تفسیر سوره توبه - جلسه ۳۲

مجموعه تفسیر سوره توبه از حاج آقا قاسمیان

پنجشنبه، 31 تیر 1389

101 دقیقه

بسم الله الرّحمن الرّحیم

إِنَّمَا السَّبیلُ عَلَى الَّذینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَ هُمْ أَغْنِیاءُ رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَعْلَمُونَ (۹۳)
یَعْتَذِرُونَ إِلَیْکُمْ إِذا رَجَعْتُمْ إِلَیْهِمْ قُلْ لا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبارِکُمْ وَ سَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۹۴) سَیَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَکُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَیْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ جَزاءً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ (۹۵) یَحْلِفُونَ لَکُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یَرْضى‏ عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقینَ (۹۶)

مروری بر فصل سوم سوره نور؛ سوره روابط اجتماعی
یک بحثی را ولو مختصر در مورد « اذن» خواهیم داشت. چند جا در این آیات دیده می شود که می آیند اذن می گیرند برای اینکه بیایند جبهه، اذن می گیرند برای اینکه نیایند جبهه. مراجعه ای بفرمایید به سوره‌ی مبارکه ی نور تا این را از خود سوره برایتان توضیح بدهم.
اگر این سوره را نگاه کنید، می بینید که این سوره دو بخش عمده دارد و اصلا سوره ی روابط اجتماعی است. آیه ی ۱ آن با یک بیانی شروع می شود که :سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها وَ أَنْزَلْنا فیها آیاتٍ بَیِّناتٍ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ (۱)آیات بیّنات برای اینکه شما متذکّر شوید و سپس بیاناتی مطرح می شود که چون منظور نظر ما نیست، رد می شویم تا می رسد به فصل بعدی. در آیه ی ۳۴ سوره، با آیه ای مشابه فصل دوم خود را شروع می کند:وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ آیاتٍ مُبَیِّناتٍ وَ مَثَلاً مِنَ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقینَ (۳۴) با این فصل هم کاری نداریم تا آیه ی ۴۶٫ در آیه ی ۴۶ فصل سوم آغاز می‌شود. این سوره اگر یک زمانی مستقلا بخواهد بحث شود، می شود ولی همین قدر بدانید که رابطه ی اجتماع با هم و رابطه‌ی اجتماع و این کل با امام خودش در کل سوره دیده شده است. اجتماع چگونه باید با هم ارتباط پیدا کنند و این کل با امام خودش چگونه باید ارتباط برقرار کند یعنی رابطه ی طولی‌اش چگونه باید باشد با امام خودش. این کل سوره است و یک پروژه ی کاملی از اعتصام به حبل الله را که عرض کردیم باید یک اعتصام جمعی باشد- واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرّقوا- را دارد دنبال می کند این سوره. حالا به این قسمتش کار داریم. در اینجا قسمت سوم را شروع می کند. لَقَدْ أَنْزَلْنا آیاتٍ مُبَیِّناتٍ وَ اللَّهُ یَهْدی مَنْ یَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ (۴۶) در آیات قبل، بحث صراط مستقیم را طرح نکرده بود. آنجا مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقینَ بود و تَذَکَّرُ بود ولی اینجا که می خواهد رابطه ی امت و امام شکل بگیرد، با بحث صراط مستقیم است. یعنی اینگونه است که این جامعه به صراط مستقیم رهنمون می شود.


شأن اجتماعی رسول
وَ یَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ می گویند ایمان داریم به خدا و رسول وَ أَطَعْنا و می‌گویند ما داریم اطاعت می کنیم ثُمَّ یَتَوَلَّى فَریقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ بعد یک عده ای از اینها پشت می کنند وَ ما أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنینَ اینها مومن نیستند. ببینید در اینجا رابطه با امام را دارد می گوید و الان مشخص‌تر می شود. به خصوص آن تاکیدی که بارها و بارها کرده‌ایم و علامت هایش هم نشان‌تان داده‌ایم که وقتی رسول در کنار خدا عنوان دارد، همان جایی است که شما شأن اجتماعی رسول را دارید. یعنی رسول به عنوان شأن اجتماعی‌اش است وگرنه رسول مبلغ احکام، او رسول نیست بلکه او مبلغ خدا است و دیگر کنار خدا نیست اصلا. اینجا که می گوید اطیعوا الله و اَطیعوا الرَّسول همانجایی است که شما باید مومن به شأن اجتماعی او باشید و به کارایی او. اصلا اگر سوره را بخوانید، می بینید که سوره یک سوره‌ی اجتماعی است و تمام مفاهیم آن هم مفاهیم اجتماعی است. می گویند ما ایمان داریم و اطاعت می کنیم – ببینید شاهدش هم این است که این ایمان هم یک ایمان اجتماعی است – وَ یَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنا بعدش هم پشت می کنند. وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ وقتی که دعوت بشوند به سوی خدا و رسول که بینشان حکم بکند- اینجا کاملا واضح است که او در شأن حکم قرار گرفته است مثل یک قاضی یا در شأن حکومت است- إِذا فَریقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ بخصوص سوره ی نور که در سال ششم نازل شده است، یعنی یک رهبر جامعه است اصلاً می گوید یک عده ای هستند که اعراض می کنند از رهبری پیغمبر. یعنی باز هم انگار رهبر برایشان فصل الخطاب نیست وَ إِنْ یَکُنْ لَهُمُ الْحَقُّ اگر حق بدستشان باشد، یَأْتُوا إِلَیْهِ مُذْعِنینَ با حالت اذعان می آیند به سوی حق. منتها این نیست که می آید به سمت پیغمبر بلکه نگاه می‌‌کند که چه چیزی اینجا به نفعش است. اگر آن حق به نفعش بود، می آید و اگر نبود، إِذا فَریقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ.
