تفسیر سوره توبه - جلسه ۳۶

مجموعه تفسیر سوره توبه از حاج آقا قاسمیان

جمعه، 9 مهر 1389

97 دقیقه

بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیمِ
وَالَّذِینَ اتَّخَذُواْ مَسْجِداً ضِرَاراً وَکُفْراً وَتَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَاداً لِّمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَلَیَحْلِفَنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ الْحُسْنَى وَاللّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ (۱۰۷) لاَ تَقُمْ فِیهِ أَبَداً لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُواْ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ (۱۰۸) أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ خَیْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَىَ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (۱۰۹) لاَ یَزَالُ بُنْیَانُهُمُ الَّذِی بَنَوْاْ رِیبَةً فِی قُلُوبِهِمْ إِلاَّ أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (۱۱۰) إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقّاً فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (۱۱۱) التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدونَ الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنکَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ (۱۱۲)

tobe-108-1-300x224.jpg

سال‌های پنج و شش هجری؛ جریان‌های پیچیده اجتماعی
بخشی از توضیحات لازم در باب این آیه‌ها در جلسات گذشته عرض شد. در جریان تبوک و بحث منافقین، منافقین آن‌قدر قدرت گرفتند، که برخورد پیامبر با آن‌ها برخوردهای صریح و روشنی شد. به مصداق جامع الکفّار و المنافقین. با این که دستور بر غلظت نسبت به منافقین از سال‌های ۵ و ۶ هجری صادر شده بود. اگر کسی خوب بخواهد این جریان را دنبال کند، جریانی که در آن، اصلِ‌رهبری نظام هم در حقیقت مانور جدی خداست، حوادث سال ۵ و ۶ به بعد. از بعد از جنگ احزاب. یعنی در واقع سوره‌های نور و احزاب و سوَر جزء بیست و هشت را بادید مرور کند که در آن حوادث سال‌های پرحادثه نظام اسلامی آمده است. جنگ‌ها تقریباً تمام شده و اسلام عملاً دارد دوران بازسازی اجتماعی خودش را می‌گذراند. این‌جاست که هم نقش منافقین خیلی جدی توی آیات دیده می‌شود و هم نقش رهبری. شما آیه تطهیر را توی همین سال‌ها می‌بینید. آیه مودت توی همین سال‌هاست. آیات هل اتی توی همین سال هاست. آیات نساء و بحث اولی الامر مال همین سال‌هاست. یعنی وقتی اجتماع دارد ساخته می‌شود، باید حول یک مرکزیت به وجود بیاید. این مرکزیت را قرآن مدام دارد تأکید می‌کند. به هر جهت این دو سال خیلی سال‌های عجیب و غریبی‌ست توی تاریخ اسلام.

مسجد ضرار و غلظت پیامبر در برخورد با این پدیده

به هر حال این جا وقتی از غلظت راجع به منافقان گفته می‌شود، این غلظت توی آن سال‌ها چیزی جز روشنگری نیست. ولی وقتی که جلو می‌آید و با روشنگری‌ها، کار برای مردم روشن می‌شود، دیگر برخورد شدید و غلیظ و صریح می‌شود. نوع برخورد با مسجد ضرار هم از همین دست برخوردهاست. این منافقینی که داخل خود حکومت و نظام اسلامی تا آن روز فعالیت می‌کردند، نفاق‌هایی که هر چه به پیامبر نزدیک‌تر می‌شود پیچیده‌تر می‌شود و تخصصی می‌شود. وَمِمَّنْ حَوْلَکُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ آن‌هایی که توی مدینه هستند، این‌ها فوق تخصص نفاق هستند و کارکشته نفاق‌اند. پایگاه فرهنگی‌شان هم مسجد است! و مسجد نقشی دارد که این‌ها می‌آیند و در مقابل مسجد قبا، مسجد می‌زنند. و پیچیدگی این حرکت این است که خودِ پیامبر برای مراسم افتتاحیه این مسجد دعوت شدند و برای سخنرانی افتتاحیه دعوت شدند.خلاصه این پاتوق و پایگاه فرهنگی را ایجاد کردند. بعد از تبوک به دست پیامبر و به دستور خدا این مسجد تخریب می‌شود و تبدیل به مزبله مدینه می‌شود! یعنی مسجد را می‌کنند آشغال‌دانیِ‌مدینه! تخریب مسجد بعد از تبوک است. و در بازگشت از تبوک، ذهنیت ها آماده شده بود برای برخورد با این گروه که در آیات قبل دیدیم؛ اگر این‌ها معذرت خواهی کردند برای جنگ نیامدن، دیگر معذرت‌خواهی‌شان را قبول نکنید. بگویید که ما از خبرهای شما خبر داریم. قد نبّأنا الله من اخبارِکم. خلاصه به این نقطه از روشنگری که رسید دیگر می‌شود زد و مسجد و پایگاهشان را خراب کرد. قبل از این اگر کسی می‌خواست کسجد را خراب کند، بقیه توجیه نبودند که چرا باید این مسجد را خراب کرد. به این‌جا که رسید دیگر برخوردهای محکم جواب می‌دهد.

