بسم الله الرّحمن الرّحیم
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَـذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاء إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (۲۸) قَاتِلُواْ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَلاَ یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حَتَّى یُعْطُواْ الْجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ (۲۹) وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ ذَلِکَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ یُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ (۳۰)
بعد از اینکه قرآن مباحث اشهر سیاحت را نقل می کند و اینکه مشرکان را به مراکز فرهنگی و مساجد راه ندهید و جریانی هم از حنین نقل می کند و آن بحث جنود نامرئی ست. در این آیه ۲۸ پرونده مشرکین را می بندد و تمام می کند. در این انتهای کار می فرماید که یا ایها الذین امنوا انما …اینها چون نجس اند، نباید حتی به مسجدالحرام هم نباید نزدیک بشوند.
منظور از نجس در این آیات
اینکه آیا این جانجس به معنای نجاست فقهی ست یا نه، قابل تأمل است. از سیاق و سبک آیه برنمیآید که نجاست فقهی در اینجا مد نظر باشد. حکایت بحث تفسیری هم با حکایت مباحث فقهی فرق دارد البته. اگر کسی بحث فقهی نجاست مشرکین را خواست بحث بکند جایگاهش برآیندی ست که از قرآن و روایات باید به دست آورد. در بحث اهل کتاب هم همین است. آن آیات ابتدایی سوره مائده که شما میتوانید از غذای آنها بخورید و … آیه ۵ سوره مائده صفحه ۱۰۷٫ الیوم احل لکم الطیبات و طعام الذین اوتوا الکتاب حل لکم و طعامکم حل لهم…امروز چیزهای پاکیزه بر شما حلال است. البته خیلی صحبت هست سر این آیه که الیوم اینجا به چه معناست. همانطور که مفسران اهل سنت هم معتقدند الیوم یئس هم نمیتواند به معنای روز غدیر باشد. به هر حال داریم که امروز طعام شما بر اهل کتاب حلال است و طعام اهل کتاب هم بر شما حلال است.
ولی در آیه جاری این سبک از بحث مربوط به مباحث فقهی نیست، مربوط به مباحث کلامیست. نجس، رجس و … را نگاه کنید می بینید استعمالات قرآنی اینها به پلید بودن و مشکل اعتقادی اینها ربط دارد نه نجاست فقهی. این جا اساساً بحث مسجدالحرام است و پایگاه فکری دین.
کما این که در آیه سوره احزاب. انما یرید الله لیذهب …به اراده الهی، نه اینکه لیذهبکم عن الرجس شما سمت پلیدی نروید، نه، پلیدی را از شما دور کرده است.
نمونه سوره انعام آیه ۱۲۵: فمن یرد الله ان یهدیه…این یک سری هدایتهای تکوینی و تشویقی خداست. برای این که دست بعضی ها را بگیرد. خیلی ها موعظه می شنوند اما بعضی ها متأثر میشوند. لازمه تکوینی اش هم همان یشرح صدره للاسلام است. سینه او گشاده می شود برای اسلام. این خیلی مهم است که آدم سخت ش نباشد پذیرش بعضی مسائل. بعضیها سلمِ سلم هستند. در عوض و من یرد ان یضله … سینه او را به قدری تنگ قرار میدهد. کانما یصعد فی السماء احتمالاً یعنی نفس ش تنگ می شود. به آسمان رفتن البته کلا تعبیر مثبتیست اما در اینجا یک تعبیر منفیست. بعضیها وقتی می فهمند مطلبی حق است و درست است خیلی بهشان فشار می آید انگار. حالت خفگی بهشان دست میدهد. کانما یصعد فی السماء. بعد می فرماید کذلک یجعل الله الرجس علی الذین لا یومنون…دقیقا معلوم است رجس در اینجا به معنی پلید است.
