تفسیر سوره توبه - جلسه ۴۰

مجموعه تفسیر سوره توبه از حاج آقا قاسمیان

جمعه، 14 آبان 1389

94 دقیقه

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم
مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَن یَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِکِینَ وَلَوْ کَانُواْ أُوْلِی قُرْبَى مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ (۱۱۳) وَ مَا کَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِیمَ لِأَبِیهِ إِلاَّ عَن مَّوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لأوَّاهٌ حَلِیمٌ (۱۱۴) وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى یُبَیِّنَ لَهُم مَّا یَتَّقُونَ إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (۱۱۵) إِنَّ اللّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ یُحْیِـی وَیُمِیتُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ (۱۱۶) لَقَد تَّابَ الله عَلَى النَّبِیِّ وَالْمُهَاجِرِینَ وَالأَنصَارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِی سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِن بَعْدِ مَا کَادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِّنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ (۱۱۷)‏ وَعَلَى الثَّلاَثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُواْ حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَظَنُّواْ أَن لاَّ مَلْجَأَ مِنَ اللّهِ إِلاَّ إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ (۱۱۸)

205s-214x300.jpg

استغفار برای مشرکان، آری یا نه؟!
بحثی که در جلسه قبل ارائه شد و مورد سؤال قرار گرفت همین بحث استغفار برای مشرکان بود. آیه ۸۰ همین سوره هم به این مبحث مربوط است. اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَن یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ این استغفار برای منافقان است که یک استغفار لغو به شمار می‌آید. جهت حرمت‌ش هم همین است، چون خدا به هر حال این استغفار را قبول نمی‌کند، کار لغوی‌ست. کانّ بازی با خداست. در مورد منافقین این آیه و در مورد مشرکان آیه محل بحث است. حالا سؤال این بود که آیا می‌شود برای فرد مشرکی در زمان حیاتش استغفار کرد؟ این لعن‌ها جریانش چیست؟ ببینید استغفار برای مشرک یا منافق در زمان حیاتش اشکال ندارد. چون داری دعا می‌کنی که خدا هدایتشان کند. در احد داریم که حضرت می‌فرمودند اللهمّ اهدِ قومی فانّهم لا یعلمون. خدایا این ها را هدایت کن. این‌ها نمی‌فهمند. نمی‌دانند. چون خاتمه شخص و عاقبتش معلوم نیست طور تمام می‌شود. به هر حال ما امثال حرّ را هم داریم که حسن خاتمت داشت. این یک‌جور استغفار است که شما استغفار الهی می‌کنید. یک موقع است که شمادارید طلب ببخش اجتماعی برای این‌ها می‌کنید. ببینید سوره جاثیه آیه ۱۴، دارد که: قُل لِّلَّذِینَ آمَنُوا یَغْفِرُوا لِلَّذِینَ لا یَرْجُون أَیَّامَ اللَّهِ لِیَجْزِیَ قَوْمًا بِما کَانُوا یَکْسِبُونَ ای پیغمبر به مؤمنان بگو که کسانی که ایمان به ایّام‌الله ندارند را ببخشند. که چه بشود؟ این‌که بخواهی تو مسائل اجتماعی بخواهید به همه پیله کنید نمی‌شود. خدا خودش کار خودش را می‌کند. خدا عذابشان می‌کند. قرار نیست توی بستر فضای اجتماعی همه‌اش مشغول کشمکش باشید. این نمی‌شود. بگذارید خدا خودش عذابشان خواهد کرد. این‌جا یغفروا یعنی ول کنید قضیه را، نه این‌که استغفار کنید برای‌شان. برای همین دستورات اعراض و صفح هم داریم. می‌خواهم عرض کنم که این ببخش‌های اجتماعی و غفران با استغفار لله فرق دارد. این بحث نیست که برایشان استغفار کنید که مثلاً بروند بهشت. آیات پایانی سوره زخرف را ببینید: وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ اگر ازشان سؤال کنی که چه‌کسی آن‌ها را خلق کرده، می‌گویند: خدا. وَقِیلِه و قول پیغمبر این است که:ِ یَارَبِّ إِنَّ هَؤُلَاء قَوْمٌ لَّا یُؤْمِنُونَ این همان چیزی‌ست که مشابهش را در احد پیامبر گفتند. این‌ها ایمان نمی‌آورند. فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَقُلْ سَلَامٌ پس ازشان صرف نظر کن. یعنی ول‌شان کن! این همان سلامِ اذا خاطَبَهمُ الجاهِلونَ قالوا سلاماً ست. این‌که هر کس ایمان نمی‌آورد آدم بخواهد کشمکش کند. این فضای عفو و صفح اجتماعی‌ست. نه استغفار الهی. ضمن این‌که هر کسی ممکن است با حسن خاتمت کارش تمام بشود. ولی اگر به سوء خاتمت رفت، برگردیم به آیه مورد بحث، این‌جاست که مؤمن تبیّن می‌کند، ما باز نمی‌دانیم شاید لحظه آخرش توبه کرده باشد. ولی اگر در وضعیت کفر و شرک و نفاق رفت. این می‌شود تبیّن. این‌جا برای همین پای مؤمنان هم وسط کشیدند. اگر تبیّن اتفاق بیفتد که این اصحاب جهنم است، نمی‌شود برایش استغفار الهی کرد. ذکر سبب را در آیه بعد گفته وَ مَا کَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِیمَ لِأَبِیهِ إِلاَّ عَن مَّوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ یعنی اگر کسی عدوّ لله باشد، اصحاب الجحیم است دیگر. این ذکر سببِ مسبب بالایی‌ست. ابراهیم پیامبرِ خداست. تبین برای حضرت ابراهیم با تبیّن برای مؤمن فرق دارد. مؤمن همین که ببیند طرف در این وضعیت بمیرد، تبیّن حاصل شده. منتها برای حضرت ابراهیم مسئله خاص است. مشابهش را برای حضرت نوح داریم. آیه ۲۷ سوره نوح را ببینید: این از باب انباء العیب نوحیه ایک هست. اخبار غیبی‌ست که برای نوح حاصل شده. که می‌گوید: رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّارًا خدایا روی زمین احدی از کافرین را باقی نگذار. إِنَّکَ إِن تَذَرْهُمْ اگر این‌ها را باقی بگذاری یُضِلُّوا عِبَادَکَ بنده‌هات را گمراه می‌کنند. وَلَا یَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا کَفَّارًا و نمی‌زایند مگر فاجرِ کفار. این مالِ علم غیب است. این‌ها خاص انبیاء واولیاء الهی‌ست. داریم که طرف نوزادی‌ست حتی ولی می‌گویند این بچّه خوبی نیست. آینده‌اش را دارد می‌بیند. خاتمتِ کار او را دارد می‌بیند. پس این مطلبی که استغفار برای منافق و مشرک این است. این پیوند عاطفی نباید ایجاد بشود.