مسجد ضرار؛ پاتوق فرهنگی منافقین
لذا کسانی بودند که مسجد را ضراراً اتّخاذ کردند؛ وَالَّذِینَ اتَّخَذُواْ مَسْجِداً ضِرَاراً. اسم این مسجد هم ضرار نبود! بعداً از روی همین آیات اسمش شد مسجد ضرار. این‌ها از قصد انتخاب کردند که با این مسجد ضرر بزنند و کفراً و این کفر به معنی این نیست که می‌خواستند این‌جا را بتکده کنند! این همان کفر منافقین است. این که می‌گوییم منافقین، کافرند به معنای کافران فقهی نیست. منافقین مسجد می‌زنند یک نقطه‌ای هم می زنند که باعث اشاعه تفریق بین مؤمنین بشود. اخباری پخش می‌کنند که مایه تفرقه بشود. اصلاً این پایگاه می‌تواند فقط مسجد نباشد. می‌تواند دفتر یک مجلّه باشد! یک کانون باشد. یک جایی که تحت لوای عناوین مورد پذیرش حکومت اسلامی‌ست اما می شود ارصاداً لِمَن حارَبَ الله و رَسولَه مِن قَبل. پاتوق کسانی که از قبل با خدا و رسول دشمن بودند. خب اگر نقطه شروع این‌ها با ادبیات خود نظام همراه و هم‌سو نباشد، این‌ها نمی‌توانند فعالیت کنند. خب چه می‌گفتند راجع به این کارشان؟! از این مسجد و از این کارکرد؟! وَلَیَحْلِفَنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ الْحُسْنَى قسم می‌خورند که ما فقط قصدمان خیر است! همان طور که قبلاً هم راجع به این جماعت داشتیم که قالوا انّما نحن مصلحون. می‌گویند به دنبال اصلاح‌یم. وَاللّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ خدا شهادت می‌دهد که این‌ها دروغ می‌گویند.

مسجدهای ضرار را بشناسید
پس پایگاه فرهنگی زده می شود و این پایگاه توسط پیامبر تخریب می‌شود. حالا شما ببینید هر جا که یک پایگاه فرهنگی زده شود با هم‌چنین کارکردی، این می‌شود مسجد ضرار. حتی اگر جای خوبی باشد و اسم خوبی و ریشه‌های خوبی هم نداشته باشد. الان یکی از پتانسیل‌های بسیارخوب برای نفوذ در داخل روستاها، مسافرت جهادی‌ست. که کاملاً شناخته شده هم هست و همه استقبال می‌کنند. اگر یک مسافرت جهادی زده بشود که برود تفریق بین مؤمنین را عملاً ترویج کند، برود رابطه مردم روستاها با نظام را به هم بریزد، اگر این‌طوری باشد این همان تئوری مسجد ضرار را دنبال می‌کند. کارهای موجه و معقول هم می‌کنند اما هدف و برنامه‌شان مسجد ضراری‌ست. این می‌شود. غرض این‌که فقط دنبال مسجد نگردید به عنوان مصداق. مثلاً همین انجمن اسلامی در بسیاری از دانشگاه‌ها تئوری مسجد ضرار است. اصلاً آدم تعجب می‌کند که چرا اسمش اسلامی‌ست. یعنی توی خیلی از دانشگاه‌ها، انجمن اسلامی، نقطه‌ای‌ست برای کسانی که بخواهند به نظام ضربه بزنند، دقیقاً از همین نقطه وارد می‌شوند. می بینید این همان تئوری مسجد ضرار است.

