زن و نظام خانواده - جلسه ۱

مجموعه زن و نظام خانواده از حاج آقا قاسمیان

سه شنبه، 22 آبان 1386

91 دقیقه

«یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیرًا وَ نِسَاء وَ اتَّقُواْ اللّهَ الَّذِی تَسَاءلُونَ بِهِ وَ الأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا»[۱]

«اى مردم از پروردگارتان که شما را از نفس واحدى آفرید و جفتش را [نیز ] از او آفرید و از آن دو مردان و زنان بسیارى پراکنده کرد پروا دارید و از خدایى که به [نام] او از همدیگر درخواست مى‏کنید پروا نمایید و زنهار از خویشاوندان مبرید که خدا همواره بر شما نگهبان است.»

بررسی « یا أَیُّهَا النَّاسُ » به دلیل رفع شبهه‌ای که در آیه وجود دارد

بسیاری از مفسرین «نَفْسٍ وَاحِدَة» را که در آیه ذکر شده به اشتباه حضرت آدم در نظر گرفته‌اند. یعنی این‌طور ترجمه کرده‌اند که، همسر نفس واحده (آدم) یعنی حوا از نفس واحده خلق و مردم نیز از این دو خلق شده‌اند. آیه به عنوان تابلوی ورودی سوره حاوی نکاتی مهم در ارتباط با روابط افراد می‌باشد که با توجه به ارزشی که آیه دارد باید با بررسیِ عبارتِ «یا أَیُّهَا النَّاس» این اشتباه، اصلاح ‌شود.

با توجه به مضامینی که در همه‌ی «یا ایها الناس»‌ها وجود دارد، این عبارت می‌بایست در صورت نبودن قید، حتی خود حضرت آدم را نیز در‌بگیرد. به علت وجود مضامین کلیِ موجود، عبارت می‌بایست همه‌ی انسان‌ها را در‌بگیرد؛ همه به معنیِ انسان‌های بعد از نزول قرآن نیست بلکه همه‌ی انسان‌ها از آغاز خلقت بشر. این مضمون کلی در تمام کاربرد‌هایی که در قرآن از عبارت شده است، به چشم می‌خورد: ««یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»[۲]. در تمام کاربرد‌ها جامعیتِ عبارت وجود دارد، اما اگر قرینه‌ای در آیه وجود داشته باشد، بر کل انسان‌ها قید خورده و جامعیت از بین می‌رود: «قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ یُحْیِی وَ یُمِیتُ فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِیِّ الأُمِّیِّ الَّذِی یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ کَلِمَاتِهِ وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ »[۳]، در آیه مذکور با توجه به این امر که رسول برای افرادی است که زنده‌اند و نه برای اقوام پیشین و گذشتگان، «یا أَیُّهَا النَّاس» تنها مردمِ بعد از نزول قرآن را دربرمی‌گیرد.

با توجه به این نکته که تنها وجود قرائن جامعیتِ عبارت را از بین می‌برد، می‌بایست بار دیگر به آیه‌ی ابتداییِ نظر کرد.

در آیه برای «یَا أَیُّهَا النَّاس» قرینه­ای وجود ندارد و در نتیجه عبارت همه‌ی انسان‌ها و حتی خود حضرت آدم را نیز دربرمی‌گیرد.

با توجه به نکته‌ای که مورد بررسی قرار گرفت و همچنین کاربرد‌هایی که از «نفس‌واحده» در قرآن شده است[۴]، نمی‌توان «نفس واحده» را حمل بر حضرت آدم کرد.

نکته‌ای که از آیه‌ی مورد بحث که در واقع یکی از آیات اعتقادی و بسیار مهم است برداشت می‌شود؛ نفیِ هر گونه برتری طلبی است که آیه به آن اذعان دارد؛ آیه بر هر گونه امتیاز طلبی که در روابطِ زن و مرد، بزرگ و کوچک، غنی و فقیر و … به چشم می‌خورد، خط بطلان می‌کشد. قرآن گاه برتری را به «نفس واحده» نسبت می‌دهد و گاه برتری را به اموری دیگر نسبت می‌دهد: «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیر»[۵]

