تفسیر سوره مائده - جلسه ۶

مجموعه تفسیر سوره مائده از حاج آقا قاسمیان

جمعه، 8 بهمن 1389

98 دقیقه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لحَمُ الخْنزِیرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَیرْ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُترَدِّیَةُ وَ النَّطِیحَةُ وَ مَا أَکلَ‏َ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلىَ النُّصُبِ وَ أَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالْأَزْلَامِ ذَالِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلَا تخَشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتمْمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتىِ وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْاسْلَامَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فىِ مخَمَصَةٍ غَیرْ مُتَجَانِفٍ لّاِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (۳)

آیه ی 3 سوره مبارکه مائده


یوم ولایت
حلقه ی میانی این آیه واضح است که با قسمت های قبل و بعدش باید متفاوت باشد، مگر آنکه شخص تعصب خاصی داشته باشد. می گویند آدم خواب را می شود بیدار کرد ولی آدمی که خودش را به خواب زده را نمی شود بیدار کرد. لذا شما بعضی از این تفاسیر اهل تسنن را که می بینید و تفسیر بسیار دقیقی است مثل جامع قرطبی، فخر رازی و اینها، یک توجیهات خنکی می کنند برای اینکه نشان بدهند که این اکمال دین، اتمام نعمت و اینها ارتباطی با همین قسمت های حرمت میته و دم و … دارد. خیلی بی مزه و لوس می شود، علی رغم اینکه در جاهای دیگر خیلی قدرتمندانه تفسیر می کنند، به آیات مربوط به ولایت که می رسند واقعا تفسیر افول می کند، به جهت تفسیری افول می کند. این به خاطر این است که نمی خواهند قبول کنند.
نکته ای که عرض شد را باید تکرار بکنیم، چون که تقریبا یک رأی ابتکاری است. فرق است بین این که یک چیزی شأن نزولش چیست و اینکه در مقام تفسیری تفسیرش چیست؟ الیوم، شأن نزولش اگر غدیر هم باشد-که هست – قرآن شأن نزول را تعیین نمی کند، هیچ موقع شان نزول را در قرآن توضیح نمی دهد. فضای نزول را از آیات قرآن می شود فهمید ولی شأن نزول را نمی گوید چیست. لذا برای اینکه شأن نزول این آیه ی میانی را پیدا بکنیم، باید برویم سراغ روایات تا شأن نزولش مشخص شود. یعنی کی نازل شده است؟ که حالا بحث این است که در غدیر نازل شده است. منتها این یک بحثی است، اینکه یوم اینجا به چه معناست این یک بحث دیگر است. فرض بکنید آقای خامنه ای بروند به یک استانی صحبت کنند و بگویند که امروز روزی است که دشمن از ما می ترسد. این امروز روزی است، به این معنا نیست که لزوما این بیست و چهار ساعت که شروع شد، از امروز دشمن از ما می ترسد. لذا اگر این یوم را به معنای یوم ولایت تعبیر بکنیم، هیچ منافاتی با این ندارد که این در غدیر نازل شده باشد. یعنی ممکن است در غدیر نازل شده باشد ولی یوم به معنای غدیر نباشد. شواهدش هم برای شما عرض کردم. شاهدش در آیه ی ۵ است که هیچ کس دیگر آنجا نمی گوید این آیه برای غدیر است یا در غدیر نازل شده یا یوم به معنای غدیر است.عرض کردیم که چی شده ولایت در این میانه آمده است؟ رمز ماندگاری بقیه ی دین مربوط به همین حلقه ی مرکزی است (من بارها گفتم که این کتاب الحجه را بخوانید، طلبه که باید بخواند ولی بقیه هم خوب است یک معرفتی راجع به امام پیدا بکنند ). در کتاب الحجه در دعائم الاسلام در بحث این که اسلام بر چند چیز استوار است می فرمایند: بر نماز و زکات و حج و روزه و ولایت. که این نکته جلسه ی پیش اشاره شد که ولایت در شمار فرایض می آید، در شمار اعتقادات نیست. زراره گفت:کدام یک از اینها افضل است؟ فرمودند ولایت افضل است. چرا؟ به خاطر اینکه کلید ورودی به بقیه موارد هم همین ولایت است. والی آن کسی است که راهنمای به سمت واجبات دیگر است.
نعمت در قرآن
