بسم الله الرّحمن الرّحیمِ
وَمِمَّنْ حَوْلَکُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِیم (۱۰۱) وَآخَرُونَ اعْتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُواْ عَمَلاً صَالِحاً وَآخَرَ سَیِّئاً عَسَى اللّهُ أَن یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (۱۰۲) خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاَتَکَ سَکَنٌ لَّهُمْ وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیم (۱۰۳) أ َلَمْ یَعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَیَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیم(۱۰۴) و َقُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (۱۰۵) وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (۱۰۶)
نفاق در «مدینه»؛ در حوزه حکومت اسلامی
نکتهای که از آیه ۱۰۱ باقیمانده بود اینکه نفاق دراین آیه، نفاق در جامعه مدنی و شهری مدینه است.در حوزه حکومت اسلامی. خودِ تأکید روی عنوان مدینه را باید دقّت کرد. در لسان قرآن «مدینه» با «قریه» فرق دارد. فرق قریه با مدینه همین است که اگر بستر حکومت اسلامی نباشد، شهر، حتی اگر شهر بزرگی هم باشد، قریه است، دهات است.
فرق «مدینه» و «قریه»
عناوینی که از قریه در قرآن داریم، عناوین غلیظیست. مثلاً سوره مبارکه اسراء آیه ۵۸ را ببینید؛ به عنوان یک سنت قطعی الهی داریم که؛ وَإِن مَّن قَرْیَةٍ إِلاَّ نَحْنُ مُهْلِکُوهَا قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَاباً شَدِیداً کَانَ ذَلِک فِی الْکِتَابِ مَسْطُورا.ً هیچ قریه ای نیست مگر آنکه تا قبل از روز قیامت آن را هلاک میکنیم یا عذاب میدهیم. یعنی عنوان اگر عنوانِ قریه باشد، ما درب و داغانش میکنیم. این باید توی فرآیند آیات دیده شود. به این معنا نیست که ما هر آبادی را درب و داغان میکنیم. با محکمات قرآن این سازگار نیست. مثلاً سوره نساء آیه ۱۴۷ را ببینید؛ مَّا یَفْعَلُ اللّهُ بِعَذَابِکُمْ إِن شَکَرْتُمْ وَآمَنتُمْ وَکَانَ اللّهُ شَاکِراً عَلِیماً خدا چهکار دارد به عذاب شما، اگر شکرگزاری و ایمان آوردن باشد، خدا به چه هدفی عذاب میکند؟! اگر عنوان اهلاک را برای قریه داریم و اینکه اگر جایی قریه باقی بماند و مدینه نشود، اهلاک و تعذیب میشود. نمیشود این خلاف مسیر الهی حرکت کند و هیچ اتفاقی برایش نیفتد.
پاراگراف بندی تاریخ در سنت الهی؛ هر فصل تاریخ با والعاقبه للمتّقین تمام میشود
این همان چیزیست که من قبلاً تحت عنوان پاراگرافبندی تاریخ عرض کردم. اینکه والعاقبه للمتّقین، نتیجه قطعی حوادث روزگار است. یعنی می رویم که برسیم به والعاقبه للمتّقین و آنجاست که فصل تمام میشود و میرویم سراغ فصل بعدی. این را امروز که روز جمعه هم هست و متعلق به حضرت، عرض میکنم. جایی داشتند مشورت میگرفتند برای بحث ظهور و آمادهسازی جامعه برای ظهور. بحث سرِ این بود که ظهور بعداً اتفاق میافتد، وقتی روی این وجه خیلی مانور میدهیم، حالا که فرج و فتح اتفاق نیفتاده، معلوم هم نیست ما با این فتح و فرج مواجه بشویم، هزار و دویست سال است همه منتظرند مواجه بشوند و نشدهاند. سید بن طاووس در اقبالش دارد در اعمال ماه ربیعالاوّل که میگوید من امیدوارم آن سیدی که قرار است قبل از طهور بیاید، من باشم! ما هم امیدواریم آن سید، سید علی حسینی خامنهای باشد. اما هیچکس نمی تواند قطعاً بگوید که اینطوریست. آیا میشود جامعه را نگه داشت به حساب این که شما کار بکن، حالا یک فرجی بعداً اتفاق می افتد؟! با عنوان فرجی که شاید هیچ وقت در دوران حیات او اتفاق نیفتد، جامعه را می شود نگه داشت و جلو برد؟! ببینید دأب قرآن این نیست.
وعده استخلاف مؤمنان سنّت خداست. مختص دوران ظهور نیست.
