زن و نظام خانواده - جلسه ۳

مجموعه زن و نظام خانواده از حاج آقا قاسمیان

سه شنبه، 6 آذر 1386

103 دقیقه

باید یک نکته ای را اصلاح کنیم وآن اینکه بحث ذکر وانثی ناظر به بچه نیست بلکه ناظر به جنسیت است ولی رجال ونساء علاوه بر جنسیت بلوغ راهم مطرح میکند وسر اینکه رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً گفته به این دلیل است که سراسر این سوره راجع به تکالیفی صحبت میکند که مخاطب این تکالیف رجال ونساء یعنی خانم وآقا هستند. پس از بحث ارحام که مطرح شد در انتهای آیه یک، خداوند از رقیب بودن صحبت میکند إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیکُمْ رَقِیبًا که خداوند در این امر بر شما رقیب است این معنای رقیب بودن صرف ناظر بودن معنایش نیست ، رقیب بودن یه قهر وغلبه ای دارد . یعنی محل های دیده بانی را مرقب میگویند ، در دیده بانی کل محل ها زیر نظر گرفته میشود نه صرف دیدن تنها ؛ وقتی میگویند طرف دیده بان است یعنی یک قهری وخشمی در آن وجود دارد؛ در معنای رقیب این معنا اشراف شده است که این آیه کل فضای سوره را روشن می­کند .

آیه سه ، که آیه تعدد زوجات است (البته زوجات تعبیر درستی نیست چرا که ما در قرآن ازواج داریم زوجه وزوجات نداریم) یک مشکل اساساً ترجمه این آیه است ومفهوم اولیه این آیه ، طوری که بسیاری از مفسرین را گیر می اندازد به طوریکه حتی قائل به تحریف شده اند در این آیه ، ودر روایات هم هست که بین این شرط وجزا یه مقداری وا افتادگی ویک چیزهایی جا افتاده؛ علی القاعده باید چیزهایی جا افتاده باشد ( آیه دو را رد کردیم چون آیات مربوط به بحث را می­گوییم)

اما ترجمه تحت اللفظی آیه وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیتَامَى فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ اگر میترسید که رعایت قسط وعدل نکنید در ایتام بروید ازدواج کنید(!) با کسان دیگر نه حتی با ایتام ! با کسانی که طیب هستند مَا طَابَ لَکُمْ هستند ، دوتا ، سه تا وچهار تا ( مثنی یعنی دو تا دوتا ثلاث یعنی سه تا سه تا رباع یعنی چهار تا چهارتا ، وزن مَفعل وفُعال وزنی است که در عربی برای تکرار به کار میرود) پس یعنی ۲تا۲تا، ۳تا۳تا، ۴تا۴تا بروید زن بگیرید این میشود تر جمه آیه.

در ترجمه آیه نکته مشکل مشخص همان بحث ربط شرط است به جزای شرط- برای اینکه اینجا بحث یتامی مطرح شده ودر آیه دو هم این بحث مطرح شده – وَآتُوا الْیتَامَى أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیبِ وَلَا تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِکُمْ إِنَّهُ کَانَ حُوبًا کَبِیرًا در ایه دو سه مطلب را اشاره کرده ۱- اموال ایتام را بهشان بدهید ۲- خبیث را با طیب عوض نکنید ۳- اموالشان را با اموالتان قاطی نکنید وبعدش هم این جور تصرفات در مال یتیم در حقیقت یک گناه بزرگ است.

فضا شناسی آیه ۲ : قرآن راجع به بحث یتیم برخورد خیلی خیلی خاصی دارد برخورد خیلی ویژه ای دارد ؛ هم بحث های عاطفی یتیم خیلی مد نظر بوده وهم بحث های اقتصادی ایتام.

سوره مبارکه فجر آیه ۱۵ فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ انسان وقتی اورا مبتلا به نعمت میکنیم واکرامش میکنیم وبه او نعمت می­دهیم میگوید فَیقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ خدا من را اکرام کرد وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزْقَهُ فَیقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ ووقتی اورا مبتلا میکنیم ورزقش را به تنگ می­گیریم میگوید خدا به من اهانت کرخدا میفر ماید: کَلَّا اصلا این گونه نیست بلکه خداوند کارهای زشت بندگان را اهانت میشمرد وآنها را پس از این آیه لیست میکند : بَلْ لَا تُکْرِمُونَ الْیتِیمَ شما مشکلتان این است که یتیم اکرام نمی­کنید.

(این یکی از درد ودل های من است تخصصی شدن حوزه ها در جامعه دلیل سلب مسئولیت از گردن مانیست . فرهنگ جامعه: وزارت فرهنگ وارشاد، ایتام: کمیته امداد و. . . بلکه همه باید احساس مسئولیت داشته باشیم این فرهنگ زشتی است که دارد ایجاد میشود. ما نسبت به همه چیز مسئولیم وباید احساس مسئولیت داشته باشیم)

