهکار باید بنوسید نه طلبکار یعنی کسی که حق بر علیه اوست یعنی بدهکار (فَإِنْ کانَ الَّذی عَلَیْهِ الْحَقُّ)اگر آن کسی که علیه الحق است یعنی بدهکار است (سَفیهاً أَوْ ضَعیفاً أَوْ لا یَسْتَطیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْل)این کسی که سفید است یا ضیف است . این ضیف ر ا علامه گرفتند به معنای دیوانه اینجا ضعیف به معنی دیوانه است سفید ادمی است که سفاهت مالی دارد مانند بچه است کم خرد است .اگر ضعیف است یا سفید است ،یعنی ضعف عقل دارد دیوانه است (أَوْ لا یَسْتَطیعُ )یعنی اگر نمی توانست بنویسد به هر دلیل ولی اش می نویسد –( فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْل)این سفاهت به معنای همین بحث سفاهت مالی است ضمن این که آیه شاهد دارد وشاهدش هم این که دارد که بعد از این که شما رزق وکسوت بهشان بدهید و پیوندشان (و َ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً) شما به قول معروف باهاشون حرف بزنید ورفتار کنید . این بحث سفاهت دارد به لحاظ مالی یعنی این آدمی که سفیه است و سبک سر است در مسائل مالی در بحث عاطفی اش که سبک سر نیست که .روابط عاطفی که می فهمد تازه (و َ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً) قول معروف ،مانند واژه (أکل)که داشتیم به معنی مطلق تصرفات ، قول هم همین جوری است یعنی به معنای مطلق رفتار با بقیه است مثل درست حرف زدن ، رفتار خوب داشتن ( البقرة : ۸۳ … وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً … )با مردم خوب حرف بزن منتها چون که حرف زدن یک نقش ویژه دارد مثل خوردن ، خوردن در تصرفات یک نقش ویژه دارد حرف زدن هم یک نقش ویژه دارد در برخورد با آدمها . این که (وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً)با مردم خوب حرف بزن یعنی با مردم خوب معاشرت کنید نه این که خوب حرف بزنید (ق : ۱۸ ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ) شما هر قولی که داشته باشید خدا رقیب عتید است آنجا یعنی آماده ایستاده البته شما هر کاری بکنید خدا رقیب عتید است در مورد کارهای دیگرتان نه . قول البته یک ویژگی خاص دارد مانند (أکل )ویژگی خاص دارد . همین غذایی که شما می خورید تبدیل می شود به روح برای همین است که یک مال مثلاً شبهه هم داشت با آن پیراهن بخرید ولی غذا نخورید یعنی وارد حیطه بدنتان نکنید ، فرق دارد تصرف با تصرف فرق دارد تصرف خوردن ویژگی خاص دارد همین غذا شما میشود روح.

نگویید که ما الان همه ی این ها را می توانیم نگاه کنیم ،فکر نکنید که کم می شود از میزان غذا و می شود روح نه این جوری نیست . ولی غذاهایی که می خورید تبدیل به روح می شود و همین روح شما کثیف می شود اگر غذای کثیف بخورید پس (أکل ) یک ویژگی خاص دارد همان طور که قول هم یک ویژگی خاص دارد در معاشرت . می گویند تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد این همان ارتباط آدم هاست . لذا (و َ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً) نه این که فقط با این ها درست حرف بزنید اینکه با این ها درست معاشرت کنید بالاخره این مال اوست دست شما ست. شما وصی هستید نمی توانید مالش را به او بدهید حال اگر او مدام بگوید مال من است بده شما حق ندارید مالش را بدهید ولی به جهت عاطفی با او درست معاشرت کنید حالا او سفیه است از نظر مالی نه از نظر عاطفی که. پس حالا مال او که دست شماست با او درست معاشرت کنید .این بحث دیوانه ی مطلق نیست چرا که دیوانه ی مطلق ممکن است بحث معاشرت و این ها را هم درست متوجه نشود . این سفاهت مشخص است .