در مقابل آن پایگاه فرهنگی نفاق، شما هم یک کاری بکنید
لاَ تَقُمْ فِیهِ أَبَداً هرگز این‌جا نایست. ضمن این که شما باید یک پایگاهی در مقابل این معرفی کنی. نمی شود که شما پایگاه و کانونی را تخریب کنی، اما در مقابلش کانون و پایگاهی تأسیس نکنی. فقط گیر دادن و نقد کردن نمی شود. باید یک کاری کرد. این خیلی مهم است. این مقاله «تعدد آقا» ی امیرخانی را خوانده‌اید؟! این خیلی بحث جدی هست. مثلاً آقا می گویند اسلامی شدن علوم انسانی، بعد مسئول دانشگاه‌ها و وزیر علوم می‌گوید: اسلامی کردن علوم انسانی. شورای عالی انقلاب فرهنگی هم می‌گوید: و اما آن‌چه مهم است، اسلامی کردن علوم انسانی ست. بعد می رسیم به رییس دانشگاه، آن‌ها هم همین هم می‌گویند. اساتید هم می‌‌گویند یکی از مطالبات جدی رهبری اسلامی‌کردن علوم انسانی‌ست! دانشجوها هم کرسی آزاداندیشی راه می‌اندازند به اسم اسلامی کردن علوم انسانی! یعنی همه یک موضوع را فقط دارند تکرار می‌کنند و این تکرار را علامت ولایی بودن خودشان می‌دانند! بالاخره نمی‌شود که همه همه‌اش حرف بزنند. یکی باید حرف بزند، بقیه باید عمل کنند. یکی استراتژی می‌دهد، بقیه عمل می‌کنند. لا تُقسِموا طاعَه مَعروفَه! قسم نخور، کار بکن! این است که شماها اگر نقدی به چیزی دارید، فقط حرف نزن، یک کاری هم بکن. فقط آن‌جا نروید که فایده ندارد،‌کجا برویم؟! این کار را نکن! چه کار کنیم؟! این است که در این آیات هم دارد مسجد و پایگاه فرهنگی مقابل را معرفی می‌کند؛ لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِ آن مسجدی که از روز اول بنایش بر تقوا گذاشته شده، مهم است اساس یک بنا و یک مجموعه چطور گذاشته می‌شود. این احق هم افعل تعیین است نه افعل تفضیل. فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُواْ در آن مسجد مردانی هستند که یحبّون ان یتطهّروا دوست دارند که طاهر بشوند. این‌ها می‌روند که توی مسجد طاهر بشوند. مسجد، جای طهارت است. با مسجد و نماز آدم طهارت روح پیدا می‌کند. وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ این‌ها دوست دارند که طاهر بشوند و طاهر می‌شوند.