سوره ماعون َرَأَیتَ الَّذِی یکَذِّبُ بِالدِّینِ فَذَلِکَ الَّذِی یدُعُّ الْیتِیمَ اولین چیزی که میگوید یکَذِّبُ بِالدِّینِ و سپس یدُعُّ الْیتِیمَ واین چیزی است که سبب جهنم برده شدن میشود واین اهمیت بحث یتیم رامیرساند که به چه جهتی است که خدا بحث یتیم را اینقدر جدی تلقی میکند وچه تئوری وچه طرحی رو دین دارد جلو می برد؟ آیا فقط دلش به حال یک عده ای به نام یتیم سوخته یا نه در یک طرحی است این مسئله یتیم؟ خیلی رعایت اولاً مسئله یتیم را به لحاظ عاطفی میکند:

در سوره ضحی می فر ماید فَأَمَّا الْیتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ یتیم را رد نکن با یتیم قهر نکن چون به پیامبر یتیم ابوطالب میگفتند ومی شود آن را حمل به پیغمبر کرد اما اینها بحث من باب جعل وتطبیق است نه من باب تفسیر (تفسیر یعنی ظاهر لفظ اما اینها من باب تطبیق است نه تفسیر مفهومی) هم بحث های عاطفی یتیم (که در روایات فراوان است اگر دس نوازشی ازسر مهر بر سر یتیم بکشید به تعداد موهایی که دست کشیده شده ثواب های چنین وچنان داده میشود وبهره های فراوان حتی در همین دنیا دارد)

در بحث مالی هم دقت فوق العاده ویژه شده است.در بحث اموال یتیم در همین آیه میتوان دید که میگوید وَآتُوا الْیتَامَى أَمْوَالَهُمْ اموال یتیم را به او بدهید البتهاین اموال یتامی را نه فی ظرف الیتم (در وقتی که دارای یتم است) بلکه بلکه وقتی که از این حالت در اومد؛ شاهدش هم آیه ۶ همین سوره است که میگوید اتفاقاً نباید اموال یتیم را فی ظرف الیتم به اوداد اولا معنی کلمه یتم یعنی منفرد ویگانه ؛ در اشعار که میگوید درّ یتیم یعنی درّ یگانه. این آیه شاهد میگوید وَابْتَلُوا الْیتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ این یتامی را آزمایششان کنید تا آن موقعی که به حد بلوغ شرعی رسیدند فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا اگر این رشد هم در آنها ایجاد شده بود که معلوم شود که وقتی پوا میدهی دستش میداند این پول ها چی هست یعنی ارزش پول را میداند و میفهمد چه کار کند فَادْفَعُوا إِلَیهِمْ أَمْوَالَهُمْ آنوقت اموال آنها را بهشان بدهید –به دلیل همین اهمیت است که در قوانین هم بسیار دقت شده در این باره ونظام خیلی سخت گیرانه ای وجود دارد وخوب هم هست-

۲-خبیث را با طیب عوض نکنید؛ پول ومال یتیم که دست شماست نباید جنس خوب را برای خود نگه داشت وجنس بد را یتیم داد. یا به معناست که خبیث خودت را با طیب یتیم عوض نکن یا به این معناست که که طیبی که مال خودت بوده و میتونستی بخوری را با خبیث اون عوض نکن یعنی اگر عوض کنی حلال خودت به این واسطه حرام میشود ومیشود خبیث که وقتی آن را بخوری بشود مال حرام چون که خبیث وطیب هم به معنای پاکی وناپاکی به کار رفته وهم معنای حلال وحرام (باء در قرآن سر معوض می آید نه سر عوض ، أتستبدلون الذی هو أدنی بالذی هو خیر، بالخیر کلا عوض میشود ) این مال بد یتیم را با مال خوب عوض کردن در فرهنگ دینی عملی است ممدوح البته خبث به معنای جنس بد از نظر کیفیت و مرغوبیت.

۳- وَلَا تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِکُمْ اموالشان را قاطی اموال خودتان نکنیدطوری که اموال آنها را ضمیمه اموال خودتان کنید و قاطی شود وشما اموالشان را بخورید. معلوم است که این مال ها را سرمایه خودتان مخلوط می کنید بعد با سرمایه یتیم سود در می آورید وسپس اصل سرمایه یتیم را به حساب یتیم بر میگردانید. این میشود اینکه اموالشان را در اموال خودتان مخلوط نکنید .

إِنَّهُ کَانَ حُوبًا کَبِیرًا همه این تصرفات ، تصرفات باطل است . إنه به جامع می خورد یعنی همه این کارها، این سه مورد تصرف که دارید در مال یتیم میکنید همه اینها گناه بزرگ است.

