مجموعه تفسیر سوره توبه از حاج آقا قاسمیان
پنجشنبه، 2 اردیبهشت 1389
94 دقیقه
بسم الله الرّحمن الرّحیم.
وَلَئِن سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِنَّمَا کُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللّهِ وَآیَاتِهِ وَرَسُولِهِ کُنتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ (۶۵) لاَ تَعْتَذِرُواْ قَدْ کَفَرْتُم بَعْدَ إِیمَانِکُمْ إِن نَّعْفُ عَن طَآئِفَةٍ مِّنکُمْ نُعَذِّبْ طَآئِفَةً بِأَنَّهُمْ کَانُواْ مُجْرِمِینَ (۶۶) الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنکَرِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَیَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُواْ اللّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (۶۷) وَعَدَ الله الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْکُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا هِیَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّقِیمٌ (۶۸) کَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ کَانُواْ أَشَدَّ مِنکُمْ قُوَّةً وَأَکْثَرَ أَمْوَالاً وَأَوْلاَداً فَاسْتَمْتَعُواْ بِخَلاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُم بِخَلاَقِکُمْ کَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ بِخَلاَقِهِمْ وَخُضْتُمْ کَالَّذِی خَاضُواْ أُوْلَـئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الُّدنْیَا وَالآخِرَةِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ (۶۹) أَلَمْ یَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَاهِیمَ وِأَصْحَابِ مَدْیَنَ وَالْمُؤْتَفِکَاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانَ اللّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلَـکِن کَانُواْ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (۷۰) وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَیُطِیعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَـئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (۷۱) وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ أَکْبَرُ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (۷۲) یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ.
واقعاً جا دارد کسی یکی دو سال وقت بگذارد و مطالعات را بگذارد حول ویژگیهای منافقین در قرآن و روی این بحث کار کند و ابعاد مختلفش را بیرون بکشد. رفته رفته از قبل، از احزاب به بعد، منافقین به دستهای تبدیل شدهاند که قابل خطاب کردن هستند. و میبینید که اوایل برای اینها عنوان فی قلوبهم مرض برای اینها انتخاب شده و این مرض، همان مرض سیاسی است. و این با مرضهای اخلاقی فرق دارد. یک ویژگی که قرآن در باره منافقین تذکر می دهد، دو تا گرهخوردگی است. یکی پیوند آنها با دهکهای بالای اقتصادی که توی خود سوره توبه با آن مواجه شدیم و دیگری که سوره احزاب نشان می دهد، پیوند خوردن جریان منافقین با مفاسد اخلاقی. که چرا آدمهای بیقید و لاقید اخلاقی به این جریان گره خوردهاند. شما آیات احزاب را ببینید، که توی آن جنگ تمام تشکلهای مقابل اسلام و تمام دشمنان خارجی، یکی شدند برای از بین بردن نظام اسلامی، می بینید که بعد از احزاب،فقط دشمن داخلی باقی میماند و شروع میکند به کارهای ضدفرهنگی و آن آیات حجاب توی سوره احزاب دلیلش همین است. که بلافاصله بعد از ماجرای احزاب آمده است. اینها جای کار و جای فکر دارد. یکی از نقاطی که منافقین متمرکز میشوند روی این نقطه است. این جای تأمل جدی دارد که آدم کدها را بگیرد. اینها محل بصیرت دینی است. که آدم باید بتواند جریانشناس بشود و جریان ها را بیرون بکشد و بتواند بحث کند. قرآن هم توی این مباحث، جریانها را بیرون می کشد نه آدم ها را. این جریان ها به کی پیوند میخورد. مثلاً چرا دهکهای بالای اقتصادی به این جریان پیوند خورده و …