نماز درست و حسابی و نوافل مداوم و قرآن خواندن باید نرخ کار بچّه مذهبی‌ها باشد
قل ان کنتم تحبّون الله اگر شما خدا را دوست دارید، باید تبعیت کنید تا یحببکم الله. این که خدا آدم را دوست داشته باشد خیلی حرف است. والله یحبّ‌المطّهّرین این‌ها طهارت پیدا می‌کنند و خدا دوست‌شان دارد. این تأکید رفتن به نماز جماعت. تأکید رفتن به مسجد. تأکید به نماز. این ها چیزهایی‌ست که ماها خاصیت شان را نمی فهمیم. رنکینگ‌ها را ما نمی‌توانیم تعیین کنیم. ما گاهی فکر می‌کنیم مثلاً تأثیر روحی دعا باید از قرآن و نماز بیشتر باشد. چون مثلاً آدم دعا را با حال بهتری می‌خواند. در حالی که می فرمایند با هیچ چیزی به قدر قران خواندن کسی نمی‌تواند به ما نزدیک بشود. لذا این رنکینگ این‌ها را بسپارید به خودشان. نماز، عجیب انسان را نزدیک می‌کند، چرایش هم خیلی معلوم نیست. چرا می‌گویند اَلصَّلوه قُربانُ کُلّ‌ تَقیّ؟! ما نمی‌دانیم. کارهای من درآوردی برای نزدیک شدن به خدا انجام ندهید! توی همین آیه پایانی سوره علق داریم: سجده کن، مقرّب شو! اوج جایی که طرف نزدیک می‌شود در پست‌ترین حالتش است. اثر سجده. این چیزها باید نرخ کار بچّه مذهبی باشد. عبادت کردن. من به طلبه‌های خودمان توی مشکات می‌گفتم که من نگرانم که شماها طلبه‌های عابدی نشوید. زاهد نشوید. درست است خیلی چیزها گناه نیست اما خیلی خبط است. اگر توفیق از شما فوت شد باید حال‌تان تَری اعینهم تفیض مِن الدّمع بشود. باید گریه کنید از این توفیقی که سلب شده. برای بچه مذهبی‌ها این مسئله جدی است؛ نماز درست و حسابی، نوافل درست و حسابی، قرآن خواندن حسابی. این ها باید توی برنامه باشد.

خودسازی تقدم رتبی دارد بر فعالیت‌های اجتماعی
مگر می‌شود کسی خودسازی درست و حسابی نداشته باشد و در بستر فعالیت های اجتماعی درست ظاهر بشود؟! مگر اصلاً خدا با این وارد معامله می‌شود؟! مگر خدا بُنجُل می‌خرد؟! لذا ببینید این‌که به پیامبر می گوید حالا که توی روز کار و مسئولیتت زیاد است انّ لکَ‌ فی النّهارِ سبحاً طویلاً، حالا قمِ‌ اللّیل الّا قلیلاً. اصلاً مؤمنین این‌طوری هستند که کانوا قلیلاً مِن الّلیلِ ما یَهجَعون. اگر شب و سحر و گریه و سجده نداشته باشد، مگر می‌تواند توی صحنه اجتماعی کار کند؟! حرکت هم‌چین آدمی چه حرکتی از آب درمی‌آید؟! بحث تقدم زمانی نیست که حالا شما چهل پنجاه سال، خودسازی کن، بعد بیا توی صحنه اجتماع، نه اما تقدم رتبی را باید لحاظ کنید. شما برای این که وقتی حرکت اجتماعی می‌کنی گند نزنی،‌ مملو از تهمت و غیبت و سوء ظن به مؤمنین نشود حرکت شما، باید توی راه طهارت باشی. بله، این راه آفت هم دارد. شما هر درختی بخواهید بکارید، آفت هایش هم می‌آید. باید آفت زدایی کرد. سیاست قرآن این است که شما را توی بستر اجتماع بیاورد و نسبت به جامعه حساس کند. شما اصلاً سوره نور را ببینید، سوره نور، سوره‌ای‌ست که هویت اجتماعی دارد. یعنی کسی اگر بخواهد بگوید من می‌خواهم یک محیط اجتماعی سالم بسازم؛ سوره نور. اولش با رأفت نداشتن نسبت به زانی و زانیه و برخورد غلیظ با این جماعت شروع می شود اما در ادامه می‌گوید شما چرا بهتان می‌زنید؟! چرا هر خبر و اس ام اس فوروارد می‌کنید؟! چرا ظنّ به خیر نمی برید؟! چرا بی‌تقوایی می‌کنید توی پخش کردن خبرها. هر خبری را نباید پخش کرد. این کار خیلی تقوا می‌خواهد. حالا با سرانِ فتنه ما مشکل داریم، این بد، ای بد، این بد، ولی هر چیزی را نباید بست بهشان. نمی شود گفت، این که این کار را کرده، لابد هر کار دیگری هم می‌کند! خب این چه حرفی‌ست؟! ماها ادعای بچه‌مذهبی بودن‌مان می شود؟! خیلی باید خودسازی کنیم وگرنه گند می‌زنیم. قرآن با حساسیت‌های اجتماعی شما را بار می‌آورد اما باید بروید توی مسجد که طاهر بشوید. فیه رجال یحبّون اَن یَتطهّروا.خودتان را توجیه نکنید که من به دلیل مسئولیت های اجتماعی‌ی که دارم، و آن‌ها مقدم است، من بیایم عبادت کنم؟!! شب بلند نشوید کلاس بگذارید بگویید من شب بلند می‌شوم کتاب می‌خوانم و معرفتم را زیاد می‌کنم! هر کاری یکی وقتی دارد. نیمه شب وقت شرکت در دروس دیگری هست! به بهانه این که مشکلات اسلام و مسلمین زیاد است! از خودسازی غافل نشوید.

