تفسیر سوره توبه - جلسه ۱۸

مجموعه تفسیر سوره توبه از حاج آقا قاسمیان

پنجشنبه، 29 بهمن 1388

86 دقیقه

بسم الله الرّحمن الرّحیم.

لَقَدِ ابْتَغَوُاْ الْفِتْنَةَ مِن قَبْلُ وَقَلَّبُواْ لَکَ الأُمُورَ حَتَّى جَاء الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللّهِ وَهُمْ کَارِهُونَ (۴۸) وَمِنْهُم مَّن یَقُولُ ائْذَن لِّی وَلاَ تَفْتِنِّی أَلاَ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُواْ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ (۴۹) إِن تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْکَ مُصِیبَةٌ یَقُولُواْ قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِن قَبْلُ وَیَتَوَلَّواْ وَّهُمْ فَرِحُونَ (۵۰) قُل لَّن یُصِیبَنَا إِلاَّ مَا کَتَبَ اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَعَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (۵۱) قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَن یُصِیبَکُمُ اللّهُ بِعَذَابٍ مِّنْ عِندِهِ أَوْ بِأَیْدِینَا فَتَرَبَّصُواْ إِنَّا مَعَکُم مُّتَرَبِّصُونَ (۵۲)

آموزه‌های حرکت‌ باید از وحی باشد.
شما آیات ابتدایی سوره ی مبارکه ی احزاب را بیاورید؛ یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیماً حَکِیماً (۱) وَاتَّبِعْ مَا یُوحَى إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیراً (۲) وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلاً (۳) ای نبی تقوا به خرج بده و از کافرین ومنافقین اطاعت نکن .یک شأن نزولی در اینجا هست که کتاب مجمع بیان کرده و علامه طباطبایی هم این شأن نزول راقبول دارند،فضای این سوره که ابتدای بحث احزاب بعد از احد است و منجر به درگیری جنگ احزاب وخندق می شود این است که بعد از احد، به یک نگاه ظاهری سپاه اسلام شکست خورد وسپاه کفر پیروزی هایی به دست آورد، درست است که قرآن در سوره ی آل عمران نشان می دهد روحیه ی مسلمانان بعد از جنگ ترمیم شده ولی به هر جهت یک شکستی را اسلام متحمل شد.خود ابوسفیان در رأس یک هیئتی وارد مدینه می شود یعنی امان می گیرد و وارد مدینه می شود که یک مذاکره ای با پیامبر داشته باشند که این شأن نزول این آیات است . پیامبر را به عنوان یک قدرت در منطقه قبول داشتند .می گویند شما بیا این مجادلات ایدئولوژیک خودمان را کنار بگذاریم ،ما از این به بعد با خدای شما کاری نخواهیم داشت ، شما هم اینقدر به خدای ما ،به زندگی ما ،به رفتار ما کار نداشته باش،بیا با هم یک زندگی مسالمت آمیز با افق چشم انداز منافع اقتصادی، یعنی منافع اقتصادی همدیگر را تأمین می کنیم به کارهای ایدئولوژیک همدیگه هم گیر ندهیم، حالا من مکه را چگونه می خواهم اداره کنم تو چگونه می خواهی مدینه را اداره کنی به همدیگه کاری نداشته باشیم .خوب دقت کنید فضای طمع بر انگیزی است که نظام اسلامی در مدینه خودش را جاگیر کند. این طرح که از طرف کفار مطرح می شود از داخل خود بدنه ی اسلامی کسانی هم همراه این حرکت شدند و از این پیشنهاد هم خوششون آمد، آیه نازل شد لحن آیه عتاب آمیز است که خود حضرت را هم مورد خطاب قرار می دهد البته برای اینکه گوشی دست بقیه بیاید که یا ایهاالنبی اتق الله تو تقوای خدا را پیشه کن ولا تطع الکفرین والمنفقین اینجا دسته بندی صریحی را قرآن بیان می کند اطاعت از کافرین ومنافقین نکن. خدا علیمه، خدا حکیمه، خدا خبیره، توکل کن به خدا، معلوم است یک حادثه ی خاصی انگار در پیش است، شما توکل کن به خدا واطاعت از این جماعت ها نکن این نکته را می خواهیم باز کنیم که از این ساده انگاری راجع به پدیده ی منافقین ببینیم می شود خارج شد این اتق الله که شما اطاعت از کافرین ومنافقین نکنید این اطاعت از کافرین ومنافقین واطاعت نکردن از اینها یعنی چی؟ اینکه می گن از کافرین اطاعت نکنید آیا به این معنای ساده است که هرچی کافرین ومنافقین می گن ما خلافش انجام بدیم؟یعنی مثل لجبازی با کافرین که حتی آنها می گویند راست بگویید ما دروغ می گوییم برای اینکه اطاعت نکنیم، یا اگر گفتند امانت دار باشید ما می گوییم نه ما خیانت در امانت می‌کنیم برای اینکه حال شما گرفته شود آیا منظور این است؟یانه، به نوعی همراه شدن در انگارهای دینی است، شما توی ملاک ها به جای اینکه از آموزه های خود دین استفاده کنی برای اینکه سیاست وروابط بین الملل واینها را تنظیم بکنی حالا می آیی از آموزه های دیگران استفاده می کنی برای این کار یعنی آموزه ی دیگران را بر می داری می کنی دست مایه ی حرکت خودت، این دومیه شما ببینید وقتی می گویید یا ایهاالنبی اتق الله شما آیه ی بعدش را دقت کنید همین مطلب را می گوید واتبع ما یوحی الیک من ربک اگر می خواهید آن اطاعت را نکنید این چیزی که به خودتون وحی شده همین را اطاعت کنید.


