بسم الله الرّحمن الرّحیم
سَیَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَکُمْ إِذَا انقَلَبْتُمْ إِلَیْهِمْ لِتُعْرِضُواْ عَنْهُمْ فَأَعْرِضُواْ عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاء بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ (۹۵) یَحْلِفُونَ لَکُمْ لِتَرْضَوْاْ عَنْهُمْ فَإِن تَرْضَوْاْ عَنْهُمْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ یَرْضَى عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ (۹۶) الأَعْرَابُ أَشَدُّ کُفْراً وَنِفَاقاً وَأَجْدَرُ أَلاَّ یَعْلَمُواْ حُدُودَ مَا أَنزَلَ اللّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (۹۷) وَمِنَ الأَعْرَابِ مَن یَتَّخِذُ مَا یُنفِقُ مَغْرَماً وَیَتَرَبَّصُ بِکُمُ الدَّوَائِرَ عَلَیْهِمْ دَآئِرَةُ السَّوْءِ وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (۹۸) وَمِنَ الأَعْرَابِ مَن یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَتَّخِذُ مَا یُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَّهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ اللّهُ فِی رَحْمَتِهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (۹۹) وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالأَنصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (۱۰۰) وَمِمَّنْ حَوْلَکُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِیمٍ (۱۰۱) وَآخَرُونَ اعْتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُواْ عَمَلاً صَالِحاً وَآخَرَ سَیِّئاً عَسَى اللّهُ أَن یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (۱۰۲) خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاَتَکَ سَکَنٌ لَّهُمْ وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
شرایط خاص غزوه تبوک
موقعیت این آیاتی که دیدیم موقعیت جنگ تبوک است و شرایط پیچیده سیاسی آن روزگار مدینه است که به هر جهت جوریست که پیغمبر، امیرالمؤمنین را میگذارند توی مدینه تا شرایط قابل کنترل باشد، چون خودشان قرار است فاصله چندماه با مدینه پیدا کنند. همین است که تنها غزوهای ست که امیرالمؤمنین در آن شرکت نمیکند و نقش خلافت را عملاً در این نه ماه ایفا میکنند.
اعراض در قرآن به چه معناست؟
در بازگشت از جنگ تبوک به مؤمنان یادآوری میشود که اینهایی که جنگ نیامدهاند و حلّاف و کثیرالحلف هستند، سراغ شما میآیند. و قسم میخورند تا که شما از آنها اعراض کنید. سیحلفون بالله لکم اذا انقلبتم الیهم لِتعرضوا عَنهم این اعراض در اینجا به معنای بخشیدن است. یعنی قسم میخورند تا ببخشیدشان. در ادامه داریم آیه، دستور داریم که فاعرضوا عنهم با این که وحدن سیاق، اقتضا میکند که این را هم به معنای «پس ببخشید آنها را» بگیریم ولی به این معنا نیست. یعنی این دو تا اعراض در این یک آیه به یک معنا نیست.
البته ما جاهایی داریم که اعراض به معنای بخشیدن آمده باشد. از جمله، ابتدای همین آیه؛ لتعرضوا عنهم. و از جمله در سوره مبارکه نساء آیه ۱۶ بعد از آیهای که در باب زنانی که مرتکب فاحشه شدهاند داریم، والّذانِ یأتیانها منکم فآذوهما؛ کسی که مرتکب فحشا میشود باید آزار ببیند. فاِن تابا وَ اَصلَحا فَاعرِضوا عَنهُما اینجا فاَعرِضوا عَنهُما یعنی وقتی توبه کردند، ببخشیدشان. چون دیگر توبه کرده و پاکدامنانه دارد زندگی میکند، پس شما هم ببخشیدشان. انّ الله کانَ توّاباً رحیماً خدا هم می بخشد، شما هم کاسه داغتر از آش نشو و ببخش.
خلاصه این که توی این آیه، توی قسمت دوم، اعراض به معنای اعتراض و رویگرداندن است. شاهدش هم این است که در ادامه میگوید انّهُم رجسٌ نه این که انّهم ذو رجسٍ بلکه انّهم رجسٌ این آدم خودِ پلیدیست. و باید ازشان فاصله بگیرید.
