بسم الله الرّحمن الرّحیم
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَکُونُواْ مَعَ الصَّادِقِینَ (۱۱۹) مَا کَانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِّنَ الأَعْرَابِ أَن یَتَخَلَّفُواْ عَن رَّسُولِ اللّهِ وَلاَ یَرْغَبُواْ بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ لاَ یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلاَ نَصَبٌ وَلاَ مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَطَؤُونَ مَوْطِئاً یَغِیظُ الْکُفَّارَ وَلاَ یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّیْلاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ (۱۲۰) وَلاَ یُنفِقُونَ نَفَقَةً صَغِیرَةً وَلاَ کَبِیرَةً وَلاَ یَقْطَعُونَ وَادِیاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُمْ لِیَجْزِیَهُمُ اللّهُ أَحْسَنَ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ (۱۲۱) وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُواْ کَآفَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ (۱۲۲) یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ وَلْیَجِدُواْ فِیکُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ (۱۲۳)
مراد از صدق و صادقین
این آیه ۱۱۹ بعد از آن جریان تبوک و به عنوان حلقه واسطیست که اتّقوالله و کونوا مع الصّادقین. که صادقین و علامت صدق صادقین در آیات بعدش میآید. کما اینکه عرض شد صادقین در قرآن به آن صدقهای رفتاری گفته میشود بیشتر از این که به صدقهای گفتاری اطلاق بشود. عرض شد همان تعبیری که در فارسی داریم که ولی تو راست نمیگویی، اگر راست میگویی این کار را بکن… مثلاً یکنفر بگوید معاد درست است. میگوییم: اگر راست میگویی… یعنی حرف درست است، راست که میگویی، حرف درست است ولی آیا تو پای حرفت هستی یا نه. در روایات ما راجع به کونوا مع الصّادقین تأکید شده که مراد اهل بیت است. ایّانا اَنا. روایاتی که استناد شده که با صادقین باشید، یعنی با اهلبیت باشید. بارها عرض شده که اینجور روایاتی که داریم که گفتهاند ایّانا اَنا؛ منظور فقط ماییم. این خودِ آیه را تخصیص نمیزند. اهل بیت بیان مصداقِ اتمّ میکنند. البته مصحح تفسیری دارد این معنا. ببینید حضرت ابراهیم (ع)، یک دعایی دارد در سوره شعراء آیه ۸۳ را بیاورید. بعد از آن آیات معروف، یک دعا دارد که؛ خدایا به من حکم بده و من را به صالحین ملحق کن. رَبِّ هَبْ لِی حُکْماً وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ. در چندین جای قرآن به حضرت ابرهیم گفتهاند که توی این دنیا نه، توی آن دنیا. این صالحینی که مورد درخواست حضرت ابراهیم بوده است. چند آیه را ببینید. آیه ۱۳۰ سوره مبارکه بقره و آیه ۱۲۲ سوره مبارکه نحل و آیه ۲۷ سوره مبارکه عنکبوت را ببینید. این معنا ندبارراجع به حضرت ابراهیم تکرار میشود. وَمَن یَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ این رغبَ عَن به معنی دوریکردن است. رغِبَ الی به معنای نزدیکیکردن است. هر دو را هم در قرآن داریم. با الی هم در و اِلی ربّک فارغَب در سوره انشراح داریم. کی هست که دوری کند از ملت ابراهیم مگر اینکه خودش را خر بکند. وَلَقَدِ اصْطَفَیْنَاهُ فِی الدُّنْیَا ما او را در دنیا برگزیدیم. وَإِنَّهُ فِی الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ او در آخرت از صالحین است. خودِ ابراهیم که معلوم است صالح است. وقتی شیخ الانبیاء میگوید می خواهد ملحق به صالحین بشود، این منظور بالاتریست. در جوابش میگویند توی آخرت این اتفاق میافتد. تو در آخرت به صالحین ملحق میشوی. باز در سوره نحل: وَآتَیْنَاهُ فِی الْدُّنْیَا حَسَنَةً وَإِنَّهُ فِی الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ و همینطور در سوره عنکبوت: وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْکِتَابَ وَآتَیْنَاهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیَا وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ. یعنی ارجاعش داداهاند که در آخرت ملحق میشوی به صالحان. از صالحان میشود. این معلوم است که منظور این رتبه معمول نیست. که وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ. آنهایی که ایمان و عمل صالح را انجام بدهند ما خودشان را صالح میکنیم. گوهر جانشان را درست میکنیم. راهش این است که ایمان بیاورند و عمل صالح انجام بدهند. اینی که حضرت ابراهیم میخواسته منظور این نبوده است. خب معلوم است. میخواهم عرض کنم کونوا مع الصّادقین که در این آیات داریم و اهل بیت میگویند این صادقین ماییم. به خاطر وجود همین مع است. یک موقع است که شما آیه را جدا میکنید که کونوا مع الصّادقین، نه کونوا من الصّادقین. خب این معلوم است که الصّادقین خیلی بالاست که معیّتش هم اینقدر بالاست. اما آیه در خودِ محتوای سوره همان بحث تشکیلاتی و جمعیتیست که عرض شد. البته همان تشکیلات هم محور میخواهد. برای همین است که پشت سر همین آیه بحث پیامبر را دارید.