کاربرد زوج در قرآن متفاوت از کاربرد آن در زبان فارسی است

مطلب دیگری که باید به بررسی آن پرداخت، طرزِ استفاده‌ی کلمه‌ی «زوج» است. در زبان فارسی مقصود از «زوج» دو نفر و یا دو شیء است؛ در حالیکه قرآن به هر فرد زوج می‌گوید. در واقع زن و شوهر در زبان قرآن دو زوج هستند، در صورتیکه در زبان فارسی به آنها یک زوج گفته می‌شود.[۶] به طور مثال زمانی که قرآن از هشت زوجِ حیوانات سخن می‌گوید، در واقع مقصودش چهار جنس مذکر و چهار جنس مونث است (شتر، گاو، گوسفند و بز). این نکته‌ای که ذکر شد به همراه این امر که به هنگام استفاده از «ازواج» هم جنس مذکر و هم جنس مونث است در این آیه مشهود است: «خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ أَنزَلَ لَکُم مِّنْ الْأَنْعَامِ ثَمَانِیَةَ أَزْوَاجٍ…»[۷]

رفعِ شبهه‌ای که برای نقش زن قائل شده‌اند

نکته‌ای که برای «ازواج» ذکر شد، در رفع شبهه‌ای که نقش زن در خانواده را منفی نشان می‌دهد، کمک‌کننده و یاری‌رسان است: «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُون»[۸]؛ در این آیه برخی افراد بدون هیچ‌گونه مطالعه و بررسی عبارات آیه، نقش زن را تنها سکونت و آرامش برای مرد دانسته‌اند؛ در صورتی‌که ابتدا باید فضای آیه و این مسئله که آیه زن و مرد را در نظام خانواده، مخاطب قرار می‌دهد را از روحِ ایه بیرون کشید و همچنین عبارات و ضمیر‌های آیه را مورد بررسی قرار داد، تا نشان دهد، زن و مرد هر دو برای یکدیگر نقشِ آرامش و سکونت را دارند.

نکته‌ی اول در ارتباط با عبارات، ضمیر‌های موجود در آیه است که باید اشاره داشت، در زبان عرب برای نقل مذکر و مونث از ضمایر مذکر استفاده می‌شود. نکته‌ی دوم نیز لفظ «ازواج» است که ذکر شد مقصود از آن هم جنس مذکر و هم جنس مونث است. نکته‌ی سوم نیز ضمیر موجود در عبارتِ «لِتَسْکُنُوا» است که به جهت مذکر بودن، برخی آن را دلیل حرف خود قرار داده‌اند؛ درصورتی‌که با نکته‌ی اول این مسئله هم حل می‌شود و قابل بحث نیست. در نتیجه نکته‌ای که آیه به آن اشاره دارد، فرضی دو‌طرفه است و در نظام خانواده زن و مرد برای یکدیگر نقش آرامش و سکونت دارند.

«زوج» تنها حاوی معنای جنس مونث است

نکته‌ی دیگری که با مشاهده و سیاق‌گیریِ در آیات دیده و مطرح می‌شود، این مطلب است که مقصود از «زوج»، جنس مونث است و تنها زمانی که از «ازواج» و «زوجان» استفاده می‌شود، جنس مذکر هم لحاظ می‌شود: «هُوَ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِیَسْکُنَ إِلَیْها فَلَمَّا تَغَشَّاها حَمَلَتْ حَمْلاً خَفیفاً فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَیْتَنا صالِحاً لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرین‏»[۹] در این آیه با توجه به ضمایر، نکته‌ای که ذکر شد، برداشت می‌شود. ضمیرِ «ها» در لفظِ «تَغَشَّاها» نمایانگرِ معنایی ظریف است که با عرف و عادت هم مطابقت دارد؛ یعنی مقصود از «زوج» در آیه، جنسِ مذکر است که در واقع مرد او را می‌پوشاند: «تَغَشَّاها».[۱۰]

آخرین نکته‌ای که در ارتباط با مبحثِ «زوج» وجود دارد، فهم این موضوع است که مطابق با آیات هر چیزی که خداوند خلق کرده است،زوج دارد؛ یعنی چه در این دنیا و چه در علوم و مفارقات، مخلوقات زوج دارند: «وَ مِن کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ»[۱۱]

حضرت آدم(ع) نیز، حاصل ازدواج نفس واحده و زوجش است

مطابق با آیه‌ی مورد بحث، حضرت آدم(ع) نیز حاصل ازدواجِ نفس واحده و زوجش است، یعنی مبثوث و پراکنده شدنی که آیه از آن سخن می‌گوید: «وَبَثَّ مِنْهُمَا»، از آدم به مادون را شامل می‌شود. در نتیجه مطابق با آیه نفس واحده با زوجش (که از خودش خلق شده است) در مراتبِ بالا ازدواج کرده و حاصل آن آدم به مادون است که در زمین مبثوث و پراکنده شده‌اند.