منطق منافقان
و لئن سألتهم لیقولنب انّما کنّا نخوض و نلعب. و وقتی از آنها سؤال می کنی راجع به کاری که کردهاند میگویند ما داشتیم شوخی و بازی میکردیم. حالا این یا ناظر به پی کردن شتر پیغمبر در عقبههای تبوک است. و یا مربوط به این بحث است که مثلاً توی سوره مبارکه فتح داریم: آیه ۱۱و ۱۲: مربوط به ماجرایی که منجر می شود به صلح حدیبیه؛ سیقول لک المخلفون من الاعراب شغلتنا اموالنا و اهلونا فاستغفر لنا میگویند این اموال و اهل ما ما را مشغول کرده، گرفتار دنیا شدهایم، شما برو التماس دعا! یقولون بالسنتهم ما لیس فی قلوبهم قل فمن یملک لکم من الله شیئاً ان اراد بکم ضرا او اراد بکم نفعا بگو کیست که مالک چیزی باشد اگر خدا برای شما ضر و نفع بخواهد. خدا رزقهای مقدر دارد. این طوری نیست که شما فکر بکنی اگر جهاد کنی، رزقت کم میشود. بل ظننتم ان لن ینقلب الرسول… ولی دلیل نیامدن شما این بود که رسول و مؤمنان دیگر به اهل شان برنمیگردند و فاتحهشان خوانده است! و ظننتم بالله ظنّ السّوء و کنتم قوما بوراً. گمان بد بردید به خدا و هلاک شدید. قبل از تبوک هم همین حرفها بود؛ شما؟ شما میخواهید بروید با لشکر شام بجنگید الان؟ شما را چه به لشکر شام؟ شما اصلاً مالی این حرفهایید؟ می گفتند این مؤمنان را دینشان فریب داده. انفال، ۴۹: غرّ هؤلاء دینهم. اینها دینان فریبشان داده، اینها می خواهند بروند با همه درگیر بشوند، فکر کردهاند می شود با عقیده، رفت جنگ. از امدادهای الهی هم تعبیر به شانس میکردند. شانس آوردند توی بدر مثلاً اینجوری شد. حالا یا قالب حرفشان استهزاء است یا ان یقولوا تسمع لقولهم. با زبان منطق و استدلال. با استدلال و منطقِ شنیدنی.
پشتوانه مؤمنان فقط خداست
با آنکه پشتوانه مؤمنان فقط خداست. اعدّوا لهم مااستطعتم من قوه هست اما پشتوانه خداست. و من یتوکل علی الله فان الله عزیز حکیم. خدا نفوذناپذیر است. این عزیز، از ارض عزار میآید. زمینهایی که این قدر سفت است که کلنگ نمی خورد. کسی که به خدا توکل کند، خدای عزیز پشتش میایستد. معمول جنگهای مؤمنان بدون آرایش نظامی قوی بوده است. بدر و احد و همه این ها. اصلاً آرایش نظامی مسلمین قابل مقایسه نبوده است. تا احزاب که آنهم فقط خندق حفر کردند. و خود این هم نشان میدهد که توان نظامی نداشتند. و گرنه می جنگیدند.
لزوم تدقیق روی جنگ احزاب و بعد از آن
این احزاب هم از آن جنگهایی است که خیلی جای تدقیق و مطالعه دارد. از همان بعد از احزاب، سازندگی شروع میشود و از آنجا خطابها به بیت پیغمبر و بقیه شروع می شود. که همسران پیغمبر شروع کردند به اینکه خب حالا که شرایط خوب شده و اوضاع بهتر شده، قدری زندگی را توسعه بدهیم و … از آنجا مشکلات مالی چهرههای خاص شروع می شود. اقتصاد مدینه راه می افتد از بعد از احزاب، خطابها هم شروع می شود. خلاصه همه این جنگها را خدا میگوید که من کردم،من کمک کردم، من باد فرستادم، من سپاه رعب فرستادم.
سؤال: اینجا منظور از اعراب چه کسانی هستند؟
اعراب جمع اعرابیست. یعنی بادیهنشینها. این بادیه نشین ها هم ویژگیهای خاص خودشان را دارند. با تمدن اسلامی مدینه رشد نکردهاند. معارف تمام و کمال بهشان نرسیده. به دلیل فاصلهای که با مرکز تمدن اسلامی داشتهاند. و قدری هم مورد سرمایهگذاری منافقین بودهاند که بعداً هم در نرسیدن ولایت به حضرت علی(ع) نقش داشتهاند.
لا تعتذروا قد کفرتم بعد ایمانکم. که این ها را هم عرض کردیم که مدل برخورد پیامبر و خدا با هم فرق دارد. و جلسه گذشته راجع به این آیه بحث کردیم.
