تاریخ اسلام - جلسه ۱۲

مجموعه تاریخ اسلام از حاج آقا قاسمیان

سه شنبه، 27 بهمن 1388

70 دقیقه

وقایع بعد از هجرت

پیامبر ابداعاتی انجام می دهند که به وسیله آنها روابط عشیره ای را در دل این طرح جدید جا می دهد نه اینکه آنها را نقض کنند.

پیامبر در جنگ ها پرچم مهاجرین و انصار داشته اند یعنی در دل پدیده حکومت اسلامی عشیره ها هضم شده و آنچه اینان را کنار هم نگه داشته مایه توحید است. این موضوع می تواند عاملی برای ایجاد انگیزه و تحرک باشد و این نکته خوبی است مهم این است که آنچه در این میان طرح است عامل توحید باشد و پایبندی و پافشاری بر ملاک توحید.

اگر مایه توحید نباشد … و قلوبهم شتی است یا اینکه مانند کف های روی آب که هویت ندارند یعنی چیزی آنها را به هم متصل نکرده.

آل‏عمران : ۱۵۱ سَنُلْقی‏ فی‏ قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ بِما أَشْرَکُوا بِاللَّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ مَأْواهُمُ النَّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمینَ

الأنفال : ۱۲ إِذْ یُوحی‏ رَبُّکَ إِلَى الْمَلائِکَةِ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُوا الَّذینَ آمَنُوا سَأُلْقی‏ فی‏ قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنانٍ

در همه سختی ها مایه توحید موجب برطرف شدن حتی نگرانی است.

وقتی جامعه به سمت روابط توحیدی پیش می رود شامل یک تثبیت الهی می شود.

روابط بر اساس روابط توحیدی شکل می گیرد. (سالقی فی قلوب الذین کفرو ا الرعب بما اشرکوا س بر سر سالقی در اینجا س تحقیق است یعنی حتما، قطعا[۱])

عشیره هست اما کسی برتری عشیرگی ندارد قبیله هم هست .

در دوره خلفا برتری قبیله ای و تبعیض های قبیله ای به وجود آمد و نام های قبیله ای هویت پیدا می کند نه برای نظام اسلامی بلکه برای هویت مستقل خودش. و علومی مانند علم انساب(شناخت نسب افراد) شکل می گیرد .

پیامبر مطلبی را برای مردم بیان کرده بودند که همه امامان بعد از من قریشی هستند و این تفاخر نیست افتخار به تقوای پدران جای افتخار دارد و پیامبر این موضوع را برای تفاخر نگفتند برای تبین و راهکار شناخت امامان مطرح کردند.

عثمان سهم بیت المال را بر اساس قومیت ها پرداخت می کرد. و اساسا این نظام موجب گسترش همان قومیت ها شد.

آماده سازی انصار برای هزینه کردن:

نوع جنگ های پیامبر دفاعی است و پیامبر یک سیستم اطلاعاتی و جاسوسی قوی دارد و این اطلاعات، اطلاعات غیبی نبوده و از روش معمول بوده و پیامبر معمولا جنگ ها را با فاصله کمی در نزدیکی مدینه ساماندهی می کردند.

پیامبر مناسباتی با یهودیان نیز طراحی کردند.

وجاهت یهودیان در مدینه خاص است و اینها در حواشی مدینه و در نقاط خوش آب و هوای اطراف مدینه ساکن هستند که تجارت های مفصل (بنی قینقاع) و کشاورزی های مفصل داشتند یعنی قطب اقتصادی بودند و از آنجا که آدم های باسواد زیاد داشتند و اهل کتاب بودند قطب فرهنگی هم بودند (ترجمه امروزی آن غرب در دسترس است)

اهل مدینه وثنی (بت پرستند) و به نوعی از جهت فقر فرهنگی دچار یک خودباختگی شدید هستند و به نوعی خودباخته یهودیان هستند و حتی مهاجرین هم مانند انصار جایگاه خاصی ندارند و یک تمایل خاصی به یهودیان پیدا می کنند (مانند غربزدگی امروز چون یهودیان پولدار و با فرهنگ و دارای کتاب آسمانی بوده اند و این موارد به شدت برای جامعه تازه تاسیس مسلمانان جذابیت داشته) لذا پیامبر با یهودیان در آغاز پیمان عدم تعارض امضا می کند .از طرفی از نظر یهودیان ماجرای منجی اشان که انتظارش را می کشیدند با این پیامبری که از آنها نیست موجب دسیسه ها و مخالفت های آنان شد حتی آتش جنگ بدر به دست آنها افروخته شد.

پیامبر در آغاز مسمانان را شدیدا از گوش دادن به سخنان یهودیان نهی کرد (مدارس یهودیان آن موقع به نام ماساکه بوده و کسی مانند عمر درس آموخته این مدرسه بوده و علاقه خاصی به تورات داشته و مدام پیش پیامبر می آورده و پیامبر او را و سایر مسلمانان را مذمت می کرد )

علاقه خاصی بین یهود و خلیفه دوم بوده چون خلیفه دوم دانش آموخته آن مدارس یهودی بوده و به تورات مسلط بوده و بهترین بدل برای جامعه اسلامی است آنقدر که اسلام از تحصیل کرده های دلبسته دینی لطمه خورد از تحصیلکرده های بدون دلبستگی به دین ضربه نخورده.