منافقین در بدنه نظام اسلامیِ مدینه
شما پدیده ی منافقینی که درقرآن ودر تاریخ اسلام دارید ، وقتی که هجرت به مدینه وجود دارد در هجرت به مدینه یک گروه خاص که در مدینه هستند خیلی هم شگفت انگیزند. به نوعی برای جامعه ی مسلمین، گروه یهودیان هستند. حتی اینها اهل کتاب آسمانی‌اند، این‌ها با کلاس های مدینه اند قدرت های مدینه اند. اقتصاد مدینه دست اینهاست. عالمند. همه ی این خصوصیات و مزایا را دارند. مع ذلک می بینید که پیامبر از اینکه مسلمین با اینها بچرخند و آموزه های خودشان را از اینها بگیرند، در منابع اهل تسنن خوش بینانه ترین حالتی که شما می توانید برای شخص خلیفه ی دوم که پدیده ی منافقین را عملأ اینها دارند رهبری می کنند اگر نگاه خائنانه به داستان نکنیم، این‌ها تحصیل کرده ی مدارس یهودیند ، هیچ چیز ضررانگیزتر از این نبوده در تاریخ اسلام از تحصیل کرده های غربی که معارف آنها را جذب کردند ودر آن صورت اگر لاابالی شوند مهم نیست ولی اگر لاابالی نشوند دلبستگی های دینی هم پیدا بکنند دقیقأ شما با پدیده ی منافقین برخورد می کنید کسانی که یک حالت تزلزلی در آنها وجود دارد. نمی دانند که این کارهایشان آموزه هایشان دینی باشد؟ باطن باید چه گونه باشد؟چه گونه باید فکر بکنند؟ شما دقیقأ در این جور وقت ها مواجهید با پدیده ی منافقین، کسانی که خطرناک تر از اینها وجود نداشته برای اسلام هنوزش هم همین گونه هست.آدم هایی که دل در گرو یک معارف دیگر دارند نه قرآن، مهم هم نیست پارچه دور سرشون پیچیده شده باشد یا پیچیده نشده باشد، این هیچ اهمیتی ندارد. بزرگ شده ی آن فکر است والبته دلبستگی های دینی هم دارد این آدم می شود خطرناک ترین آدمی که در جامعه ی اسلامی می شود گیر آورد. منافقین در تاریخ اسلام همین گونه بودند .کسانی بودند که اینها نه اینکه مؤمن نبودند اتفاقأ مؤمنند ولی ایمانی که دارند در آنها ریشه ندوانده است.
باید ادبیات وحی، ادبیات توحیدیدر رویکردهای کلان حاکم بشود.
شما ببینید الان طرح بحث منافع ملی یعنی توسط گروه هایی که طرح بحث منافع ملی می کنند بیانات حضرت آقا که فرمودند ما کار داریم به دنیا. ما نسبت به مظلومین دنیا، یک طرح از منافع ملی شما بدهید تو این بحث انگاره های دینی فراموش شود یعنی آموزه های دینی را شما فراموش بکنید خوب شما می خواهید کل پیوندهای اجتماعی بر اساس مرزهای موهونی که واقعأ موهونه .شما آیه ی ۷۵ سوره‌ی مبارکه ی نساء را بیاورید بالاخره اگر یک مسلمان که آن آموزه هایش را دارد از دین می گیرد واز خود قرآن می گیرد ومرتب هم این کار را می کند که این مبانی‌اش از بین نرود شما اگر در حضور این آیه قرار بگیرید، بنده نمی خواهم بگویم آیا باید الان سلاح دست بگیرد در کل مناطق دنیا شروع کند به جنگ ورزم؟یا نه باید یک کار دیگر بکند. ولی به هر جهت مگر می تواند این آیه باشد وآدم تکلیف خودش را با این آیه نداند که وما لکم لا تقتلون فی سبیل الله چتونه چرا نمی جنگید؟ والمستضغفین من الرجال والنساء والولدان این همه مظلوم تو عالم چرا نمی جنگید؟ آیا من می تونم به منافع ملی فکر بکنم ولو اینکه مستضعفینی در کل جهان باشد وبی خیال پدیده ی مستضغفین جهان باشیم؟ تو این مرزهای گربه ای کلأ داریم فکر می کنیم حالا می خواهند مستضعفین جهان ضایع بشوند، بشوند. الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریةالظالم اهلها مستضعفین جهان، نه مستضعفین مسلمان، نه مستضعفین کجایی، همین ادبیات امام ،گرچه امام در کلامش از قرآن استفاده نمی کند ولی ادبیاتش قرآنی است می بینید رزمندگان اسلام می روند خرمشهر را آزاد می کنند امام می فرمایند خرمشهر را خدا آزاد کرد رزمنده ها هم اصلأ بدشون هم نمی آید. قاتلوهم یعذبهم الله بایدیکم شما بجنگید خدا با دست شما عذاب می کند این همینه ادبیات دینی امام است شما می بینید توحیدی ترین ادبیات ها را در مسائل سیاسی قرآن بیان می کند که اتفاقأ این ادبیات باید باشد که آدم حواسش نه مبانی خودش باشد یعنی وسط بحث های سیاسی اجتماعی شما بحث های توحیدی را می بینید یعنی این ادبیات به کار بردنش نه تنها ننگ نیست ،حالا ممکن است یک عده بگویند شما چقدر قدیمی فکر می کنید؟ بگویید اشکال نداره، ولی توحیدی ترین ادبیاتی را که قرآن به کار می برد در پدیده های اجتماعی به کار می برد. برای اینکه مبانی یادتان نرود.با این مبانی وارد مباحث اجتماعی سیاسی شدید به هر جهت اگر شما یک همچین آیه ای را ببینید چطور می خواهید رابطه ی خودتان را با ان آیه بیان بکنید؟ بحث این نیست که با آمریکا رابطه داشته باشیم رابطه نداشته باشیم،صلح بکنیم یا جنگ بکنیم؟ درس بخوانیم یا بجنگیم؟ اینها هیچ کدومش در دین اصالت ندارد. یک موقع صلح می کنیم یک موقع می جنگیم ولی حواسمان باشد اگر صلح می کنیم به این معنا نیست که راه مبارزه را مسدود کردیم که این نیست.آموزه ی دین است که همه‌اش بحث پیکار در راه خداست، حتی اگر صلح کردیم، اگر قراره صلح کنیم یا پای میز مذاکره بنشینیم، چرا حس استکبار ستیزی ما را می خواهید کم کنید؟ این روحیه ی نفاق است. رهبران ارشد مملکت می خواهند صلح بکنند یا صلح نکنند.استکبار ستیزی وکفرستیزی نباید از بین برود.
برخورد پیامبر با منافقان
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالأَقْرَبِینَ إِن یَکُنْ غَنِیّاً أَوْ فَقَیراً فَاللّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلاَ تَتَّبِعُواْ الْهَوَى أَن تَعْدِلُواْ وَإِن تَلْوُواْ أَوْ تُعْرِضُواْ فَإِنَّ اللّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیراً می‌خواهیم ببینیم پیغمبر چه برخوردی با پدیده‌ی منافقین باید انجام دهد،گفتیم رمز بحث اطاعت کردن همین است که شما آموزه هایتانرا از جای دیگر دارید می گیرید ولی آدم متدینی به ظاهر هستید. اینها پدیده ی منافقین را رفته رفته در جامعه درست می کنند ورفته رفته به جامعه های دیگر هم می کشانند. یعنی که طرف می خواهد جمع شود با کفار، این حرکت ابتدایی او نیست در ابتدا همین که اموزه هایش را کبری‌های کلیش را که دارد بر اساس آن قضاوت می کند، دارد از نقطه ی دیگری می آورد مطمئن باشید این آخرش کشیده می شود به جای دیگری، یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالأَقْرَبِینَ ای مؤمنین قوام به قسط شوید برای خدا شهادت دهید ولو اینکه به ضرر خودتون باشد به ضرر اقرباتون باشد به ضرر والدینتون باشد،شما این مبانی را نگه دار، شما علیه خودت یا خانواده ی خودت هم قرار شد شهادت بدهی شهادت بده.شما قوام به قسط باش إِن یَکُنْ غَنِیّاً أَوْ فَقَیراً فَاللّهُ أَوْلَى بِهِمَا شما کاری به فقر وغنی اینها هم نداشته باش اگر خطا کردند خدا اولویت دارد به آنها. ممکن است یک فقیری یک اشتباهی کرده باشد شما علیهش شهادت بده. فلاتتبعوا الهوی ان تعدلوا تبعیت از هوی نکن از آن ملاک ها تبعیت کن تبعیت از هوی نکن که حالا بخواهی عدالت بورزی .صریح وشفاف هم باش وان تلووا جهت گیریت را نسبت به دین نسبت به اعتقادات صریح بیان کن زبان بازی نکن اوتعرضوا یا اگر اعراض بکنی از این شهادت ها یا اصلأ بگی من کاری ندارم من نظر امام را می دونم، من اصلأ کاری ندارم نظر امام چیه حالا فعلأ هیچی نمی گویم یا زمانی هم که می خواهم چیزی بگویم شروع می کنم به زبان بازی، حالا یک جوری می پیچونم، صریح وشفاف مبانی را بگویید. فان الله کان بما تعملون خبیرأ.