جهاد در دو جبهه: جبهه رزمی و جبهه فرهنگی
ببینید: َما کَانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِّنَ الأَعْرَابِ أَن یَتَخَلَّفُواْ عَن رَّسُولِ اللّهِ حالا که میخواهید با صادقان باشید باید در دو جبهه حرکت کنید: یک بسیج رزمی و جنگی و دو بسیج فرهنگی. شما اگر میخواهید با صادقان باشید، ببینید پیغمبر الان دارد چهکار میکند؟! در دوجبهه باید شروع به کار کنید. یک جهاد رزمیست که همین آیات ۱۲۰ و ۱۲۱ مصداقش است. و جبهه بسیج فرهنگی که آیه ۱۲۲ است. این دو جبهه را حق ندارید رها کنید. حق ندارید؛ َما کَانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ. این آیه معلوم است که الغای خصوصیت است. معلوم است که منظور فقط مدینه و حول مدینه نیست.. مدینه که خاصیتی ندارد. اگر علی توی کوفه باشد، ما کان الاهل الکوفه. اگر توی تهران باشد ما کان لاهل التّهران. حالا چرا اینجوری؟ چون هرقدر نزدیکتر میشوند به رهبری، آنها وظیفهشان سنگینتر است. ایران با جاهای دیگر فرق دارد. حرمت امامزاده را متولّیش نگه میدارد. مدینه مشخص است خصوصیتی ندارد، مدینه به عنوان پایتخت ذکر شده است. این عنوان رسول هم رسول در شأن اجتماعی مطرح است. عنوان رسول در این موارد بارها عرض شد که عنوان مهمی است. اینها حق ندارند از رسولالله تخلف بکنند.
راجع به و کونوا مع الصّادقین حضرت امیر عباراتی دارند توی نهج البلاغه میفرمایند: فانزلوهُم باحسن منازل القرآن و ردوهم ورود الهیم اعطاش. میفرمایند شما این اهل بیت را در احسن منازل قرآن بگذار. همه قلههای قرآن را برای اینها ببین. این بیان مصداق اتمّ است. مثلاً داریم من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوالله فمنهم من قضی نحبه و هو حمزه بن عبدالمطلّب و منهم من ینتظر و هو علیّ بن ابیطالب. یعنی مصداق اتمّی است که همانجا بعد از احد، و در واقع بعد از احزاب این را فرمودهاند. اگر بنا باشد که فانزلوهم باحسن منازل القرآن یعنی اهل بیت را در قله بنشانید. لذا دست باز است در این جهت. وَ ردوهم ورود الهیم العطاش. به سمت اهل بیت بروید، مثل شتر تشنه. با بیمیلی و بیرغبتی نه. با هَیَمان و هیجان.
حالا که میخواهید با صادقان باشید، باید رهبر الهی را بگذارید وسط. کسی حق ندارد ان یتخلّفوا عن رسول الله از رسول تخلّف کند. حق ندارد به خودش از او رغبت کند. یعنی باید خودش را سپر بلای او بکند. و لا یرغبوا بانفسِهم عن نفسه. اگر تیری دارد میآید، باید خودش را سپر کند. بعد هم چراییاش را میگوید. چون همه آنها دارد ثبت میشود.