یا مثلا در آیه ۹۰ سوره مائده. یا …رجس من عمل الشیطان. بت و قمار نجس است. اعیان نجاستند. نه، این معنا درست نیست. انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوه و البغضاء… در آیه بعد وجه پلیدی را هم اشاره می کند. شیطان عداوت و بغضاء ایجاد میکند به همین وسیله و شما را از ذکرالله باز میدارد. یعنی روح مطلب مشکل دارد. یک پلیدی معنوی بار است بر این معنا.
اینجاست که انما المشرکون… این بیان پلیدی معنوی مشرکان است نه نجاست فقهیشان.
تفسیر قرآن به قرآن
پس در بحث تفسیر اگر قرآن تبیانا لکل شی است. یکی از کل شی ها خودش. یعنی من قرآن را باید بتوانم با خود قرآن بفهمم. در بحث عرضه روایات به قرآن هم یعنی نظر قرآن را متوجه باشید در زمینه های قرآنی و اگر روایات معارض با این معنای کلی بود، پس روایت مشکل دارد و اصیل نیست. شما گاهی ممکن است روح حاکم بر آیات را تشخیص بدهید. اینهاست که انس با قرآن را لازم دارد. مثل اینکه اگر کسی جمله ای را نقل کند و بگوید این جمله بابای شماست شما چطور با کمال اطمینان می توانید بگویید که این جمله بابای من هست یا نیست. اگر روح قرآن را تشخیص بدهید می توانید برخی مفاهیم را رد یا اثبات کنید که منطبق با قرآن هست یا نیست.
اعتماد به خدا در جریانات
و ان خفتم عیله…شما کاری نداشته باش که خدا چطور می خواهد مسئله اقتصادی را حل کند. شما کاری کن که دین خدا قوت بگیرد و قوی بماند. و این فقط مال دوره مکه و اوج قدرت اسلام نیست. تبت یدا مال همان اوایل فشارهای مسلمین است. آیه ۶۱ انفال را ببینید. در بدر میخواستند اسیر بگیرند و آزاد کنند که قدری از مشکلات اقتصادی شان کم بشود. جامعه مدینه به لحاظ اقتصادی در بدو تشکیل، بسیار جامعه مشکل داری بود. به هر حال آیه نازل شد که ما کان لنبی… الان وقت اسیر گرفتن نیست. تا وقتی این سیطره ایجاد نشده است، نمیشود و نباید اسیر گرفت. تریدون عرض الدنیا و الله یرید الاخره شما بیایید حکومت اسلامی را مستقر کنید. نگران مشکل اقتصادی نباشید. این وعده های الهی را واقعا اگر حذف می کردیم یه هیچ چیز نمی شود بند شد.
رویکرد در مقابل اهل کتاب. چرا جزیه؟
در آیه بعد پرونده اهل کتاب باز می شود. این البته یکی از آیاتی ست که گیج کرده مفسرین را به جهات مختلف.
با اهل کتاب در حکومت اسلامی یا باید جنگید یا بیایند در ذمه حکومت اسلامی و جزیه بدهند؛ و هم صاغرون. الان بخواهیم این حرفها را بزنیم این حقوق بشریها پدرمان را در میآورند! آن هم با این ادبیات که قاتلو الذین…ایمان به خدا و روز جزا و…ندارند. دلیل هم دارد البته. دلیلش هم توی آیه بعد آمده. البته میدانید که اینها خمس نباید بدهند. زکات نباید بدهند. این مالیات اسلامی را و پشتوانه های اقتصادی حکومت را تشکیل میدهد. وظیفه امنیت کشور را هم ندارد و امنتیتشان هم باید تأمین بشود. خب بالاخره یک هزینهای باید بدهند اینها. بحث سر و هم صاغرون است. این حالت مذلت چرا؟… در روایات مثلاً آمده که برای اینکه تحت یک فشار روانی قرار بگیرند و مسلمان بشوند. گاهی اوقات مثلاً یک معلم که می داند کارش درست است بیاید با شاگردش قهر کند، توی یک فشار روانی قرارش بدهد که جذب بشود. داریم راجع به حرف خود خدا صحبت میکنیم. بالاخره این حرف ها را توی قرآن نپاشیدهاند که! خود خدا این تصمیم را گرفته. اصلا سهم مولفه قلوبهم را توی دین برای چی گذاشتهاند؟ این فشار روانی با همین یک کیسه پول می شکسته واقعا. این رشوه نیست. واقعاً تأثیر مثبت خودش را در جذب قلوب به دین میگذاشته است. حالا توی این موضوع هم شما می بینید که بالاخره یک دینی در حد اعلای خودش و در عین ثبات و منطق ارائه شده است. خودشان هم می دانسته اند از طرف خداست و حق است. خب چرا این اهل کتاب ایمان نمیآوردند؟ خب این فشارها را قرار دادهاند، بلکه این مسلمان بشود. این داربستها بشکند و این با یک فشار روانی این شکلی بیاید سمت دین. این شاید توضیحی برای و هم صاغرون است.