منافقین، فقط ظاهرشان جمع است
المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض. این را بگذارید کنار چند آیه بعد که المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض. آنجا بحث اولیاء داریم، اینجا نداریم. اگر کسی در بستر توحید کار کند میتواند اولیاء بعض باشد، می تواند رابطههای ولایی و محبتی داشته باشد. وگرنه ولایت دیگران یا لبئس المولی و لبئس العشیر است و یا ولایتها و محبتهای کاذب است. فامّا الزّبد فیذهب جفاءً. غیر حق، کف روی آب است. فقط چون ظاهرشان تجمیع است دیده می شوند. وگرنه پایه و بنیان ندارند. و زود از هم می پاشند. بدون توحید به همگرایی نمیشود رسید. تحسبهم جمیعاً و قلوبهم شتّی.
رعب سهم جریان کفر است، آرامش سهم اهل ایمان
جریان شرک و کفر جریانی ست که نه میتواند به یقین برسد. ممکن است به شرح صدر در کفر برسد. به لجبازی و تعصبهای کور برسد. اما به یقین نمی رسد. به آرامش نمی رسد. ممکن است به خر خنده برسد اما به آرامش نمی رسد. آرامش سهم مؤمنین است. سهم جریان ایمانی است. اضطراب و رعب و ترس سهم کافر و جریان کفر است. این ها را قرآن گفته. حتی تحلیل ش را هم گفته. شما در آیات قرآن وقتی دقت کنید، این آیه ۱۵۱ آل عمران را ببینید: آیه ۱۲ انفال را هم داشته باشید، سنلقی فی قلوب الذین کفرو الرّعب. اینجا فعل، مضارع است. سین سینِ تحقیق است. همیشه این کار را میکنیم. همیشه توی قلب کفار رعب می گذاریم. دلیلش را هم آورده بما اشرکوا بالله. به خاطر شرک. سهم شرک ترس است. از آن طرف اذ یوحی این جا هم فعل، مضارع است. اذ یوحی ربّک الی الملائکه انّی معکم فثبّتوا الّذین امنوا خدا مدام به ملائکه وحی میکند، من با شما هستم، بروید برای تثبیت قلوب مؤمنان. برای آرامش قلب مؤمنان. این همان است که الّذین قالوا ربّنا الله ثمّ استقاموا تتنزّل علیهم الملائکه، قلب مؤمن فرودگاه ملائک میشود. رعب، سهم جریان کفر است. تثبیت، سهم جریان ایمان است. این جزء سنتها و قاعدههای خداست. نه اینکه یک موقع بشود، یک موقع نشود. اگر اینطور بود که سنت الهی نمی شد. نمی شد روش حساب کرد. این چه ذهنیتی ست راجع به امدادها سنتهای الهی؟: شاید کمک نرسد، شاید آنها نترسند! سنت الهی یعنی این که تو روی ایمانت بایستی، خدا تثبیت می کند. یعنی این که کمک فقط برای تو هست، برای آنها نیست. اما گیر گاهی از خود جامعه است. یک عده مرجفون هی شروع کنند اراجیف بگویند. آدمها را بترسانند. آدمها وحشت کنند در مقابل نظاهی کفر. وحشت کنند از ادامه مسیر حق. آنجا می شود: حتّی اذا فشلتم. وقتی فشل شدید و بادتان رفت؛ ابهتتان را از دست دادید؛ و تذهب ریحکم، این جا دیگر جای امدادهای الهی نیست. آبروی دین و نظام اسلامی را حفظ کنید. جایی که محکم بروید، خدا هم محکم میآید.