دوبارهبه مبانی برگردید

یا ایهاالذین امنوا ءامنوابالله ورسوله ای مؤمنین این عهدنامه ی ایمانی خودتان را بیایید یک دور دیگر امضاء کنید. یا ایهاالذین امنواءامنوبالله ورسوله والکتاب الذی نزل علی رسوله والکتاب الذی انزل من قبل مؤمنین بیایید ایمان بیاورید. آقایون انقلابی ها بیایید یک دور دیگر شهادتین انقلابیتون را بگویید. تویی که نسل اولی من نسل دوم سومی از تو نسل اولی این مبانی را گرفتم شما روی همین مبانی بمانید وبگویید.ومن یکفر بالله وملئکته وکتبه ورسله والیوم الاخر فقد ضل ضلالابعیدا. این وسط کسانی هستند که اینها همین جور گیجند نمی دانند چی کار بکنند؟ ان الذین امنوا ثم کفروا این همین ویژگی نفاق در شخص است ثم امنوا ثم کفروا حالت تردید را می بینید ؟کسانی که ایمان می آورند سپس کافر می شوند نه که ایمان ندارد قرآن هم می گوید ایمان دارد به لحاظ مبنایی چون که آموزه هایش با آموزه های ایمانی همش تطبیق نمی کند این تبدلیل می شودبه یک آدم مذبذب ءامنوا ثم کفروا ثم ءامنوا ثم کفروا این وسط دارد لزومی ندارد یک نگاه خائنانه داشته باشیم منافقین یعنی این که یک عده هستند اینها خائنند از آن اول مشخصأ می خواستند با خیانت بیایند روی کار از اولش هم خائن بودند لزومی ندارد این طوری فکر بکنیم پدیده ی منافقین این جوری نیست.بعدش می گوید ثم ازدادوا کفرأ در کفر دیگر پیش می روند ،کفرهایی که ظاهر دینی دارد ،لم یکن الله لیغفر لهم ولا لیهدیهم سبیلا. بَشِّرِ الْمُنَافِقِینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَاباً أَلِیماً (۱۳۸) الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَیَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً (۱۳۹).کسانی که به دنبال دوستی های با آنها هستند به جای مؤمنین، می خواهند آنها را جذب کنند، می خواهند مورد توجه آنها باشند تا مؤمنین، چی کار دارید می کنید؟ ایبتغون عندهم العزة دنبال عزت در آن طرف می گردند؟می خواهند که آنها را جذب کنند که عزت گیرشان بیاید؟ فان العزة لله جمیعا عزت همش برای خداست.شما با خدا باش با همین مبانی باش.توی یک جایی که نشسته‌اند ومبانی وانگارهای دینت را به باد استهزاء گرفته اند، اینجا نشین. آقای مؤمن وقد نزل علیکم فی الکتاب قبلأ هم من در انعام به شما گفتم ان اذا سمعتم ءایت الله یکفربها ویستهزا بها اگر یک جایی نشستید همین آیات الهی وهمین ،همین مبانی ، همین حرف های امام ، همین گفت وگو از مبانی دینی اینها داره سرش مسخره بازی سرش می شود فلاتقعدوا معهم آنجا نشین حتی یخوضوا فی حدیث غیره تا بروند در یک حرف دیگر انکم اذامثلهم شما هم اگر بنشینی شبیه آنها شدی، بنشینی کنار آنها وبخندی به مبانی که خودتون داشتید به ما می گفتید تا حالا داشتید می گفتید استکبار ستیزی قاتلوهم حتی لایکون فتنه یعنی آنقدر بجنگید وآنقدر اهل پیکار باشید که فتنه برطرف شود.مگر نسل اولی ها شما به من نسل دومی نگفتی که تو بیا جان خودت را در معرض فروش به خدا بگذار که ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم واموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله دو فرض بیشتر ندارد یا کشته می شوید کسی که جان خودش را می فروشد به خدا دیگر می شود امانتدار جان اگر من امانتدار جانم فقط یقاتلون فی سبیل الله می توانم بکنم و دو راه بیشتر هم ندارد یا می کشم ویا کشته می شوم دیگه مطلب سومی ندارد اگر من کشته هم نشدم، در راه مبارزه‌ام، این حرف ها را شماها به ما یاد دادید از قرآن، حالا چه شده است همین حرف ها را زدن شده تمسخر اگر یک جا همین حرف ها شروع شد به مبانی شروع شد به خدشه. من قبلا هم به شما گفتم اینجا نشین انکم اذامثلهم اگر می نشینی هم اعتراض کن اینها حرف های نابی که به ما یاد دادند حالا دنیا گرایی یک عده یک کارهای دیگر کرده با ما آن بماند. شما که این جور با هم دیگر مجتمع می شوید آن وقت ان الله جامع المنافقین والکافرین فی جهنم جمیعا آنجا هم آن موقع با همدیگر جمع می شوید چه فرقی دارید شما هم دارید همان مبانی را تکرار می کنید. الذین یتربصون بکم داره ویژگی اینها را ادامه می دهد کسانی که منتظرند از آن حالت کشیده می شود به این حالت منتظرند ببینند جامعه ی مؤمن چگونه است؟ فان کان لکم فتح من الله می خواهند از مواهب این اجتماع هم بهره مند بشوند اگر فتحی روی داد قالوا الم نکن معکم دیدید ما با شما بودیم خودشان را در بدنه ی جامعه ی دینی می خواهند ببینند ، ما هم بودیم ما هم کار کردیم ما هم سهمی داریم وان کان للکفرین نصیب اگر از کافرین نصیبشان شود قالوا الم نستحوذ علیکم ونمنعکم من المؤمنین به کفار هم می گویند ما مگر نبودیم شما را حمایت می کردیم از ضربه ی مؤمنین شما را باز داشتیم فالله یحکم بینکم یوم القیمة ولن یجعل الله للکفرین علی المؤمنین سبیلا( ۱۴۱) ان المنفقین یخدعون الله اینها دارند خدعه می زنند به خدا وهو خدعهم وحال آنکه خدا دارد به اینها خدعه می زند