أَفی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ آیا در دلشان مرض هست؟ أَمِ ارْتابُوا آیا شک دارند؟ أَمْ یَخافُونَ أَنْ یَحیفَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ رَسُولُهُ یا اینکه می ترسند که خدا و رسول به اینها ستم کنند؟ چه فکری می کنند؟ – یادم نرفته می‌خواهم بحث اذن را بگویم ولی از اینجا دارم شروع می کنم – بَلْ أُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ.
شأن اجتماعی مؤمن در جامعه اسلامی
قول مومنین فقط این است که إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا. وقتی که دعوت شوند به سوی خدا و رسول که اینها حکم کنند، هیچ چیزی نمی گویند و فقط می گویند سَمِعْنا وَ أَطَعْنا. وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ یعنی رابطه ی ولی را با مولّی علیه دارد یک رابطه ی تنظیم شده معرفی می کند. وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ کسانی که اطاعت بکنند از خدا و رسول وَ یَخْشَ اللَّهَ از خدا بترسند و تقوا پیشه کنند فَأُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ آنها کسانی هستند که رستگار شدند و به پیروزی رسیدند.
حرف رهبرتان را فقط تکرار نکنید، عمل کنید
وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ و قسم می خورند به خدا با جَهْدَ أَیْمانِهِمْ تلاش بر سر قسم که لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَیَخْرُجُنَّ اگر تو امر کنی آنها خارج می شوند برای مبارزه – یعنی می آیند و چنین ادعایی هم می کنند – قُلْ لا تُقْسِمُوا قسم لازم نیست طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ یک طاعتی بیاور و یک کاری بکن. بعضی وقتها می بینید که مقام معظم رهبری می گویند تولید علم، بعد دوباره مسئولین می گویند تولید علم، بعد دوباره اساتید دانشگاه هم می گویند تولید علم، بعد دانشجویان هم می گویند تولید علم. ذکر که نیست که همه بگویند! بالاخره یک نفر باید بگوید و بقیه عمل کنند، نمی شود که همه یک حرف را بزنند. لذا این ها حرف است و آن چیزی که اصل است لا تُقْسِمُوا طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ یک کاری بکن. اینقدر قسم نخور که اگر جنگ بشود، ما این کار را می کنیم و خواهیم کرد. طاعت بیاور و این خیلی مهم است إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ خدا خبیر است به آن چیزی که انجام می دهید و می داند شما چه کاری می کنید.۵۶٫
اطاعت از خدا و از شأن رهبری رسول؛ تنها راه رسیدن
قُلْ أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ … وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (۵۶)
یعنی بگو این کارها را بکنند. منتها برای رسیدن به جامعه ی آرمانی، اطاعت از خدا و اطاعت از رسول و همان اطاعت از رسول یعنی شأن اجتماعی رسول و رهبریت رسول. یعنی رسول را تجربه کردن و نماینده ی او را تجربه کردن، این است که شما را می تواند به آن جامعه ی آرمانی برساند و به آن وعده ی الهی و شما باید این را تجربه کنید. برای این است که باز دوباره تاکید می کند که اطیعوا الرسول. دقت می کنید آیه را؟! قُلْ أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ … وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ تو باید رسول را اطاعت کنی، اینجا مشخصا بحث اجتماعی است زیرا دیگر اطیعوا الله هم ندارد زیرا رسول با شأن اجتماعی اش است. این ها مقدمه‌ی ساخت آن جامعه ی آرمانی مورد نظر است. قُلْ أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا اگر پشت کنید فَإِنَّما عَلَیْهِ ما حُمِّلَ به گردن آن چیزی است که حمل شده وَ عَلَیْکُمْ ما حُمِّلْتُمْ و به گردن شما آن چیزی است که حمل شده است و هر کسی وظیفه‌ی خودش را دارد و هر کسی هم باید وظیفه ی خودش را انجام دهد. وَ إِنْ تُطیعُوهُ تَهْتَدُوا و اگر شما اطاعت بکنید رسول را، هدایت می شوید شما. چرا این هاء را به رسول بر می گردانم؟ برای این است که سوره، یک سوره ی اجتماعی است. وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبینُ رسول چیزی بر عهده اش نیست ، الّا بلاغ. همین را باید می گفت و او وظیفه ی خودش را انجام داد و نوبت ماست – دور مجنون گذشت و نوبت ماست – او وظیفه ی خودش را انجام داد و مهم این است که تو داری وظیفه ات را چگونه انجام می‌دهی. این مقدمه ای برای ساختن جامعه ی آرمانی است.
وعده حکومت مستضعفان در دوران مختلف چگونه محقق می شود؟
وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ خدا وعده داده است، به مومنین از شما و کسانی که عمل صالح انجام می دهند- که در زمین استخلاف درست می‌کند؛ یعنی آنها را خلیفه‌ی در زمین می‌کند، یعنی حاکمیت و حکومت می‌دهد نه اینکه خلیفه الله می کند. این خلیفه، آن خلیفه ای نیست که شما در سوره ی مبارکه ی بقره شنیده اید که انّی جاعل فی الارض خلیفه. نه بلکه حاکمیت آن جامعه‌ی آرمانی با این ها صورت می گیرد؛ اینکه شما بیایید و اطاعت از رسول بکنید - اطاعت از رسول – این را باید حواست باشد تا آن جامعه ی آرمانی شکل بگیرد. این را خداوند وعده داده است کما اینکه قبلا هم اتفاق افتاده است: کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ شما مگر در جریان داوود چی دارید؟ یا داوود انّا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم . آن جا هم حکومت مستضعفین است، حکومت پیامبران است. قبلا هم اتفاق افتاده است و الان هم اتفاق افتاده است و منحصر به جامعه ی آرمانی امام زمان نیست. این مورد اعلی و اشرفش همان جامعه ی آرمانی امام زمان است و شاهدش هم در خود آیه که می گوید کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کسانی هم که قبل از شما بودند اینگونه شدند. شما هم اطاعت از رسول کن تا این اتفاق ها بیفتد.