حال باید مبحثِ خلق شدنِ زوج نفس واحده را از خودش مورد بررسی قرار داد، که برای این کار باید به بحث پیرامون تفاوتِ اجمال و تفصیل پرداخت.

بررسیِ تفاوتِ اجمال و تفصیل

آن‌چه آیه عنوان می‌کند، این مسئله است همه از یک حقیقت هستند و تنها زوجِ نفس واحده است که از نفس واحده به وجود آمده است؛ برای این موضوع فرضی را می‌بایست در نظر گرفت که اولاً موجبِ هیچ امتیاز‌طلبی و برتری نشود، زیرا آیه با مطرح کردن این موضوع که همه از نفس واحده هستند هرگونه امتیاز‌طلبی را منتفی می‌کند، ثانیاً این مسأله را باید در نظر گرفت که زوج نفس واحده به لحاظِ مرتبه‌ی وجودی در مرتبه‌ی پایین‌تری قرار دارد. از ترکیبِ این دو نکته چیزی جز فرقِ به اجمال و تفصیل در حقایق بالا‌تر بدست نمی‌آید.

باید توجه داشت، هر آن‌چه در نفس واحده و جنس مذکر به صورت اجمال وجود دارد، در زوجِ نفس واحده و جنس مونث به صورت تفصیل وجود دارد. یعنی هر آن‌چه وجود دارد، جنس مذکر به صورت مندمج و جنس مونث باز شده و مبثوث شده‌ی آن را دارد. اما در این قاعده این امر نیز وجود دارد که زوج نفس واحده به لحاظ رتبه‌ی وجودی پایین‌تر قرار می‌گیرد.

به‌طور کلی نظام عالم اینگونه است که هر آن‌چه در بالا است، مندمج و فشرده است، پایین که می‌آید، به صورت زنجیر‌وار پخش می‌شود، به صورتی که در هر مرحله بیشتر حالت تفصیل می‌رسد. در واقع نظام عالم به این‌گونه جاری است: «وَ إِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ»[۱۲] و این خزائن تا جایی به حدِّ اجمال به تصویر کشیده می‌شود که قرآن تمام این خزائن را نیز از یک امر واحد می‌داند: «وَ مَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ»[۱۳].

درک این معنا در ارتباط با انعقاد نطفه به راحتی قابل فهم است. در فرآیندِ تولد، تشکیلِ نطفه کار جنس مذکر است و نطفه فشرده و مندمج شده‌ی مولد است. چنی ماده‌ای با خصوصیات مندمج ‌شده‌ی انسان در رحمِ جنس مونث باز و پراکنده می‌شود. در واقع جنس مذکر دانه‌ای را در زمینی کاشته تا زمین آن را باروَر و تکامل بخشد: «نِسَآؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ…»[۱۴]. در واقع محل باز شدنِ کمالات در دامن زن و جنس ماده است؛ یعنی همان عبارتِ معروف از امام(ره) که: «از دامن زن، مرد به معراج می‌رود» و این زن است که ویژگیِ تفصیلِ اجمالات در وجودش قرار داده شده است.

در ابتدایِ این بحث ذکر شد که زن و جنس ماده به لحاظ رتبه‌ی وجودی پایین قرار می‌گیرد، اما این مرتبه‌ی وجودی محلِّ هیچ‌گونه برتری‌طلبی و امتیازی نیست، بلکه این نوع مراتب صرفاً برای برخی نظامات در نظر گرفته شده است و در واقع وجهی که در عبارتِ «تَغَشَّاها» نیز وجود داشت، بر گرفته از همین نوع تقسیم‌بندی‌ها است.[۱۵] در ابتدای متن اشاره شد که در هنگام برتری، قرآن از تقوا صحبت می‌کند:«…إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ…».

در پایانِ این مطلب باید اشاره داشت که برخی از مسائل، مثل قوّام بودنِ مرد و یا قانت بودنِ زن، ریشه در تکوینیات دارد، یعنی این قواعد از امری واحد در بالا نشأت گرفته است و این طور نیست که به راحتی بتوان این قواعد را تغییر داد. برای تغییرِ این قواعد باید اصولِ مندمج در رأس هرم تغییر کنند.