اصلاً شما آیاتی که مربوط به فرج هست را اگر نگاه کنید، یک قاعده در آن ملاحظه میکنید. شما مثلاً همین آیه سوره مبارکه قصص که وَ نُرید اَن نَمنَّ عَلی الذینَ استُضعفوا فِی الارض و نَجعلهم اَئمّه و نَجعَلَهُم الوارِثین. و نرید یعنی چه؟! فعل مضارع است یعنی ما مدام چنین ارادهای میکنیم. یعنی یک اراده مدام داریم که بر مستضعفان عالم منت بگذاریم و آنها را امام و پیشوای زمین کنیم. خیلی صریحترش توی همین آیه ۵۵ سوره مبارکه نور هست؛ که ائمه این را به معنای ظهور تطبیق دادهاند. که این تطبیق هم به معنای ترجمه نیست. مصداق اتمّش این است. ببینید آیه را؛ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ خدا به مؤمنان شما وعده داده که لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ حتماً خدا با فعل مضارع آنها را در زمین استخلاف می دهد کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ جالب این جاست. همان طور که قبلیها را هم خلافت داده، یعنی اصلاً بیان سنّت است. یعنی این آیه مربوط به ظهور نیست. مربوط به مؤمنان است که آنها در سنتی از سنتهای الهی قرار می گیرند که خدا مدام به آنها خلافت میدهد. با قبلیها هم همین کار کرده است.
دینهم الّذی ارتضی لهم، دینی با پایه ولایت است
وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ و آنها را تمکین میدهد با دینی که در آن مایه ولایت وجود دارد. یعنی دینی که و رضیت لکم الاسلام دینا. ببینید عنصر ولایت فقط در غدیر ظاهر نشده که، برای همه انبیاء بوده است. ولایت در زمین. و ما اعتقاد داریم باید در طول تاریخ ادامه پیدا کند. با همان اندیشه که شما امامت را ثابت میکنید. با همان اندیشه است که شما ولایت فقیه را ثابت میکنید. که این بحثها قبلاً ارائه شد. پس وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ یعنی آنها را تمکین میدهد با دینی بر پایه ولایت. دین مرتضی این است.
ما همواره با فتح و فرج مواجهایم. نصر قریب، فتح قریب.
خب این قاعده دنیاست. دنیا بر همین سنت میگذرد. ببینید ما همواره مواجهایم با فرج و فتح. یک فتح الفتوحی هست که مربوط به زمان ظهور است. این اندیشه است که قرآن ما را با آن نگه داشته است. این اندیشه که فرج و فتح فقط مال همان دوران است، نمیتواند جامعه را نگه دارد. فقط با وعده بهشت نمیشود راه برد. لذا ببینید آیه ۱۳ صف را؛ از آیه ۱۰ ببینید. این ها را باید با انّ الله اشتری دید که آن معرفت جامع قرآنی به دست بیاید. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ میخواهید شما را به تجارتی دلالت کنم که از عذاب الیم نجاتتان بدهد؟! تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ شما ایمان بیاور وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ هزینه ایمانت را هم بپرداز ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ. من چهکار میکنم؟! من بهشت می برمتان، گناههایتان را میبخشم. یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَیُدْخِلْکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ. همین؟! نه! وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ و یک چیز دیگری که شما آن را دوست دارید. و آن نصر قریب و فتح قریب است. ما دنبال نقد میگردیم. وعدههای بهشت را قبول داریم ولی این حرکت دنیای ما را به تنهایی نمیتواند تکمیل کند. بالاخره تحبّونها شما این را هم دوست دارید. این همان معناست که آقای خامنهای اینقدر رویش تأکید دارند که ما اینجا، سر این قضیه ایستادگی کردیم، این نتیجه را گرفتیم. این میشود نصر قریب، فتح قریب. این ها باید نشان داده بشود. نه اینکه یک دنیای کور نشان داده بشود که خروجیهایش هم کور است. معلوم نیست توی این دنیا خروجیاش چیست. آن دنیا بهشت! فقط بهشت نیست. جامعه دنبال نصر قریب و فتح قریب است. فقط بهشت، نمیتواند جامعه را تکان بدهد. قرآن پر است از وعدههای نصر و فتح همین دنیایی. ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم یا ولینصرنّالله من ینصره و …. اندیشه فرج، اگر کسی فکر کند که یک چیزیست که بعداً قرار است اتفاق بیفتد، ماده مخدر است. یعنی تبدیل میشود به اینکه خب حالا بگذاریم آقا بیاید. بله، فتح الفتوحش مال آقاست. ولی اندیشه فرج یعنی اینکه شما توی هر مقطعی ایستادگی میکنی به فرج برسی. جامعه شیعه را این اندیشه است که حرکت میدهد. لذا اگر در آیه انّ الله اشتری من المؤمنین کنار این آیات است که باید دیده شود.
قریهها هلاک میشوند.