آیات بحث مالی است این هم مالی است سؤال؟ آیا می شود در همین آیه ۲۸۲ سوره ی بقره معانی سفیه و ضعیف را جابه جا گرفت ؟ باید بررسی شود و ببینیم در قرآن ضعیف را به چه معانی به کار گرفته این احتمال هم می تواند باشد . منتها سفاهت در بحث اموال کلاً یعنی سفاهت مالی یعنی بی عقلی مالی ولی علامه این را همین جوری معنا می کند یعنی سفیه را سفاهت مالی گرفته و ضعیف را دیوانه . البته آقای بهرام پور این طور نگرفته (گرفته اند کم خرد یا ناتوان ) آن موقع اگر ناتوان را به معنی ناتوان بگیریم آن موقع (لا یَسْتَطیعُ)را چه جوری بگیریم پس ، چون (لا یَسْتَطیعُ) هم یعنی ناتوان .و دو ناتوان نمی شود ولی بحثش مشخص است که۱- سفاهت مالی است . اگر دیدید راجع به بحث خبری این نکته را دقت می کنیم .۲- علی القاعده آیه باید می فرمود (ولا تؤتو السفها اموالهم التی جعل الله لکم قیاماً) یعنی این مال این ها دست شماست ، می گوید مالشان را بهشان ندهید عوضش چه کار کنید ؟( وَ ارْزُقُوهُمْ فیها) با آن مالشان رزقشان را بهشان بدهید یعنی از مال خودشان رزق وکسوتشان را بهشان بدهید .( و َ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفا) این مالشان دست شماست .لذا مال ، مال خودشان است . این چیست که اولاً می گوید (أَمْوالَکُمُ الَّتی‏ جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً)یعنی به جای این که این ها را بزند به مالکیتی که آنها را دارند. می زند به مالکیتی که این ها را دارند یعنی مال شماست این دو نکته این جا قابل تذکر است : یکی اینکه یک بحثی قرآن دارد قرآن به نام (امت )،امت به این معنایی است که ما می گوییم (مردم) این مردم حاصل جمع تعداد آدم ها نیست که به این ها بگویند (مردم). برای خودش مثل یک شخصیت حقیقی ، مثل یک ادم است .[با این معنا ما کار داریم به همین دلیل راجع به این معنا کمی صحبت می کنیم ] مثل یک آدم است که خودش برای خودش مناسبتی دارد و یک روحیه ای دارد واصلاً نه این که شما بگویید چند درصد مردم نیست . وقتی ما می گوییم (مردم در اضطرابند الان ) شما نپرس چند درصد مردم در اضطرابند . مردم در اضطرابند مثل این که وقتی من می گویم (من حالم بد است ) شما می پرسید : (چند درصدت حالش بد است ؟) من به عنوان یک موجود حالم بد است حالا ممکن است ۱۰%از اعضای بدنم حالش خراب باشد و مجموعاً من حالم بد باشد قرآن معنای (امت)را به عنوان یک شخصیت حقیقی معرفی می کند که حتی برای آن (اجل ) تعریف می کند مثل یک آدم .یعنی می گوید (الأعراف : ۳۴ وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ) هر امتی دارای اجلی است که اگر اجلش برسد یک ساعت پس و پیش نمی شود یک لحظه پس وپیش نمی شود اصلاً اگر تئوری امت ها را اگر پیکری کنید و امت های داخل امت ها یعنی امت در امت . مثل این که شما الان یک مجموعه هستید که یک دانه مجموعه هستید شما هر کدام دارای اجزایی هستید که آنها هم خودشان دارای مجموعه اند درشما . مثل قلبتان ؛اعضای بدنتان . هر کدامشان یک امت هستند که دارند در این امت کار می کنند . همه این ها حکم امت هایی را دارند . این تئوری را شما باید بپذیرید .بحث خباثت این امت نیست ،این امت از بین می رود .نظام جمهوری اسلامی ایران از بین خواهد رفت . هیچ تردیدی روی این نیست اصلاً به این نیست که ما داریم درست عمل می کنیم درست عمل نمی کنیم اصلاً ربطی به این ندارد این یک تولدی و طراوتی دارد و یک دوره ی پیر مردی دارد و یک دوره مرگ دارد و تمام می شود . این امت یعنی این نظام با این اختصار با این ساختار بالاخره یک موقعی تمام می شود اصلاً به معنای این هم نیست که این دارد بد عمل می کند اصلاً به این که بد دارد عمل می کند کاری نداریم مثل این آدم بالاخره می میرد .وقتی می میرد که بنا براین نیست که این خیلی آدم بدی بود که مرد . این امت هم می میرد .