سوال: اینکه گفتید رسول در کنار نام خدا همان شأن اجتماعی رسول است را خود ائمه هم استفاده کرده‌اند؟
بله. فراوان. این را روی استقرای تام می گویم نه استقرای ناقص. چون استقرای ناقص در قرآن که کاری ندارد ولی روی استقرای تام دارم می گویم که آن جایی که شما رسول را دارید در کنار خدا، سری بزنید به سیاق آن آیاتی که دارد این بحث را میکند. آنجا شأن رهبری رسول است که دارد حکم می کند، دارد جامعه را هدایت می کند. وگرنه جایی که رسول یک مبلّغ صرف است، آنجا رسول چیزی نیست چون خدا گفته است ولی اینجا که می گوید شما از خدا اطاعت کن و از رسول اطاعت کن؛ اگر اطاعت از رسول همان اطاعت از خدا است، پس دیگر این چه چیزی است خوب از همان خدا اطاعت کن دیگر. ولی در شأن اجتماعی رسول کارهایی می کند – گرچه نهایتا اطاعت از خدا می شود زیرا خدا گفته که از رسول اطاعت کنید درست استکه شما دارید باز هم در مسیر صراط مستقیم حرکت می کنید و انحراف نیست – ولی شأنیت تطبیق جزییات رسول است. اینجا باید جنگ بشود زیرا منِ رسول می گویم، من می فهمم. در زمان ولی فقیه هم همین گونه است؛ خوب همه ممکن است یک چیزهایی را تطبیق دهند، خود آقای منتظری می گویند که نمی شود چند فهم مسلط! یک فهم باید بگوید که جنگ بشود و یک فهم بگوید که صلح شود و این را بدانید که هر جایی ولایت دارد. هر جایی که یک واحد یکپارچه دارد، ولایت دارد. این ادبیات قرآن است که یا ولایت الله را می روید زیر بارش یا ولایت شیطان را.

روح ولایت
شما اگر می بینید آمریکا، هر اتفاقی که بیفتد باز هم آمریکا، آمریکا است. بوش بره،اوباما بیاید، یک هویت واحد دارد در آن حفظ می شود. این معلوم است که یک روح واحد دارد و این همان ولایتی است که پشت سر قضیه خوابیده است و دیده نمی شود. این است که آقای خامنه ای گفتند که نوع حکومت های لیبرال دموکراتیک، هوشمندانه ترین نوع دیکتاتوری است. یک دیکتاتوری هوشمندانه و بسیار دقیق. یعنی آن حکومت آمریکا دارد همواره یک نوع برخورد نشان می دهد و معلوم است که یک ولایتی پشت سر آن قضیه هست و حالا آن لابی صهیونیست است. اگر کسی ولایت الله را قبول نمی کند، باید برود تحت ولایت یک چیز دیگر چون آدم تحت ولایت است. این یک فریب است که نشان بدهند حالت دموکراتیک وجود دارد و رای و نظر مردم و …. آنجا ولی با عنوان ولایت خودش می گوید که اینجا باید جنگ بشود. این را که دیگر خدا نمی تواند بگوید، تطبیق مورد بر جزییات را که خدا نمی بگوید. اینکه در مسئله ی تقسیم غنائم چقدر برسد به مولفه قلوبهم و چقدر برسد به زکوات، تقسیم زکوات چگونه باید باشد، اینها را که خدا نمی گوید. خدا یک سری کلّیّات بیان کرده و آن کسی که باید با فهم کلّیّات بیاید و حرکت های اجتماعی را انجام دهد، او عنوان رسول است و نائب رسول است. و این رسول و نائب او به عنوان خودش مورد اطاعت است نه به عنوان خدا و البته در نظام طولی ما، همان اطاعت از خدا است همان طور که اطاعت از پدر و مادر- در مواردی که به ما اجازه داده اند – اطاعت از خدا است. ولی اطاعت از پدر و مادر است؛ پدر و مادر است که به ما می گویند که فلان مسافرت را برو یا نرو، خدا که بحثش این نیست و اینجا نظری ندارد دیگر که حالا من این مسافرت مشهد را بروم یا نه! اینجاست که خود پدر و مادر عنوان پیدا می کنند و این هم نکته ای است که حالا عرض می کنم. ما دو جا ولایت داریم؛ یکی در خانواده است و دیگری رهبر است. یکی در خانواده است و دیگری در بدنه ی امام امت است با امت. اصلا دو جا باید اذن گرفت و بقیه ی جاهاش تمرینی است که عرض می کنم.

دین مرتضای ما؛ با ولایت محقق می شود
کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى‏ لَهُمْ که آن موقع خدا برای آنها دین مرتضای آنها را بیاورد، دینی که در آن ولایت گنجانده شده است. این است که می گوید الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت الاسلام دینا. یعنی این کارها را بکنید تا آن دین مرضیّ که در آن عنصر ولایت گنجانده شده است، حاکم شود. لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى‏ لَهُمْ یعنی بگذارید این دین حاکم شود و زمینه ی حاکم شدن این دین را فراهم کنید. وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی‏ لا یُشْرِکُونَ بی‏ شَیْئاً برسید به این جامعه که فقط من را بپرستید و من بشوم همه کاره. وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ . وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ باشد که مورد رحم قرار بگیرید. لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا مُعْجِزینَ فِی الْأَرْضِ کسانی که کفر می کنند، گمان نکنند که دارند خدا را عاجز می کنند وَ مَأْواهُمُ النَّارُ وَ لَبِئْسَ الْمَصیرُ اینها مأواشان و شدنشان به سوی آتش است. خوب حالا این وسط، این بحث چیه؟! این بحث اذن، وسط رابطه ی امت با امام، یکهویی می گوید باید اذن بگیرد از پدر و مادر. چرا؟ بعدش هم می بینید که همین بحث اذن را کِش می دهد تا برسد به اذن در رابطه ی امت و امام.