بنیان‌های فروریختنی
أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ خَیْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَىَ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ شما اگر مراقبت تقوایی و مبنایی نکنید، زیرپای قضیه خالی می‌شود. یک بنایی می ماند اما زیر ندارد. آیا این بهتر است که بنایی اساسش بر تقوا و رضوان باشد یا..؟! ببینید جُرُف، این رودخانه‌ها، بر اثر سیلاب‌ها یک طاقی و مسقفی توی بستر خودشان پیدا می‌کنند. به این می‌گویند جرُف؛ به این طاقی شکل که زیر ندارد. این‌جا را اگر پایت را بگذاری روی این جرف فروریختنی، می‌افتی. این جا نمی شود چیزی بنیان کرد. پس چیزی که اساسش روی تقوا نباشد، روی این جرف ساخته می شود. وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ. تأسیس بنیان‌ها مهم است.

در جان‌مایه شرک و نفاق، رعب و تردید قرار داده شده
لاَ یَزَالُ بُنْیَانُهُمُ الَّذِی بَنَوْاْ رِیبَةً فِی قُلُوبِهِمْ إِلاَّ أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ این بنا مدام یک شک و تردیدی توی قلب خودشان می شود. این هم بارها عرض شده. این آیه را ببینید. آیه ۱۵۱ آل عمران. سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُواْ الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَکُواْ بِاللّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً ما در قلوب کافرین، رعب القاء می‌کنیم،‌ چرا؟! به واسطه شرک. اصلاً در جان‌مایه توحید و موحد بودن اطمینان قلب خوابیده و در جان‌مایه شرک، شک و تردید و رعب خوابیده. چون وقتی شما هار تا رییس داری،‌همیشه نگرانی که آیا همه‌شان راضی‌اند؟! این که من یک کاری می‌کنم که شما از من تعریف کنید، همه‌اش نگرانم که آیا از من تعریف می‌کنید یا نه؟! شما تعریف می کنید، آن یکی هم تعریف می‌کند؟! نگرانم. آدم نگران می‌شود وقتی رد شرک توی دلش باشد. ریب، رعب، شک، همه این‌ها زاییده شرک در وجود آدم است. بله، آدم مؤمن هم ادبیات خوف و رجاء دارد، اما این ادبیات فرق دارد. رعب و تردید و شک با خوف فرق دارد. شرک، جا پای آدم را شُل می‌کند. این ویژگی شرک است. این آیات شرک را از خودمان مبرّا نکنیم! مثلاً همین که عجیب و غریب و در حد افراطی عرف جامعه برایتان مهم باشد. این خودش می شود رگه‌هایی از شرک. شما در همان آیه و ما یؤمن اکثرهم بالله الّا و هم مشرکون. که اکثریت مؤمنین مشرک‌اند، سؤال شده از معصوم که یعنی چه؟! فرموده‌اند همین که بگویید: لولا فلانٌ لهلکت. اگر فلانی نبود، من مرده بودم. لولا فلانٌ‌ لضاع عیالی… لولا فلانٌ کذا و کذا. اگر فلانی نبود ما رزق گیرمان نمی‌آمد. پس خدا کجاست؟! این‌ها شرک است در وجود آدم. نجاست‌ش در وجود آدم حس می‌شود. این ها توی دل آدم را خالی می‌کند. اطمینان قلب فقط با ذکر خداست. اَلا بِذِکرِاللهِ تَطمئِنُّ القُلوبِ.
لاَ یَزَالُ بُنْیَانُهُمُ الَّذِی بَنَوْاْ رِیبَةً فِی قُلُوبِهِمْ إِلاَّ أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ تا زمان مرگ، این ها در شک هستند. وقتی بمیرند می شود ربّنا اَبصَرنا وَ سَمِعنا. آن‌جا دیگر وَجَدوا ما عَمِلوا حاضِراً. آن‌جا همه می‌فهمند و متذکر می‌شوند ولی خیلی دیر است. یومئذ یتذکّر الانسان و انّی له الذّکری.