نماز ریاییو ذکر قلیل و نفاق

و اذا قاموا الی الصلوة قاموا کسالی یراءون الناس ولا یذکرون الله الا قلیلا گره نمی خورند به خدا کجا خودش نشان می دهد؟ نمازشان است وقتی که یک نفر باطنش با دین سازگار نشده روح توحیدی در او جا نگرفته خوب نمازش این جوری می شود اهل ریا می شود ، اینها کم به یاد خدا هستند یا ایهاالذین امنوا ذکرالله ذکرا کثیرا نه قلیلا، قلیلا سر از نفاق در می آورد.زیاد یاد خدا ومبانی کردن است که آدم را از نفاق دور می کند وگرنه اگر قلیلا باشد قلیلا آدم را منافق می کند. می بینید یک آدمی در می آید باهاش صحبت می کنی مبانیش کاملا غربی‌ست. مبانیش دینی نیست البته یک سری رفتارهای دینی هم دارد ذکر کثیر داشتن این نیست که یک تسبیح دستت باشه دائم بگویی الله ،یعنی زیاد یاد مبانی کنید قرآن ذکرالله شما آنقدر بخوان مطالعه کن انس بگیر عمل کن، این می شود ذکرالله زیاد، بر اساسش حرکت کن.مذبذبین بین ذلک تو آیات سوره ی توبه همین قسمت ها را می خواندیم وارتابت قلوبهم فهم فی ریبهم یترددون این در حقیقت مشکوک اینکه این جوری دارم می روم تو شکم استکبار درست است؟نیست؟ شک می کند ، در ریب خودش هم تردید می کند یعنی ریب مکرر دارد مذبذبین بین ذلک لا الی هؤلاء ولا الی هؤلاء نه این طرفی می تواند برود آن طرف هم نمی تواند برود این وسط گیر کرده ومن یضلل الله فلن تجد له سبیلا
یا ایهاالذین ءامنوا لاتتخذوا الکفرین اولیاءمن دون المؤمنین اتریدون ان تجعلوا لله علیکم سلطنا مبینا آیا می خواهید برای خدا علیه خودتون دلیل درست کنید؟می خواهید آتو دست خدا بدهید؟اینجاست که ان المنفقین فی الدرک الاسفل من النار اینهایی که امام می گوید منافقین از کفار بدترند مال همین چیزهاست. اینها در پایین ترین رتبه های آتش قرار می گیرند ولن تجد لهم نصیرا

منافقین: آموزه‌های غیردینی که کم کم به کار تشکیلاتی می‌رسد

کسانی که آموزه ها وکبری هاشان دینی نیست. کسانی که اینها با شیفتگی می آمدند تورات می خواندند به منابع اهل تسنن خلیفه ی دوم وقتی می آمده پیش پیامبر تورات می خوانده و می گفته ببینید آنها چه حرفهایی دارند؟ پیامبر به او و به جامعه برمی گردد می گوید احمق شدید شماها ؟ من کتاب نقیة البیضاء آوردم این پاک روشن را برای شما آوردم شما می روید یک چیز دیگر می خوانید مبانی تون را از جای دیگر می گیرید، چی کار دارید می کنید؟ من که گفتم سراغ آنها نروید اصلا از آنها معارف نگیرید.شما مگر دنبال این نیستید که بن مایه های فکری خودتون را شکل بدهید خوب تنها وحی دست نخورده ی خدا همین قرآن است.وگرنه می شوید یک عمر تحصیل کرده ی مدارس یهودی ها.که این تحلیل، تحلیل های شاید قوی تر از این که یک نگاه خائنانه ای از ابتدا شما داشته باشید. خیلی از کسانی که در بدنه ی اسلامی رشد کردند شیفته ی معارف آنها بودند از این طیف هم متدین بودند. اینها می شوند منشأ گروه منافقینی که رفته رفته از یک بحث اعتقادی ،شما فکر می کنید خدا باطن آدم را رو نمی کند؟ وقتی باطن آدم رو می شود تقریبأ رفته رفته خودش تبدیل به گروه بندی سیاسی می کند یعنی یک نکته ی داخلی است که شما در آیات مکی وقتی می بینید، طرح بحث منافقین به عنوان یک طرح بحث گروه سیاسی نیست ولی رفته رفته در مدینه تبدیل به یک گروه سیاسی می شود یعنی می شوند گروه سیاسی منافقین .چون که کسی نمی تواند یک باطنی داشته باشد و این باطن همین جوری مخفی بماند جریان ها به سمتی سوق پیدا می کند که تبدیل به گروه بندی ها می شود.آیات ابتدایی سوره ی بقره را شما نگاه بکنید آیه ی ۸به بعدش که دوباره بحث منافقین را می کند ومن الناس من یقول ءامنا بالله وبالیوم الاخر وما هم بمؤمنین یک عده از مردم هستند که اینها می گویند ما مؤمنیم اینها مؤمن نیستند اینها از قرآن چیزی یاد نگرفتند اینها آموزه هایشان مال اینجا نیست نه به این معنی که اینها کافرند خائنانه آمدند در بدنه ی جامعه ی اسلامی که ضربه بزنند وحالا اسم خودشان را گذاشتند مؤمن ،نه اینها کسانی هستند که می گویند ایمان داریم ولی ایمان ندارند اینها چه ایمانی؟ یُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا یَشْعُرُونَ بحث اینکه خودشان هم متوجه نیستند اینها این کار را می کنند خودشان هم نمی دانند فی قلوبهم مرض اینها دارای مرضند ببینید قرآن طرح بحث مرض قلبی را که مطرح می کند با گفتمان خودش یک عده را می گوید اینها مریض قلبی هستند کسانی که به نوامیس مردم در مسائل اخلاقی اینها مشکلاتی دارند اینها قلب مریضیند آنجایی که دارد یا نساءالنبی… کسی که طمع در قول خاضعانه ی یک زن می کند این قلبش مریض است.از آن طرف یک سری مریض های قلبی در عرصه های سیاسی را معرفی می کند می فرماید در سوره ی مائده فتری الذین فی قلوبهم مرض یسارعون فیهم یقولون نخشی ان تصیبنا دائره کسانی که می ترسند از اینکه ورق برگردد یک ارتبا طاطات اون طرفی پیدا می کنند آنها همان آدم هایی که قلبشان مریض است از لحاظ سیاسی مریضند هما وارتابت قلوبهم هستند وقتی دل تثبیت نشده باشد این قلب مریض است فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا یعنی می رود در سیستم وسنت الهی که فزادهم الله مرضا خدا از آن چیزی که از ابتدا دارد رفته رفته آن را زیاد می کند مثل یک مریضی می ماند که در ابتدا خودش را نشان نمی دهد و رفته رفته ظاهر می شود یعنی وجهه های بیرونی پیدا می کند این همین است که خدا می گوید فکر می کنی اینها را خدا اخراج نمی کند؟ کسی اگر مریض قلبی باشد نمی تواند تا آخر مریض قلبی باشد.این همه کارشکن های راجع به پیامبر چرا پیامبر که سرش را گذاشت زمین از دنیا رفت اینها چی شدند؟چرا نیست شدند؟چند فرض بیشتر ندارد یا اینها دفعة مردند همه که آن که نشد یا جذب حکومت شدند یعنی همه ی آدم هایی که کار شکنی می کردند جذب حکومت شدند، این فرض است وگرنه اگر روی همین مبانی، این که می گویند ولی فقیه حافظ مبانیه یعنی همین یعنی برگردد بگوید ما کار داریم به عالم ، کسی که تحقیر می کند دشمن را ومی گوید مثل یک ولگرد دوره گرد همین ادبیات قرآنی است. ما به دنیا کار داریم ما نمی توانیم بی خیال دنیا شویم ما نمی توانیم بشینیم ببینیم هربلایی می خواهید سر دنیا بیاوریم