نگاه روایات به بحثِ خلقت زن از مرد

این مطلب به گوش افراد خورده است که زن از دنده‌ی چپ مرد خلق شده است، که در واقع باید نگاه و متنِِ روایات در ارتباط با این موضوع مورد بررسی قرار گیرد.

شیخ صدوق در کتاب «من لا یحضره الفقیه» در ارتباط با این موضوع که زن از دنده‌ی چپ مرد خلق شده اس, به اشتباه صحبتی شبیه به فتوا می‌کند: «» در رابطه با این موضوع حرفی آناتومیک می‌زند و می‌گوید کم بودن یک دنده‌ی مرد به خاطر این امر است که زن از دنده‌ی چپ مرد درست شده است، درحالی‌که این حرف به طور کلی اشتباه است زیرا تعداد دنده‌های زن و مرد تفاوتی ندارد و تنها در برخی موارد مرد یا زن یک دنده‌ی تحتانی زیاد دارند و در بین زن و مرد تفاوتی در این امر وجود ندارد.

در حدیثی دیگر نیز این موضوع از زبان پیامبر بیان گشته است. در واقع زمانی که پیغمبر(ص) به مدینه می­روند، نامه­ای به یهودی­ها می­دهند با این مضمون، پیغمبری که در انتظارش بودید، من هستم. نامه «به عبدالله ابن سلام» -رییس یهودی­ها- می­رسد. او برای اطمینان به خدمت پیغمبر(ص) رفته و ۱۰۰۴ سؤال از تورات را از ایشان می‌پرسد و جواب گرفته و تصدیق می‌کند که مطابق با کتب دینی و تورات است. یکی از سؤال‌ها این است که:

«بفرمائید آدم از حواء خلق شد یا حواء از آدم فرمود نه حواء از آدم اگر آدم از حواء آفریده مى‏شد طلاق به دست زنان بود نه به دست مردان. پرسید از تمام بدن او یا قسمتى از بدنش گفت از مقدارى از بدنش. اگر حواء از تمام بدن او آفریده شده بود قصاص در زنان جایز بود چنانچه در مردان جایز است. گفت از ظاهر او خلق شد یا از باطنش. فرمود از باطنش اگر از ظاهر او آفریده مى‏شد باید زنان نیز گشاده مى‏بودند مانند مردان بهمین جهت زنان در پرده پوشش قرار دارند. پرسید از طرف راست یا چپ او آفریده شد. فرمود از طرف چپ اگر از طرف راست آفریده شده بود نصیب مرد و زن یکسان بود بهمین جهت براى مرد دو سهم است و براى زن یک سهم و گواهى دو زن براى یک مرد است گفت پس از چه موضع آدم آفریده شد فرمود از پهلوى چپش.»[۱۶]

سره و ناسره بودنِ این روایت از نوعِ نگاه به آن مشخص می‌شود، در واقع اگر به این روایت در حقایق بالا نگاه شود، درست و صحیح است، اما اگر نوع نگاه صرفاً بحث‌های آناتومی باشد غلط و اشتباه است. حتی اگر گفته شود در حقایق بالا، زن از دنده‌ی چپِ مرد خلق شده است، موجبِ هیچ‌گونه برتری‌طلبی برای مرد نمی‌شود، به دلیلِ اینکه در حقایق بالا صحبت از هیچ برتری‌طلبی نیست. تنها تفاوتِ مراتب وجودی موجب به وجود آمدن برخی تفاوت‌ها در بین زن و مرد می‌شود که برخی از آن‌ها در روایت ذکر شده و این نوع تفاوت‌ها نیز ملاکِ هیچ برتری طلبی نیست.

روایت دیگری نیز وجود دارد که این روایت نیز می‌تواند درست باشد. اما در این روایت نگاه تغییر می‌کند و در واقع هرگونه صحبت‌های آناتومی در ارتباط با خلق «حوا» از «آدم» را نفی می‌کند: «از زرارة بن اعین نقل کرده‏اند که گفت: از امام صادق علیه السّلام در باره خلق حوّا پرسیدند و گفتند:

«مردمى در ناحیه ما میگویند: خداوند عزّ و جلّ حوّا را از آخرین دنده چپ آدم آفرید، آیا همین طور است؟ امام علیه السّلام فرمود: خداوند منزّه است و بسیار برتر از آنکه چنین کند، آیا کسى که به این قائل شده میگوید: خداوند توان آن نداشت که حوّا را از غیر دنده آدم بیافریند، و از این رو راه را براى گویندگان هرزه‏دراى باز گذارد که یکى بگوید: اگر از دنده آدم بود پس او با پاره تن خود همبستر گشته، اینان را چه شده است؟ خداوند خود میان ما و آنان داورى کند.»[۱۷]

اگر نوعِ نگاه‌ها اصلاح شود، آن‌گاه به راحتی می‌توان برای نفیِ برخی روایات حجت و دلیل آورد. یکی از این نوع روایات که در آن به اشتباه، صحبت از بحث‌های آناتومی می‌شود، روایتی است با این مضمون:

«عاصم بن حمید، از محمّد بن قیس از امام أبو جعفر باقر علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: در آن میان که شریح قاضى در مجلس قضاء بود، زنى نزد او آمد، و گفت: أیّها القاضى، میان من و دشمنم قضاوت کن، و شریح گفت: دشمن تو کیست؟ زن گفت: تو، قاضى گفت از سر راه او بیکسو روید، پس حاضران بیکسو رفتند، تا زن بدرون آمد. پس شریح گفت: چه ظلمى بر تو رفته است؟ زن گفت: آنچه مردان و زنان دارند من به تنهائى دارم. شریح گفت: امیر المؤمنین علیه السّلام در این باره بر وضع مجراى ادرار قضاوت میکند، زن گفت: من با هر دو ادرار میکنم. و هر دو یکوقت آرام میگیرند. شریح گفت: بخدا قسم من چیزى عجیب‏تر از این نشنیده‏ام! زن گفت: در این میان چیزى عجیب‏تر وجود دارد، شریح گفت: آن چیست؟ زن گفت: شوهرم با من مجامعت کرده، و من از او فرزندى آورده‏ام، و من با کنیز خود مجامعت کرده‏ام و او از من فرزندى آورده است، در این هنگام شریح از سر تعجّب دستها را بر هم زد، و آنگاه بنزد امیر المؤمنین علیه السّلام آمد، و گفت: یا أمیر المؤمنین قضیّه‏اى بر من عرضه شده است که عجیبتر از آن نشنیده‏ام، سپس داستان آن زن را گزارش کرد، امیر المؤمنین علیه السّلام در این باره از او سؤال کرد، زن گفت: داستان همان گونه است که او گفت. فرمود: شوهر تو کیست؟ گفت: فلان شخص. پس امیر علیه السّلام کسى از پى او فرستاد، و او را فراخواند، و گفت: آیا این زن را میشناسى؟ گفت: آرى او همسر منست، پس در باره اظهارات زن از او جویا شد، و او گفت: واقع امر همین است،…! سپس قنبر را فرمود: آن زن را با زنى دیگر درون حجره‏اى ببر، و دنده‏هایش را بشمار. پس شوهر آن زن گفت: یا امیر المؤمنین، من مردى را بر او امین نمیشمارم، و بزنى بر او اطمینان ندارم. پس علىّ علیه السّلام فرمود: تا «دینار خصىّ» را که مردى از صالحان مردم کوفه و مورد وثوق بود حاضر کردند، پس او را فرمود: اى دینار… دنده‏هایش را بشمار، دینار چنین کرد، و دنده‏هایش هفده عدد بود، نه دنده در سمت راست، و هشت در سمت چپ، پس علىّ علیه السّلام جامه مردان و کلاه و نعلین به او پوشاند، و رداء بدوشش بیفکند، و او را به جمع مردان پیوست. پس شوهرش گفت: یا امیر المؤمنین دختر عمویم را که از من فرزند آورده بجمع مردان مى‏پیوندى؟ پس على علیه السّلام فرمود: من حکم خداى عزّ و جلّ را بر او راندم، زیرا خداى تعالى حوّاء را از آخرین دنده چپ آدم آفریده است، و دنده‏هاى مردان نقصان دارد و دنده‏هاى زنان کاملست.»[۱۸]

در نتیجه عیاراتِ ابتداییِ آیه که دارای مباحثِ اعتقادیِ مهمی است مورد بررسی قرار گرفت و در واقع از این عبارات برداشت شد که جنس مذکر به لحاظ رتبه‌ی وجودی در مرتبه‌ای بالاتر از جنس مونث قرار می‌گیرد و این مسأله است که موجب «یدِ برتر» شدنِ مرد در برخی امور می‌شود؛ که البته موجب هیچ برتری‌طلبی نمی‌شود، بلکه جنس مونث باز شده و مبثوث شده‌ی همان چیزی است که مندرج و بسته‌ی آن در جنس مذکر است. در واقع محل پرورش و به فعلیت رسیدن نقطه‌ی مادگیِ عالم است . در تمام عالم این موضوع مشهود است.