اصل برائت و جداییِ روشها
شما این محتوای سوره کافرون را ببینید از اولش تا آخرش بحث برائت است. نه من زیرِ بار شما میروم نه شما زیر بار من برو هستید و … نکته آخرش در همان قسمت آخرش است؛ لکم دینُکم و لیَ دین. وقتی ما الهمان مختلف است، معبودمان مختلف است مگر میشود در روش مثل هم باشیم؟! مگر میشود معبودهایمان یکی نباشد، اما اقتصاد و علوم اجتماعی و علوم انسانی و اولویتهای پژوهشمان یکی باشد. خب باید شک کنیم که نکند معبودمان هم یکیست؟! مگر میشود در روش هم آنطوری دربیاییم که آنها درآمدهاند. اگر در سوره ممتحنه آیه ۴ داریم که ابراهیم اسوه برائت است؛ قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَءاؤا مِنکُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاء أَبَداً بین ما و شما ابداً عداوت و بغضاء است. خب هی سعی نکنید وفاق ایجاد کنید. سعی نکنید مبانی را به هم نزدیک کنید. ماها که نمیتوانیم وفاق داشته باشیم. خیلی وقتها بحث این است که با معادلات اخروی کار یک چیز دیگر درمیآید. وقتی تعریف ما از مال و رزق با تعریف آنها این قدر متفاوت است، چرا باید اقتصاد ما یکی در بیاید؟! خب این که نمیشود.
بهای جان؛ فقط جهاد، فقط پیکار در راه خدا
این شأن رسول در اینجا شأن رهبری الهیست. نباید شما به جانتان از جان او مشتاقتر باشید. کسی که ایستاده بود ظه عاشورا موقع نماز جلوی اصابت تیرها را به اباعبدالله میگرفت، تا نماز تمام شد افتاد زمین، پرسید اَوَفیتَ؟! این یعنی سرباز. یعنی رهبر را بگذار وسط و خاکریزها را دورش بچین تا به او آسیبی نرسد. چون منطق ما این است؛ نَّفْسِهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ لاَ یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلاَ نَصَبٌ وَلاَ مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَطَؤُونَ مَوْطِئاً یَغِیظُ الْکُفَّارَ وَلاَ یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّیْلاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُم چون برایتان مینویسند اینها را. فی سبیلالله است. چه بزنی چه بخوری، برندهای. بحثش عرض شد ذیل آیه انّ الله اشتری من المؤمنین فقط میتوانی پیکار کنی و دوحالت هم بیشتر ندارد فیقتُلون و یُقتَلون. یا میزند یا میخورد. انسان وقتی جانِ خودش را با خدا مبایعه کرد، فقط حق دارد جانی که تحویل گرفته در راه جهاد صرف کند. یا جهاد فرهنگی یا جهاد رزمی. نمیشود هر کاری دلش خواست با جانش بکند. این میشود تصرف عدوانی در ملک امانی. جانِ تو که مالِ خودت نیست که هر طور بخواهی بذل و بخشش کنی. خدا این جان را به امانت به تو سپرده. تو فقط حق داری پیکار در راه خدا کنی با این جان. آیه ۵۱ همین سوره توبه را ببینید: قُل لَّن یُصِیبَنَا إِلاَه مَا کَتَبَ اللّهُ لَنَا بگو هر چه به ما اصابت میکند همهاش لناست. علینا نیست. هُوَ مَوْلاَنَا وَعَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (۵۱) قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ منطق ما احدی الحسنیین است. منطق دین این است. وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَن یُصِیبَکُمُ اللّهُ بِعَذَابٍ مِّنْ عِندِهِ أَوْ بِأَیْدِینَا ولی شما یا اعذاب الهی میبینی یا به دست ما عذاب میشوی. حالا منتظر باش؛ فَتَرَبَّصُواْ إِنَّا مَعَکُم مُّتَرَبِّصُونَ.