فکر می‌کنند دارند اصلاح می‌کنند

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ اگر به همین گروه گفته شود که شما افساد نکن در زمین ، واقعأ نظرش این است که من افساد نمی کنم، واقعأ نظرش این است که من دارم اصلاح می کنم. منتها اصلاحی که روی مبانی نباشد این اصلاح نیست.الا انهم هم المفسدون ولکن لا یشعرون اینها دارند افساد می کنند خودشان هم نمی فهمند.این که شما بایک مبانی دیگری حرکت می کنید این که اصلاح نیست.واذا قیل لهم ءامنوا کماءامن الناس وقتی که بهشون گفته می شود شما که مؤمنی بیا مؤمن مردمی باش مثل مردم که ایمان آوردند همین جوری ایمان بیار چون که اینها خودشون مؤمنند نمی گن شما بیا ایمان بیار، اینها خودشون تو بدنه ی جامعه ی اسلامیند خودشون مؤمنند خودشون خیلی وقت ها انقلابی های قدیمیند .وقتی بهشون می گویند مثل همین مردم ایمان بیار می بینید واقعأ خودشون را یک سر و گردن بالاتر از بقیه می دانند قالوا انؤمن کما ءامن السفهاء مثل سفها ایمان بیاوریم؟ الا انهم هم السفها ولکن لایعلمون خودشون سفیهند لذا وقتی که در جامعه ی مؤمنین قرار می گیرند واذا لقواالذین ءامنوا قالواءامنا وقتی که با شیاطین خودشون دور همدیگر می نشینند مبانی را مسخره می کنند قالوا انا معکم انما نحن مستهزءون ما با هم هستیم .می بینید در برخورد با شما که تو این مبانی داری حرکت می کنی وتابع ولی هستی متهمی به اینکه فرهیختگان جامعه این جوری فکر نمی کنند که شما فکر می کنید ، یعنی من فرهیخته ام تو هم یک آدم پاپتی هستی که این جوری داری فکر می کنی.یعنی این معنا که خودشون را یک سر وگردن بالاتر از بقیه دیدن ، بالاتر از مردم دیدن این راه پیمایی مردم را نگاه کردن و خندیدن و مسخره کردن اینها که فرهیختگان جامعه یک جور دیگر دارند فکر می کنند، خوب بله .فرهیخته ایی که مبنایش را در علوم انسانی از غرب گرفته تا بیایی دوتا حرف توحیدی امداد الهی فرو ریختن کاخ مستکبران که قرآن چقدر ازاین نمونه ها مثال بزند می گوید این فرعون را ببینید ولقداخترنهم علی علم علی العلمین فرعون واینها به لحاظ علمی بر دنیا سایه افکن بودند ولقداخترنهم… ما اینها را گرفتیم پرتشون کردیم تو دریا. تا راجع به فرو ریختن کاخ های استکباری صحبت کنیم می گویند یک آدم الکی خوش چی داره می گه! فرعون با آن عظمت علمی وفنی وتکنولوژی خدا این جوری باهاش برخورد کرد.اگر بخواهیم باهاشون برخورد کنیم می زنیم فنداسیونشون را خراب می کنیم، ما که بیاییم از در ودیوار وسقف واینها که نمیاییم فاتی الله بنیانه من القواعد از پایه های فکریشون می آییم.بخواهیم خراب بکنیم از فنداسیونش خراب می کنیم همه چی با همدیگر می ریزد.تا آدم از این حرف ها بزند متهم به سفیه ونفهم می شود.حرف های روشن فکری بزن .ایمانی که روی این مبانی شکل گرفته، می شه ایمان سفیهانه .امامی که می گوید ما آمریکا را زیر پایمان می گذاریم می رویم ، این می شود خوش خیالی وخوش بینی.می بینید که شما مواجهید با پدیده ی شکل گیری نفاق.نفاق چیزی نیست که از اول تعبیه شده در بدنه ی جامعه مثل یک دمل رفته رفته خودش را پیدا می کند وتبدیل می شود به یک اجتماع ، به یک طرز تفکر در خود بدنه ی نظام اسلامی وریشه ی این طرز تفکر این است که مبانی را قبول ندارد، با مبانی دینی سازگار نمی تواند حرکت کند.حالا شما بیایید تدبیر کنید چگونه می شود با پدیده ی منافقین در حوادث برخورد کرد.از ابتدا که اینها شکل می گیرند گفتم از بدر اینها شکل می گیرند، در بدر اینها جام زهر به پیامبر می نوشانند.چرا پیامبر با اینها برخورد نمی کند؟ چرا پیامبر رسواشون نمی کند؟همین پدیده ایی که واقعأ وجود دارد حضرت آقا مگر می تواند همین جوری بگوید این منافقه، این تفکر نفاق دارد بیاد اینها را رو کند بیاورد بالا بعد بزند.خوب این در داخل خود مردم شکل گرفته.اینکه می گویند عنصر بصیرت یعنی شما بیایید یک دور دیگر این مبانی را بگویید که روشن شود تفکر نفاق یعنی چی؟ تا هر کسی اگر خواست دست به اصلاحات بزند روی همین مبانی، این که قرآن دارد والذین یمسکون بالکتاب … هر کسی تمسکش به کتاب باشد محور کارش هم نماز باشد این می شود مصلح وگرنه مفسد است یعنی اگر این حرف ها را نزند حرف های شیک بزند یا بخواهد زبان بازی بکند برای اینکه بپیچاند ملت را، یا خودش را لوس کند برای آنها این یک جور افساد است. اسمش اصلاحات نیست. شما به عنوان کسی که در این تاریخ نشستید که خیلی مهم است به لحاظ برهه ی تاریخی برای فهم آیات شما حالا نگاه بکنید که پیغمبر باید چه مدلی برخورد بکند؟ پیغمبر یک رهبر جامعه است شما نگویید پیغمبر یعنی پیغمبر یک چیزی درست می کنیم به نام پیغمبر که قابل تطبیق نیست.