خانواده‌های ما باید محل تمرین ولایت‌پذیری باشد
ببینید این نوع خانواده داری که ما داریم می گوییم و ما داریم تئوریهایش را می دهیم، به درد لای جرز هم می خورد! پدر و مادر دوست بچه ها اند، رفقای بچه هاشون هستند. اصلا خانواده ی خوب آنی‌ست که همه سرشان را می اندازند پایین و می روند و می آیند، اجازه نمی گیرند، چه کار می کنند و چه کار نمی کنند. بعدش دو دستی می زنیم تو سر خودمان که این چه خانواده ای ست که درست کردیم! آن رابطه در درجه ی اول کجا باید تمرین شود؟ در حوزه‌ی خانواده. کسانی که در حوزه ی خانواده ولایت ناپذیرند، اینها را می بینید که خیلی وقتها ولایت ناپذیرند اصلا، تمرین نکردند ولایت را. اینکه بچه ها در مسافرت جهادی، بارها و بارها از ما شنیده اند که می‌گوییم: تمرین ولایت‌پذیری است مسافرت جهادی. نمی خواهی کار بکنی، نمی توانی سرت را یبندازی پایین و بگویی که من امروز نمی روم سر کار به دلیل اینکه رییس مسافرت همسن خودمه! شما نمی توانی این حرف را بگویی و نباید بگویی! باید بیای اجازه بگیری و بگویی من مریضم، اجازه می دید که من سر کار نروم؟ اگر اجازه دادند، نمی‌روی و گرنه برو سر کار و یک کار سبک انجام بده. این نیست که ما هر جوری که دلمان بخواهد با هر چیزی برخورد می کنیم. یک جا در نهاد و کانون خانواده باید بحث اذن شکل بگیرد، جدی جدی هم باید شکل بگیرد. پدر در جایگاه رهبر، رهبر خانواده. مادر هم در جایگاه رییس جمهور، رییس جمهور خانواده. نه واقعا! شما می بینید که رهبر هم می شود شهروند. اینکه می گویند « مومن یاکل بشهوة اهلهه » . رهبر کار راهبردی انجام می دهد ولی این‌که چگونه این اجرا صورت می گیرد و حسن اجرا، مربوط به ریاست جمهوری است و اینکه می گویند ربّ البیت است و امور را ربوبیت می کند، برای این است. به هر حال این نهاد پدر و مادر و والدین، باید نهادی باشد به شدت مورد احترام. به شدت مورد احترام توسط بچه ها و بچه ها حق ندارند که احترام پدر را و احترام مادر را زیر پا بگذارند. خود بچه ها می‌خواهند توی سر و کله ی هم بزنند و یا گاهی نسبت به هم بی ادبی کنند، چیز مهمی نیست تقریبا ولی نسبتشان با پدر و مادر که دیگر این نیست.
تمرین اذن گرفتن در خانواده
برای همین به شما این را می گوید که : یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذینَ مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ وَ الَّذینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ . ببینید بچه ی لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ که باید اجازه بگیرد، مورد خطاب است یا بابا و مامانش؟ بچه ای که بالغ نیست که مورد خطاب قرآن نیست. می گوید لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذینَ ، دارد به شما می گوید که اجازه گرفتن را یادشان بدهید. ثَلاثَ مَرَّاتٍ اینها بیایند اجازه بگیرند، ثَلاثَ مَرَّاتٍ شما با هم باشید و اینها بیایند اجازه بگیرند تازه لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ . باید در بزند، توی اتاق که می داند پدر و مادرش آنجا هستند باید در بزند و بیاید داخل. ببینید این اذن گرفتن باید جا بیفتد و باید پدر و مادر این را جا بیندازند، نه اینکه می روند توی اتاق در را قفل کنند تا بیاید و بخورد به در! باید یاد بگیرد که من باید در بزنم – البته با این خانه های سراسر اُپن، خانه ای اجاره کنید که در داشته باشد یا اینکه پارتیشن بزنید! – این که باید اذن بگیرند، نه اینکه مثل علف خودرو، با این بحث های روان شناس ها که معلوم نیست چی می گویند – یکی یک چیزی می گوید و دیگری با ۱۸۰ درجه اختلاف و هر دو را دارد تلفن پخش می کند! – دوستی ها سر جای خودش است ولی رابطه های طولی را باید بفهمد بچه و اگر نفهمد، آن وقت در شأن اجتماعی، دیگر رهبر را نمی فهمد. بفهمد که این با تو فرق دارد و رهبر تو است، رابطه اش طولی است با تو. اینها را باید بفهمد در خانواده و تنها جایی که ما بحث ولایت را جدی و چهارچوب دار داریم، در نهاد خانواده است. اینها باید اذن بگیرند ثَلاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ و تقسیم زمان هایی شده که همه اش با نماز است و این هم نکته ای است وَ حینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهیرَةِ وقتی که لباسهاشان را در می آورند و کاملا مشخص است که لباسهای رویین خودشان را در می آورند – چون کسی همه ی لباسهایش را در نمی آورد سرِ ظهر – ثیاب اصلا معنیش این است؛ ثوب اصلا فرقش با لباس این است: ثوب به معنای جامه های رویین است مثلا به عبا و چادر می گویند ثوب و آنهایی که حالت لبس دارد و می چسبد، آنها لباس است. وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ بعد از نماز عشا، ثَلاثُ عَوْراتٍ لَکُمْ اینها سه وقت است که وقت شخصی خودتان است. با هم دیگه وقت بگذارید و اینها تمرین اذن او است، ممکن است کاری هم نداشته باشید ولی او باید بیاید در بزند. لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَ لا عَلَیْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ بعد از اینکه این رابطه ها شکل گرفت، رابطه های دوستانه ی خود نهاد اصلی خانواده و پدر و مادر، آن وقت طَوَّافُونَ عَلَیْکُمْ بَعْضُکُمْ عَلى‏ بَعْضٍ دور هم بگردید. کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ اینگونه خداوند آیاتش را بیان می کند. موضوع لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ را اینگونه مطرح کرد و موضوع نوجوان را جدا می کند. نوجوان هر دفعه باید اذن بگیرد، لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ اگر سه وقت می بایست اذن می گرفت، نوجوان که می شود باید اذن بگیرد. وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا موضوع اینها را دارد جدا می کند به خاطر اهتمامی که به موضوع نوجوان است در این بحث هایی که ذهن او را ممکن است هوشیار بکند کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کما اینکه قبلی ها هم اذن می گرفتند. کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ باز دوباره تکرار می کند در حالی که قرآن خیلی راخت می توانست این را هم در همان آیه ی قبلی بیاورد، هیچ ایرادی هم به نظر نمی رسید.