این آیات وقتی نازل شد وبحث فرهنگ یتیم تبیین میشد که در آن پر است از احترام واکرام و پر است از احترام به حقوق مالی آنها به اضافه اینکه چه عرب قبل از اسلام دارای یک سری جنگها وخونریزی ها بود وچه عرب پس از اسلام؛ کلا یتیم زیاد تولید میشد در جامعه وچون که همچین جامعه ایی داشتند بحث مسئله یتیم در فرهنگ دینی اون موقع جدی شد وجدی تلقی شد تا حدی که در سوره مبارکه بقره آیه ۲۲۰ آمدن ترس خودشان را به پیغمبر اعلام کردند گفتند که ما واقعا با این یتیم ها چی کار کنیم ؟ اگر بخواهیم جنبه عاطفی آنها را در نظر بگیریم باید بیاوریمشان در خانه هایمان و اگر بیاوریم در خانه هایمان در طبخ غذا بخواهیم تفاوت قائل بشویم خیلی عسر وحرج پیش می آید پس چه کار کنیم؟ یسْأَلُونَکَ عَنِ الْیتَامَى در باره یتامی دارند از تو سؤال میکنند قُلْ إِصْلَاحٌ لَهُمْ خَیرٌ اصلاح کارشان نیکوتر است وَإِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ اگر با شما قاطی شدند بالاخره برادران دینی شما هستند ومتعلق به یک پدر ومادرید ومثل همید ( اینجا نشان می دهد که قوانین همه کارها را نمی تواند بکند ؛ اگر کسی بخواهد مال یتیم بخورد میتواند! حتی قوانین هم نمی تواند کاری کند پس قوانین همه جا نمی تواند کارها را درست انجام دهد در دنیا؛ پس باید اخلاق واعتقاد یک جا معه ایی را ساخت وآن و قت قوانین بیاید روی آن پایه ها بنشیند نه اینکه بخواهیم هی با قوانین همه چیز را درست کنیم ) وَاللَّهُ یعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَکُمْ بدانید که خدا می داند که شما دارید اصلاح میکنید در کار یتیم یا افساد . اگر خدا می خواست به شما سخت بگیرد می توانست اما این برای سخت گیری نیست برای این است که میخواهد شما حواستان جمع باشد نسبت به مال یتیم إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ

اینجا فضای آیه مشخص میشود اون موقع ما یه عرب جاهلی داریم و اگر بخواهیم کار دقیقی انجام باید صبر کنیم ، بایستیم، یک سری مطالب را بگوییم و آن اینکه جاهلیت چه خصوصیاتی دارد در قرآن یعنی عبارت هایی که گفته شده مثل « حمیة الجاهلیة» یک سری غیرت های جاهلی ویا ولا تبرجن تبرج الجاهلیة الأولى که یه برج شدنی توی خانم ها وجود داشته .

یکی از خصوصیاتی که عرب جاهلی داشته همین خوردن اموال یتیم بوده خیلی وقت ها می آمدند ۱-با زنانی که یتیم داشتند ازدواج می کردند ۲-یا با زن های یتیمی ازدواج میکردند که مالی به آنها رسیده (نه فی ظرف الیتم بلکه بعد از آن) وبچه پولدار هستند؛ این گرایش ها بوده والان هم هست وکلا نظر به مال داشتن بوده واین خصوصیت باعث شده که قران طرح بحث زن را کنار بحث یتیم مطرح میکند. این خودش یک نکته است، قرآن مگر نمیتوانست این بحث زن را مستقلا انجام دهد چه لزومی داشت کنار بحث یتیم مطرح کند ؟ به خاطر اینکه همانطور که یتیم ضعیف است وزیر دست است زن هم ضعیفه است و زیر دست است! که در حقیقت اگر قرار باشه تو سرش زد می شه تو سرش زد. اگر مرد اخلاقش درست نباشد می تواند مال آنها را بخورد گاهی زنان ثروت های خود را بدون هیچ توقعی در اختیار مردان قرار میدهند یعنی مرد این قابلیت را دارد که اولاً به زن خیلی دروغ بگوید وزن هم این جزء خصوصیاتش است که کلاً زود باورند واین یکی از خصوصیاتی است که خیلی خوب است که خداوند در نهاد آنها گذاشته است منتهی نباید از آن استفاده بد کرد . اگر مردی زنش را صبح بزند ، بعد از ظهر می تواند معذرت خواهی کند وبگوید تو عشق گمشده منی و ماچ و بوسه و همه چی تمام. یعنی به راحتی قابل فراموش شدن است . اقتضای تربیت کردن وماندن این است که یک زنی را صبح بزنی ، می توانی بعد از ظهر یک روابط عاطفی حتی بالاتر از آنچه از قبل بوده بر قرار کرد. اما اگر دو مرد با هم دعوا کنند خیلی طول میکشد تا شاید روابطشان به شکل روز اول در آید چه برسد به بهتر از آن. مرد اصلا این قابلیت را ندارد که بتواند خیلی زود فراموش کند واین خاصیت زود باوری زنان است چیزی که در کتب روانشناسی زیاد است واین خاصیت چیزی است که باید باشد. بارها گفته شده که اگر چیزی جزء ویژگی های یک جنس باشد نباید بگویید چیز بدی است. خداوند انسان را در بهترین حالت آفریده لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ بهترین قوام همین است؛ اما همانطور که خصوصیت مردان می تواند به انحراف کشیده شود خصوصیت زنان هم می تواند به انحراف کشیده شود. همانطور که از خصوصیت مردانه زنان می توانند استفاده های نا بجا کنند کهاز به عنوان کید زنانه یاد می شود ومردان می توانند تحت تأثیر کید زنانه قرار بگیرند، اگر زن بخواهد همچین استفاده ای کند می تواند در حقیقت قدرت های خاصی خانم ها دارند در کید کردن و اینکه از نقاط ضعف مرد استفاده کنند وبر عکسش هم هست که مرد می تواند سوء استفاده کند.

