تاریخ اسلام - جلسه ۸

مجموعه تاریخ اسلام از حاج آقا قاسمیان

سه شنبه، 10 آذر 1388

56 دقیقه

اقدامات مشرکان علیه پیامبر (ص)

الحجر : ۹۴ فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکینَ

صدع به معنای پراکنده کردن و حتی به معنای سردرد شدید است در اینجا یعنی با شدت وارد این قضیه شو

مشرکان در مقابل تبلیغات گسترده پیامبر بسیار مقابله می کردند و پیامبر را خسته کرده بودند و پیامبر انها را نفرین کرد و خدا او را دلداری داد

الحجر : ۹۵ إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئینَ علی رغم این همه سمپاشی خدا دلها را به این سمت گرداند.

مشرکین علی رغم مخالفت و سرسختی اشان یک جامعه را اداره می کردند و اساسا خداوند در ام القری و شهرهای بزرگ پیامبر می فرستاد( مشرکین به نوبه خود قوم متمدنی بودند این خداوند بود که انگ جاهلیت را به آنان زد)

القصص : ۵۹ وَ ما کانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرى‏ حَتَّى یَبْعَثَ فی‏ أُمِّها رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِنا وَ ما کُنَّا مُهْلِکِی الْقُرى‏ إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ

به خاطر موقعیت کعبه مشرکان نمی خواستند موقعیت اقتصادیشان به خطر بیفتد لذا با پیامبر از در صلح وارد می شدند الا مواقعی که مسخره می کردند یا تکه پراکنی می کردند حتی در زمانی می گفتند که مانعی نیست که شما در خانه هایتان بت نپرستید و خدا را بپرستید. اما به مسلمین و پیامبر تذکر می دادند که این چه نغمه ایست که بین پدر و مادر و فرزند اختلاف ایجاد کرده.

حتی قریش پیامبر و بنی هاشم را شکنجه نمی کردند چون منجر به ایجاد جنگ داخلی و سپس شیوع جنگ های قبیله ای می شد. هر چند این افراد افراد موثر جامعه بودند و تریپون های جامعه در دست انها بود(اما نمی توانستند با پیامبر مقابله مستقیم بکنند).

لذا علی رغم اینکه پیامبر از آغاز دعوت خود اعلام می کردند اما هیچ شکنجه ای به خود حضرت نمی دادند اما یاران او را شکنجه می کردند.

پس در ابتدا پیشنهادات مشرکین پیشنهادات سازشکارانه بوده.

القلم : ۹ وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ اینها دوست دارند تو قضیه را ماستمالی کنی و انها نیز با ماستمالی کردن قضیه را تمام کنند.

حتی پیشنهاد های تطمیع مالی و یا پیشنهادهایی از این دست که یکسال خدای ما را بپرستیم یکسال خدای تو و پیشنهاداتی از این دست.

مثلا پیشنهاد چهارضلعی

سورة الکافرون بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ‏

قُلْ یَأَیهَُّا الْکَفِرُونَ(۱) لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ(۲) وَ لَا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ(۳)وَ لَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتمُ‏ْ(۴)وَ لَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ(۵)لَکمُ‏ْ دِینُکُمْ وَ لىِ‏َ دِینِ(۶)

البته در این دوره پیامبر یک مدافع حرفه ای سیاسی به نام ابوطالب داشته و حتی پیامبر او را پدر می خوانده و ابوطالب هم با اینان سفت برخورد نمی­کرده و موزمارانه اینها را می پیچانده و فقط به آنها می گفته من با او صحبت می کنم . البته بعد از رحلت ابوطالب برخورد مشرکان با پیامبر تغییر می کند حتی آزارهای جسمی مثل تحریک کودکان برای سنگ زدن به حضرت و امثال این کارها شروع می شود که نقطه عطفی در زندگی پیامبر بوده که همراه با تغییر رفتار مشرکان مواجه می شود. این تغییر رفتار دو دلیل دارد یکی نبود ابوطالب و دیگری گسترش سطح دعوت پیامبر چرا که ایشان نزد قبایل اطراف مکه می رفتند و در قبایل برای مردم صحبت می کردند و آنها را دعوت می کردند.

غافر : ۲۸ وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إیمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ وَ قَدْ جاءَکُمْ بِالْبَیِّناتِ مِنْ رَبِّکُمْ وَ إِنْ یَکُ کاذِباً فَعَلَیْهِ کَذِبُهُ وَ إِنْ یَکُ صادِقاً یُصِبْکُمْ بَعْضُ الَّذی یَعِدُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ

در روایت آمده حضرت ابوطالب نیز مصداقی برای این آیه شمرده شده اند.