تویحدود خدا رأفت به خرج ندهید
اینجا فاحشه به معنای خطای جنسیست. معنی گناه در اصل، فاحشه به معنی گناه و خطای فاحش و آشکار است. این تاء هم تای مبالغه است. مثل تاء علّامه. یا تاء بصیره. توی بَلِ الاِنسانُ عَلی نَفسِه بَصیرَه. اینجا به معنی فاحشهایست که مستوجب حد است. از آنچه که در بحث حدود آمده، از روی فضای قرآن میشود یک استنباطهایی داشت. او یجعل الله لهنّ سبیلاً که توی همین آیه ۱۵ است، توی سوره نور هست که این سبیل به چه معناست که اینها را صد ضربه بزنید و گروهی از مؤمنین هم شاهد باشند. اما غرض اینکه به جز حدود مسلّم می شود فضایی هم استنباط کرد در برخورد با چنین گناهانی. مثلاً همانجا داریم که ولا تأخذ بهما رأفه فی دینِ الله اِن کُنتُم تؤمنون بِالله اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید، توی دین خدا رأفت به خرج ندهید.
روح غیر دینی سریالهای تلویزیون
الان ببنید تقریباً تمام سریالهای تلویزیون ما یک روح غیر دینی درشان حاکم است. مثلاً «قصاص» توی تمام سریالهای ما یک پدیده منفیست. یک کارگردان نمیآید بسازد که وَ لَکُم فی القِصاصِ حیوه یا اولی الالبابِ لعلّکم تَعقلون. این را بیایید فیلم کنید. ما توی قصاص، حیات گذاشتهایم، زندگی گذاشتهایم اگر عقل دارید. در حالی که سریال را که میبینید دوست دارید اصلاً پدیدهای به اسم قصاص وجود داشته باشد. من آخوندم و فقط میتوانم همین قدر بگویم که باید این نشان داده بشود، نگو اگر میتوانی خودت بیا بساز! حالا شما که هنرمند هستی بیا و این را بساز. یا مثلاً اصرار دارند توی سریالها نشان بدهند که بچّهها بهتر از پدر و مادرها می فهمند! خب این مشکل نگاه مذهبی جامعه هنری ماست.
یک روایت در باب روح اعراض و لزوم کنارهگیری از گناهکار
توی وسائل الشیعه ج ۱۵ ص ۱۳۶ داریم که جعل التفضل فی بنی اسرائیل این فضیلت را که خدا قرار داد برای بنیاسرائیل، اگر کسی برادرش را میدید که مشغول گناهی شده، او را نهی میکرد، اما اگر او دست بردار نبود، این مانع نمیشد که با آن طرف نشست و برخاست نکند و همسفره و همصحبت نشود. خلاصه این که اختلاطشان به هم نمیخورد با وجود گناهکاری آن. تا این که خدا قلبها اینها را به هم زد، و قلوبشان به هم شبیه شد. چون اینها رجس بودند. خب معنی نمیدهد که شما امر به معروف و نهی از منکر کنی و بعد هم همچنان اگر طرف، دست برنداشت، با طرف بپلکی و اختلاط کنی. این یعنی به نهی از منکر خودت خندیدهای. شما یک رجس و نجسی را بیخیال شدهای در این صورت. خلاصه تا اینکه این آیه نازل شد لعن الذین کفروا من بنی إسرائیل على لسان داود وعیسى ابن مریم ذلک بما عصوا وکانوا یعتدون. کانوا لا یتناهون عن منکر فعلوه
توی مسائل دینی استیثار داریم نه ایثار. شما به فکر خودت باش!
بزرگان اخلاق این را میگویند که توی مباحث دینی ایثار نداریم، استیثار داریم. شما به فکر خودت باش. توی بحثهای دنیوی و مالی ایثار کن، بقیه را مقدم بدار. بده بقیه بخورند. اما توی بحثهای دینی و معنوی، استیثار داشته باش. خودت را اول مواظب باش.خودت را درست کن.
از آنها راضی نشوید که خدا هم ازشان راضی نمی شود!