اخبارش از غیب می آید خیلی جالب است که پیغمبر روی بینات وایمان باید حرکت کند پیغمبر روی اخبار غیبی اش نمی تواند حرکت کند وحرکت هم نمی کند. پیامبر می خواهد با یک همچین پدیده ای برخورد کند .الان مهاجرانی که منافق نیست او اصلأ چیزی نیست،اینها در داخل خود نظام با ادبیات دینی و وابستگی های دینی هستند.عنصر بصیرت زایی برای اینکه آدم ها تشخیص دهند رهبرانشان و ارشدهایی که دارند جامعه را هدایت می کنند کدامشان دارند از روی مبانی دینی حرکت می کنند کدامشان ناب دارند حرف دینی می زنند.نشه یک عده عوام فریبانه ادبیات دینی انتخاب کنند چهار تا داستان تاریخ اسلام هم ضمیمه اش کنند یک ایمانی درست می کنند برای شما ،از بیانات آقا (زمانی که آنها برای ما هورا بکشند آن موقع روز عزای ماست ) آن موقع ما باید عزا بگیریم . بالاخره ما مبانی داریم یا نه؟ یک عده یه حرف هایی می زدند اولین کسانی که ازشون تعریف می کردند اون طرف بودند می گفتند آفرین عجب حرف های خوبی دارند می زنی.چرا آنها یک همچین حرف هایی را باید بزنند؟ما شاخص داریم برای فهمیدن اگر آمریکا واین نظام های ۵+۱ و اینها استکبار نیستند پس کی استکباره؟ یا استکبار نداریم ویک خواب وخیالی است در این عالم ،شما وقتی یک موضعی می گیرید اولین کسانی که دارند طرف داری می کنند این رادیو BBC واینهاست.اگر شما دارید یک کاری می کنید اون داره هورا می کشد شما تردید کن .می بینید همین مطلب به این واضحی آنقدر زبان بازی می شود روی همین مطلب ساده شما شک می کنید.سرنوشت رسالت گره خورده به استهزاء. جزءاحکام عمومی نبوت است ما یأتیهم من رسول الا کانوا به یستهزئون شما اگر حرف بزنی استکبار استهزاء نکنه تردید کن چرا من حرف می زنم اینها من را مسخره نمی کنند؟عنصر بصیرت زایی برای این است که یک عوام فریبی نکنند.شفاف وروشن وآنقدری که می فهمید بگویید. من اخیرأ احساس می کنم آقا مثل پیامبر ها صحبت می کند،پیامبر گونه صحبت می کنند،همش روی مبانی ومستند اگر بخواهید تک تک جملات آقا را می توانم مبانیش را در قرآن به شما نشان دهم.
سوره ی مبارکه ی توبه وقتی می گوید وارتابت قلوبهم فهم فی ریبهم یترددون که اینها دلهای مردد دارند قلب های مردد دارند آدم های تثبیت نشده ای هستند چون که اینها به عمق جانشان توحیدی نیستند.لقدابتغواالفتنة من قبل اینها از قبل هم دنبال فتنه بودند وقلبوا لک الامور امور را برای تو پیغمبر وارونه می کردند یا وارونه نشان می دادند وقلبوا لک الامور حتی جاءالحق وظهر امر الله وهم کرهون تا آن موقعی که حق آشکار شد امر خدا آشکار شد اینها هم ناراحت شدند.ومنهم من یقول ائذن لی ولا تفتنی اینها چون قرار بود بروند با روم بجنگند یک عده از این بهانه های فتنه جویانه ما را جنگ نفرست آنجا یک سری خانم قشنگ دارد که ما می رویم آنجا گیر میفتنم اراده‌مان ضعیف است من یقول ائذن لی ولا تفتنی الا فی الفتنة سقطوا می خواهد از ان فتنه فرار کند خودش را در یک فتنه ی دیگر می اندازد. در غرر الحکم امیرالمؤمنین می فرماید که الناس من الخوف ذل فی الذل بعضی ها از ترس ذلت تن به ذلت می دهند. در روایتی دیگر می فرماید:من خوف الذل متعجل الذل عجله می کند در ذلت، برای اینکه ما نسبت به کفار ذلیل نشویم خودمان را ذلیل می کنیم یعنی می رویم یک روابط ذلیلانه ای برقرار می کنیم که ذلیل نشویم. نه صلح اصالت دارد نه جنگ اصالت دارد ، وظیفه اصالت دارد ممکن است ماجرای صلح حدبیه هم بکشد خیلی هم پیامد های خوشایندی داشته باشد برای نظام اسلامی.این که اصالت دارد مبانی است که اصالت دارد.بعضی ها می خواهند ذلیل نشوند زودتر یک کاری می کنند که ذلیل شوند می خواهند فقیر نشوند دستشون را دراز می کنند جلوی هر مرد ونامردی برای اینکه از بی پولی ذلیل نشوند.وان الجهنم لمحیطة بالکفرین این جهنم احاطه دارد که اینها بحث هایی است که باید جلسه ی بعد بکنیم.ان تصبک حسنة تسؤهم یک حسنه ای به شما می رسد آنها را ناراحت می کند وان تصبک مصیبة وقتی مصیبتی به تو پیامبر می رسد یقولوا قد اخذنا امرنا من قبل ما پیش بینی اینها را می کردیم آدم هایی که ادعا می کنند ما جلوتر این چیزها را می دیدیم .واقعأ تو بیانیه ی این بعد از انتخاباتی ها می بیند آدم روحیه ی نفاق را می بیند. دقیقأ مثل اینکه ببینند چی می شود؟ از چشم ملت میفتد. همین ملت سفیه همین ملتی که شما اسمش را می گذاری اینها سفیهانند. ما می دانستیم یک همچین اتفاقاتی رخ می دهد. ویتولوا وهم فرحون تو دلش بشکن هم می زند بشکن زنان پشت می کند به مجموعه ی نظام آن موقع هست که توحیدی ترین ادبیات را قرآن اینجا به کار می برد در همین فضاهای سیاسی. قل لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا پیغمبر بگو هیچ چیز اصابت نمی کند مگر اینکه خدا برای ما یادداشت کرده باشد هو مولنا وعلی الله فلیتوکل المؤمنون اینها را بعدأ توضیح می دهم.