اصلاً طرح بحث زن در کنار یتیم به همین دلیل است. روایتی است در نهج البلاغه وجزء وصیت آخر امیر المؤ منین است، این وصیت را حضرت وقتی کردند که در میان بیهوش می شدند یعنی جزء آخرین وصایای ایشان است که همان اوصیکم. . . که آنجا کامل نیست کامل آن در جلد هفت کافی است در یک بخشی از آن حضرت می فرمایند اللَّهَ اللَّهَ فِی النِّسَاءِ وَ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ یعنی کنیزکان فَإِنَّ آخِرَ مَا تَکَلَّمَ بِهِ نَبِیُّکُمْ آخرین چیزی که رسول الله به من گفت أَنْ قَالَ أُوصِیکُمْ بالضعیفین حواستان به زنان باشد توصیه تان می کنم به رعایت حقوق زنان! آخرین حرف پیامبر رعایت حقوق زنان است که با اصطلاح ضعیفین یعنی این دوتا ضعیف آمده است. وکلاً طائفه زنان، که اینها ضعیف اند و اینقدر به اینها ظلم نکنید.

لذا طرح در این فضا یک گرایش بوده که بیاید یا بچه یتیم بگیرند یا مادر ایتام را بگیرند تا دسترسی به پول ایتام پیداکنند که این رغبت در آیه ۱۲۷ نساء نشان داده شده است: وَیسْتَفْتُونَکَ فِی النِّسَاءِ از تو راجع به این نساء استفتاء می کنند (این به خاطر این است که به قدری رعایت حقوق زنان شده بود بعد از اسلام و توصیه شده به زنان که برای عرب سؤال شده که اینها را خودت درآوردی یا واقعا خدا گفته این حرفها را؟ قُلِ اللَّهُ یفْتِیکُمْ فِیهِنَّ بگو خدا دارد راجع به اینها همچین فتوایی می دهد وَمَا یتْلَى عَلَیکُمْ فِی الْکِتَابِ فِی یتَامَى النِّسَاءِ وباز بحث یتامی النساء را میگوید که اون یتامی النساء هم که نظر داده باز هم حرف خداست اللَّاتِی لَا تُؤْتُونَهُنَّ مَا کُتِبَ لَهُنَّ اولاً به دلیل اینکه سرپرست ندارند وآن چیزی که خدا وضع کرده برایشان و به نفعشان را درست انجام نمی دهید – واین خصلت فرعونی ماست که کلا کسی را که مدافع ندارد را لگد میزنیم نه اینکه ما بشیم مدافعش؛ پیروز کسی است که علو پیدا کند نه در منطق قرآنی که قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى بلکه آن منطق فرعونی که قد افلح الیوم من استعلی لذا وقتی میبینیم کسی مدافع ندارد بهش لگد بزنیم در اینجا ها راحتیم ولی وقتی می بینیم کسی حواسش به او هست دست وپای خودمان را جمع می کنیم وگرنه قلدر می شویم – می گوید همان یتامی النسائی که وَتَرْغَبُونَ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ شماخیلی رغبت دارید باآنها ازدواج کنید معلوم است که یه چپاول مالی وجود دارد که شما اینقدر رغبت دارید با انها ازدواج کنید و بعدش هم در فضای روایات این هست که به راحتی وقتی پول اینها را گرفتیم وخوردیم اینها ا طلاق می دهیم و ردشان میکنیم و کاری می کنیم که دیگر کسی نخواهد با آنها ازدواج کند. این فضایی است که آیه ۳ سوره دارد در آن حرکت میکند.

حالا آیه سه: اگر می ترسید با این زنان ازدواج کنید که حقوقشان رعایت نشود ، نه اینکه علم دارید بلکه حتی اگر بیم هم دارید، واقعا اگر می ترسید که مالش را بالا بکشید یعنی نسبت به خودت علم نداری( ممکن است طرف پدر دارد ولی مدافع ندارد مثلا دختری را که از شهرستان آوردی، اینها یعنی ملاک ویک لایه عمیق تر نکته را در یابید) و اگر می ترسید جزایش این نیست که تنکحوا بلکه جزایش لاتنکحوهن است. باهاشون ازدواج نکنید؛ اگر می ترسید نتوانید رعایت حقوقشان را بکنید بروید سراغ بقیه! چرا سراغ این ایتام آمدی؟ این یک جزای شرطی دارد که در این در فضا غیر از این فهمیده نمی شود خیلی واضح است. نگران ایتامید برید زن بگیرید؟! این همان فضاست یعنی اگر نمی توانید رعایت حقوقش را بکنید بروید سراغ بقیه فانکحوا ماطاب (ماطاب در مقابل ما خبث است که همان امهاتکم و اینها هستند که در بحث ازدواج خبیث یعنی اینها، یعنی حرام) مثنی وثلاث و رباعا این طور نیست که اجماعی با شد قضیه وهمه بگویند ۴تا ؛ برخی قائل شدند به ۹تا چونکه گفته مثنی و ثلاث ، نگفته مثنی أو ثلاث یعنی ۲تا و۳تا و۴تا که میشود ۹تا! برخی ۱۸تا هم گفته اند یعنی۲×۲ که می شود ۴تا و۳×۲ که می شود ۶ تا وجمع اینها می شود ۱۸ تا!!