تحصیلکرده هایی که دلبستگی دینی دارند فاجعه هستند و فاجعه آفرین وقتی فردی دل در گرو حرف دیگرد دارد و حرف دیگری می زند مذبذب است و نه اهل این ور نه اهل آنطرف.

پیامبر از همان آغاز یک بدبینی حتی نسبت به تازه مسلمان های اهل کتاب ایجاد کرد ولو بدون غرض و نقشه مسلمان شوند تا آنجا که پیامبر گفت لا تاخذو دینکم من مسلم اهل الکتاب. تا آنجا که اهل کتاب می گفتند پیامبر شما منتظر است تا ما سخنی بگوییم و با آن مخالفت کند (آقای خامنه در سخنان خود در مورد عمر گفته اند او فردی غربزده است)

عمر چند سیاست همزمان در زمان خلافت خود به کار می بندد:

۱-منع کتابت حدیث

۲-منع تعلیم و تعلم در مورد قرآن حتی گاهی افراد به خاطر سوال پرسیدن در مورد قرآن کتک می خوردند.

وقتی این علوم از جامعه خارج می شود و این همه تشویق به علم داریم و یکسری آدم دسته ۲و ۳ در مقام فتوا قرار می گیرند زمینه برای نفوذ یهودیان به جامعه اسلامی ایجاد می شود.[۲]

نوع برخورد پیامبر با یهودیان بر این مبناست و خطرناک تر از یهودیان نیست.

پیامبر با این موضوع که هر چیزی که به صورت مکتوب در آید علم حساب می شود و باید آن را مطالعه کرد مقابله می کردند.

پیامبر می گفته : مردم من کتابی نقیه بیضا آورده ام و شما به تورات روی می آورید؟

لذا پیامبر در مقابل یهودیانی که پیمان عدم تعارض خود را شکسته بودند دست به یک سری ترورها می زنند (جنگ با بنی قینقاع که با مشرکین در جنگ پیامبر مشارکت می کردند) اینها هیچ کار که نمی کردند و حتی هجو علیه پیامبر می کردند پیامبر اینها را می کشت (به پیامبر تکه می پراندند) پیامبر با این ترور های منظم که حتی اسامی ترور شده ها هست (در ترور معلوم نیست دقیقا چه کسی آن فرد را کشته اما به صورت کلی و ضمنی همه می دانند که ترور از سوی چه کسی بوده) لذا پیامبر برخورد سخت و سنگینی را با یهودیان آغاز می کند.

اینگونه تفکر که همیشه از در مصالحه با همه در بیاییم بدترین دشمن برای اسلام است.[۳]

دو فرض برای اینان مفروض است فرض خیانت و فرض غیر خیانت که هردو قابل بررسی است و اقدامات آنها در هر دو فرض قابل بررسی و توجه است.

منتها در اینجا با شکل گیری مومنین ضعیف الایمان روبرو هستیم که در مقابل جنگ های متعدد پیامبر که از همان جنگ بدر حضور با کراهت ایشان مشاهده می شود و کراهت هایشان در مورد غنایم و سایر مواقع مورد مشاهده است که سزای آن در جنگ احد مشاهده می شود.

آل‏عمران : ۱۵۵ آن الَّذینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطانُ بِبَعْضِ ما کَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ آن اللَّهَ غَفُورٌ حَلیمٌ

در تاریخ کار خاصی برای اینان ذکر نشده الا اینکه اینان در جریان بدر و تقسیم غنائم به پیامبر فشار آوردند و اطاعت از امر پیامبر نکردند.

بعد از جنگ بدر یک ماجرای دیگر تحت عنوان تغییر قبله اتفاق می افتد.

البقرة : ۱۴۳ وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهیداً وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتی‏ کُنْتَ عَلَیْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلى‏ عَقِبَیْهِ وَ آن کانَتْ لَکَبیرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذینَ هَدَى اللَّهُ وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضیعَ إیمانَکُمْ آن اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ

بیت المَقدِس مد نظر این آیه است و این نماز به این قبله سخت بود چون یهودیان به آن سمت نماز می خواندند. و یهودیان به پیامبر تکه پرانی می کردند. تا آنجا این قضیه ادامه پیدا کرد که پیامبری که از ارتباط با یهودیان نهی می کرد به سمت قبله آنها نماز می خواند و با نگاه به آسمان انتظار پیک وحی را می کشید و این اتفاق بین دو نماز و به صورت یک حادثه عظیم به رخ همگان کشیده شد و مسجد بنی سالم همان مسجد ذوقبلتین مورد توجه قرار گرفت.

منافقین به حدی در این جریانات غربال شدند که حدود یک سوم آنها از کنار کوه احد بازگشتند جامعه مدینه از اول یک جامعه مومن یکدست نبودند . شکل گیری جامعه اسلامی پیامبر در مدینه با توجه به شرایط حایز اهمیت و قابل توجه است.


[۱] التوبة : ۱۰۵ وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ یعنی قطعا خداوند می بیند

[۲] المائدة : ۵۲ فَتَرَى الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشى‏ أَنْ تُصیبَنا دائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلى‏ ما أَسَرُّوا فی‏ أَنْفُسِهِمْ نادِمینَ

[۳] المائدة : ۸۲ لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ قالُوا إِنَّا نَصارى‏ ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