تولی و تبری باید باشد.
این تبری باید وجود داشته باشد. این رقیق شده همان جذب و دفع است. این تولی و تبری اگر نباشد، اصلاً انسان تحت آموزش الهی قرار نمی‌گیرد. سوره مبارکه یوسف را برای این معنا ببینید. توی جریان تعریف خواب‌ها (ظاهراً این توانایی و علم تعبیر خواب با فرار از صحنه‌هایی مشابه صحنه‌ای که برای یوسف (ع) پیش آمد، ارتباطی دارد. ابن‌سیرین هم بعد چنین جریانی توانایی تعبیر خواب پیدا می‌کند. یک بنده خدایی توی قم هست که مکانیک است و او هم همین‌طور است. همچنین صحنه‌ای برایش بوجود آمده، فرار کرده، علم تعبیر خواب برایش حاصل شده.) قَالَ لاَ یَأْتِیکُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُکُمَا بِتَأْوِیلِهِ قَبْلَ أَن یَأْتِیکُمَا ذَلِکُمَا مِمَّا عَلَّمَنِی رَبِّی می گوید این را خدا به من یاد داده است. إِنِّی تَرَکْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لاَّ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ کَافِرُونَ من روش غیر مومنان و کافران را رها کرده‌ام. این تبری را داشته‌ام. دوم: وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَآئِی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ من تبعیت از راه ابرایهم و اسحاق کرده‌ام. یعنی تولّی هم داشته‌ام. مَا کَانَ لَنَا أَن نُّشْرِکَ بِاللّهِ مِن شَیْءٍ ذَلِکَ مِن فَضْلِ اللّهِ عَلَیْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَشْکُرُونَ یعنی این بحث ممّا علّمنی ربّی در پرتو تبری و تولی‌ست. یعنی این‌که دین، مجموعه حبّ و بغض‌هاست. حبّ و بغض باید با هم باشد.