بالاخره الان ممکن است کسی تصور نکند اما شما سلسله تاریخ از دوره پیامبر تا کنون هر کدام یک دوره های اوجی داشتند بعد شب هم افول کردند و رفتند این مهم نیست که می میرد یا نمی میرد این مهم است که آدمی که متولد می شود و می میرد آیا رویش یا زایش داشته ؟ یک نفر در این دنیا می میرد و وقتی مرد تمام می شود یعنی یک سنت حسنه ای گذاشته که وقتی مرد تمام شد ورفت . یکی مانند ملاصدرا می آید و می میرد یک تفکری می گذارد که از آن یک امام زاییده می شود که امام خلاصه و زبده افکار ملاصدرا است یعنی یک ملاصدرایی ظهور می کند در آن یک زایش امام صورت می گیرد در آن یک انقلاب در می آید از این انقلاب حزب الله لبنان در می آید و…این می شود زایش ملاصدرا .یعنی می بینید که این می میرد و از دل آن انسان و جریان متولد می شود کلاً اشکال ندارد آدم بمیرد اشکال این است که زایش ورویشی نداشته باشد اگر رویش وزایشی داشته باشد در حقیقت این آدم زنده است وبه (بقاء الله)هم زنده است حالا اسمش انقلاب اسلامی ایران هم نباشد یک چیز دیگر باشد اصلاً خورشید در آخر الزمان از مغرب طلوع می کند اگر در مغرب زمین کسانی با تفکر امام و انقلاب رشد کنند و بالا بیایند این می شود تفکر انقلاب ، حالا خودش نباشد تا آن حدی که باید تلاش کرد باید تلاش کرد . ولی حواسمان باشد به اجل امتها . یعنی اینکه این می آید و می رود .آن وقت امتها در امت ها هم همین جوری اند برخی از احزاب هستند که مثل این امت ها هستند آنها میایند یک دوره ای یک سرسبزی نشان می دهند بعد افول می کنند افول کردنشان به معنای از بین رفتنشان نیست لزوماًکه هر که افول کند از بین برود .همه احزاب در مجموعه انقلاب اسلامی ایران دارد حرکت می کند که این خودش یک امت است و یک سیستم است که کلاً از بین خواهد رفت .اگر ما به این چیزها دقت کنیم به اشتباه نمی افتیم .خداوند هم می فرماید (وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ) این امت ها اجلشان می رسد مهم این است که ما وظیفه مان را تشخیص دهیم و به موقع عمل کنیم و گرنه الان حزب الله لبنان چیزی برای ما شده که ما اصلاً درک نمی کنیم یعنی فضای حزب الله لبنان قابل درک برای بچه مسلمان های ما نیست برای سپاه ما نیست .حتی قابل درک برای کسانی که شبیه آن ها هم کار کردند نیست. خب این زاییده فکر انقلاب است این می شود بحث امت ها در قرآن . حالا وقتی چنین امت هایی داریم یعنی یک شخصیت حقیقی داریم به نام (امت )خدا می فرماید : این اموال ،اموال همه است .( أَمْوالَکُمُ الَّتی‏ جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً) یعنی اگر کلیه شما مشکل داشته باشد به مصلحت این امت برتر (بدنتان )کلیه تان را بر می دارند . اگر یک مصلحت عمومی وجود داشته باشد (تئوری قرآن این است: مالکیت های شخصی راهم محترم می داند ضمن این که یک چیزی به نام مالکیت های عمومی را محترم می داند )که در تعارض با مالکیت های شخصی قرار بگیرد مصلحت عمومی اولویت دارد .

مثلاً اگر کسی ملک اش وسط بزرگراهی افتاده باشد این جا مصلحت امت ایجاب می کند چنانچه مالک ملک اش را واگذار نکند ملک را خراب کند و بزرگراه ساخته شود این جا ظلم نمی شود تا جایی که ممکن است باید مالکیت های شخصی بماند ولی اگر به نفع عموم باشد این جا دیگر اموال ، اموال امت است، مال ها مال های امت است .

ما یک جامعه داریم به نام جامع نسوان مثل این که ما یک زن داریم و یک مرد. آن ها در جامعه اند که برای خودشان امت محسوب می شوند در قرآن ما در جامعه مدینه پس از جنگ ۲۰۰مرد کشته شده داریم یعنی ۲۰۰ زن بیوه ماند ، پس اگر بیایند ۲۰۰نفر از مرد ها با این ۲۰۰زن بیوه ازدواج کنند ۲۰۰زن ناراحت می شوند (یعنی همسران اول این مردها ) از این اتفاق ، خب ناراحت شوند این اصلاً مهم نیست . این که یک مصلحت کل اقتضا می کند که فضا به حالت عادی بازگرداننده شود که این ۲۰۰ زن را به صورت بیوه بدون مخارج و سرپرست در جامعه رها نکند . این به نفع کل امت است .یعنی این امت خودش یک چیزی است که باید فی حد نفسه لحاظ شود .این به نفع امت اسلامی است ،به نفع این جامعه یعنی جامعه مدینه است پس جلوگیری از لطمه وارد شدن به کل جامعه مهم تر است از ناراحت کردن ۲۰۰زن است.

پس ببینید این جا وقتی (کُمُ) به کار می برد می گوید این اموال اموال همه است (به جای این که بگوید ولا تؤتو السفهاء اموالهم التی…)می گوید (لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ) این مال مال همه است .

نظر قرآن راجع به مال چیست ؟ آیا مال را کلاً چیز بدی می داند یا بدون ارزش می داند حالا بستگی دارد که کجا صرف شود .قرآن ، مال را کاملاًچیز خوبی می داند یعنی فی حد نفسه قضاوتی که راجع به مال دارد [ این تلقی را از دهانتان به لحاظ دینی حذف کنید مال چیز بدی نیست مال خیلی چیز خوبی است پول خیلی چیز خوبی است این به آن معنا نیست که مال در اسلام چیز بدی است و کلاً بستگی دارد به این که این جا استفاده شود خدا این قضاوت را راجع به مال ندارد ] مال را می گوید (جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً)یعنی قیام شما به خاطر همین مال است این واژه را داشته باشید برای این آیه ۳۴سوره مبارکه نساء، آنجا بعدا ًاز این استفاده خواهیم کرد .