خلاصه این که این جماعت منافق را نبخشید. فاعرضوا عنهم. ازشان روی بگردانید. حالا اینها جلوتر هم میروند. یحلفون بالله لترضوا عنهم قسم می خورند تا شما ازشان راضی بشوید. فاِن تَرضَوا عنهُم فانّ الله لا یَرضی عَنِ القومِ الفاسِقینَ. ولی شما راضی هم نشوید. اگر راضی هم بشوید خد از اینها راضی نمی شود. این کسانی که رهبر را اینطوری قال گذاشتند.
بادیهنشینها و اعراب
بحث بادیهنشینها را که در این سوره قبلاً شروع شده بود در این آیات ادامه میدهد. که البته توضیح اینها هم گذشت. الاعرابُ اشدّ کفراً و نفاقاً بایدهنشینها اشدّ کفرا و نفاقاً هستند. و اَجدَرُ اَن لا یَعلمُ حُدودَ ما اَنزلَ الله عَلی رَسوله. بادیهنشینها شایستهترند برای اینکه حدود خدا و رسول را ندانند. یعنی اینها ضعف فرهنگی دارند. برای همین است که بادیهنشینی اصلاً توصیه نشده است. توصیه شده که آدم در شهرهای بزرگ و در اجتماعات بزرگ باشد. شماهایی که مسافرت جهادی رفتهاید میدانید که چقدر ضعف فرهنگ مذهبی توی بعضی روستاها داریم. ممکن است یک پاکیهایی باشد توی روستاییها ولی این پاکی از نوع بساطت است. لذا توصیه اینکه شما بیایید و توی شهرها و آبادیها ساکن بشوید از همینجاست. و بحث تعرّب بعد الهجره که از گناهان کبیره است. یعنی آدم برود بادیهنشین بشود بعد از اینکه هجرت کرده است. الان مصداق این گناه همین میشود که کسی خودش را از مرکزیت اسلام ببرد جایی و در استضعاف فکری خودش را قرار بدهد. این تعرّب بعد الهجره است.
مصداق کنونیِ هجرت
ببینید اصلاً این هجرت که اینقدر توی قرآن تأکید شده، هجرت، هجرت، الان یعنی چی؟ یعنی الان ما باید چهکار کنیم که مصداق هجرت باشد؟ این هجرت، توضیح داده شده توی نهجالبلاغه که همچنان باقیست؛ الهجره قائمه علی حدّها الاوّل؛ آن موقع هجرت برای شناخت حجّت زمان بود. الان هم مهاجر، به کسی صدق میکند که حجت زمانش را تصدیق کند. یعنی برود در مرکزیت اسلام و حکومت اسلامی قرار بگیرد و این حکومت را تقویت کند. این مایه هجرت بوده است در اول اسلام. که در انتهای سوره مبارکه انفال آمده است که اصلاً کسانی که هجرت نمیکنند بین آنها و بقیه مؤمنان رابطه ولایتی هم وجود ندارد. ما کانَ لکُم من ولایَتِهِم مِن شیء حتّی یُهاجِروا. باید هجرت کنند. یعنی نظام اسلامی این قدر نیاز دارد به نیرو، آنها آن طرف برای خودشان دارند صفا میکنند.
هجرت برای شناخت حجت زمان
این داستان زراره را قبلاً گفته بودم. الان هم تکرارش خالی از لطف نیست. امام صادق(ع) که شهید میشوند، زراره، پسرش عبید را میفرستد سمت مدینه که برایش خبر بیاورد، امام بعد از حضرت صادق چه کسیست؟ آیا امام، موسی بن جعفر(ع) است یا عبدالله بن افتح؟! خلاصه عبید می رود و خبر می گیرد که امام زمان، موسی بن جعفر است، ولی قبل از اینکه به شهرشان برسد، زراره میمیرد. خبر را به امام موسی بن جعفر میدهند که زراره قبل از اینکه عبید برگردد از دنیا رفت. خوب دقت کنید. امام میفرماید من امیدوارم خداوند، زراره را مصداق این آیه قرار بدهد که؛ وَ مَن یَخرُج من بیته مهاجراً الی الله و رَسوله ثمّیدرکه الموت فقد وَقَعَ اجرهُ علی الله. با آنکه هجرت ظاهری را عبیدالله انجام داده بود. ولی ببینید امام چه زیبا تطبیق میکنند. مهم این است که زراره میخواست بداند باید الان آب توی آسیاب چه کسی بریزد و لذا زراره مهاجر است.