لذا در همین آیات مورد بحث باید خاکریز بندی داشته باشید. داریم در نهج البلاغه که اگر نازلهای خواست نازل بشود. مالتان را سپرِ جانتان کنید و جانتان را سپرِ دینتان. این دین را بگذار وسط و دورش خاکریزِ جان و مال بگذار. لذا اینجاست که این که حق ندارید برای این است که هیچ تشنگی و هیچ زحمتی نمی بینید. این نکره در سیاق نفی است. و هیچ مخمصهای در راه خدا نمیرسد. مخمصه ، خمص و خمیص به معنای گرسنگی و لاغریست. مخمصه یعنی در محل گرسنگی. عنوان مهمّش فی سبیل الله است. فی سبیل الله حرکت کردن است که مهم است. ما فکر میکنیم که اگر یک عده کار خوبی میکنند به مقام عالی انسانی رسیدهاند. یک جملات لطیفی شیخ توی اشارات دارد. شیخ بوعلی. میگوید که اگر یکنفر از حیطه خودش دفاع میکند این انشان خوبی نیست این حیوان خوبی است. بعد مرغ را مثال میزند. میگوید اینکار را مرغ هم وقتی جوجه دارد انجام میدهد. اگر کسی خیانت در امانت نمیکند این حیوانِ خوبیست. چونکه شما این کلب معلَّم را، احکام این سگ شکاری فرق دارد. این سگِ معلّم این خفه بکند یک حیوان را، این حلال است. این خاصیت علم است اولاً! با اینکه خودش وحشی است، اما در امانت خیانت نمیکند. کسی که رشوه نمیگیرد، خیانت در امانت نمیکند، این حیوان خوبیست. این که مقام خلیفهاللهی نیست. مهم این است که ما فی سبیلالله حرکت بکنی. در راه خدا نباشد ارزشی ندارد. در راه کشور و وطن، میشود حیوانِ خوب. اگر در راه ابناء و دیار هم هست باید این رنگ را داشته باشد. آیه ۲۴۶ بقره را ببینید؛ أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلإِ مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ مِن بَعْدِ مُوسَى این ملأ و چهرهها معمولاً کاری نمیکنند. این مردم پست و پابرهنهاند که کار میکنند. إِذْ قَالُواْ لِنَبِیٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکاً نُّقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِن کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُواْ قَالُواْ وَمَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِیَارِنَا وَأَبْنَآئِنَا این جمله خوبی هست. ما طور در راه خدا نجنگیم و حال آنکه از دیار و ابناءمان اخراج شدهایم؟! این درست است. یعنی اخراج شدهایم اما فی سبیل الله باید بجنگیم. لذا خلیفه الله شدن یک چیز است، حیوانِ خوب شدن هم یک چیز است! خلاصه اینکه وَلاَ یَطَؤُونَ مَوْطِئاً یَغِیظُ الْکُفَّارَ هیچ گامزدنی هم ندارید که کفار را عصبانی کند مگر اینکه… مثل همین راهپیمایی. مصداقش راهپیماییست. وَلاَ یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّیْلاً و از دشمن ضربهای نمیخورید یا انتقام نمیگیرید إِلاَّ کُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ مگر اینکه برایشان عمل صالح نوشته میشود. إِنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ خدا اجر محسنان را ضایع نمیکند.
اینکه شما رهبر را تنها نگذارید، آن آیات نور را یادتان هست، بحث استیذان از رهبر؟! آیه ۶۲ نور إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ مؤمنان کسانی هستند که ایمان به خدا و رسول میآورند وَإِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّى یَسْتَأْذِنُوهُ و وقتی در امر جامعی با او قرار میگیرند، مثل جنگ، نمیروند مگر اینکه اجازه بگیرند. بیاجازه بروند. حق ندارند بیاجازه بروند. إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ کسانی که میآیند از تو اجازه میگیرند آنها ایمان دارند. أُوْلَئِکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ حالا اگر آمدند اجازه گرفتند، فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمْ به هر کس که خواستی اجازه بده، بعدش هم برایشان استغفار کن، چون چیزی را از دست دادند به واسطه شرکتنکردنشان وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ.
خدا حسنات را به احسن ما کانوا یعملون جزا میدهد.