ولی مثنی و ثلاث ورباعا یعنی دوتا دوتا و. . . مجمع البیان بحث جالبی دراد راجع به این دوتا دوتا که می گوید اگر یک چیزی را بخواهند یه جا پخش کنند می گویند اینها را بگیرید و دوتا دوتا بدهید یعنی نفری دوتا ، سه تا سه تا یعنی نفری سه تا، چهارتا چهارتا هم یعنی نفری جهار تا. غیر از اینکه اجماعاتی سر این وجود دارد روایاتی هم در باب ۴ تا هست. این که بگویند ۲و۳و۴ میشود ۹تا اصلا این جوری نیست ، فصیح نیست؛ ریاضی نیست که بگوییم چون واو آورده پس باید جمع بشه نه.

یک آیه هست که دقیقا شبیه همین آیه است و براش یه قرینه است آیه ۱ سوره مبارکه فاطر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِکَةِ رُسُلًا این ملائکه که رسولان الهی هستند أُولِی أَجْنِحَةٍ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ دارای بالهایی هستند که مثنی وثلاث ورباع، سر لین آیه نمی گویند ملائکه ۹بال و۱۸بال دارهد بلکه می گویند برخی از ملائکه ۲بال برخی ۳بال وبرخی ۴بال دارند یزِیدُ فِی الْخَلْقِ مَا یشَاءُ وبعضی حتی بیشتر إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ پس اینجا دقیقا مانند همان آیه سوره نساء است

ادامه آیه ۳ : اگر نمی توانید رعایت عدالت کنید فَوَاحِدَةً فقط یک زن واگر حتی نمی توانید به جهت رعایت مهر ومسکن وعدالت ، یک زن آزاده وحر را تأمین کنید أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیمَانُکُمْ برو سراغ کنیزکانی که اینها در فضای دین وقرآن دارای حقوق پایین تری هستند؛ که در آیه ۲۵ روی آنها بحث می شود ورعایت قسط برای آنها راحت تر است و ما الان به برکت احکام اسلام اصلا کنیزک نداریم واسلام رقیت را تبدیل به عتق کرد و ما در کتب فقهی کتاب العتق داریم، آزاد کردن نه بندگی!

یک سؤال: آیا در فضای آیه که قرار می گیرید زبان ، زبان توسعه است یا تحدید ومحدود کردن؟ یعنی کلاً دارد توسعه ایجاد می کند یا تحدید ایجاد می کند؟( به اضافه اینکه در عرب جاهلی تعداد زنان ۴تا به بالا بوده وحتی متوقف بر ۴تا هم نبوده خیلی بیشتر از اینها زن می گرفتند؛ ۱۰تا ۱۲تا ، به اندازه مکنتشان! برای مستند شدن مطلب روایتی است در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد ۱۲ صفحه۶۹ دارد که فردی به نام غیلان بن سلمه ثقفی وقتی اسلام می آورد ۱۰ تازن داشته( من عشرة نسوة) پیامبر به او می گوید ۴تای آنها را نگه دار و۶تا را طلاق بده) یعنی زبان توسعه ایجاد کردن است یا محدودیت ایجاد کردن؟ استشمام فضای ایه ، باید دید آیه در چه فضایی دارد ابراز می شود ضمن اینکه دارد تجویز می شود یا ترویج می شود؟ یعنی از این زبان شما چه می فهمید ؟ اصلا تضییع حقوق خانم ها را از این آیات در میابید یا تکریم حقوق خانم ها؟

بله مجاز دانستند در فرضی که بتوان عدالت را ایجاد کرد در روایات هست که امیر المؤمنین وقتی چند همسر داشتند اگر در خانه یکیشان وضو می گرفتند در خانه دیگری هم وضو می گرفتند این یعنی اگر می ترسید عدالت را بر قرار کنید پس همان یک زن! که حتی پیامبر این جوری بودن که آخر عمرشان بسترشان را می بردند این خانه وان خانه یعنی مانند برانکارد حمل می شدند که حتی اخرش پیامبر می فرمایند من از اینکه مدام حمل بشم دارم اذیت می شم اجازه بدید در یک خانه باشم که عایشه نذاشت و گفت اگر قرار باشد در یک خانه باشد باید خانه من باشد وبه همین دلیل است که پیامبر ص در خانه عایشه رحلت می کنند (بحث تاریخی این موضوع که چه جوری است که خیلی ها بر بستر پیامبر نیستند چون این خانه حریمی داشته که مانع از ورود برخی افراد مانند مقداد و ابوذر وسلمان و. . . میشده؛ از ورود حضرت علی هم نمی توانسته ممانعت کند و بااینکه خیلی ها بر سر بستر هستند ولی چرا عناصر اصلی نیستند؟ عجیب نیست؟ اینهایی که نیستند در فضای مدینه کاملاً شاخص بودند وبه دلیل همان حاجب بوده که اینها نیستند وهمین باعث شد که اولین توطئه های سقیفه در کنار بستر پیامبر انجام شود و حسبنا کتاب الله آنجاست واگر مقدادو ابوذر و سلمان هم آنجا بودند حاشا وکلا که همچین اتفاقی می توانست بیفتد)

ما از این زبان محدودیت می فهمیم و رعایت حقوق خانم ها می فهمیم. حالا با دقت به همین مثنی وثلاث ورباعا می بینیم که این باید هم فضای نزول خودش وهم کل جهان را اداره کند این حرف نه اینکه تنها وتنها بخواهد یک بخش کوچک مثلا تهران را اداره کند ما از قرآن چه توقعی داریم؟ قرار است تتهران را اداره کند یا اینکه قرار است کل دنیا را اداره بکند؟!