سیاهی لشکر جریان کفر نشوید
اینکه کسی از فضای هجرت و حاکمیت اسلام خودش را خارج میکند و میرود توی فضاهای استضعاف فکری خودش را قرار میدهد، این همان تعرّب بعد الهِجرََه است. بالاخره کسانی که ماندهاند اینجا و دارند خدمت میکنند به حاکنیت اسلام خیلی حسابشان سواست با آنها که رفتهاند و دارند یک پیچ و مهره به سیستم آنها اضافه میکنند. اینجا اینقدر به نیروی متخصص نیاز هست و آنها آنجا دارند برای خودشان صفا میکنند. عرض شد که داریم نروید بلاد کفر لئلّا یکثُر سوادهم. برای اینکه اینها سیاههشان هم دیده نشود. سیاهی لشکر آن جریان نشوید. اینکه آنها زیاد دیده نشوند خیلی مهم است. خب اینهمه نیروی متخصص توی آمریکا، خیلیهاشان ایرانی هستند. یعنی خیلی از ایرانیها شدهاند سیاهی لشکر آنها. آدم سیاهی لشکر هم میخواهد بشود، سیاهی لشکر حکومت اسلامی و نظام اسلامی بشود. این است که تعرّب بعد الهجره و رفتن توی مناطق استضعاف فکری نهی شده است. لذا هجرت فقط طیّ مسافت نیست، معنای باطنی هجرت است که مهم است.
هجرت کنید تا توی استضعاف فرهنگی قرار نگیرید
الاعرابُ اشدّ کفراً و نفاقاً و اَجدَرُ اَن لا یَعلمُ حُدود ما اَنزَل الله علی رسوله شایسته است که این بادیهنشینها حدود خدا و رسول را ندانند. اَلَم تَکُن اَرضُ الله واسِعَه فَتُهاجِروا فیها برای همین جاهاست. قالوا کُنّا مُستَضعَفینَ فِی الاَرض؛ خب بیخود مستضعف بودی. این همه زمینِ خدا. خب اگر توی استضعاف فکری بودید، چرا مهاجرت نکردید؟ میدانید که حتی توی انتخاب محل زندگی هم گفتهاند الجارّ ثمّ الدّار، یعنی به جز آن مصداق معروفی که حضرت صدیقه (س) دارند، یکی از مصادیقش توی انتخاب محل زندگیست. یعنی تا اینکه توی کدام محله زندگی کنید، ما دستور داریم. که خودت را توی استضعاف فکری نگذار که بچهات را نتوانی تربیت کنی.
خیلیها میروند، با انگیزههای ارزشی هم میروند آن طرف، و رسماً سکولار میشوند. یعنی فقط دنبال نماز و روزه و همین. میدانید که اصلاً انقلاب اسلامی در نقطه مقابل سکولاریزیشن تشکیل شده است. چون در نگاه سکولار، شما دائماً در پی نهادسازی هستید و همه این نهادها در عرض هم تشکیل میشوند. اما در نگاه حکومت اسلامی، همه این نهادها در طول هم و در زیر مجموعه نظام اسلامی قرار میگیرند. لذا در بهترین حالت آن نگاه تبدیل به سکولار دینی میشوند.
و مِنَ الاَعرابُ مَن یَتّخذ ما یُنفِق مغرماً گروهی از این بادیهنشینها، انفاق که در اینجا همان انفاق به نظام اسلامی و کمک به نظام اسلامی منظور است را غرامت و ضرر میدانند. و یتربّص بکمُ الدّوائر و برای شما منتظر پیشامدهای بد هستند. حادثههایی که دور تا دور را بگیرد. علیهم دائره السّؤء بر آنها دایرههای بد باد! یا اینکه جمله خبری هست. یعنی این حادثههای بد برای آنها تفاق میافتد.
این هم از اعتقاد به غیب و اتفاقات عالم غیب است. و آدمها هم نشان دادهاند که به غیب معتقدند و اگر غیب درست و حسابی دم دستش نباشد، و گرنه رو میآورد به اختاپوس و همین مزخرفاتی که دیدید. یعنی اُشربُ فی قلوبِهمُ الاختاپوس بِکُفرهم! کل دنیا را میگذارد سرِ کار.