سؤال: این که فرمودید نوع برخورد خدا و رسول فرق دارد، این، دوگانگی ایجاد نمیکند؟
ببینید پیامبر برخورد دوگانه نمی کرده، برخورد ظریفی می کرده، اما نشانه ها را هم میداده. اُذُن بوده اما رحمه للّذین آمنوا بوده. موضعگیری هاش به نفع مؤمنین اصلیبوده؛ یؤمن للمؤمنین. در عمل منافقان را طرد می کرده و جامعه را غیرمستقیم متوجه می کرده است. به جامعه هشدار میداده است برای حضور بعضی افراد. کد میداده است. خدا من باب این که لا یستحیی من الحق. نبی ممکن است فیستحی ی منکم. ببینید نقش رهبر با نقش بقیه فرق دارد. من لازم است بروم روی مین. رهبر نباید برود روی مین. من باید خط شکن باشم. بعضی تبیین ها را من باید بکنم نه رهبر. البته یک جاهایی هم خود پیام بر سفت برخورد میکند به دستور خدا: جاهد الکفّار و المنافقین و اغلظ علیهم. دیگر سفت بگیر با منافقان. همین کارهایی که توی سال ۸۸ کردند، به تحریک آن طرف انگار تکرار تاریخ اسلام است. همین فرمایشات دیشبِ حضرت آقا را اگر دقت کرده باشید. این ها نمونه نسخه بدل همان کارهاییست که توی جامعه مدینه با تحریک یهودیها و با اقدامات داخلی انجام میشد. این جا دیگر آیه داریم که اگر دیگر این ها بس نکنند، تهدیدهای خدا شروع می شود؛ لئن لم ینته المنافقون و الّذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینه لنغرینّک بهم ثمّ لا یجاورونک الّا قلیلاً. اینما ثقفوا اُخِذوا و قتّلوا تقتیلاً. اینجا دیگر شوخی نداریم. جامعه اسلامی که شوخی ندارد که شما بخواهید هر کاری دربیاورید و جامعه اسلامی را شخم بزنید، حکومت هم نگاه کند، بعد بگویید شما چرا سعه صدر ندارید؟! همین مرجفونش را هم ما دیدیم. خبر پخش میکند توی جامعه، سند هم ارائه نمیکند. اگر اینها بس نکنند لنغرینّک بهم منِ خدا تو را تحریک میکنم به سمت آنها و اخراجشان می کنیم از مدینه. آن موقع هم اینما ثقفوا اخذوا و قتلوا تقتیلا. این قتّلوا تقتیلا یعنی بگیرند و قیمه قیمه شان کنند! عجیب نیست این برخورد؟ شما باورتان می شود این برخورد برای گروهی از بدنه جامعه اسلامی باشد نه برای کفار و مشرکان؟ همین آیهها را آدم باورش نمی شود راجع به بدنه جامعه اسلامی باشد. همان آیه که نحن نتربص بکم ان یصیبکم الله بعذاب من عنده او بایدینا ما منتظریم یا عذاب خدا دامنتان را بگیرد یا خودمان خفه تان کنیم! اینها را، این آیات نساء و احزاب و توبه را باورتان می شود راجع به گروهی از بدنه جامعه اسلامی باشد؟ برای همین هم هست که خدا می گوید هم العدوّ دشمن را می خواهی بشناسی، دشمن، همینها هستند. آمریکا و اسرائیل و شوروی دشمن نیستند. اینها نباشند، این بلندگوهای داخلی نباشند، آنها هیچ غلطی نمیتوانند بکنند. خیلی لیبرال شدهاند بچه مذهبیهایمان؛ شل و وارفته. این شل و وارفتگی شان را هم به حساب منطق و تدبیر می گذارند! لازم شد حرفی بزنی، بزن، لازم شده بروی روی مین، برو! دشمن همین ها هستند. هم العدوّ.
کار تشکیلاتی منافقان
المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض. این عبارت ناظر به حرکت تشکیلاتی منافقان است. ادامه این آیه هم شرح بعد از متن است به قول علامه، چون واو ندارد. یعنی جمع شدن این ها برای این منظور است که: کار تشکیلاتیشان این است که: یأمرون بالمنکر؛ منکر را امر میکنند. امر میکنند به منکر توی قالب خودشان، با منطقهای شنیدنی. تسمع لقولهم. با حرفهای شیک. زخرف القول غروراً یعنی همین. حرفهای بیخودِ شیک! روششان این است. و ینهون عن المنکر و یقبضون ایدیهم یعنی کمک نمیکنند به نظام اسلامی. چون نفاق اینجا نفاقهای سیاسیست. نسوالله فنسیهم خدا را فراموش کردند، خدا هم اینها را فراموش کرده. هم الفاسقون. اگر فاسق میخواهید همینها هستند. اعاده حصر میکند این بیان.