الان یک شبهه ای که ایجاد می کنند این است که چه فرقی میکند چند تا زن یا چند تا شوهر؟ این یکی از بحث های اصلی است که این فمنیسم ها میکنند. اسلا رعایت حقوق ما را نکرده ماهم می خواهیم چند تا شوهر کنیم چرا مردها چند تا زن می توانند داشته باشند ؟ این به جهت بحث های دینی و هم بحث های روانشناسی وهم چیزی که تتبع تاریخی نشان می دهد حسی که در دو نفر ایجاد می شود فرق دارد. اول به همان بحث فلسفی ارجاع داده می شود : مرد به جهت اینکه رتبه وجودی اش بالاتر است، وما هر چه در رتبه وجودی بالاتر می رویم به أسمائی از أسماء الهی نزدیک تر می شویم که وحدانیت در آ ن زیاد تر است و اشراب وحدانیت شده یعنی شما در أسماء که بالا می روید به اسماء وتر ، فرد، صمد واسماء اینجوری که در آن فردانیت لحاظ شده می رسید ووقتی در اسماء پایین می آیید تازه به کثرات می رسید. یعنی این بحثی که در کل چینش نظام هستی وجود دارد یعنی آن بالا شما وتر، فرد، صمد دارید این پایین تر که می آیید کثرات دارید یعنی کثراتی در دل وحدت دارید؛ این مال بحث فلسفی است واین چیزها در موارد پایین پر ظهور می کند. وقتی بحث سر نرینگی کل عالم شد تمام چیزهایی که بحث تصلب ورحم شد حتی اینها در بدن ها ظهور می کند؛ آنچه نرینگی یک جنس نر است صلب می شود و محکم می شود همان حالت معادلش در زن نرم می شود و باز می شود یعنی ماده باز می شود. خصوصیت نرینگی نر صلب شدن ومحکم شدن و مادینگی ماده باز شدن ونرم شدن است. حتی اون موارد می ریزد خودش را در تمام حقیقتی که اون بالا هست به شکل رقیقی در این پایین ظهور می کند. ببینید چه طور تمام نرینگی های عالم وچرا تمام مادگی های عالم باز می شود و چرا برعکسش اتفاق نمی افتد؟ اینها آیات افاقی است است که وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنین‏ باید این آیات را جستجو کرد که چرا این جوریه؟ چرا اینجا صلب است واینجا با رَحم ورَحِم وحتی شکاف هایی که موقع زایمان در بدن زن ایجاد می شود اگر در بدن مرد ایجاد شود می میرد! ولی در زایمان شکافی که در بدن ن ایجاد می شود حالتی است که می تواند جمع کند این شکاف را. از بدن زن بر می آید که این شکاف ها را جمع کند اما از بدن مرد بر نمی آید که این شکاف ها را جمع کند . حتی زخم ها در بدن آقایان مدت ها طول می کشد که خوب شود اما در بدن خانم ها زخم ها زود تر خوب می شوند و تحمل در خانم ها بسیار بالاتر است. این ها بی ربط نیست به کل عالم یعنی مسیر عالم این چنین است.

طرحی که روایات می دهند می گویند این دوتا یکی نیست حواست باشد. وقتی مردی نمی تواند تحمل کند مرد دیگری را کنار خودش این غیرت است یعنی نمیتواند غیر را تحمل کند ودر کل عالم هم همین طور است. یعنی غیر را در کنار خودش نمی تواند تحمل کند اما توی دلش می تواند تحمل کند و کاملا هم می تواند تحمل کند و اصلا هم حمایت می کند؛ این در مرد ویژگی که تولی می کند غیرت است و در زن حالت برعکسش حسادت است. یعنی حسادت ایجاد می شود نه غیرت! این تعبیری است روایات میدهد .

بحث تتبع تاریخی : ما در طول تاریخ از ابتدا تا کنون polygamy داریم در انسان ها وحیوانات! Polygamy یعنی یک جنس نر چند جنس ماده را اداره می کند ولی هنوز یک بار گزارش نشده که polyandry (بر عکس این)! گاهی اوقات جامعه شنااسان تقسیم بندی می کنند و مزخرف می بافند و خانواده ها رو تقسیم می کنند به این و آن polygamy و polyandry. وقتی ازشون می پرسی این polyandry کو؟ می گن حالا نداریم! یعنی حالایی که هر چیزگند وکثافتی داریم هنوزم خانواده polyandry نداریم. در یک سری از قبایل سرخ پوستی گزارش شده که polyandry داشتیم. پس بی خود می گویند واگر هم بوده تحت عنوان فحشا بوده، تحت عنوان خیانت بوده. Betray به همین موضوع زن ومرد بر میگردد یعنی همین خیانت ها. به خیانت ها ی مالی بر نمی گردد. خیانت هایی که به لحاظ جنسی به همدیگر می کنند. یعنی یک زن با مردهای مختلفی ارتباط بر قرار می کند و آمار این به طرز وحشتناکی دارد بالا می رود . دو سال پیش در غرب (سال۸۴) ۵۳ درصد زنان به همسرانشان خیانت می کردند این آمار خیلی زیاد است خوشبختانه در جوامع ما هنوز این آمارها را نداریم.