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ‏ قواعد یعنی بازنشسته، وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتی‏ لا یَرْجُونَ نِکاحاً که امیدی به نکاح آنها نیست فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ اینها اشکال ندارد که ثیابشان را بردارند، نه اینکه لباسشان را در بیاورند. یعنی جامه های رویینشان را بردارند چون نگاهی به دنبالشان نیست و تازه اگر بخواهد شیطنت بکند هم نه غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزینَةٍ . یعنی می رود در نظام خانواده – وسط ارتباط با رهبر – شروع می کند ارتباط اذن گیری را مطرح کرده و توضیحی می دهد و دوباره بر می گردد به نظام رهبری. وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ اگر عفاف داشته باشند باز هم بهتر است، یعنی یک زن بازنشسته که امیدی به ازدواج ندارد هم چادر سرش کند چه ایرادی دارد و این نشانه ی عفاف او است وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ .
سوال: اینجا قرآن دارد بحث عفاف را با لباس به کار می برد در حالی که در بحث های روشنفکری می گویند عفاف یک چیز درونی است.
برای اینکه بیخود می گویند! مگر یک چیز درونی می شود که آثار بیرونی نداشته باشد؟ یک نفر چشمش هرزه همه جا بچرخد و بعد بگوید من دارای یک روحیه ی عفاف ام. کسی هر جوری می چرخد و می آید بیرون ولی دارای روح عفاف است، اینها یک سری فریب است که ما عادت کردیم و می خوریم! أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ یعنی همین جامه را تنش بکند و این خودش نمایانگر عفاف است، نشان همان گوهر درونی خودش است.
سوال: رابطه ی اذن که شما فرمودید، برعکسش هم هست یعنی اینکه در حریم خصوصی فرزند چقدر نتواند دخالت کند؟
این نیامده است، یعنی رابطه ها دو طرفه نیست. حالا یک موقع است که آدم یک کاری را می خواهد حُسن اجرا بکند؛ مثلا یک پدیده ی دینی را می خواهد خوب اجرا کند. در همین آیه ی بعد داریم که بنشینید دور هم و غذا بخورید! حالا این حُسن اجرا می خواهد یا نه؟ حالا حُسن اجرایش می تواند در این باشد که یک طرف محرم ها بنشینند و نامحرم ها حداقل در سفره جدا بنشینند، نامحرم ها بغل هم ننشینند و اینها رعایت شود. این می شود حُسن اجرای آن دستور. ممکن است اینها را نگفته باشند، حتما اینجا که گفته کنار هم بنشینید غذا بخورید که نباید همه ی اینها را هم بگویند که، این دیگه با آداب دینی که آموختیم می فهمیم که چگونه باید بنشینیم سر سفره.
رابطه با ولیّ، طولی‌ست نه عرضی
تلقی بچه نباید این باشد که رابطه اش با شما عرضی است، کما اینکه او اجازه می گیرد از شما، شما هم باید از او اجازه بگیرید و فرقی با هم ندارید. بابا بچه اش را می زند و بچه هم زنگ می زند به ۱۱۰! این نیست، حالا اینجا زنگ نمی زنند و گرنه به بچه ها یاد می دهند که زنگ بزن ۹۱۱- همان ۱۱۰ ماست- که اگر یک دفعه مادرتان خواست بزندتان، زنگ بزنید ۹۱۱٫ این اصلا نهاد خانواده را به رسمیت نمی شناسد! یک جا ممکن است لازم باشد که پدر و مادر فرزندشان را تنبیه کنند و یک بار هم اشتباه کنند پدر و مادر، ولی قرار نیست که از این حیطه خارج شود. ممکن است رهبر اشتباه کند، ممکن که هست، ولی قرار نیست در جایی که ممکن! است رهبر اشتباه کند، شما بروید ناظر خارجی بیاورید که! شما می خواهید جامعه را با یک رهبر یکپارچه نگه داری یا جایی که به نظرت رسید زنگ بزنی به لاحه مثلا؟! این همان بچه ای است که می بایست به ۹۱۱ زنگ می زده که فورا به محاکم بین المللی شکایت کنه که بیایند و مشکل تو را حل کنند! بابا بدانید که واعلموا انّ فیکم رسول الله بین شما رسول الله است و شما این فرق را دارید، شما فصل الخطاب دارید و یک نهادی کار گذاشته ایم که شما اختلافتان را حل کنید نه اینگه زنگ بزنید ۹۱۱! این است که رابطه هیچ زمان برای بچه نباید عرضی به نظر بیاید بلکه کاملا باید احساس بکند که ولیّ دارد. فلان جا می خواهد برود باید اجازه بگیرد، نمی خواهد برود باید اجازه بگیرد. اینکه ما به بچه ها در مشکات هم می گوییم برای همین است چون تمرین است. شما می خواهید بروید امتحانهای دانشگاه را بدهید، باید بیایید اجازه بگیرید و من اجازه بدهم! نه اینکه همین طوری سرت را بندازی پایین و بروی و بعد بیایی و بگویی حالا آمدم! باید اجازه بگیری و واقعا هیچ منافاتی هم با روابط دوستانه ندارد.