ایه ۳۴ سوره نساء از آن آیاتی است که معمولاً ما خجالت میکشیم از آن ، بعداً در دفاع از این آیه بر خواهیم آمد و خواهیم گفت که تمام قسمت های این آیه به قدری دقیق است .( النساء : ۳۴ الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ …)یعنی قوامیت رجال به (بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ)به یک بحث مالی بند می شود . یعنی قیام و قوام خانواده هم در بحث های مالی است یعنی مقوّم خانواده مرد است به دلیل همین مالی که دارد و بحث های مالی در خانواده هم خیلی مهم است.

در حقیقت نفقه به عهده مرد است و باید بدهد. باید بر عهده او باشد تا این قوامیتش تثبیت شود اگر بر عهده او نباشد نفقه دادن که از او سلب نمی شود فقط قوامیت اش زیر سؤال می رود یعنی این آدم اگر در ضروریات زندگی محتاج زنش باشد یعنی زنش در حقیقت دارد به او کمک می کند تا این نفقات واجبش را او تامین کند، اگر این جوری باشد (ما این توصیه را همیشه می کنیم علی الخصوص به آقایان که حواستان باشد که اگر خانم شما پولش را در خانه خرج بکند به صورتی که نفقات واجب یعنی اگر نباشد آن پول یک پای زندگی لنگ است این قوامیت مرد را زیر سؤال می برد و چوب نفقه که از گردن مرد ساقط نمی شود فقط صدقه بگیر خانمش می شود یعنی خانمش دارد به او کمک می کند کمک می کند برای این که او زندگی را تامین می کند آن موقع بحث صدقه برای خودش یک قالبی دارد .چنانچه ظرفیت ها نباشد در صدقه گرفتن و صدقه دادن که نقش قوامیت را از دست مرد خارج می کند) (ما این را در مشاوره ها می بینیم )

یعنی آن خانم هایی که وارد سیستم اقتصادی خانواده می شوند به آن صورتی که زندگی لنگ است اگر نباشند ،این خانواده دچار تشتط های داخلی می شود به واسطه ی این که او دارد خرج می کند، قوامیت مرد هم از بین می رود یعنی مرد دیگر مدیر خانواده نیست .چون مدیریت خانواده به این مباحث مالی ربط دارد

در آیه ۳۴ قوامیت مرد چند دلیل دارد ، یکی همین (فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ)ویکی هم (بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ) است ،فضل از نقطه ی دیگر است (بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ) تفصیل قاطع شرکت است یعنی این دیگر آن نیست یعنی این که فضیلتی که مرد بر زن دارد این یک چیزی است و آن (أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ)یک چیز دیگر است . به این دو دلیل (الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ)

فقیر : یعنی کسی که ستون فقراتش شکسته و این فرد قدرت قیام ندارد مال اصلاً چیز بدی نیست . ببینید قرآن با حکم مال چه برخوردی کرده (البقرة : ۱۸۰ کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقینَ)واجب شده بر شما که وقتی یک نفر محتضر شد (در لحظه ی مرگ)( إِنْ تَرَکَ خَیْراً) به جای این که بگوید (إن ترک مالاً) می گوید (إِنْ تَرَکَ خَیْراً)وقتی یک ترک خیر به جا گذاشت این (الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ)وصیت کند به والدین واقربین . یعنی به جای مال می گذارد خیر .پس مال بد نیست حّب مال بد است [این که در سوره ی عادیات دارد : ( العادیات : ۸ وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدیدٌ)این ها همان طور ی اند که حب مالشان خیلی زیاد است ] و گرنه خود مال بد نیست .

حکم مال فی نفسه مثل خون در بدن می ماند ،خون در بدن در حقیقت یک چیزی است که فی نفسه خوب است و حرکت خون در بدن یک نظم منطقی دارد و هر عاملی که این نظم را خارج کند آن مورد نقد است . یعنی اگر حرکتش را کند بکند من باب بخل و اکتناه و کنز کردن مثل این که یک رگی بگوید من خون را دوست دارم می خواهم آن را نگه دارم این هم به ضرر خودش است هم به ضرر کل سیستم بدن . رگ، رگ است و باید خون را رها کند یعنی همه نفعشان این باشد که خون را رها کند برود . (آل‏عمران : ۱۸۰ وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ یَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَیْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ …)گمان نکند این بخلی که می کند این به نفع شان است ،این به ضررشان است.