پس ما حتی در حیوانات هم polygamy داریم. برخی می گوید ما در زنبوران عسل polyandry داریم چون یک ملکه است تعداد زیادی زنبورکه پس از بررسی از زنبور داران صحتش اثبات نشده فقط یک زنبور نر هست که با ملکه ارتباط می گیرد اینطور نیست که همه زنبوران نر با ملکه ارتباط داشته باشند.

تتبع تاریخی: وقتی که می بینید در طول تاریخ یک حادثه ای داریم ویک حادثه ای را به طور کلی نداریم این جا دارد که مورد دقت وتوجه قرار گیرد که اتفاقی که می افتد در این طرف و آن طرف یکسان نیست.

شاید مثلا در تهران یک خانمی نتواند همسر دوم را تحمل کند آن موقع طرح قرآن چیست؟ خیلی واضح است طرح قرآن! یعنی الان در مشاوره امر چند همسری در تهران آن راحماقت محض عنوان می کنیم به دلیل اینکه شما واقعا نمی توانید رعایت عدالت کنید و دوتا خا نواده را به هم می زنی. کسی که الان اقدام به همسر دوم می کند ۲تا خانواده را می پاشاند ؛ دو صنف بچه را خراب می کند ؛ اینها عرف است ( برای فهم نصوصی از تاریخ، فهم عرف آن موقع مهم است و برای پیدا کردن و اختیار کردن یک چیز و یک ضلع از این منطقه الفراق فقه، عرف این زمان مهم است. یعنی شما نکته را بگیر و در بستر دین حرکت کن آن موقع اگر من اقدام به همسر دیگری بکنم نمی توانم رعایت عدالت کنم وچون نمی شود وهمه چیز به هم می خورد پس دین هم یه همچین حرفی نمی زند. ولی شما ببینید آیا آنچه در تهران اتفاق می افتد در کل دنیا هم اتفاق می افتد؟ شاید در یک جامعه روستایی این( چند همسری) اتفاق بیفتد نه اینکه هیچ کنتاکتی با هم نداشته باشند نه، چون کنتاکت را که دو تا خواهر هم با دارند؛ اما دارند با هم زندگی می کنند مثلا با هم نان می پزند هر دو با هم رخت ولباسهاشون رو می برن برای شستشو! اگر هم کسی بخواهد در بستر دین حرکت بکند ممکن است بینشان رعایت عدالت هم بکند در هزینه ها ومخارج واگر هم نمی کند که دیگر در بستر دینی نیست.

جامعه شهری و روستایی و … باهم فرق دارد گاهی اوقات ما در این جوامع همدیگر را نمی فهمیم مثلا موقع کوچ یا در دعواهای قبیلگی پسر است که به درد می خورد( حال آنکه برای ما فرقی ندارد) و اگر زنی پسر به دنیا نیاورد شوهرش زن دیگری اختیار می کند تا پسر دار شود. گاهی اوقات در تفاخر ها می رود زن دیگری می گیرد؛ می تواند اداره کند می رود یک زن دیگر می گیرد. روابط اونها فکر نکنید مثل روابط اینجاست که دو تا همسر نتوانند همدیگر را تحمل کنند وبه خون هم تشنه اند، نه اصلا اینگونه نیست. روایت هم همین رو می گوید: کافی ج۵ ص۵۰۴ لیس الغیرة الا للرجال غیرت مال مردهاست واما النساء ذلک منهن الحسد آن طرف حسد است که ایجاد می شود و خوب هم هست حسد چیز بدی نیست همیشه ولی اگه به انحراف برود چیز بدی می شود و لذلک حرم .. برای همین است که خدا حرام کرده برای زن به جز زوجش را و احل للرجال .. وحلال کرده برای مرد چهار تا وإن الله اکرم .. وخدا بزرگ تر است از اینکه مبتلا کند مرد را به غیرت وآن وقت هم شرایطی باشد که دو سه مرد دیگر را کنار خود بتواند تحمل کند.

