بسم الله الرحمن الرحیم
پیش درآمد
دوستان پیشنهاد دادند که بعد از این سلسله مباحثی که در باب مسایل مختلف قرآنی داشتهایم، گزارشی از مباحث سیاسی اجتماعی قرآن هم ارائه بشود. منتها با سبک قرآن در تبیین مسایل سیاسی- اجتماعی که پیوستگی خاصی با احکام اخلاق معارف و اعتقادات دارد. لذا به نظر رسید سوره مبارکه توبه را که از این جهت سوره خاصیست برانداز کنیم و آیاتش را مرور کنیم. ان شاءالله.
بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ الْمُشْرِکِینَ (۱)
فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَأَنَّ اللّهَ مُخْزِی الْکَافِرِینَ (۲)
وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ (۳)
إِلَّا الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنقُصُوکُمْ شَیْئاً وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ (۴)
نکات مقدماتی:
نکته اول
سوره مبارکه توبه یا برائت سوره ای است که در اواخر عمر پیامبر در سال نهم نازل شده. سوره مبارکه فتح ، برائت و مائده سوره های اواخر عمر پیامبرند و مضامین خاصی دارند که با اواخر عمر پیامبر مرتبط است. منتها ترتیب آیات این سوره همان ترتیب تاریخی نیست. یعنی به لحاظ تاریخی ابتدا غزوه تبوک رخ داده و سپس ماجرای اعلان برائت اتفاق افتاده است، اما ترتیب ابن آیات عکس ترتیب تاریخی این وقایع است.
نکته دوم
روایت هایی در باب شروع نشدن این سوره با بسم الله الرحمن الرحیم و مباحثی در این زمینه وارد شده است. البته روایت هایی هستند که معلوم نیست چقدر بشود به آنها قایل شد. مثل روایتی که از حضرت امیر نقل است که؛ بسم الله در ابتدای سورهای نیامده مگر برای رحمت و امان و این که بر سر این سوره برائت، بسمالله…نیامده، رفع امان است. ویا روایتی از حضرت امام صادق (ع) که: انفال و برائت یک سورهاند و سوره برائت ادامه سوره انفال است و لذا بسمالله ندارد. شاید هیچ یک از این دلایل را نشود قبول کرد. چون روایت تفسیری ما عمدتاً قطعی نیست. اینکه آیا واقعا بسمالله برای بیان امان و رحمت است یا نه محل تردید است. چون ما سورههایی داریم با همین سبک که بسمالله هم دارد: مثل بسم الله… تبّت یدا ابی لهب و تب. ضمن این که ما قایلیم رحمت خدا امام غضبش است؛ یا من سبقت رحمته غضبه.و در حقیقت مهندسی غضب الهی هم به دست رحمت اوست. اسم الله اسم رحمت واسعه ای است که همه غضبها ذیل آن قرار میگیرد و غضبش عین رحمت است. در باب روایت دوه هم باید گفت: انفال از سور نازل شده در اول مدینه است و برائت از سور آخر مدینه است. البته مضامینشان بسیار به هم شباهت دارد و مرتبط است. ولی به هر حال هر کدام سورههایی مجزا هستند با زما نزول متفاوت. با این اوصاف، دلیل قانع کنندهای در روایات نیست که بتوان به آن قایل شد.
بحثی در باب شأن نزول این سوره
در شان نزول این سوره آمده که پس از برگشتن حضرت از غزوه تبوک، و پس از صلح حدیبیه ، مشرکین به پیمانی که با مسلمانان داشتند عمل نمیکردند. ذکر این نکته ضروریست که مشرکین را باید تقسیم بندی کرد تا معلوم بشود خطاب این آیات دقیقاً چه کسانی هستند. مشرکینی که در نواحی دوردست وجود داشتند که هیچ پیمانی بر جنگ یا ترک مخاصمه نداشتند و هیچ مطلبی هم بر له یا علیه آنها در این آیات نیست. اما عده ای بودند که بعد از حدیبیه پیمان ترک مخاصمه بسته بودند. دسته ای از اینها پیمان شکنی میکردند. مثلاً مبلغینی که پیامبر میفرستادند به مکه را میکشتند. ( یکی از ظرافتهای پیمان حدیبیه: اگر کسی مسلمان می شد نباید میآمد مدینه و این خود عملاً یک پایگاه زدن در مکه بود اگر چه در ظاهر این به نفع مسلمین به نظر نمیآمد.) دسته ای دیگر هم بودند که به پیمانهایشان عامل بودند. بعد از جریان تبوک و بدعهدیهای مشرکین، یک برائت نامه و قطع نامهای تحت مفاد مقطعی صادر شد. مقطعی بودن این قطعنامه را تفاوت آیه یک و سه این سوره نشان می دهد. در آیه سه یک قطعنامه عمومی است و اذان یک اعلان عمومی است. و اذان من الله و رسوله الی الناس ان الله بری من المشرکین و رسوله…اینجا دیگر بیان عمومی است که در روز حج الاکبر و همان روز نحر باید این اعلان عمومی به تمام جهان بشود که خدا و رسول از مشرکین بیزارند. (اینجا باید واقعاً گفت که امام خمینی(ره) حج را زنده کردند. گاهی ممکن است کاری از امام معصوم به دلیل بستر و شرایط تاریخی خاصشان بر نیاید ولی از شاگرد امام یا از یک امامزاده بربیاید. این نشان تنقیصی بر امام نیست. بلکه شرایط همیشه مهیا نیست. لذا واقعاً می شود ایستاد روبهروی ضریح حضرت امام(ره) و گفت: اشهد انک قد اقمت الحج!) . مفاد قطع نامه اول مقطعی بوده که امیرالمؤمنین برای اعلام آن رفتند. اما آیه سه قطع نامه عمومی میشود. حالا معلوم باید بشود منظور از مشرکین کدام دسته از مشرکیناند.