واقعاً به ضرر آن بافت است اگر بخواهد اسراف هم بکند ،روند منطقی خون را با اسراف و این جور چیز ها هرز ببرد و مانند رگ پاره عمل کند و خون را هدر بدهد این هم اشتباه است . ولی بدانید اولاً در نظام اقتصادی اسلام این طور نیست (بحث های اقتصادی به فضای آیات ارتباط دارد .) نظام اقتصادی قرآن این نیست که بزند همه اغنیا را بکوبد و فقرا را بیارد بالا ،یعنی ترجیحاً همه ی قله ها را بکوبیم ودره هارا پر کنیم ویک دشت صاف درست کنیم مثل این که در بدن انسان همه ی رگ ها اندازه­ی هم شوند اما این طور نیست یعنی رگ ها با هم تفاوت دارند حتی خود این رگ من باب یک بافت زنده احتیاج به خون دارد و رگ های کلفت تر احتیاج به خون بیشتری دارد یعنی رگ های کلفت تر سه لایه بافت دارند که خودش در نظام خودش یک گردش خون دارد ولی مویرگ ها این حالت را ندارند و یک لایه بیشتر ندارند . بعضی ها که اصلاً رگ نیستند و فقط گیرنده اند این جوری نیست که اگر شما بخواهید به مناطق محروم کمک کنید (برخی گمان می کنند پول ببرند به مناطق محروم درست است )اگر زیر ساخت نداشته باشد مناطق محروم پول بردن در آن و هجوم پول در مناطق محروم جز این که شما در یک مویرگ خون دارید پمپاژ می کنید این ثمرش همین است رگ را پاره می کند . اگر ما در نوک پایمان هم خون رسانی وجود دارد چون در قلبمان یک سری رگ های اصلی است که در تمام بدن وجود دارد تا نوک پا اول آنجا زیر ساختش را تامین می کند بعداً آن جا یک عالمه رگ و مویرگ هستند که این خون را بگیرد.

فلذا قرآن آن چیزی را که دارد ترسیم می کند که چیزی شبیه همان نظام گردش خون است اولاً مال به عنوان یک چیز مثبت وخیر و حُب مال یک چیز منفی وشر است ولی مال به تنهایی خودش یک چیز خوب. و همه هم نباید یک جور باشند فقط باید مثل رگ عمل کنند . در مورد رگ اولین چیزی که به نظر انسان می آید این است که محل انتقال خون است بعداً توجه می کند می بیند این خودش یک بافت مفصلی دارد این رگ بزرگ که طبیعتاً باید در خودش به عنوان یک بافت زنده یک نظام گردش خون داشته باشد .

آن استفاده و بهره ای که انسان از پول می برد بیشتر است بهره ای که خود بافت های بزرگ رگ می برند آن ها بیشتر است ولی عمده این است که ما پول را محبوس می کنیم، یا اسراف می کنیم و گرنه پول اگر بیاید در نظامی بگردد و برود و زیر ساخت هایش در مناطق محروم فراهم شود واین پول ها برود تا آنجا و مثل گردش خون عمل بکند خیلی چیز خوبی هم هست کل دین گاهی وقتها می بینید روی همین مباحث مالی می چرخد یعنی مباحث مالی و مال است و بودجه هایی که دارد و هزینه می شود برای ارتقا مباحث دینی است .