لَیْسَ عَلَى الْأَعْمى‏ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَریضِ حَرَجٌ وَ لا عَلى‏ أَنْفُسِکُمْ أَنْ تَأْکُلُوا مِنْ بُیُوتِکُمْ اللَّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (۶۱)
قرآن، یک نظام خانوادگی تعیین می کند. ببینید در نظام اقتصادی که بهره وری به اندازه ی کاری است که شما انجام می دهید، یک عده آدم هستند که کار نمی توانند بکنند. اعمی است، کور است و شل است و مریض است و نمی تواند کار بکند، اینها متعلق به همه ی خانواده ها هستند، یعنی شما نباید بگذارید اینها نادیده گرفته شوند. لَیْسَ عَلَى الْأَعْمى‏ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَریضِ حَرَجٌ وَ لا عَلى‏ أَنْفُسِکُمْ أَنْ تَأْکُلُوا مِنْ بُیُوتِکُمْ بروید از خانه های خودتان بخورید، از خانه های پدرتان بخورید. تا حالا مگر بحث اذن نبود؟ حالا بحث بدون اذن است. یعنی شما این رابطه های طولی را بفهم، وقتی که فهمیدی بدون اذنش هم خیلی کارها را میشه کرد. شما می توانی از خانه ی پدراتون و مادراتون و داداشاتون و خواهراتون و دایی هاتون و … أَوْ ما مَلَکْتُمْ مَفاتِحَهُ اونی که کلیدشو دادند دستتان – یعنی آنقدر با هم ندارید که کلیدش را به دستتان داده اند- أَوْ صَدیقِکُمْ یا رفیقتان برو و بدون اذن از آنها بخور و گرنه با اذن که از خانه ی هر کسی می توان خورد. یعنی یک پیوند اجتماعی بسیار قوی. که می تواند برود سر یخچال شما! چجوری که ما در خانه های خودمان بعد از سلام می رویم و در یخچال را باز می کنیم که ببینیم چیزی وجود دارد!
سوال: خانه ی فرزند چطور؟
خانه ی فرزند اصلا جزء بیوتکم محسوب می شود و برای همین است که گفتم رابطه یک طرفه است. باز دقت کنید که بین رابطه ی فامیلی و رابطه ی دوستانه ی أَوْ ما مَلَکْتُمْ مَفاتِحَهُ أَوْ صَدیقِکُمْ یک تفاوتی هست و آن هم مربوط به عدم تکرار بیوت است در آنجا. در آن رابطه، یک رابطه ی جدی تری دیده است خداوند. لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَأْکُلُوا جَمیعاً أَوْ أَشْتاتاً نه اینکه بروید جمیعا سر یخچال و بخورید! دور هم بخورید جمیعا و یا اشتاتا. جمیعا خوردن مهم است، اینکه سفره بیندازید.
بعضی از همین خانم های بزرگ خانواده، خیلی قیمتی اند در خانواده که خیلی هم بی عنایت به اینها نگاه می شود. یکی شان را که برداری، کل خانواده از هم می پاشد. ما داشتیم از اینها که وقتی رفت، دیگه همدیگر را کسی ندید. نقش بزرگترها که بزرگتری را بپذیرند و واقعا هم بزرگتر باشند؛ یعنی بزرگ منش و رافع اختلاف باشند تا در جمعی بزرگ تر باشند و بتوانند اینها را دور هم جمع کنند. ببینید آن نهاد را مرتب و منظم می کند؛ رابطه ی طولیش را تنظیم می کند، اذن را در آن جدی می کند. فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلى‏ أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ لَیْسَ عَلَى الْأَعْمى‏ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَریضِ حَرَجٌ وَ لا عَلى‏ أَنْفُسِکُمْ أَنْ تَأْکُلُوا مِنْ بُیُوتِکُمْ اللَّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ بنشینید فکر کنید در این چیزها. اینها را دارند می گویند تا در آن فکر کنید. می بینید که رابطه می تواند کاملا دوستانه باشد در عین اینکه فرهنگش هست.