اگر نوعِ نگاه‌ها اصلاح شود و همچنین آیات دیگر نیز به کمک آیند و فضیلتی که در نزد خدا مطرح است، یعنی تقوای الهی مطرح شود، آن‌گاه فرد این موضوع را به راحتی درک می‌کند که به دنبال چه چیزی برود و هر کس بخواهد جایگاه خود را بیاید، به چه نقطه‌ای متصل شود؛ البته با رعایت مسائل اعتقادی خود… .

والسلام


[۱]. سوره مبارکه نساء، آیه ۱٫

[۲]. سوره مبارکه بقره، آیه ۲۱٫ «اى مردم پروردگارتان را که شما و کسانى را که پیش از شما بوده‏اند، آفریده است پرستش کنید؛ باشد که به تقوا گرایید.»

[۳]. سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۵۹٫ «بگو اى مردم من پیامبر خدا به سوى همه‌ی شما هستم همان [خدایى] که فرمانروایى آسمانها و زمین از آن اوست هیچ معبودى جز او نیست که زنده مى‏کند و مى‏میراند پس به خدا و فرستاده‌ی او که پیامبر درس‏نخوانده‏اى است که به خدا و کلمات او ایمان دارد بگروید و او را پیروى کنید امید که هدایت‏شوید.»

[۴]. تفسیر «نفس واحده» به حضرت آدم در قرآن بدونِ ­شاهد است.

[۵]. سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۳٫ «اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‏ها و قبیله‏ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامى‏ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است‏!»

[۶]. «زوج» به معنای فارسیِ آن در زبان عرب با لفظ «شفع» می­آید.

[۷]. سوره مبارکه زمر، آیه ۶٫ «شما را از نفسى واحد آفرید سپس جفتش را از آن قرار داد و براى شما از دامها هشت قسم پدید آورد،(یعنی چهارنوع: گاو، بز، شتر وگوسفند. هشت نر و ماده که می­شود چهار جفت. ازواج، هم نر و هم ماده را در بر می‌گیرد.)…»

[۸] . سوره مبارکه روم، آیه ۲۱٫ «و از نشانه‏هاى او اینکه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد؛ در این نشانه‏هایى است براى گروهى که تفکّر مى‏کنند!»

[۹] . سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۸۹٫ « او خدایى است که(همه) شما را از یک فرد آفرید؛ و همسرش را نیز از جنس او قرار داد، تا در کنار او بیاساید. سپس هنگامى که با او آمیزش کرد، حملى سبک برداشت، که با وجود آن، به کارهاى خود ادامه مى‏داد؛ و چون سنگین شد، هر دو از خداوند و پروردگار خود خواستند«اگر فرزند صالحى به ما دهى، از شاکران خواهیم بود!»»

[۱۰] . نکته‌ای که باید به آن اشاره داشت این امر است که، مهم است چه‌کسی، چه‌کسی را می‌پوشاند و در این مسائل این قاعده‌ی «یدِ برتر» برای مرد است. نکته‌ی دیگر موجود در آیه، این امر است که نقش سکونت و آرامشی که آیه آن را برای زن به تصویر می‌کشد، زن را در نظام خانواده مورد بررسی قرار می‌دهد.

[۱۱]. سوره مبارکه ذاریات، آیه ۴۹٫ «و از هر چیزى دو گونه [یعنى نر و ماده] آفریدیم امید که شما عبرت گیرید.»

[۱۲] . سوره مبارکه حجر، آیه ۲۱٫ ««و هیچ چیز نیست مگر آنکه گنجینه‏هاى آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه‏اى معین فرو نمى‏فرستیم.»

[۱۳] . سوره مبارکه قمر، آیه ۵۰٫ ««و فرمان ما جز یک بار نیست [آن هم] چون چشم به هم زدنى.»