چه خوش است که آدم پول داشته باشد و واقعاً مثل یک رگ عمل کند در جامعه و تغذیه کند و تامین کند دیگران را . و این نمی شود که همه مثل هم باشند و همین است که قرآن در سوره ی مبارکه ی حشر می فرماید: (الحشر : ۷ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ … ) فیء مال این هاست (کَیْ لا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ) تداول بین اینها نشود و مثل توپ این ها مال را به همدیگر پاس ندهند و طبقات محروم پایین بمانند و نتوانند آن را بگیرند . اگر یک نظام این جوری باشد، مال را هم خیر می داند وهم می بینیدکه در یک سری آیات آن را کنار جان مؤمن قرار می دهد یعنی ارزش دارد .( التوبة : ۱۱۱ إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ …) در حقیقت جان مؤمن ومال مؤمن را خدا می خرد به بهای بهشت یعنی معلوم است که مالش خیلی ارزش دارد که می گوید دارم می خرم یا آن هایی که (التوبة : ۴۴ … أَنْ یُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ … ) از این تعابیر در قرآن زیاد است وقتی سهم هایی که ما به عنوان (سهم های مؤلفه قلوبهم ) داریم در نظامات مالی دین، سهم هایی که بدَهی دل طرف را به نفع اسلام بخری. یعنی خرج کنی. حضرت در دعای معروفشان می فرماید : (الکافی: ج ۵ ص ۷۳ بَارِکْ لَنَا فِی الْخُبْزِ )یعنی خدایا نان ما را برکت بده .(نان منظور همین مسائل اقتصادی است. (وَ لَا تُفَرِّقْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ ) بین ما و بین نان جدایی نیفکن (فَلَوْ لَا الْخُبْزُ مَا صَلَّیْنَا وَ لَا صُمْنَا وَ لَا أَدَّیْنَا فَرَائِضَ رَبِّنَا) اگر این نان نباشد که ما نه نماز می خوانیم نه روزه می گیریم . پیغمبر که خودشان نمی فرمایند خودشان شعب ابو طالب رفتند که. خودشان شعب دیده اند که حجر به شکم می بستند و دامنشان را محکم به شکمشان با پارچه ای می بستند که بتوانند گرسنگی را تحمل کنند در شعب خودشان که این جوری هستند ولی امت نباید این جوری باشد امت نباید امت فقیری باشد که بخواهیم مدام با گرایش های اخلاقی آنرا اصلاح کنیم درست است تعریض دارد یعنی دین وایمان گره خورده است به نانشان تعریض هم دارد دعای پیغمبرتکه دارد به آدم ها که دین و ایمانشان وصل است به مسائل اقتصادیشان ولی این یک واقعیت است که جامعه روی مسائل اقتصادی بند است که قرآن این واقعیت را می پذیرد و دعای پیغمبر این واقعیت را می پذیرد که یک ملت علاوه بر معارضی که می گیرد و نسبتش را با مال دارد درست می کند که حب مال نداشته باشید ولی باید مملکت مال داشته باشد و اموال داشته باشد و در آن ثروت ایجاد شود و اگر انسان ها قرآنی عمل می کردند (الأعراف : ۹۶ وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ … ) منتهی عمل نکردند فقرای ما این جوری اند، اغنیا ما هم یک جورند که خرج بکنند و لذت ببرند از این کارشان. این جوری خود اغنیا دارند ضربه می خورند یعنی آن رگ دارد ضربه می خورد از این که خون را نگه دارد ،خون را نگه دارد گند می خورد آن خون و خودش از بین می رود خون وقتی در حرکت است خون است وگرنه می شود یک لجن کثیف اگر جایی بایستد .

اهل بیت (ع) خیلی انسان های پولداری بودند واموال زیادی دستشان بوده، نمی توانستند مال های مردم را بلند کنند که بلکه یک سری قواعدی بوده ولی ببینید اسلام را در همان ابتدا ثروت حضرت خدیجه (س) اداره کرد، بعداً فتوحاتی که در اسلام شده و مال دست خلفاء بوده و مال دست ائمه بوده یک سیستمی قائده اقتصادی اسلام دارد که سه دسته مال وجود دارد :۱-مالکیتهای شخصی ۲-مالکیت عمومی ۳-مالکیت هایی که اصلاً مالکیت حکومت اسلامی است و آن ها دست امام است یعنی معادن مال امام است فیء مال امام است لدا ائمه زمینه های اقتصادی را فراهم کردند اصلاً کل بحث خمس را می گویند (لنا الخمس) یعنی خمس مال ماست نه این که مال سادات است زکات مال ائمه است، جمع آوری می کرده خود پیغمبر . ما الان نمی توانیم این کارها را بکنیم به دلیل این که دستورات پیاده نمی شود . والا ما باید جمع آوری کنیم ما مأمور جمع آوری زکات داشتیم یعنی می رفتند می گفتند زکاتت را بده واین پول ها را از دست مردم می گرفتند این ها اموال کل است، مال امام هم که می گوییم امام هم یا این مال را در مصارف عمومی واسلام هزینه می کند ولذا اتفاقاً یک نظام دقیقی دارد اسلام در مسائل اقتصادی برای تشکیل حکومت یک نظام این جوری در خودش دارد و این طور نیست که بگوید ما فقط عبادت می کنیم نه اتفاقاً نظام مالی دارد در همان زمانی هم که مال دستشان نبوده خودشان را باهمین خمس وزکات اداره می کردند یعنی شیعه را با این ها اداره می کردند و اگر این مال ها نبود خیلی تفاوت می کرد در روند اسلام .

وکلاً وجوه دریه به این ها می گویند وجوه دریه، مثل کفارات شکستن قسم. تمام این ها را می گرفتند و باهاش قالب شیعه را نگه می داشتند .

ائمه به صورت فردی هم مال زیادی داشتند اگر می بینید حضرت زهرا (س) سر فدک این قدر مبارزه می کردند چون فدک نبض اقتصادی است و بعداً تبدیل می شود به یک مسئله ی سیاسی یعنی هر کسی که می آید آن را می گیرد بعداً دیگر خیلی مهم نیست ولی ابتدایی که حضرت زهرا این قدر تاکید می کنند نه این که حضرت زهرا (س) دارند روی مال تأکید می کنند. نه اگر فدک دست امیر المؤمنین بود قضیه یک جور دیگر بود چون که فدک نبض اقتصادی مدینه است لذا با مسأله ی مال عارفانه برخورد نمی کنند (نعم مالٌ صالح ً للرجل صالح )واقعاً مال صالح دست آدم صالح خیلی خوب است.