در خیلی از جوامع برده مانند ملک بوده و اگر قرار بود برده از زندگی حذف شود با بحران اقتصادی مواجه می شدند یعنی باید خورد خورد این اتفاق می افتاد واین قابل توجه است برای خانم ها چرا حضرت علی(ع) مادامی که حضرت زهرا(س) در قید حیات هستند با اینکه اسلام ده سال است که با جنگ وخونریزی مواجه است ولی اکتفا به حضرت فاطمه(س) می کنند و ازدواج مجدد نمی کنند؟ یک ویژگی در در حضرت فاطمه(س) است که حضرت فاطمه(س) عدلی ندارد که حضرت علی(ع) بخواهد اقدام به همسر دیگری نماید وبخواهد رعایت عدالت هم بین انها نماید. اگر ویژگی های بارزی در خانمی وجود داشته باشد و این ویژگی با عث شود که منِ مرد چه مرضی هست که سراغ کس دیگری بروم اصلا نمی شود آنرا کناریک عدلی گذاشت ورعایت عدالت هم کرد (بحث مشاوره: دراکثر مواقع بحث تعدد زوجات وصیغه وامثالهم، گاهی اوقات زنان چنان درکنار شوهر قلدری می کنند وآن تواضعی که باید داشته باشند ندارند که این تواضع را زن هم دوست دارد مرد هم از زن متواضع خوشش می آید وبرعکس زن اصلا ازمرد متواضع خوشش نمی آید، تواضع یعنی تابع زن از مرد تابع خوشش نمی آید ولی مرد اززن تابع خوشش می آید بر عکسش نیست به او می گوید مرد غی قابل اتکاء و این اصلا بحث زور گویی نیست در بستر دین اگر کسی حرکت کند دیگر کسی فکر نمی کند که اینها زور گویی است و زن خیلی قلدری نکند هی نخواهد دهن به دهن کند بر عکسش این حالت زن ذلیلی (که متفاوت است با تفاهم) که فکر می کنند اگر خودشان را برای خیلی لوس بکنند وخیلی مردان تابعی باشند ودر اختیار باشند اتفاقاً جوری می شود که زن ازاین مرد حالش به هم می خورد و این تفاوت هایی که قرآن می گوید، هم روایات، هم بحث فلسفی وهم تجارب روانشناسی می گوید وکتب روانشناسی هم پر است از این حرف ها. پس اینکه گفته می شود اینها دو قشر هستند عین هم اصلاً درست نیست چرا که روحیاتی که دارند خلاف همدیگر است در خیلی از موارد. اگر کسی شرط ضمن عقد کند عدم اقدام به همسر دوم ومرد هم می توتند قبول نکند. در برخی جاها این مدل ازدواج اصلا شکل نمی گیرد. اما اینجا امکان پذیر است چون در زندکی شهری اقدام برای همسر دوم صورت بگیرد زندگی هه اش داد وبیداد می شود ( باید تلاش برای تغییر عرف در جامعه صورت بگیرد تا در بحران ها به درد بخورد، حرکت فرهنگی با برهان مثلا یه عرف بد: اگر یه زنی شوهرش بمیره باید بماند تا موهاش مثل دندوناش سفید بشه و بعضی اوقات تقصیر تلویزیون است چرا باید یه زن اگه بعد از مرگ شوهرش ازدواج کند بهش اخ وتف بشه؟)

اساساً در قرآن چیزی که باید جستجو شود فضا شناسی است، فضایی که آیه در آن حرکت می کند. شرط ضمن عقدی که طلاق به دست زن باشد یک فاجعه است و باطل هم نیست؛ این یک شرط ابلهانه است که برخی مردها می پذیرند هر چند که مانع شرعی وقانونی بر آن وجود ندارد. اما شرط«فقط اکتفای به من» این عقلی است اما شرط«حیاً و میتاً فقط اکتفای به من» غیر عقلی است. حرفی که دین تولید میکند در حوزه حتی نظام خانوادگی وحرفی است که روانشناسان می زنند ودرست است این است که وصال مدفن عشق است کاملا حالت نامزدی با حالات بعد از ازدواج فرق دارد! چرا این جوری است؟ به دلیل اینکه انسان کمال مطلق گراست( بحث های خانوادگی با بحث های دینی معرفتی یه هم ربط دارند) او روی هیچ کمال مطلقی نمی تواند بایستد چون که همه محدود اند و روی کمالات محدود نمی توانند بایستند باید میل کنندبه سمت کمال مطلق، اگر میل کرد به سمت کمال مطلق که بستر دینی این کار را می کند آن موقع اگر او رفت و پیوندش با خدا بهتر شد اتفاقی که می افتد این است که در یک حرکت معکوس عاشق همه چیز می شود! عاشق زن، بچه، عالم، خوشی ها، ناخوشی ها. لذا اگر کسی خواست ببیند چقدر به اساس دین دارد نزدیک می شود و پیوند عشقی اش چقدر با خدا محکم تر می شود باید ببیند چه قدر عاشق خانواده است؛ یک عشقی هست که اون عشق اصلا مزاحم عشق به خدا نیست و اصلا جزء شعبات آن عشق است، به خوبی هایش عاشق است، اینها قرآن های فارسی است

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست /عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

این کسی که واقعا پیوندش را با خدا دارد جفت وجور می کند، اصلا در خانه سر مست است، پیش بچه سر مست است ، کنار تولد ها سر مست است، ودر کنار مرگ ها هم سر مست است. عاشق است کلا نه اینکه نا راحت نمی شود ولی عاشق همه اینهاست. لذا توصیه می شود در بستر دینی حرکت شود.

خلاصه بحث چیزهایی که ازآبه فهمیده می شود ۱٫ بحث تجویز است نه ترویج ۲٫ بحث محدودیت ورعایت حقوق زنان ۳٫ نسخه برای عالم نه برای مثلا تهران(اگر در بستر دینی نباشد این نسخه تک همسری هم در هیچ جا جواب نمی دهد)

کاری که دین با خانم ها کرده در مقایسه با خانم های غربی باید کلاهشان را بندازن صد پله بالاتر . یک آدم احکامی غیر از آدم قرآنی است. حرمتی که دین برای زن قائل شده فراتر از حقوق زنان در غرب است. خانم ها موقعیت امثال خودشان را در غرب با خودشان مقایسه کنند.