یک معامله پرسود!

إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ خدا از مؤمنان جان‌ها و مال‌هایشان را می‌خرد. با مؤمنان وارد معامله می‌شود. بها و مال التّجاره مشخص است، سند مشخص است، شاهدان هم مشخص‌اند. خدا می‌خرد. طرف معامله خداست. نمی‌دانم توی بازار، سر و کارتان با آدم‌های حسابی و مایه‌دار و کریم افتاده یا نه؟! خودِ ‌این‌که با این طرف وارد معامله شده‌ای یک کِرِدیت است توی بازار. آن طرفِ معامله، خدا. این طرف، مؤمن. خرید و فروش هم تمام سرمایه مؤمن است. چیزی برای خودت نگه ندار. همه را بیاور وسط. روزی شما همان‌قدر است که به طور معمول می‌خوری و می پوشی. این صفرهای پشت حساب، روزیِ شما نیست. بده برود، آن‌جا تحویل بگیر. توی برزخ تحویل بگیر. در خانه آقای جاودان بروید، پایش را از خانه بیرون می‌گذارد، سه تا ماشین ایستاده و دعوا می‌کنند که کدام‌شان آقای جاودان را ببرد! این روزیِ ایشان است. خودشان هم ماشین ندارند. روزی آن است که آدم استفاده می‌کند. آن را هم که می فرستی برود، روزی است. بده برود، توی برزخ تحویل بگیر. خدا می‌گیرد، تمام دارایی‌های آدم را می‌گیرد توی برزخ تحویل می‌دهد. یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ این‌ها کسانی هستند که پیکار و جهاد می‌کنند در راه خدا. فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ می‌کشند و کشته می شوند. در درجه اول می‌خواهند دشمن را از بین ببرند. می‌کشیم، حالا کشته هم می‌شویم. این منطق احدی الحسنیین قرآن است که هیچ کس نمی‌تواند در مقابلش بایستد. که اگر ببرد، می‌گوید ما بردیم! اگر ببازد هم می‌گوید ما بردیم! این فوق روحیه مؤمن است! وَعْداً عَلَیْهِ حَقّاً این یک وعده حق است در همه کتاب‌های آسمانی که مکتوب و مسجّل است. فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ پس چه کسی وفادارتر از خداست به عهدش. فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ بشارت بر شما که وارد چنین معامله‌ای شدید. طول مدتش هم هفتاد هشتاد سال بیشتر نیست. وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ فوز عظیم همین است.

طرف‌های معامله با خدا چه کسانی هستند؟!
التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ این‌ها همین تائبان و عابدان هستند. این‌ها هم به صورت اسم آمده. یعنی کسی که مدام کارش این است. کسی که مدام دارد توبه می‌کند، مدام در حال عبادت است. فرق صالحین با عملوا الصّالحات همین است. این گوهر ذات فرد شده است. الْحَامِدُونَ مدام اهل حمد است. السَّائِحُونَ سائح به معنای سیاحت‌گر آمده. به مصداق روزه‌دار هم در روایات آمده. به معنای سیاحت در اسماء و صفات هم آمده. یعنی کسی که تحت ربوبیت همه اسماء قرار می گیرد. هم تحت ربوبیت علیم است، هم تحت ربوبیت رؤؤف است، هم تحت ربوبیت قدیر است. الرَّاکِعُونَ السَّاجِدونَ الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنکَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ و کسانی که محافظ شریعت‌اند. مؤمن این طوری است. حدودالله یعنی شریعت. وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ. هم آن‌جا داشتیم که انّ الله اشتری من المؤمنین هم این‌جا و بشّر المؤمنین. آن‌جا فَاستَبشروا، این جا وَ بشّر المُؤمِنین. این آیه دقیقاً توضیح آیه بالایی‌ست. دقیقاً توضیح کسانی‌ست که خدا با آن‌ها وارد معامله می‌شود.