منطق احدی الحسنیین

بعدش هم وارد یک مبنای عظیم از مبانی دینی که مبنای احدی الحسنیین. واقعأ با این منطق جارینمی شود مبارزه کرد.مگر دنیا چه خبر است؟وقتی قرآن آدم می خواند اگر دل بده.دنیا بهترین زندگی این است که آدم یک زن خوب داشته باشد یک مسکن خوب داشته باشد یک موقعیت خوبی داشته باشد یک زندگی کریمانه ای بکند همه ی اینها تو بهشت بهترش هست زن می خواهی آنجا حوری هست زندگی کریمانه می خواهی انجا فی مقام کریم ، فی مقام امین… چی آن طرف از این طرف کسر دارد. آدم هر موقع این چیزها را می خواند می بیند چه صحنه ی لذت بخشی است. اگر واقعأ این جوری باشد که هست واین طرف یک زندگی ۶۰ -۷۰ ساله باشد که هست آن طرف همه چیزش بهتر از این طرف است یعنی رزقش بهترین رزق است زندگیش بهترین زندگی زنش بهترین زن، بهترین مسکن آنجاست، بهترین شرایط آنجاست حشر با اؤلیای خدا . لذا فقط مانده یک یقاتلون فی سبیل الله یک مبارزه یک زندگی که در آن هیچ موقع سلاح زمین نیست در هر عرصه ای.یا می بریم در این قضیه یا شهید می شویم باز هم ما بردیم . کسی می تواند منطق احدی الحسنین برای خودش نگه دارد که با این مبانی حرکت کند .نه این که اینها را منبری می گوید یک جور دیگر عمل می کند، در عمل دنیا زده است . قرآن واقعأ کتاب نور است اگر دقت شود روی آیات، واقعأ می رسد .قرآن شفاست اگر شفاست مریضی را معرفی می کند ، باید تکلیف مرض ها را مشخص کند.مرض های اخلاقی ،مرض های اجتماعی ، مرض های سیاسی باید اینها را مشخص کند و می کند .اگر کسی با قرآن حرکت کند تحلیل های اجتماعیش را ،مبانیش را از قرآن می گیرد، آن موقع یک مصلح واقعی می شود برای مجموعه ی اجتماع.