[۱۴] . سوره مبارکه بقره، آیه ۲۲۳٫ «زنان شما کشتزار شما هستند…»

[۱۵] . در واقع این مسأله که، چه کسی، چه کسی را بپوشاند، نشأت گرفته از همین مراتب وجودی است.

[۱۶] . بحارالانوار جلد ۹ صفحه‌ی ۳۴۲٫ «قَالَ فَأَخْبِرْنِی عَنْ آدَمَ خُلِقَ مِنْ حَوَّاءَ أَوْ حَوَّاءُ خُلِقَتْ مِنْ آدَمَ؟ قَالَ بَلْ خُلِقَتْ حَوَّاءُ مِنْ آدَمَ وَ لَوْ أَنَّ آدَمَ خُلِقَ مِنْ حَوَّاءَ لَکَانَ الطَّلَاقُ بِیَدِ النِّسَاءِ وَ لَمْ یَکُنْ بِیَدِ الرِّجَالِ قَالَ مِنْ کُلِّهِ أَوْ بَعْضِهِ قَالَ بَلْ مِنْ بَعْضِهِ وَ لَوْ خُلِقَتْ حَوَّاءُ مِنْ کُلِّهِ لَجَازَ الْقِصَاصُ فِی النِّسَاءِ کَمَا یَجُوزُ فِی الرِّجَالِ قَالَ فَمِنْ ظَاهِرِهِ أَوْ مِنْ بَاطِنِهِ قَالَ بَلْ مِنْ بَاطِنِهِ وَ لَوْ خُلِقَتْ مِنْ ظَاهِرِهِ لَکُشِفَتِ النِّسَاءُ کَمَا یَنْکَشِفُ الرِّجَالُ فَلِذَلِکَ النِّسَاءُ مُسْتَتِرَاتٌ قَالَ مِنْ یَمِینِهِ أَوْ مِنْ شِمَالِهِ قَالَ بَلْ مِنْ شِمَالِهِ وَ لَوْ خُلِقَتْ مِنْ یَمِینِهِ لَکَانَ حَظُّ الذَّکَرِ وَ الْأُنْثَى وَاحِداً فَلِذَلِکَ لِلذَّکَرِ سَهْمَانِ وَ لِلْأُنْثَى سَهْمٌ وَ شَهَادَةُ امْرَأَتَیْنِ بِرَجُلٍ وَاحِدٍ قَالَ فَمِنْ أَیِّ مَوْضِعٍ خُلِقَتْ مِنْ آدَمَ قَالَ ص مِنْ ضِلْعِهِ الْأَیْسَر.»

[۱۷] . بحارالانوار جلد ۹ صفحه‌ی ۳۴۲٫ «رُوِیَ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْیَنَ أَنَّهُ قَالَ سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ خَلْقِ حَوَّاءَ وَ قِیلَ لَهُ إِنَّ أُنَاساً عِنْدَنَا یَقُولُونَ- إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ حَوَّاءَ مِنْ ضِلْعِ آدَمَ الْأَیْسَرِ الْأَقْصَى فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ تَعَالَى عَنْ ذَلِکَ عُلُوّاً کَبِیراً أَ یَقُولُ مَنْ یَقُولُ هَذَا إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمْ یَکُنْ لَهُ مِنَ الْقُدْرَةِ مَا یَخْلُقُ لآِدَمَ زَوْجَةً مِنْ غَیْرِ ضِلْعِهِ وَ یَجْعَلُ لِلْمُتَکَلِّمِ مِنْ أَهْلِ التَّشْنِیعِ سَبِیلًا إِلَى الْکَلَامِ أَنْ یَقُولَ إِنَّ آدَمَ کَانَ یَنْکِحُ بَعْضُهُ بَعْضاً إِذَا کَانَتْ مِنْ ضِلْعِهِ مَا لِهَؤُلَاءِ حَکَمَ اللَّهُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُم‏»