بحث روایی؛ خطبه متقین
رسیدیم تا این‌جا که اگر کسی می‌خواهد متقی بشود. مَنطِقُهُمُ الثَّواب و مَشیُهُمُ التّواضُع. غضّوا اَبصارَهم عَن ما حَرَّمَ الله وَ وَقَفوا اَسماعَهُم عَلَی العِلمِ النّافعِ‌ لَهُم. به حرام نگاه نمی‌کنند. چشم، ورودی ادراکات آدم است. گوششان را هم روی حرف‌های نافع متوقف می‌‌کنند. اگر اس ام اس های چرت و پرت برای‌تان زیاد آمد به خودتان شک کنید! شما چه‌کار کرده‌اید که طرف فکر کرده هر اس ام اس ی را برای شما بفرستد؟! کسی اگر توی یک راهی قرار بگیرد، خدا برایش پیش می‌آورد. مثلاً آدم بددهن بدگوش و … می بینید اصلاً جذب این چزها می شد. ببینید در آیه الخبیثات للخبیثین… الطّیّبون للطّیّبات… این‌ها جذب هم می‌شوند. آدم خبیث جذب خباثت‌ها می‌شود. توی سوره نور داریم حرّم ذلک علی المؤمنین بسترش راجع به ازدواج با زانی و زانیه است. بله، این حرام تشریعی‌ست. یعنی زانی فقط می‌تواند زانیه و مشرکه بگیرد، مؤمنه نمی‌تواند بگیرد. اما توی بستر تکوینی هم صادق است. آلودگی‌ها، آلودگی‌ها را جذب می‌کند. حرام‌های تکوینی هم توی قرآن داریم؛ آیه ۹۵ سوره انبیاء وَحَرَامٌ عَلَى قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا یَرْجِعُونَ این جا یک نمونه حرام تکوینی در قرآن است. این که حرّم ذلک علی المؤمنین این حرام تکویناً اتفاق می افتد که بعضی صحنه‌ها اصلاً جلوی او نمی‌آید. نمی‌گذارند یک چیزهایی به گوش مؤمن برسد. مؤمن ملائکه محافظ دارد. یک چیزهایی را نمی‌گذارند، ببیند، بشنود، برود. اگر کسی هم درست خودش را رصد کند غیر ممکن است نفهمد. این‌ها نرخ شاه عباسی‌ست، جزء کرامات نیست. پیش پا افتاده‌ست. این‌کار را کردم، فلان کار از من فوت شد، این حرف را زدم، شب این طوری شد، این کار را کردم، نمازم آن‌طوری شد. این را آدم خودش می‌تواند بفهمد. از سنسورهای بسیار حساسش هم بحث شب است و نماز شب است و نماز است و این‌ها. که اگر روز خراب باشد، این‌ها خراب می‌شود. کاری نداشته باشد که این حرام است یا حرام نیست. از این بحث‌ها و از این ادبیات بیا بیرون. این جا این حرف روی فلان کار من تأثیر را گذاشت. اگرچه حرام نبود. آقای جاودان را شما می‌دانید که نوه شیخ مرتضی زاهد است. ایشان می‌گفتند که آشیخ مرتضی را برای نماز شب بیدار می‌کردند. بعضی وقت‌ها می‌گفتند مرتضی بیدار شو! بعضی وقت‌ها که روزشان بهتر بود، می‌گفتند شیخ مرتضی بیدار شو! بعضی وقت‌ها که روزشان خیلی خوب بوده، می‌گفته‌اند: آقا شیخ مرتضی بیدار شو!