پس اگر قریه باشد، اهلاک است و تعذیب است و اگر مدینه باشد و قواعد پیامبران در آن رعایت بشود، این مدینه است. شما همان آیات سوره یاسین را ببینید؛ تا وقتی مرسلون پایشان را آنجا نگذاشتهاند اسمش قریه است. وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْیَةِ إِذْ جَاءهَا الْمُرْسَلُونَ مرسلون که میروند میرسیم به آنجا که وَجَاء مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ. عنوان قریه تبدیل میشود به عنوان مدینه. و پیامبران هم تا در جایی باشد، آنجا اهلاک و تعذیب می شود. و اگر بنا بر اهلاک باشد، باید پیامبران اول بیرون بروند تا آنجا عذاب نازل بشود. سوره اسراء آیه ۷۶ را ببینید؛ وَإِن کَادُواْ لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الأَرْضِ لِیُخْرِجوکَ مِنْهَا نزدیک بود که تو را از زمین بکنند و بیندازندت بیرون. می دانید که پیغمبر خودش رفت بیرون، بحث این بود که پیغمبر را یا بکشیم یا بیندازند بیرون. وَإِذاً لاَّ یَلْبَثُونَ خِلافَکَ إِلاَّ قَلِیلاً اگر این کار را میکردند، اندک زمانی باقی نمیماندند سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِن رُّسُلِنَا این سنت ماست که اگر رسولان بیرون بروند، کسی از اهالی شهر باقی نمیماند. وَلاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِیلاً. یعنی مدینه تبدیل میشود به عنوان قریه و بعد اهلاک میشود. آیه ۱۰۳ یونس را ببینید؛ ثُمَّ نُنَجِّی رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُواْ اول رسولمان و الذین آمنوا را نجات میدهیم و بعد هلاک میکنیم. کَذَلِکَ حَقّاً عَلَیْنَا نُنجِ الْمُؤْمِنِینَ. این سنت ماست برای نجات مؤمنان.
منافقان توّاب
برگردیم به سوره توبه و آیات محل بحث. توی دستهبندی منافقان، یک گروه دیگری هم از منافقان داریم که وَآخَرُونَ اعْتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُواْ عَمَلاً صَالِحاً وَآخَرَ سَیِّئاً عَسَى اللّهُ أَن یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ یک عده منافقان توّابی هم داریم که اعمال خوب و بدی هم دارند و امید هست که خدا ببخشدشان و توبهشان را بپذیرد. شاهد توبهشان هم این است که؛ خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً ببینید این آیه درست است که از اگر جدا بحث بشود که خود صدقه مایه تزکیه و طهارت است و … ولی اگر در بسترش دیده شود دریافت میشود که اولاً نمود رهبری، گرفتن اموال است. یعنی پتانسیل مالی باید جایی قرار بگیرد که دارد برای نظام اسلامی هزینه می شود. اینها بحثهاش رفت. توی دراسات آقای منتظری این است که مال نمیتواند برود توزیع بشود میان مراجع، مگر به اجازه ولی فقیه. ببینید اشتباه سیستماتیکی که دارد اتفاق میافتد این است که وقتی ما ولیّ نداریم، فقهای جامعالشّرایط میشوند نایب عام. وقی که ولیّ فقیه داشته باشیم، این دویلتها تبدیل میشود به یک دولت و همه اینها باید برود و به دست رهبر جامعه برسد. برای همین است که ببینید وقتی تعدد مراجع میشود، گیر میافتیم سر این قصیه که کی موضعگیری کرد سر چه قضیهای و کی موضعگیری نکرد. جامعه به حیرت میافتد. این سنتی که شیعه دارای یک زعیم بوده با وجود آنکه مراجع دیگری هم بودهاند. این است که شاهد بر توبهشان ُتطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاَتَکَ سَکَنٌ لَّهُمْ وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ. بعد هم یک تشری میزند به جامعه سال نهم که من چقدر بگویم که أَلَمْ یَعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَیَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ. این الم یعلموا حالت توبیخی دارد. شما صدقه را می دهید به خود خدا. به رهبر نمیدهید. شما توی این کانال دارید حرکت میکنید. آیا نمیدانند که خداست که صدقهها را میگیرد؟! ببینید تک تک این آیات دارای جداسازی و قابل بحث هست. این آیه را میشود جدا کرد و توی بستر یدالله فوق ایدیهم هم بحث کرد. کسی که برای ولیّ دارد هزینه میکند، برای خدا هزینه میکند، خدا هم میگیرد.