مرگ بر آمریکا یعنی چه؟ واقعیتی به نام ملّت در منطق قرآن
نکته بعدی بحث لعن است. ما چیزی به نام لعن و غضب الهی داریم و شما دیدید در آیات. این حتی به صورت لعن لسانی هم هست حتی از زبان کسی مثل حضرت عیسی (ع). علی لسان… عیسی بن مریم. ببینید ما گزاره‌هایی گاهی می گوییم که باید مفهومشان را بدانیم چیست. مثلاً این که ما می گوییم مرگ بر آمریکا، این به چه معناست؟ بعضی این سؤال را می‌کنند که مرگ بر آمریکا مرگ به مردم آمریکاست یا دولت‌مردانِ آمریکاست؟ هیچ‌کدام. ببینید یک اصطلاحی در منطق قرآن هست به اسمِ امّت. که خودش هویت دارد. خودش یک مجموعه مستقلی‌ست. حتّی اجل هم دارد؛ لکلّ امّه اجل. یک حقیقت واقعی‌ست که اساساً برای خودش یک پرونده عملی دارد. شما بیاورید آیه ۲۸ سوره جاثیه را: وَتَرَى کُلَّ أُمَّةٍ جَاثِیَةً شما در روز قیامت هر امّتی را به زانو درآمده می‌بینی. کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى کِتَابِهَا هر امّتی فراخوان می‌شود به سمت کتاب آن امت. نه نامه عمل آدم‌ها. جمع جبری آدم‌ها هم نیست. یک هویت مستقلی‌ست. این‌که می‌گویید مردم ایران در سال گذشته درست عمل کردند. یعنی مجموعاً کارنامه مردم این‌طور بودند. این مردم حماسه آفریدند در این سی سال. این به معنی جمع جبری و برآیند نیساین به معنی اکثریت نیست. گاهی اقلیتی کاری را درست انجام می‌دهند و باعث می‌شوند در نهایت امّت درست عمل می‌کند. این‌ها روی پرونده امّت قرار می‌گیرد. این عنوان امّت خودش انگار یک انسان است. و این امّت، همان چیزی‌ست که برایش پیامبر می‌آید. لذا گاهی پرونده یک امّت سیاه است. کارنامه یک امتی خراب است. پس مرگ بر آمریکا مرگ بر امت آمریکاست و این امت با دولت‌مردان و با مردم معناش فرق دارد.

حیوانات و موجودات هم امّت دارند!
توی قرآن این فقط مختص انسان‌ها هم نیست. آیه ۳۸ انعام را ببینید: وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِی الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُکُم هیچ جنبنده و پرنده‌هایی نیستند مگر این‌که امّت‌هایی مثل شما هستند. و می‌دانید که این‌ها هم رسول و نذیر دارند. و لکلّ امّه رسول. ما مِن اُمّه الّا خَلا فیها نَذیر. مثلاً جامعه زنبورها و مورچه‌ها مکلّف نیستند، تشریع ندارند. اما امت هستند. و برای خودشان عقلایی دارند در جامعه خودشان. که این‌ها نذیر هستند برای سطوح پایین‌ترِ خودشان. این چیزی که در روایت ما هست که داریم مثلاً اگر یک ریگی از مسجد را آوردید بیرون، توی روایت داریم که این را برگردانید به همان مسجد یا مسجد دیگری. علّت؟ لانّها تسبّح. چون دارد تسبیح می‌گوید. این با بقیه ریگ‌ها فرق دارد. برای همین در قرآن این معنا را دارید که بعضی از سنگ‌ها هستند که از خشیت خدا پایین می‌افتند. این هیچ ربطی به فیزیک هم ندارد. علّت غایی را که فیزیک نمی‌گوید. فیزیک چگونگی را می‌گوید. چرایی را نمی‌گوید. چرا افتاد را علم نمی تواند تعیین کند. این ریگ، ریگ مسجد است. با ریگِ سنگکی فرق دارد! بین این‌ها تفاضل فهم هست. شما همان مورچه داستان نمل و حضرت سلیمان را می‌بینید، فهم عالی‌تری دارد. آن سنگی که در داستان حضرت رسول هست که می‌فرمودند که من هنوز مبعوث نشده بودم که این سنگ به من با نام پیامبر خدا سلام می‌کرد و من هنوز این سنگ را می‌بینم. یکی از حضرات معصومین بوده است که گوسفندی می‌آید نزدیک ایشان و درِگوششان چیزهایی می‌گوید و می‌رود. وقتی اصحاب سؤال می‌کنند می‌فرماید: این یک مشکل علمی داشت، آمد سؤالش را پرسید و رفت! این که از سرِ نفهمی، آدم همه عالم را نفهم فرض کند، خودش از روی نفهمی‌ست. اصلاً این برهان عقلی دارد که هر جا وجود را دارید، همه صفات وجود را همان‌جا دارید. علم و قدرت و فهم را دارید. منتها گاهی نصابش در حدی‌ست که مکلّف نمی‌شود. این‌ها هم برای خودشان پیامبر و نذیر دارند.