اما بحث این که چه طور قرآن می گوید اینها دین ندارند. با این که در خود قرآن مثال هایی داریم که نشان می دهد اهل کتاب به روز جزا معتقدند اما باز هم قرآن اینجا می فرماید که این ها به روز جزا ایمان ندارند. در آیه بعد هم که بحث عزیر را مطرح میکند و بحث پسر خدا بودنِ مسیح. که البته الان اهل کتاب به برکت اسلام این عقیده را ندارند. و بحث تجلی را از مسلمین یاد گرفته اند.
تشابه کافران و اهل کتاب
البته یک دلیلش را خود همین آیه میگوید: ذلک قولهم بافواههم یضاهئون…شما دارید حرفهایی می زنید مشابه کفار قبلی. لذا دین ندارید. شما شبیه کفار میشوید. بحث تشابه قلوب خودش یک بحثی ست توی قرآن. شما می بینید مثلاً اهل کتاب و یهودیان زمان پیامبر توبیخ می شوند به خاطر کارهای بنی اسرائیل در زمان حضرت موسی(ع)! شما همانهایی بودید که فلان کار را کردید. با اینکه آن مربوط به زمان موسی(ع) بود. اما به هر حال منطق قرآن این است که شما قلبتان مشابه همانهاست. پس انگار خود شما بودید که آن کارها را با موسی(ع) کردید. این همان فرمایش بلند حضرت امیر در نهجالبلاغه است: که شتر ثمود را یک نفر پی کرد. اما قرآن میفرماید: فعقروها: آنها ناقه را پی کردند و جمع میِبندد. و خدا همهشان را عذاب کرد چون همهشان رضایت دادند و کار به پای همه شان نوشته شد. مهم فقط این نیست که کسی چه فعلی را دارد انجام می دهد. مهم این است که در قلبش و در نیتش چه می گذرد.
در کافی ج ۲ از امام صادق (ع) داریم: که اهل جهنم در جهنم مخلدند چون اگر توی دنیا هم مخلد می ماندند نیتشان ادامه همان روش بوده است. اهل بهشت هم همینطور. مثلاً ما هم اگر هزار سال هم زنده باشیم، تقریباً همینطور زندگی میکنیم. و همین مسیر را میرویم. لذا به خدا هم که می گویند ما را برگردان که کار خوب انجام بدهیم. لعلی اعمل صالحا. خدا میفرماید و لو ردوا لعادوا لما نهوا عنه و انهم لکاذبون. دروغ می گویند، اگر برشان گردانیم هم دوباره به روششان ادامه میدهند.
آن کسی که عالم به نیت است. یعلم الجهر و اخفی. خودش میداند نیتها را. این نیتها را باید درست کرد. یکی بشود مثل امیرالمومنین که هر کار کوچکی که میکند هم آیه نازل میشود! بس که نیت بلند است و متعالی. در ماجرای صدقه خیلی ها آمدند و متطوعانه صدقه دادند. حضرت چیزی نداشتند. خودشان را اجیر آب کشیدن کردند؛ دلوٌ بتمرِ… تا اینکه شد چند کیلو خرما. و آمدند کمک کردند به نظام اسلامی. آیه نازل شد؛ و الذین لا یجدون الا جهدهم…