چرا این آیات وسط آیات سیاسی آمده است؟ این آیه را مثلاً میشود توی بستر آیات توحیدی دید و بحث توحیدی جانانه کرد. اما توی بستر آیات اجتماعی آورده شده است. پس اولاً شاهد توبههای اجتماعی، همین صدقات و زکوات است که از پتانسیلهای اقتصادی رهبر و ولیّ در جامعه به حساب میآید. اتفاقاً من یک وقت خدمت آقا بودم، ایشان فرمودند و اشاره کردند که لازم است فقها روی زکات کار کنند. این خصالهای نه گانه نمیخورد زکات. این باید پتانسیل اقتصادی نظام اسلامی باشد. این هزینهها برای دین و برای خداست. خداست که میگیرد.
و انّ الله هو التّوّاب الرّحیم اولین میلها را خدا توی دل آدم میاندازد. خداست که رو میکند به بنده تا بنده توبه کند. این حالات را هم انسان باید از خدا بداند.
وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ باز از همین دسته آیات، شما عمل بکنید، خدا و رسول و مؤمنان میبینند. این سین هم سین تسویف نیست. سین تحقیق است. چونکه سین تسویف راجع به خدا معنا ندارد. خدا بعداً نمی بیند، خدا همان موقع میبیند. ببینید، مؤمنان توی نگاه عالی آیه همان اهل بیت هستند. اما توی بستر این آیات، مؤمنان همین مؤمنان جامعه هستند. خطاب به اهل نفاق می گوید که ما زیر نگاه و نظر مردم و مؤمنان جامعه هستید. ببینید از همین وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ معلوم می شود که قسمت اول مال همین دنیاست که میفرماید توی آن دنیا هم جزای عملتان را میبینید.
یک گروه دیگری هم هستند مرجون لامرالله. تکلیف اینها چه میشود؟ چه از ریشه رجأ باشد و چه از ریشه رجو چون اینها با هم اشتقاق اکبر دارند، اشباع معنایی هر دو درش هست. اینها امید دارند به امر خدا. جزء ائمه کفر و نفاق نبودهاند. جدولی از جداول دشمن را پر کردند و پازلهای آنها را مرتب کردهاند. شاید خودشان هم خبر نداشتهاند. اینجا هم امیدی هست و هم تأخیری در امر خدا. اینجا یک تعلیقی وجود دارد. بنده را در حالت تردید و تعلیق میگذارد. شما این آیه را ببینید؛ آیه ۴۸ سوره نساء إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَن یَشَاءُ این مال بی توبه است. با توبه که همه را میبخشد. بیتوبه به جز شرک، هر که را بخواهد میبخشد. ببینید توی تعلیق میگذارد. هر که را بخواهد می بخشد! نه این که بی قاعده است. شاء مال بیقاعده بودن نیست. اما قاعدهاش رو نشده. این حالت بیم و امید را خدا نگه میدارد. یعنی همهاش آدم نگران است. یا مثلاً این که هر کس دنیا را بخواهد، با ییک تعلیقی با او برخورد می شود. آیه ۱۸ اسراء را هم ببینید. مَّن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاء لِمَن نُّرِیدُ هر کس دنیا را بخواهد ما هم میدهیم منتها هر چه که بخواهیم و به هر کس بخواهیم!
به قدر آخرت سعی کنید
وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْیَهَا و هر کس آخرت را بخواهد و سَعی لَها سعی آخرت. به اندازه آخرت سعی کند. به قدر و سهم آخرت سعی کند. در خورِآخرت، سعی کند. کسی بخواهد رتبه خوب بگیرد توی کنکور، باید مطابق ارادهاش سعی کند. دیشب خدمت آقای جاوان بودیم میگفتند سید بحرالعلوم، هجده سال، پیاده، شبها از نجف میرفت مسجد کوفه، اعمال مسجد کوفه را انجام میداد و نماز صبح را همان جا میخواند و برمیگشت نجف تا به درسش برسد. بعد هجده سال هم خب امام زمان بغلش میکند و میشود بحرالعلوم. من همیشه فکر میکردم این چیزها مال آن زمانهاست. توی زندگیهای امروزی نمیشود اینطور عبادت کرد. اما خدا آقای بهجت را توی این زمان گذاشت که همه بفهمد میشود آنطوری عبادت کرد و زندگی هم کرد و درس هم خواند و درس هم داد. سعی، لازم است.
این که در این وضعیت آدم را نگه میدارد، یا عذابشان میکند یا بر ایشان توبه میکند. به دلایلی. این است که دعا بکنید. حتی برای کسانی که مسیرهای غلطی رفتند از دوستانمان. با همین دعاها خدا عنایت میکند. والله علیمٌ حکیم. و اینکه اینها تحت علم و حکمت خداست. این عذابها یا این توبهها و انتباهها. علم دارد بر اساس حکمت میگردد. بر اساس اتقان صنع میگردد. لذا یشاءها را هم بر اساس علم و حکمت خدا بپذیرید.