مراقب افراط در تولّی و تبرّی باشید؛ تبدیل به انحصار طلبی‌های بی‌منطق نشود.
لذا باید مواظب این تولی و تبری‌ها بود. که به افراط و تفریط نرود. برچسب و انگ نشود. به هر حال حرکت روی صراط مستقیم، حرکت سختی‌ست. یک پیامکی آمده بود که بعضی‌ها با تیغ ریش می‌زنند، بعضی‌ها با ریش تیغ می‌زنند! این رفتارها را باید مواظب بود که این انگ‌ها بهش نخورَد. کسی دردش ممکن است درد مکتب نباشد. آیه ۹۴ نساء را من برای دوستان مثال می‌زدم، این سوره مال فضای بعد از جنگ احزاب است. آن موقع یک گروهی این وسط راه افتاده‌اند، اسلام در حال اقتدار است، این جریان‌شناسی ِ اقتدار را دقت کنید، مشکلات اقتدار هم یک‌چیزی‌ست برای خودش. یک عده راه افتاده‌اند نه به درد مکتب، تبتغونَ عَرَض الحیوه الدّنیا. برای دنیا. راه افتاده‌اند توی این قبایل که کی مسلمان هست و کی نیست. حالا عده‌ای و لو از روی ترس اظهار اسلام می‌کنند. اعتقاداتت را عرضه کن ببینم! نه تو مؤمن نیستی. خلاصه می‌زدند و غارت می‌کردند. این را توی قضای امروز هم می‌بینیم. کسانی که از فتنه پارسال گذشته‌اند، حالا راه می‌افتند که ولایت فقیه و التزام عملی را ارائه کن ببینم! قبول داری یا نه؟! قبول نداری!.. این نه از درد مکتب است. فقط برای گسترش حوزه استحفاظی خودش است. بله کسی اگر ضد ولایت فقیه باشد، حق ندارد توی مجموعه حاکمیت و بدنه حاکمیت وارد بشود. ولی این را هم بدانید که یک عده‌ای تبتغون عرض الحیوه الدّنیا از این کارها هم می‌کنند. برای این‌که عده‌ای را از این دایره بیرون کند. حالا ابتغاء عرض دنیا هرجا یک‌جوری هست. یک جا غنایم است، یک‌جا بحث اقتدار و حاکمیت است. که چه بشود؟ که دایره حاکمیت‌ها را نگه دارد. این همان با ریش تیغ زدن می‌شود! این جریان‌شناسی دوره اقتدار را دقت کنید. در صدر اسلام هم این کار را می‌کردند. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَتَبَیَّنُواْ تبیّن کنید. وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا به کسی که اظهار اسلام می‌کند نگویید نه تو مؤمن نیستی! تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا برای ابتغاء دنیا نه برای درد مکتب. فَعِندَ اللّهِ مَغَانِمُ کَثِیرَةٌ تو مگر خودت کی بودی؟ دو کلمه را تازه یاد گرفته‌ای. کَذَلِکَ کُنتُم مِّن قَبْلُ شما هم همین‌قدر را می‌فهمیدید. فَمَنَّ اللّهُ عَلَیْکُمْ خدا منت گذاشت که همین‌قدر را فهمیدید. فَتَبَیَّنُواْ إِنَّ اللّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا. بالاخره همه آدم‌ها که از روی معارف ایمان نمی‌آورند. اوحده‌ای از آدم‌ها این‌طور ایمان می‌آورند. بقیه بر پایه اقتدار است که ایمان می‌آورند. برای همین است که بعد از فتح داریم یدخلونَ فی دینِ الله افواجاً. بحث این است که ایمان را در بنده جامعه اسلامی بالاخره باید پذیرفت یا نباید پذیرفت؟ خب این نبوده که با این ایمان باید جنگید و غارت کرد. ببینید در دعای حضرت موسی داریم که ربّنا انّک آتیت فرعون و ملأه زینه و اموالاً فی الحیوه الدّنیا ربّنا لیضلّو عن سبیلک. خدایا به فرعون و ملأش مال دادی و چهره شدند و دارند با مال دنیا تئوری‌های خودشان را جا می‌اندازند. بعد می‌فرماید: ربّنا اطمِس علی اموالهم خدایا بزند اموال این‌ها را داغون کن! این‌طرف هم همین است. شما بدانید قضیه صلح حدیبیه و جاانداخته‌شدن تفکر پیامبر. قلدرمآبانه این‌ها فقط با یک شمشیر مکه را فتح کردند. برای همین سوره فتح برای صلح حدیبیه نازل شد. انّا فتحنا لکَ فتحاً مبیناً. چون توی صلح حدیب