و من الاعراب من یؤمن بالله و الیوم الآخر و یجعل ما ینفق قرباتٍ عندالله و صلوات الرّسول یک عده از اعراب و بادیهنشینها هم آدمهای خوبی هستند. اینها این انفاق را مایه قربت به خدا و دعای رسول حساب می کردند. اَلا انّها قربه لَهُم. اینها مایه قربت اینهاست.
صلوات رسول، مایه آرامش است
این صلوات رسول و دعای رسول هم توی آیات قبل هم داشتیم، اِنّ صَلاتَک سَکَنٌ لَهم. آن دعای پیغمبر مایه آرامش است. اینکه میگویند صلوات بفرستید، مطمئن باشید پیامبر هم برای شما صلوات میفرستد، از باب اِذا حیّیتم بتحیّه فَحیّوا بِاحسَنَ مِنها اَو رُدّوها این که بزرگان هم سفارش کردهاند که مثلاً ثواب تلاوت قرآن را به ذوات مقدسه هدیه کنید و مطمئن باشید، آنها چیزی رویش میگذارند و به شما برمیگردانند. توی حرم امام رضا (ع) که میروید، ثواب تلاوت قرآن را به حضرت رضا (ع) هدیه کنید و مطمئن باشید ایشان از ان رو که عالِم آل محمّد (ص) است، فهم قرآن را به شما هدیه میکند و بر میگرداند. اینها توفیق میخواهد.
یادی از سابقون در جهاد و شهادت
آیه بعدش ظاهراً ارتباطی با این فضا ندارد. مثل یک جمله معترضه است. در ارتباط با قبل و بعدش نیست. به نظر بنده میرسد که اینجا دارد توی آن شلوغیهای جامعه مدینه، یاد پیشگامان جهاد و شهادت را زنده نگه میدارد. چون با آنها هنوز می شود راه را پیدا کرد. توی همین فتنهها و شلوغیهای منافقین و گروههای مختلف توی مدینه، با این ستارهها هنوز میشود راه را پیدا میکرد. انقلابیهای اول، سپاهیهای آن موقع، بچههای جنگ و عملیات، اینها، بدریّون، اینها سابقون هستند. السّابقون الاوّلون من المهاجرین و الانصار این انصار و مهاجرین سبقت گرفته، البته صرف انصار و مهاجر بودن ملاک نیست ولی برای اجتماعی میتواند مسیر را نشان بدهد. سابقون اولونی هم داریم که میشود زبیر. و الّذین اتّبعوهم باحسان؛ و تابعین اینها با احسان، اینها هم ارزش خودشان را دارند.
میدانید که قرار بوده این واو را بردارند. اگر این واو را برمیداشتند که بشود والسّابقون الاوّلون من المهاجرین و الانصار الّذین اتّبعوهم باحسان یعنی انصاری که تابع مهاجرین باشند و این واو را به دلایل سیاسی میخواستند بردارند که توی بحث خلافت، انصار باید از مهاجرین تبعیت کنند. رَضی الله عَنهم و رضوا عنه و اعدّلَهُم جنّات تجری تَحتِها الاَنهار خالدینَ فیها ابداً ذلک الفوز العَظیم.
نفاقهای پیچیدهتر؛ مذهب علیه مذهب
و ممّن حولَکٌم مِن الاعراب منافقون و من اهل المدینه مَرَدوا عَلَی النّفاق. به جز بادیهنشینها، از این ساکنان مدینه هم گروهی منافق هستند که مرَدوا عَلَی النِّفاق؛ فوق تخصص نفاق هستند. یعنی هر قدر به دایره حکومت اسلامی نزدیکتر میشویم، نفاقها پیچیدهتر و تشخیصش سختتر میشود. لذا در ادامه همین آیات هست که به نوعی از جنگ مذهب علیه مذهب میرسیم. با ادبیات مذهب علیه مذهب. مسجد علیه مسجد. این می شود نفاق تخصصی. این مسجد ضرار که از اول، اسمش مسجد ضرار نبود! مسجد زده بودند و توجیه هم داشتند. که مثلاً مسقف باشد و محفوظ باشد و امکانات داشته باشد و … .یعنی توجیه داشتند برای ساختن مسجد. و از پیغمبر هم میخواهند که برای افتتاحیه بیاید نماز بخواند. این برخورد با تاریخ که ما به وضوح رد میکنیم و قضاوت میکنیم، ولی خودمان که توی متنش قرار میگیریم نمیفهمیم و تشخیص نمیدهیم و این خیلی بد است. پیغمبر چشم این فتنه را درآورد. که نه تنها توی آن مسجد نماز نخواند، بلکه مسجد را خراب کرد و آنجا را محل دفن زباله قرار داد! با یک مسجد چنین برخوردی کردند. یعنی اینقدر نفاق پیچیده شده که دیگر برخوردهای خاص باید کرد. مردو علی النّفاق یعنی این. این مسجد پاتوق منافقین بوده. پاتوق دگر اندیشان. تفریقاً بین المؤمنین. مسجدی بوده که اونطرفیها هم مسجد داشته باشن!. پاتوق یک جماعت خاصی بوده است.