این جا که قرآن می فرماید (التوبة : ۳۴ … وَ الَّذینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍ ) اکتناز کردن به معنای این نیست که یک نفر خودش وضعیت مالی خوبی دارد مثل یک رگ کلفتی است که در خودش نظام گردش خون دارد . به این که نمی گویند اکتناز کردن، ما از بس که خودمان عقده ای هستیم این تصور را داریم. به این که نمی گویند کنز کردن که بلکه اگر طوری باشد که اجازه ندهد این ثروت به طبقات محروم برسد اگر این کار را نمی کند هر جوری این نمی شود اکتناز و بخل تنگ نظری نکنید راجع به بحث ثروت . آن جایی که امیر المؤمنین در نهج البلاغه می فرماید : (خسارت این است که کسی از مالش استفاده نکند) یعنی خودش بهره برداری نمی کند یعنی کسی که حب مال دارد و خودش را دارد خراب پول می کند واگر هم داریم که (المال مادة للشهوات)چون که کلاً (النعمة مادة للشهوات ) است یعنی هر نعمتی ماده­ی شهوت است مثلاً زیبایی ماده ی شهوت است اگر هر کسی هر نعمتی داشته باشد، همه ی اینها نعمات خداست و ماده شهوت است اگر ما سهم های دین را بپردازیم، نظام اقتصادی دین، هم حکومت را تامین می کند هم به عنوان اراضی مفتوح الا موات یک چیز هایی دارد که به عنوان چیزهای عمومی تلقی می شود و هم اموال شخصی، سه رده اموال تعریف می کند؛ این جوری هم مسائل دینی سر جایش می رود جلو؛ هم مردم به کسب و کار خودشان می پردازند آن موقع اگر معارف هم در کنارش قرار بگیرد، تعلق به مال هم کمتر می شود. پس قرآن راجع به مال (جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً) است یعنی قیام وقوام به وسیله ی مال است و خانواده هم که این طور باشد قوامیت را از دست مرد خارج می کند .( وَ ارْزُقُوهُمْ فیها – جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً- ابْتَلُوا الْیَتامى ) این یتیمی را که می خواهید این اموال را بهشان بدهید قبلش اینها را بپوسانید، به ابتلا بیندازید، یعنی شروع کنید با این ها هنوز به بلوغ نرسیده اند چون که دارد (حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ )تا این ها هنوز به بلوغ نرسیده شما این ها را به ابتلا بیندازید . ملاک واحد است . حتی در مورد بچه داری هم همین طوری است، وقتی می خواهید به بچه پول بدهید باید قبل از بلوغش آماده اش کنیم . باید به ابتلا بیفتد یک درصد زیادی از اختلاف به دلیل است که قرآن می فرماید : (حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ )بلوغ طبیعی تا این برسد به بلوغ نکاح آدمی ، آن ادمی که این جوری مبتلا شده با بلوغ طبیعی اش به بلوغ نکاح می رسد و در حد نکاح است .

ابتلا از (بلیه) می آید ، بلا یعنی پو ساندن ، یعنی این ها را در کار بپوسانید تا به آن حد بلوغ برسند (فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً) وقتی اطمینان به رشدش پیدا کردی که او یک بچه رشد یافته است (فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ)اموالش را بهشان بده (وَ لا تَأْکُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ یَکْبَرُوا ) در خوردن مال یتیم زیاده روی نکنید .چون که مال یتیم دست شماست. اگر این جوری باشد که دارید روی مال یتیم زحمت می کشید یک مقدارش را بخورید و تند تند بخورید (أَنْ یَکْبَرُوا) مبادا این ها بزرگ شوند یعنی اگر بزرگ بشوند سراغ مالشان را بگیرند زود تر مال را نخورید تا تمام شود و به یتیم نرسد مال را نخورید (مَنْ کانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ) اگر غنی هستید عفت بورزید یعنی دست به مال نزنید . البته این ها تحت قواعد کلی مال قرار بگیرد . اگر فقط مال را نگه دارد این نباید دست به مال بزند واگر دارد روی مال کار می کند و زحمت می کشد این می تواند دست بزند گرچه بهتر است که دست نزند. اگر کسی غنی باشد زکات به او تعلق نمی گیرد دیگر به این معنا نیست که کارش محترم نیست کارش محترم است و می تواند از مال بر دارد گرچه گفته شد (فَلْیَسْتَعْفِفْ) برندارد بهتر است و اگر فقیر است به معروف بخورد.