تفاسیر شیعه و سنی نقل کردهاند که این قطعنامه را ابتدا پیامبر به ابوبکر می دهند، وحی نازل می شود مبنی بر اینکه خود پیامبر یا کسی که از اوست، برود و قطع نامه را در منا و در روز نحر بخواند. اینجا بود که پیامبر، حضرت علی(ع) را به دنبال ابوبکر میفرستند تا مأموریت را ایشان انجام بدهند. بر این شأن نزول همه متفقاند. گرچه توجیهاتی برای این واقعه آوردهاند که منطقی به نظر نمی رسد. بسیاری از اقدامات پیامبر به همین سبک انجام میشد و این میتواند محل دقت باشد.
ترکیب الله و رسول در قرآن
بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ: از سر دقت میشود فهمید که این ترکیب اللّهِ وَرَسُولِهِ اساساً ترکیبیست که برای مسایل حکومتی، قضایی و ولایی به کار میرود. در جاهایی که شأن حاکمیت و قضا و حکم پیامبر است که همان حق خداست و حق پیامبر نه شأن ابلاغ صرف، این ترکیب به کار رفته است. اگر قبول داشته باشیم که حاکمیت و قضاوت حق خداست، میپذیریم که مجرای ایفای این حق، ولایت و حاکمیت و قضاوت پیامبر است. چون تجلی حاکمیت و قضاوت الله به وسیله پیامبر نشان داده می شود. لذا این حق قضاوت و ولایت، حق رسول است. و این یکی از مبانی سیاست قرآنی و قانون اساسی قرآن است. اصلاً چرا ترکیب خدا و رسول داریم؟ باید عنوان رسول اینجا پررنگ شود. وگرنه ذکر عنوان الله در این آیات کافی بود. لذا ترکیب خدا و رسول را دقت کنید از این به بعد. حتی اگر در فضای انفاق هم مطرح می شود، انفاقی از منظر حکومت اسلامی است. الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقَاتِ…(۷۹/توبه) و این نشان میدهد در منطق قرآن حد اعلای انفاق یعنی بذل مال و جان برای حفظ حکومت اسلامی. سطح دید میرسد به جایی که شما خودتان را یک مسلمان در رکاب میبینید. نه مسلمانی که با هر سیستم و هر حکومتی سازگار باشد.کافیست کسی قرآن بخواند و خودش را مخاطب قرآن بداند، سطحش از سطح مسلمان اجرا کننده احکام میرسد به سطح یکی از اعضای حکومت اسلامی.
بررسی شواهد در آیات مرتبط
از آیه سوره ۵۵ انفال: این آیات زمینه سازیهای اول دوره مدینه را برای آخر دوره مدینه نشان میدهد. از اینجا میتوان فهمید سوره توبه بعد از انفال آمده و چیدمان قرآن حکیمانه است. اینجا می شود فهمید چیدمان توسط پیامبر انجام شده است. اما اسم سوره ها لزوماً انتخاب پیامبر یا معصوم نیست. بلکه با تکرار تفاسیر قدیم مصطلح شده است. مثلاً آنقدر عبارتی نظیر فی السّوره اللّتی یذکر فیها بقره(در سورهای که ماجرای بقره در آن آمده)…تکرار شده تا این استعمال ذره ذره جایگزین شده است.
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِ الَّذِینَ کَفَرُواْ فَهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ. در تعبیر سیاسی قرآن، کفار، شامل اهل کتاب و مشرکان میشوند. اما این آیه اگر در بسترش دیده شود، میفهمیم اینجا منظور از الَّذِینَ کَفَرُواْ ،جماعت خاصی است؛ آنهایی که مرتب معاهده می کنند و معاهده شان را می شکنند و هیچ قطعنامه و پروتکل و مفادی را قبول ندارند؛ الَّذِینَ عَاهَدتَّ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لاَ یَتَّقُونَ…از این آیات می گذریم. اگر در جنگ با آنها مواجه شدید، عقبه های لشکرشان را متفرق کنید؛ فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِم مَّنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ…باید بگذریم. وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِیَانَةً فَانبِذْ إِلَیْهِمْ عَلَى سَوَاء إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الخَائِنِینَ؛ اگر از خیانت قومی ترسیدید شما هم معاهده را بشکنید. اگر شکستند عهد و معاهده شان را بشکنید، عهدشکنی وقتی بد است که طرف مقابل، عهد را نگه داشته باشد. واژه تََخَافَنَّ (خوف) و استعمال آن در قرآن گاهی به معنای ترسیدن از انجام عملی نیست. بلکه واقعاً عملی انجام شده است که خوف بوجود آمده است. شاهد مثال: نساء ۱۲۸: بقره ۱۸۲، ۳۴ نساء: وَاللاَّتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ… اینجا به معنای احتملات ترس آور نیست بلکه بحث دقیقاً احراز نشوز است. وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِن بَعْلِهَا نُشُوزاً أَوْ إِعْرَاضاً…؛اینجا هم به معنای احراز نشوز است. پس دلیل استفاده از خوف در آیه مورد بحث بیان برخی مراقبتهای ویژه است.
وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِیَانَةً فَانبِذْ إِلَیْهِمْ عَلَى سَوَاء اول مهم است که معاهدهای که آنها نگه نداشتند، تو هم اعلام کن که شکستهای، خیانت نکن! بعد میتوانی مفاد را نقض کنی…اول اعلان برائت و بعد…
وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ سَبَقُواْ إِنَّهُمْ لاَ یُعْجِزُونَ… وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم… تجهیزات نظامیتون رو آماده کنید. تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ: که با این آمادگی نظامی، دشمنان خدا و دشمنان شما ترس به جانشان میافتد. اینجا مجاورت عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ قابل دقت است. وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ…شما با این کار و با این عده. عده شما کسانی را می ترسانید که خودتان خبر ندارید!! حالا انفاق در این فضا مطرح میشود؛ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ.
وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ ؛ حالا اگر بال باز کردند و از در صلح وارد شدند خب شما هم بال بگشایید و از در صلح وارد بشوید.
و اگر گروه دیگری هم بودند که شما از نیت درونیشان خبر ندارید و نمیدانید چه فکری میکنند دیگر اینجا را بسپارید به خدا… وَإِن یُرِیدُواْ أَن یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ … (مثل همان ماجرای حضرت عبدالمطلب..انا رب الابل و للبیت رب)…همه زوایا را قرار نیست ما فکر کنیم. یک جاهایی را واقعاً باید به خدا سپرد…(الحمدلله الذی وکلنی الیه فاکرمنی: مناجات ابوحمزه). هُوَ الَّذِیَ أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ نصر خدا و نصر مؤمنین. باز هم عنوان دیگری از عناوین اجتماعی که باید دیده شود: بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ. عناوین زائد بر خدا را باید دقت کرد. وگرنه همه اینها فقط خداست و دیگر هیچ…فقط تجلی توحید است. اما همراهی این عناوین نیاز به دقت دارد.
إِلَّا الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ…ما عهد شکن نیستیم، کسانی که ثُمَّ لَمْ یَنقُصُوکُمْ شَیْئاً وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ مشرکینی که کم نگذاشتند از معاهده و لم یظاهروا؛ .ستون پنجم هم نشدهاند.. اینها تا مدت عهد، عهدشان سر جایشان هست. فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ. فرصت دارید چهار ماه سیاحت کنید. سیاحت یعنی… شاهد مثال : آیه ۱۱۲ توبه: السّائحون… در این آیه به معنای اهل گشت و گذار و تفریحات نیست! به معنی رفت و آمد همراه با دقت…کما اینکه سباحت به معنی شناوری نزدیک همین معناست…فان لک فی النهار سبحا طویلا: تو در روز شناور فعالیتهای روزانهای. چهار ماه وقت داری که دقت کنی و حق و باطل را بشناسی.
سیروا فی الارض فانظروا خلاصهاش میشود فسیحوا… هر جا سیرو فی الارض داریم فانظرو هم داریم. گشت و گذار با دقت و توجه.
سوره بقره آیه۱۹۰: وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبِّ الْمُعْتَدِینَ: اصلاً جریان قتال که اینقدر به خاطرش به قرآن ایراد وارد میکنند، مال اینجاست فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ.
آیه ۱۰ سوره توبه: لاَ یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً وَأُوْلَـئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ دلیل این که پیمانشان را بشکنید. چون هیج چارچوبی را قبول ندارند. در آیه بعد هم که میفرماید با سران کفر بجنگید، نه به خاطر اینکه ایمان ندارند. بلکه چون اَیمان ندارند. إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ.
و در پایان: یک نکته اخلاقی
این آیه قرآن آیهای است که انصافا قابل تأمل است وَإِن تُبْدُواْ مَا فِی أَنفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکُم بِهِ اللّهُ… یعنی آنچه مخفی هست را هم خدا محاسبه میکند. درونیات را…نیت ها سوء نیت ها، کینه ها، دل خوریها، ذهنیتهای ناجور، افکار نادرست،..همه اینها، حسدها…خدا محاسبه میکند. محاسبه فقط مال عمل انجام شده نیست، مال افکار نادرست هم هست. یعنی توفیقات بعدی شما موکول به همین محاسبات است.به این جهت علمای اخلاق تأکید ویژه روی این آیه دارند.