وعدالله المنافقین و المنافقات و الکفار ببینید این جا دیگر خدا همه این ها را با کافران جمع می کند. دیگر فرقی بین این ها و کافران نیست. ان الله جامع المنافقین و الکافرین فی جهنم جمیعا. هی حسبهم. جهنم برایشان کفایت می کند. این عبارت های عجیبی ست! داریم فامّه هاویه مادر بعضیها جهنم است، هاویه است! خیلی عجیب است این تعبیر! مادر اینها هاویه است. اساس این ها در جهنم است. توی دامن هاویه و جهنم دارند رشد میکنند، شیر و رزق هاویه را دارد می خورد. لذا هی حسبهم. و لعنهم الله و لهم عذاب مقیم.
باید ترسید و ترساند
بعد هم یک گذر داریم توی آیه بعد. که قبلی ها هم همین طور بودهاند. تازه قوت و قدرتشان هم از شما بیشتر بوده. و بیان سنتهای الهی را داریم این جا. قرآن این نکته را داریم. خدا رسل را مبشرین و منذرین ارسال کردهاست. اما شأن پیامبر اول نذیر است و بعد بشیر. اول انذار دهنده و بعد بشارت دهنده. می ترسانده ملت را. باید ملت را ترساند از عذاب. از سرنوشت اقوام گذشته. طلبه هم باید و لینذروا قومهم. باید بتواند بترساند ملت را. خودش هم بترسد. راجع به پیغمبر داریم وقتی راجع به جهنم صحبت میکردند صورتشان سرخ می شد. این دین عشقولانهای که ما در آوردهایم مطابق قرآن نیست. همه اش از عشق و محبت خدا حرف میزند. خدا هم رحیم و رحمان است هم منتقم جبار. باید ترسید از سرنوشت اقوام. از عذاب الهی. از جهنم.
کار تشکیلاتی کنید با افقهای بلند مدت
این جا هم داریم الم یعلموا نرسید خبر؟ چقدر من گفتم جریان اقوام قبل را؟ چه بلاهایی سرشان آمد. حالا برای اینکه این اتفاقات سرشان نیاید. داریم و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض. یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر. حالا این یا خبر است یا خبر در مقام انشاء در هر دو حالت دارد کار تشکیلاتی مؤمنان و جهت این کار را تبیین می کند. این ها همان کارهاییست که مؤمنان باید تشکیلاتی انجام بدهند نه هر کسی برای خودش. توی منبر دومی که بنده خدمت آقا بودم یک بحث مهمی ایشان فرمودندکه همین بعضهم اولیاء بعض، رَحِمِ معنوی زیر مجموعه همین بحث است. نه این که صرفاً به هم محبت دارند و اینها. نه این توأم با کار تشکیلاتی هست. این واعتصموا بحبل الله جمیعاً یعنی همگی با هم به حبل الله اعتصام کنید. نه این که همه بروند اعتصام بحبلالله کنند. نه با هم بودن و همه با هم حرکت کردن مهم است. نه این که هر کی برای خودش. بعد همه این ها را هم خلاصه کردهایم توی کارهای دانشجویی. دانشگاه هم که تمام شد هر کی می رود پیِ کارِ خودش. بعد بچه مذهبیهای ما با پتانسیلهای بالا می رود گوشه ای و بیخور زور می زند. بعد تهِ کار مذهبی مان هم شده هیئت زدن. به جای این که بنشینیم و فکر کنیم از الان چه طور میشود روی نسل بچه دبستانیها سرمایه گذاری کرد، که پنجاه سال بعد نتیجه بگیریم. شما باید افق دیدتان حفظ نظام باشد. در هر حال کار تشکیلاتی باید روی این محور باشد که یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر؛ امر به معروف و نهی از منکر باید به عنوان اولین ویژگی این جامعه تشکیلاتی حاکم بشود که تازه بعداً روی آن، اقامه نماز و ایتای زکات بنا میشود. بعداً خودِ اقامه نماز و ایتاء زکات هم باید تشکیلاتی باشد. یعنی باید تشکیلاتی به هم مرتبط باشد که مشخص باشد این زکوات و صدقات چهطور به کجا می رسد و درست توزیع میشود یا نه. اگر برنامه درست ریختید برای کار تشکیلاتی، خدا هم ثمرشان را بهتان نشان میدهد. ما هفته پیش رفته بودیم مدرسه سادات موسوی، جلسه آقای جاودان، من به خانومم گفتم: اینجا هفت هزار متر زمین، اگر دست ما بود کولاک میشد کرد. دیشب یکی زنگ زد و گفت: این مدرسه سادات موسوی کلش را می خواهی؟ اگر طرح داری بیا، من تولیت این مدرسه هستم!… خدا این طوری نشان میدهد که پای کار هست. شما پای کار باشید، خدا هست.