زعیم شیعه؛ نقطه هم گرایی جامعه شیعه در طول تاریخ
شما ببینید الان این سؤال را میشود مطرح کرد که بحث تحزب و احزاب لازم و درست است. اما اینها قرار بوده جناح و بال نظام اسلامی برای بالارفتن باشد. آیا الان احزاب خودش نشده باعث تفریقاً بین المؤمنین؟! آیا خودش باعث تفرقه نشده است؟! اینها باید حتماً توی یک نقطه همگرایی داشته باشند که دچار تفریق نشوند. آن نقطه تاریخ، در طول تاریخ شیعه، زعامت شیعه بوده است. این زعیمی که در قبالش همه خاضع بودهاند. در جانمایه شیعه در طول تاریخ، همیشه زعامت داشتهایم. این توزیع زعامت خیلی میتواند خطرناک باشد. این تعدد و در عرض بودن مراجع و مداخلاتشان گاهی در شئون ولایت مسئلهساز میشد. شما یک مسافرت جمعی بروید و ببینید که نیاز به زعامت یعنی چه؟! یعنی نقطهای که بقیه فهمها در مقابل فهم او کرنش کنند. یعنی درست است که خیلیها می فهمند اما باید در مقابل یک فهم کرنش کنند تا جامعه حفظ بشود.
خلاصه اینکه لا تَعلمهم نَحنُ نَعلمُهُم شما نمی شناسید این منافقان را، ما میشناسیمشان. سیعذّبُهُم مرّتین ثمّ یردّونَ الی عذابٍ غلیظ.
اعتراف به گناه؛ راهِ توبه
و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملاً صالحاً و آخرَ سیّئاً. ببیند این اعتراف به گناه خیلی مهم است. توی مناجات شعبانیه داریم که اگر اجل من نزدیک شده و عملم مایه تقربم نشده، اعتراف را وسیله قرار میدهم. ان کان قد دنی عملی و لم یدننی منک عملی فقد جعلت الاقرار بالذّنب الیک وَسیلتی. اعتراف به گناه و خطا و کمکاری. اینکه انسان در درون خودش احساس اعتراف به گناه و خطا را داشته باشد. حالا اگر گناه اجتماعی کرده باید اعتراف اجتماعی کند. این جزء محکمات توبه است. اصلاً ژورنالیستها میگویند که اگر توی صفحه هفتم روزنامه آبروی کسی را بردی، توی صفحه اول باید معذرتخواهی کنی. حالا طرف توی صفحه اول آبرو میبرد و عذرخواهی هم نمیکند!
صدقه امولشان را بگیر
خُذ من اموالِهم صدقه تُطَهِّرُهُم از اینها صدقه اموالشان را بگیر. خاصیت اولش هم این است که تطهّرهُم پاکشان میکنی. نه اینکه اموالشان را پاک کنی، نخیر، خودشان پاک میشوند. مال هم پاک می شود اما خود آدم پاک میشود. بعد هم تزکّیهم بها نه تنها پاک میشوند بلکه تزکیه هم میشوند. و صلّ علیهم برای اینها دعا هم بکن. درست است که وظیفهاش است. اما انّ صلاتک سکنٌ لهم. این دعای تو مایه آرامش اینهاست. و این یکی از بهترین شیوههای تشویق است. تشویق نباید حتماً مادی باشد.