فصل بعدی برخوردها

منزوی کردن پیامبر توسط هنرمندانی چون شعراء

گروهی در آن زمان ارباب رسانه بودند و هم در داخل و هم بر روی مسافران خارجی شروع به تبلیغ منفی کردند تا ایشان را به مهره سوخته تبدیل کنند و اتفاقا مسافران خارجی که خبر دعوت پیامبر به آنها رسیده بود از این اربابان رسانه سوال می کردند و آنها پیامبر را دیوانه و ساحر و .. می نامیدند و ایشان را از شخصیت می انداختند و این امر برای پیامبر هم سنگین بوده و این از نوع دلداری آیات مشخص می شود. و البته پیامبر اینها را نفرین کردند و همه سران ایشان قبل از فتح مکه مردند.

همانطور که امروزه با گفتن یکسری دیتا ها(data) تلاش می شود شخصیت پیامبر را در هم شکنند مسائلی چون دست گذاشتن روی مسائلی چون تعدد زوج پیامبر و ….

الأنعام : ۱۰ وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَحاقَ بِالَّذینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ

الحجر : ۶ وَ قالُوا یا أَیُّهَا الَّذی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ

الحجر : ۱۱ وَ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ

پیامبر از یک سری جملات ناراحت نمی شدند بلکه فضای تبلیغاتی حاکم بود که منجر به ناراحتی پیامبر می شد مثل اینکه می گفتند او اجاق کور است. یا اینکه حرف های پیامبر را بی اهمیت جلوه می دادند.

فصلت : ۲۶ وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ

به مجلس پیامبر بروید اما گوش ندهید و هوچیگری کنید.

البته اینها فقط در مورد پیامبر ما نبوده و در مورد سایر انبیا هم بوده.

الأنبیاء : ۵ بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْیَأْتِنا بِآیَةٍ کَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ

پیامبر بدون معجزه دعوت خود را شروع کرده. شاید به این خاطر که مردم می بایست بر مبنای دلیل این مسیر را برگزینند. لذا تمام سیره پیامبر قابل استفاده و استناد در همه زمان هاست اما انبیایی چون موسی و عیسی عموما با معجزه کار خود را پیش می بردند.

این روال اهانت پیامبر حتی بعد از هجرت به مدینه ادامه داشته است.

آل‏عمران : ۷۲ وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ آمِنُوا بِالَّذی أُنْزِلَ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ

(این آیه اشاره به توطئه تخریب شخصیت پیامبر توسط یهودیان که در حاشیه مدینه زندگی می کردند دارد)

نوع دیگری از توطئه

التوبة : ۱۲۴ وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ أَیُّکُمْ زادَتْهُ هذِهِ إیماناً فَأَمَّا الَّذینَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إیماناً وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ

مثلا دور پیامبر جمع می شدند بعد با تبانی می گفتند حالا با این استدلال ها ایمان شما زیاد شد و بعد دور پیامبر را خالی می کردند.

این افراد با این اعمال بسیار پیامبر را منزوی می کردند و خدا بسیار پیامبر را دلداری می دادند مخصوصا با یادآوری قصه انبیای دیگر و سرنوشت مستهزیین.

النساء : ۵۱ أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ أُوتُوا نَصیباً مِنَ الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ یَقُولُونَ لِلَّذینَ کَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى‏ مِنَ الَّذینَ آمَنُوا سَبیلاً

استناد به سخن یهود که اهل علم و کتاب بودند اما به جای ایمان آوردن به پیامبر آخرالزمان با مشرکان هم پیمان شدند و مشرکان می گفتند سخن یهودیان بیشتر از سخن پیامبر مایه رشد است آنها با این کار می خواستند عظمت سخن پیامبررا در هم شکنند.

آزار جسمی هرچند در سالهای آخر مکه وجود داشته اما تأثیر توطئه هایی که بر روی افکار مردم بوده اثر گذارتر بوده. درگیری فیزیکی مربوط به وقتی است که دیگر فرد نمی تواند کاری بکند کما اینکه در سال آخر حضور پیامبر در مکه توطئه قتل ایشان طرح ریزی شد. نبرد نرم تاثیرگذار تر بوده و برخورد فیزیکی مومنین را با ثبات تر می کرده و موجب می شده این انسان شاخص و مورد توجه همگان شود.

هود : ۱۱۲ فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ

در این آیه بحث پرهیز از برخوردهای سازشکارانه توسط پیامبرو مومنین مطرح شده.