مقام رضوان
وعدالله المؤمننین و المؤمنات جنّات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و مساکن طیّبه فی جنّات عدن و رضوان من الله اکبر. این جا هم بحث مربوط به دنیاست و هم رحمتهای دنیوی و هم اخروی. دنیا و آخرت مال مؤمن است. نه مال کفار. و مقام رضوان. مقام رضوان با مقام صبر فرق ش این است که یک موقع شما راضی نیستی، اما صبر میکنی مقابل مشیت خدا و درد می کشی، حرف هم نمی زنی، اما صبر می کنی. این خیلی مقام بالایی ست. اما مقام رضوان مقام بالاتریست. آن جا دیگر ذائقه تو همان ذائقه خداست. هر چه می رسد راضی هستی. همه دنیا و ما فیها را هم طلاق داده ای رفته. من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق/ چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست. ببینید چقدر لذت می برند آنها که توی این مقام هستند. من با همان صفا میکنم که تو میخواهی. دیگر کسی توی این مقام دنبال ثواب نیست. دنبال وجه الله است. آن آیاتی که مال بزرگان ماست توی سوره دهر انما نطعمکم لوجه الله مال این مقام است. بعد همین ها هستند که سقاهم ربّهم شراباً طهوراً. این شرابی ست که ما سوی الله برایش دنس است. حتی بهشت هم برایش دنس است. این شراب طهور این است. شرابا طهوراً یطهّرهم من کلّ ما سوی الله. اینها را گفته اند که افق دید ما باشد. باید رسید وگرنه چرا گفته اند؟!
مواظب نگاههای کارکردگرایانه به دین باشید
این سوره مبارکه قصص آیه ۸۰ را ببینید: توی همان جریان معروف قارون؛ که ذو حظّ عظیم بود و بهرههای فراوانی داشت و بعضیها حسرتش را می خوردند. آنجا اوتواالعلم، اهل علم گفتند: ویلکم، ثواب الله خیرٌ لمن آمن و عمِل صالحاً: وای بر شما! ثواب خدا بهتر است برای اهل ایمان و عمل صالح. و ما یلقّاها الّا الصّابرون و این جز با صبر به دست نمیآید. برای وجه الله کار کنید.
این را هم بدانید که کار کردن برای دین و برای خدا به هدف بهره های دنیوی خیلی خطرناک است. نگاه کارکردگرایانه به دین خیلی آفت دارد. بعد توقع دارد به خاطر دین داری، کنکورش درست بشود، مریضش خوب بشود، نمرهاش فلان بشود. اینها ایمان نیست. اینها سر از جاهای ناجوری درمیآورد.
شما این ۱۱ سوره حج را ببینید: این نوع از ارتباط با دین و خدا این می شود: و من النّاس من یعبدالله علی حرف. کسانی که خدا را توی حاشیه می پرستند. فان اصابه خیر اطمانّ به اگر خیری بهش برسد اهل دین می شود، و ان اصابته فتنه انقلب علی وجهه؛ اما اگر فتنه و ضرری برسد، از دین روگردان میشود. این نوع نگاه دقیقاً نگاه فانکشنالیست های افراطیست. این نوع نگاه خَسِر الدّنیا و الآخره هم توی دنیا و هم توی آخرت دچار ضرر و خسران است. ذلک هو الخسران المبین. این نوع نگاه ضرر آشکار است. یدعوا من دون الله این که این ها می خوانند دیگر خدا نیست. خدا وسیلهایست برای انجام امور. برای رسیدن به دنیا. البته مواهب مادی داشتن سر جای خودش خیر است، توی همین آیه و بقیه آیات قرآن خیر به معنای مال و مواهب دنیوی آمده، اما دنبال اینها بودن درست نیست.