از اذن در خانواده تا اذن در جامعه اسلامی
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا کانُوا مَعَهُ عَلى‏ أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّى یَسْتَأْذِنُوهُ اذن گرفتن یاد گرفتی در خانواده؟ ببینید آیات چقدر قشنگ است! انگار که یک روان شناسی دقیق در آیات وجود دارد. از آن دسته آیات شروع شد: رابطه با رهبر و پذیرش او و بعد آمد در نهاد خانواده و نهاد اجتماعی و بعد پیشرفته اش کرد، اعرج و لنگ و اینها را وارد کرد – اینها نباید وا بیافتند گو اینکه بعضی ها پدر و مادر خودشان را می گذارند خانه ی سالمندان یعنی چیزی که متعلق به پیکره ی خودشان است و دیگر چه رسد به اعرج و .. اینها حق دارند در زندگی ماها، حالا کمیته امداد از حقوق ما باید بدهد خوب بدهد و یک جوری بشود که با ناتوانان در خانواده ها رفت و آمد بشود. در آیات سوره ی نساء وقتی احسان را می گوید اصلا با یک ترتیبی اجازه نمی دهد که کسی در خانواده ی شما باشد و نداشته باشد عروسی بچه اش را بگیرد. اصلا فرهنگ دینی این اجازه را نمی دهد، شروع می کند مثل پیله ای که می تند، از روابط نزدیک شروع می کند و می رود تا آخر. اولین چیز این است که نگذاریم کسی در فامیل ما کسی بماند و این نهاد اول است و از آنجا باید شروع شود – حالا: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ مومنان کسانی هستند که ایمان به خدا و رسول می آورند وَ إِذا کانُوا مَعَهُ عَلى‏ أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّى یَسْتَأْذِنُوهُ وقتی در امر جامعی هستند، اینها نبایند بروند بلکه باید اجازه بگیرند تا بروند. و از آن طرفش هم هست: إِنَّ الَّذینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُولئِکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ کسانی که اجازه می گیرند آنانی هستند که ایمان به خدا و رسولش دارند. در امور مهم اجتماع و امور جامع نمی تواند همین طور بگوید من می روم، بلکه باید اجازه بگیرد. حتی در این امور مهم هم اجازه با رهبر است که به ما اجازه بدهد یا نه: فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ هر کسی را خواستی، بهش اجازه بده نه اینکه هر کسی توقع داشته باشد که چون من آمدم و اجازه گرفتم پس باید اجازه بدهی! اینکه دیگه رهبر نیست که اگر اینجور باشد که تو توقع هم بکنی که باید! اجازه بدهد. بچه هم رابطه اش اینگونه تنظیم می شود: اجازه می گیرد که فلان جا بروم؟ نه نمی توانی! نه اینکه توقع داشته باشد اجازه بدهی و نباید درشتی کند. بعضی ها دیدید که در بچه ها اینجوری اند – اینها بعدا هم ممکن است منافق شوند! – که می گوید اجازه می دهی؟ – نه! – من که می‌ر فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌوم! پس دیگه چرا اجازه می گیری؟! اینها ممکن است بعدا یک سری منافقین امت در بیایند! تمام این فرهنگ اذن برای رعایت اقتدار آن شخص بالا است. تازه آن وقتی هم که اذن گرفته و رفته است، از یکی از شوون اجنماعی باز مانده است و باید با استغفار پیغمبر جبران شود. این طور نیست که چون اذن گرفتم، پس دیگر مشکل حل است! نه این از فضیلتی باز مانده است و با استغفار پیغمبر باید جبران شود.
شأن رهبر را حفظ کنید
لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً رهبر که رفیق تو نیست! شما خواندن او را مانند خواندن خودتان همدیگر ندانید. این پدر و مادر که رفیق شما نیست، نباید رابطه را به هم بزنید. شما چگونه همدیگر را می خوانید و امر و نهی می کنید به هم و راحت حرف می زنید، شما پیغمبر را اینگونه نخوان! رابطه ات با پیغمبر این نیست، داد و فریاد نکن و از وراء حجرات داد نزن! سر رهبر داد نکش! نامه ی سرگشاده نده! یغضّون من اصواتهم سرت را بینداز پایین، صدات را بیاور پایین. اینها همه در همان بحث های اجتماعی است، نه اینکه حالا صدات زیرتر از رهبری است! شما اقتدار را نشکن و خراب نکن. یغضّون من اصواتهم صدایت را بیاور پایین اولئک الذین امتحن الله قلوبهم خدا قلب اینها را امتحان کرده است. شما این کار را نکن که لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً ، قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الَّذینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنْکُمْ لِواذاً خدا اینها را می داند که شما ممکن است تسلّل بکنید و در پناه دَر بروید! فَلْیَحْذَرِ الَّذینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ اونهایی که از امر خدا تخلف می کنند، باید بترسند أَنْ تُصیبَهُمْ فِتْنَةٌ که وقتی آن محور حفظ نمی شود، باید بترسند که فتنه به پا شود! وقتی هم که فتنه به پا شد و شما عنصر اصلی و حریم های اصلی را شکستی، این فتنه می ماند و حل نمی شود. فَلْیَحْذَرِ الَّذینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصیبَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ .
دعوت به حیای درونی
أَلا إِنَّ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قَدْ یَعْلَمُ ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ خدا می داند شما چه کاره اید وَ یَوْمَ یُرْجَعُونَ إِلَیْهِ فَیُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا الان می داند و روزی هم که به سوی او باز می گردید هم به شما خبر می دهد. این هم ضامن اجرا است و از ابتدای ظهور قرآن این بوده است که ألم یعلم بانّ الله یری؟ این مهم ترین چیز است که یک پلیس درونی داشته باشی که خدا می داند شما دارید چه کار می کنید و این مهم است که شما خودتان را در مَحضر بدانید. و این می تواند یک فوق حیا برای آدم ایجاد کند، به شرطی که خدا، خیلی خدا باشد برای آدم. وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ و خدا همه چیز را می داند و این می شود ضامن اجرایی که قرآن در بسیاری از فراز های اجتماعی می آید و این آیه را می کارد تا ضامن اجرایی بشود. تذکر به یک آدم لائیک و بی خدا فرق می کند تا تذکر دادن به یک آدم با خدا! اگر با خدا باشد، خیلی وقت ها با یک پلیس درونی هدایت می شود.
خواستم این آیات را بخوانم تا این اذن مشخص شود که هی می آیند اجازه می گیرند که جنگ نروند و …. اذن ها اقتدار پیغمبر را دارد نشان می دهد که اگر هم می خواهند جبهه نروند، می آیند اذن می گیرند! یعنی چه جامعه ای درست کرده اند و چه اقتداری درست کرده اند که برای پیچاندن هم می آیند اذن می گیرد! این اقتدار است و او باید از شما راضی باشد. من به حضرت آقا پنجشنبه ی گذشته گفتم که: ما امام زمان حالیمان نیست، ما شما را می شناسیم. شما راضی هستید؟ ما که رضایت امام زمان را نمی فهمیم ولی شما باید راضی باشید!