برگریدم به سوره توبه: وَلاَ یُنفِقُونَ نَفَقَةً صَغِیرَةً وَلاَ کَبِیرَةً و هیچ انفاق نمیکنید، کم یا زیاد وَلاَ یَقْطَعُونَ وَادِیاً و هیچ وادی را نمیپیمایند إِلاَّ کُتِبَ لَهُمْ مگر که برایشان نوشته میشود. تا اینکه خدا احسن ما کانوا یعملون را جزای اینها قرار بدهد. ببینید اولاً آدم خیری انجام بدهد خدا چندبرابر پاداش میدهد؟ چند برابر. به نیت و کار بستگی دارد. من جاء بالحسنه فله خیرٌ مِنها. ممکن است دوبرابر باشد. بهتر پاداش میدهد. اما در مقابل سیّئه فلا یجزی الّا مِثلَها. حداکثر اندازه خودش جزا می دهد. یعنی در برابر سیّئه اندازه خودش یا کمتر. یک موقع میگویند فله عشر امثالها؛ ده برابر. یکموقع دارد که مثل الّذین ینفقون فی سبیل الله کمثل حبّه انبتت سبع سنابل فی کلّ سنبله مئه حبّه. هفتصد برابر. والله یضاعفُ لمن یشاء. خدا بیشتر هم میکند. یعنی برو بالا. یکی از قلّههای این بحث هم این است؛ لِیَجْزِیَهُمُ اللّهُ أَحْسَنَ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ این هم در همه موارد اجر مجاهدان است. اگر توی یک باغی همه میوهها که یکجور نیستند. اگر یکی بیاید، کل باغ را به قیمت همان چهارتا میوه خوب و اعلا و آبدار و درشت بخرد. این است که خدا اعمالشان را میخرد به بهترین کار. برای همین است که میگویند یک شیرینکاریِ مشتی برای خدا بکنید تا همه اعمالتان را به همان قیمت بخرد!
بسیج رزمی و بسیج فرهنگی بسته به موقعیت
گاهی بسیج رزمیست. آیه ۷۱ نساء را ببینید. بعضیها این سؤل را میکنند که جنگ رفتن مهمتر است یا دانشگاه رفتن و درس خواندن؟! خب بستگی به موقعیت نظام در آن لحظه دارد. گاهی ممکن است با یک گروه کار حل بشود. گاهی ممکن است لازم باشد همه بورند جنگ که حل بشود. دزد اگر به خانه بزند، درسخواند مهمتر است یا دزد را متواری کردن؟! در سوره توبه هم داشتیم اگر ابناء و اموال و تجرات و مساکنتان برایتان احب از جهاد در راه خداست، پس منتظر باش عذاب خدا برسد. این آیه ۷۱ نساء را ببینید؛ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ خُذُواْ حِذْرَکُمْ شما حذر و این احتیاطها را بگیرید و خوب بررسی کنید، حالا فَانفِرُواْ ثُبَاتٍ أَوِ انفِرُواْ جَمِیعاً یا ثبه ثبه وگروه گروه بروید و یا جمیع. یکموقع نیاز هست یک گروه بروند، یک موقع نیاز هست همه بروند.
حالا شایسته نیست که یک گروه از مؤمنان نَفر فرهنگی نکنند. حق ندارند. ادبیات این است. وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُواْ کَآفَّةً مؤمنان حق ندارند وقتی نیاز نیست، همه شان بروند جهاد رزمی. پس بسیج فرهنگی چه میشود؟! کسی که توان نگهداشتنِ جبهه فرهنگی دارد، می رود هی ساختمان سهطبقه بسازد؟! حداقل اگر اهل علمی برو یک نوآوری وکشف و اختراعی داشته باش. فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ این آِیه آیه بسیج فرهنگی و علمی است. در زمینه جنگ تبوک این آیات نازل شده است. در متن جهاد رزمی، آیه جهاد فرهنگی نازل شده است. به خاطر اینکه در همین ماجرای تبوک، شهر به جایی رسیده است که پیامبر به علی (ع) میگوید که این شهر به جز با حضور من یا تو اصلاح پیدا نمیکند و لذا حضرت علی (ع) در شهر میماند و به جنگ نمیرود. یعنی اوضاع فرهنگی اینقدر نازل بود. یعنی در وضعیت خطرناکِ دشمنِ خارجی و جنگ تبوک با روم، دشمن داخلی و وضعیت فرهنگی هم بسیار بد است. پس در اهداف حکومت رفتهام و جهاد فرهنگی کردهام و رفتهام حوزه. شما تو کارِ رسانه میتوانید کار کنید کار کنید. این یهودیها یککدامشان مهندسی نمیرود بخواند، همهشان یا رسانه میخوانند یا اقتصاد. ببینید ارزش کارها با هم فرق دارد. این که آقا الان فریاد رسانهشان بلند است، بیایید توی صحنه و کار کنید. به جای اینکه برای خودتان و برای ذوق شخصی خودتان کار بکنید.