[۱۸] . من لا یحضره الفقیه- ترجمه غفاری، ج۳، ص۲۴۱٫ «وَ رَوَى عَاصِمُ بْنُ حُمَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ شُرَیْحاً الْقَاضِیَ بَیْنَمَا هُوَ فِی مَجْلِسِ الْقَضَاءِ إِذْ أَتَتْهُ امْرَأَةٌ فَقَالَتْ أَیُّهَا الْقَاضِی اقْضِ بَیْنِی وَ بَیْنَ خَصْمِی فَقَالَ لَهَا وَ مَنْ خَصْمُکِ قَالَتْ أَنْتَ قَالَ أَفْرِجُوا لَهَا فَأَفْرَجُوا لَهَا فَدَخَلَتْ فَقَالَ لَهَا مَا ظُلَامَتُکِ فَقَالَتْ إِنَّ لِی مَا لِلرِّجَالِ وَ مَا لِلنِّسَاءِ قَالَ شُرَیْحٌ فَإِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع یَقْضِی عَلَى الْمَبَالِ قَالَتْ فَإِنِّی أَبُولُ بِهِمَا جَمِیعاً وَ یَسْکُنَانِ مَعاً قَالَ شُرَیْحٌ وَ اللَّهِ مَا سَمِعْتُ بِأَعْجَبَ مِنْ هَذَا قَالَتْ وَ أَعْجَبُ‏ مِنْ هَذَا قَالَ وَ مَا هُوَ قَالَتْ جَامَعَنِی زَوْجِی فَوَلَدْتُ مِنْهُ وَ جَامَعْتُ جَارِیَتِی فَوَلَدَتْ مِنِّی فَضَرَبَ شُرَیْحٌ إِحْدَى یَدَیْهِ عَلَى الْأُخْرَى مُتَعَجِّباً ثُمَّ جَاءَ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَقَدْ وَرَدَ عَلَیَّ شَیْ‏ءٌ مَا سَمِعْتُ بِأَعْجَبَ مِنْهُ ثُمَّ قَصَّ عَلَیْهِ قِصَّةَ الْمَرْأَةِ فَسَأَلَهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع عَنْ ذَلِکَ فَقَالَتْ هُوَ کَمَا ذَکَرَ فَقَالَ لَهَا وَ مَنْ زَوْجُکِ قَالَتْ فُلَانٌ فَبَعَثَ إِلَیْهِ فَدَعَاهُ فَقَالَ أَ تَعْرِفُ هَذِهِ قَالَ نَعَمْ هِیَ زَوْجَتِی فَسَأَلَهُ عَمَّا قَالَتْ فَقَالَ هُوَ کَذَلِکَ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ ع لَأَنْتَ أَجْرَأُ مِنْ رَاکِبِ الْأَسَدِ حَیْثُ تُقْدِمُ عَلَیْهَا بِهَذِهِ الْحَالِ ثُمَّ قَالَ یَا قَنْبَرُ أَدْخِلْهَا بَیْتاً مَعَ امْرَأَةٍ فَعُدَّ أَضْلَاعَهَا فَقَالَ زَوْجُهَا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَا آمَنُ عَلَیْهَا رَجُلًا وَ لَا أَئْتَمِنُ عَلَیْهَا امْرَأَةً فَقَالَ عَلِیٌّ ع عَلَیَّ بِدِینَارٍ الْخَصِیِّ وَ کَانَ مِنْ صَالِحِی أَهْلِ الْکُوفَةِ وَ کَانَ یَثِقُ بِهِ فَقَالَ لَهُ یَا دِینَارُ أَدْخِلْهَا بَیْتاً وَ عَرِّهَا مِنْ ثِیَابِهَا وَ مُرْهَا أَنْ تَشُدَّ مِئْزَراً وَ عُدَّ أَضْلَاعَهَا فَفَعَلَ دِینَارٌ ذَلِکَ وَ کَانَ أَضْلَاعُهَا سَبْعَةَ عَشَرَ تِسْعَةٌ فِی الْیَمِینِ وَ ثَمَانِیَةٌ فِی الْیَسَارِ فَأَلْبَسَهَا عَلِیٌّ ع ثِیَابَ الرِّجَالِ وَ الْقَلَنْسُوَةَ وَ النَّعْلَیْنِ وَ أَلْقَى عَلَیْهِ الرِّدَاءَ وَ أَلْحَقَهُ بِالرِّجَالِ فَقَالَ زَوْجُهَا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ابْنَةُ عَمِّی وَ قَدْ وَلَدَتْ مِنِّی تُلْحِقُهَا بِالرِّجَالِ فَقَالَ ع إِنِّی حَکَمْتُ عَلَیْهَا بِحُکْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَ حَوَّاءَ مِنْ ضِلْعِ آدَمَ الْأَیْسَرِ الْأَقْصَى وَ أَضْلَاعُ الرِّجَالِ تَنْقُصُ وَ أَضْلَاعُ النِّسَاءِ تَمَام»

"