اذن و رضایت ولیّ مهم است
این مهم است که ولی راضی باشد و آدم اذن بگیرد. به هر حال یک مقداری از امامت می فهمیم ولی امامت در شأن اجتماعی را ما نمی دانیم و متجلی در رهبر است، زیرا امامت در شأن اجتماعی نداریم الان و تجلی اش در ایشان است. تمام این آیات اجتماعی ما منحصر می شود در ایشان، زیرا نماینده ی امام است. ایشان هم نگفت که نه اینجور نیست و خود امام زمان باید راضی باشد. تعارف اینجوری هم نکرد! کاملا پذیرفتند که من هم باید راضی باشم، خودشان می دانند که در چه شأنی قرار گرفتند. مثل همان که در یکی از دانشگاه ها به ایشان گفتند که: شما که رئیس صدا و سیما هستید و زیر نظر شماست. ایشان در جواب گفتند که: صدا و سیما زیر نظر من نیست، همه جا زیر نظر من است! ایشان رهبر همه جا است نه فقط صدا و سیما! خود ولیّ فقیه که باید بداند ولایت فقیه یعنی چه، خودشان که شکل مخروطی نظام را باید بدانند. نظام های ولایی به شکل مخروطی است – به تعبیر دقیق آقای منتظری- او در راس است و همه مادون او قرار می گیرند.
سوال: در همین نظام خانواده هم، جاهایی وجود دارد که لازم به اطاعت نیست و اگر تشخیص داد که با نظر خدا مخالف است، لازم نیست اطاعت کند.
تشخیص نمی دهد، تشخیص خودش نیست. بحث این است که حکم شرعی اش است و مثلا بگوید که نماز نخوان دیگر اطاعت ندارد. اطاعت هم که ندارد، ولی چهارچوب را به هم نمی زند.
-ولی خودش تشخیص داده که درست نیست.
بگذارید این قسمتش را بگویم چون خیلی مهم است: و ان جاهداک علی ان تشرک به ما لیس لک به علم فلا تطعهما و صاحبهما فی الدنیا معروفا یعنی نزن زیر میز! یعنی اگر دعوت به شرک کردند، نظام خانواده را از هم نپااون. اینجا ولایت محدود است، ولی تمرین ولایت است. در بحث رهبری هم – نمی دانم چقدر از بحث های ولایت فقیه را شنیده اید – آنجا هم ولایت در محدوده ی تشریع است و نه ولایت بر تشریع. اگر خلاف شرع حکم بکند، اصلا از ولایت ساقط است. ولایت فقیه، آنقدر ولایت و عدالت اش حساس است که ولایتش ساقط می شود.
سوال: حالا اگر کسی تشخیص داد که ولیّ خلاف مرتکب شده است؟!
ببینید آقای منتظری یک تذکری در اینجا می دهند: مجتهد جامع الشرایط – خودش هم جامع شرایط رهبری است – اگر احساس کرد که او دارد خلاف منویّات شرع دارد عمل می کند و راهنمایی می‌کند، او عمل نمی‌کند و ساکتِ ساکت می ماند و اگر تجاهر به مخالفت بکند، حرام است قطعاً. شما ببینید چون مصالح دیگری فوت می شود. و صاحبهما فی الدنیا معروفا در نظام خانواده است و در صورت دعوت به شرک! شما کاملا نظام را حفط می کنید. در اینجا هم شما فقیه گذاشته‌اید، یعنی کسی که اسلام را می شناسد، شجاع است و …. اولا تشخیص خطا برای پایینی‌ها بسیار دشوار است که بفهمند اینجا که صلح نمی کند دارد اشتباه می‌کند و جای صلح حدیبیه است. قبول دارید که معادلاتی که او دارد می بیند، برای پایینی‌ها خیلی سخت است و بالایی‌ها هم کسانی‌اند که در عرض او می توانند مسائل را ببینند نه هر مرجعی که در قم نشسته است می‌تواند این معادلات را ببیند. کسانی که واقعا منویّات دین را می بینند و در مسائل اجتماعی هم در همان رده دارند اطلاعات می گیرند، اگر تشخیص بدهند که خلاف دارد عمل می کند، آنها عمل نمی کنند و کافه را هم بهم نمی زنند و اگر تجاهر به مخالفت کند حرام است قطعا. چون دارید اقتدار او را فوت می کنید و رهبر را که همین جوری نیاورده ایم، یک فقیه جامع الشرایط گذاشتیم – که گفتم آقای حسن زاده گفته اند که شما مکروه مرتکب نشده اید ( سوال: جدید یا قدیم؟
- نه جدید چون آقایان هر چند مدت یک بار دیدار می کنند و می روند در خانه ی شخصی ایشان )-
و از طرف دیگر هم یک راهکار تعیین شده به نام خبرگان برای تعیین و سرنگونی یک نفر. خود آقای منتظری هم می گویند که اینقدر همه شلوغ بازی نکنند زیرا راهکار دارد و آن هم خبرگان است؛ تعیین می کند و بر می دارد و همه باید به گفته های رهبری عمل کنند نه اینکه او می گوید و ما هم می گوییم! لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً

روایت از نهج البلاغه: واعظ و زاجر درونی
واعلموا أنّه من لَم یُعَن علی نفسه حتّی یکونَ لهُ منها واعظٌ و زاجر، لمً یکُنً لهُ مِن غیرِها لا زاجرٌ و لا واعظٌ. ( خطبه ی ۹۰) اگر کسی از داخل خودش کمک نشود که واعظ و زاجر داشته باشد و خودش را موعظه کند، یعنی خدا کمکش نکند که موعظه ی داخلی داشته باشد – کسی که هی دنبال موعظه ی خارجی می گردد، راه را درست نمی رود – باید از خدا بخواهد که یک موعظه‌ی داخلی داشته باشد تا خودش را موعظه کند. اگر از درون نداشته باشد، برای او هیچ واعظ و زاجری از غ