عفت: یک ملکه نفسانی است ،هر جا یک جور بروز می کند ،همین چیزیست که ما به آن گاهی (مناعت طبع ) می گوییم این مناعت طبع هر جا بیاید یک بروز خاصی می کند در مسائل اقتصادی یک بروز خاصی پیدا می کند داریم که (البقرة : ۲۷۳ لِلْفُقَراءِ الَّذینَ أُحْصِرُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ لا یَسْتَطیعُونَ ضَرْباً فِی الْأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسیماهُمْ لا یَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلیمٌ) صدقات مال این هاست (یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ) می گوید اینها بس که عفت دارند ،جاهل فکر می کند اینها اغنیا اند یعنی اصلاً این جوری فکر نمی کند این یک مناعت طبعی است در این شخص. این همان عفت مالی است در مسائل جنسی هم همین است:( النور : ۳۳ وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ … )کسانی که نکاح نمی یابند و نمی توانند نکاح کنند این ها باید عفت بورزند یعنی این حالت مناعت طبع را داشته باشند و تن به چیز های سطح پایین ندهند این یک روحیه است . روحیه ای است که علی الخصوص پدر و مادر در فرزندشان ایجاد کنند آن دقت می شود مانند اصحاب امام حسین (ع) که وقتی در شب عاشورا حضرت به آن ها می گوید : ( الدعی ابن الدعی) این زنا زاده فرزند زنا زاده (ابن زیاد )مارا غیر کرده (بین القلة و الذلظة) بعد می­گوید (هیات ما اٌخذوا الدینه) ما اصلاً تن به کارهای پست نمی دهیم (جدودٌ تابت و طهرت) یک اجدادی ما داشتیم که این ها صاحب عفوف هینه و نفوس ابیه بودند یعنی آدم هایی بودند که دماغ های پر بادی داشتند کسانی که دست به تربیت ما زدند . و نفوس و جان هایی که اصلاً ابا دارد کار بد انجام ، ما اصلاً کار پست انجام نمی دهیم. ما اجدادمان این طوری بودند و این ها ما را این طور تربیت کردند . اجداد پاک که (نفوس ابیه ) داشتند این عفت به نظر می آید که ملکه نفسانی است که نسبت به نگاه نا محرم (اصلاً وارد بحث های دینی و حلال و حرام نمی شویم و اصلاٌ این که من اگر این کار را کنیم به مقامات عالیه می رسم یا نمی رسم ) ما کلاسمان بالاتر از این است که بخواهیم همچین کاری را بکنیم خیلی از معارف دین با همین جمع وجور می شود . ما کلاسمان بالاتر است از این که مجلس تشکیل دهیم و راجع به آدم ها حرف بزنیم این می شود نفوس ابیه ، این می شود ملکه منعت طبع که به پولداری و پول ربطی ندارد . این چیزی است که باید توسط اجداد القا شود . معروف هم همین است معروف یعنی کار خوب ،کار خوب هر جا یک جوری است آن جا که می گوید (البقرة : ۲۳۱ … أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ …) طلاق به معروف بده یعنی آن جا بیشتر بده وقتی می گویند جنس می خری به معروف بخر یعنی سنگین بخر و پول خوبی هم بده، به کسی که می فروشد وقتی می گویند به معروف یعنی کمتر بفروش. معروف یک مفهوم کلی است و هر جا یک ظهور خاصی پیدا می کند. وقتی در قرآن گفته گفته می شود : ( وَ مَنْ کانَ فَقیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ) نه این که مال او را خوب بخور یعنی با یک حسنی بخور یعنی خیلی دست به مال او نزن اینجا این جوری ظهورپیدا می کند .

(فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ) وقتی که مالهایشان را می خواهی به ایشان بازگردانی شاهد بگیر بینه داشته باش که بعداً مشکل نداشته باشد اما حواست باشد این بحث توحیدی همه جا هست (وَ کَفى‏ بِاللَّهِ حَسیباً) و این است که جامعه را اداره می کند آخرش . [در بحث نکته های قرآنی گفته شد که چیزی که جامعه را می تواند اداره کند قانون نیست، الان بحث رایج بین دانشمندان علوم اجتماعی این است که شما هر چه سیستم های امنیتی را بالا می برید نسبت جرایم بیشتر می شود . این جور نیست که خانواده را با لایحه وتبصره و قوانین و نظام قضا بشود درست کرد، خیانت ها را نمی شود درست کرد (العلق : ۱۴ أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرى‏) نمی دانی خدا می بیند؟ باید این جوری درستش کرد . و اشاره به هسته ی اصلی یعنی توحید دارد .( البقرة : ۲۲۰ ...َ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْیَتامى‏ قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَیْرٌ وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ ... ) خدا این مفسد و مصلح را می شناسد . با قوانین جامعه را نمی شود اداره کرد ،خانواده را نمی­شود اداره کرد ، با اخلاق مبتنی بر توحید می شود اداره کرد فقط هم همین جوری می شود اداره کرد این جهت گیری اشتباه است که کسی فکر کند جامعه را می شود با قوانین اداره کرد جامعه را با (وَ کَفى‏ بِاللَّهِ حَسیباً) می شود اداره کرد ضمن این که قوانین دارد قرآن و این قوانین در دل آن است ]

"