قرآن به خیلی چیزها نعمت می گوید. وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها (نحل ۱۸) نعمت هایی که به شماره نمی آید و همه هم ازجانب خداست، اینها تعبیر نعمت است. ولی خیلی وقت ها نعمت درقرآن، نعمت اصلا یعنی نعمت ولایت. چرا؟ به خاطر اینکه این نعمت است که کلید ورودی به بقیه ی نعمت هاست. این معارف وقتی برای آدم جا نیفتاده،آدم یک درجه بندی اشتباهی را در دین دنبال می کند. مثلا فرض کنید چهار تا خورده نان در سفره دور ریخته می شود، می بینید طرف چه غوغایی به پا می کندکه اسراف شد. نوبت به نعمت ولایت و رهبری که می رسد، می بینید بسیار صبورانه عمل می کند. در همین مورد روایتی در جلد ۲۴ بحار صفحه ی ۵۸ دارد که می گوید من خدمت امام جعفر صادق بودم و با حضرت غذا می خوردیم که نمونه اش را نخورده بودم. امام می گویند که حال کردی غذا را؟! (شما اگر با مجموعه ی روایی ما آشنا باشید می بینید که این مدل حرف زدن ائمه اصلا چیز بعیدی نیست، من یک موقع خیلی فکر می کردم رمز تاثیر اهل بیت چه بوده است؟ به این نتیجه رسیدم که آنها با مردم بودند، مثل مردم غذا می خوردند و مردم می دیدند که آنها غذا می خورند، با جملات مردم صحبت می کنند حتی بدهکارند منتها اخلاق بدهکاری ایشان یک اخلاق دیگر است، اخلاق طلبکاری ایشان یک اخلاق دیگر است، اخلاق آداب خانوادگی ایشان یک اخلاق دیگر است. اینها را که می دیدند جذب می شدند. بدهکار بودند ولی خیانت نمی کردند یعنی مانند مردم بودند و مردم در همین موارد با ائمه مراوده داشتند و سنگین ترین سوالات خصوصی را از ائمه می کردند. دوستان مشکاتی دوجلد کتاب نکاح وسائل را که ترجمه کردند، بیت الغزلی که تکرار می کردند همین بود، می گفتند ائمه چه حرف هایی می زدند؟! فکر می کردند صحبت های ایشان از ملکوت اعلی به ملکوت اسفل هم پایین نمی آید. چه سوالهایی مردم روشون می شد از ائمه بپرسند و ائمه جواب می دادند. اینها اصلا چیز بعیدی نیست که ائمه بگویند غذا را حال کردی؟) می گوید: همچین غذایی تا حالا نخورده بودم، فکر هم نمی کنم همچین غذای خوشمزه ایی را دیگر بخورم. بعد می گوید چشمانم پر از اشک شد وگریه کردم. حضرت فرمودند:چرا گریه می کنی؟ می گوید یاد یک آیه ای افتادم در قرآن. می فرمایند: یاد چه آیه ایی؟ ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ(تکاثر۸)که فردا روزی از نعمت ها مورد سوال واقع خواهید شد. ترسیدم این غذا همان غذایی باشد که از ما سوال می کنند غذای خوبی که خوردی! حضرت چنان می خندند تا دندان های عقبشان معلوم می شود. می فرمایند از اینها سوال نمی کنند که! بگویند تو چی خوردی؟ لباس چی پوشیدی؟چرا این را پوشیدی؟ از این چیزها که سوال نمی کنند. اینها برای ما خلق شده (بحث اسراف و اینها سر جایش، اینها نعمت هایی است که بالاخره در یک رده ایی ازآنها سوال می شود کما اینکه در روایات دیگری که ذیل همین آیه است در آن حتی این چیزها هم آمده است یعنی اینها هم نعمت است و از آنها سوال می کنند.آدم افراط نکند،اسراف نکند.) می فرمایند: فردا روزی از این ولایت سوال می کنند که شکرش را به جا آوردی یا نیاوردی؟ حالا طرف برای چند تا تکه نان غوغا به پا می کند. نسبت به نعمت ولایت و رهبری که اصل نعمات است، که اگر این باشد بقیه ی نعمات معنی دارد واگر این نباشد بقیه مثل دانه های تسبیح پراکنده است، او صبورانه از آن عبور می کند. اعظم نعمات الهی همین است. در دعای عرفه ابا عبدالله می گوید خدایا شکر که من را در دولت ائمه ی کفر خارج نکردی. خدایا شکر که ما فرزند انقلاب بودیم و در انقلاب به دنیا آمدیم. از این دسته روایات زیاد هست که این نعمت، نعمت ولایت است.نعمت ولایت را سوال می کنند که شما چه کار کردید؟
ولایت و رهبری اجتماعی مایه ی یأس کفار
یک سوالی جلسه ی پیش شد که شما با چه مجوزی از بحث ولایت اهل بیت و ولایت رسول الله یک پرش می کنید به بحث رهبری؟ توجیهاتش چیست؟ دقیق ترین توجیهاتش را در آیه ی ۴۴ این سوره باید بحث بکنیم. قبلا هم در جلسات تفسیر راجع به اش صحبت کردیم. بحث این است که آیه ی ولایت و مسئله ی ولایت که دشمن با آن ناسازگار است و اصلا این ولایت که می گویم یوم ولایت است، این ولایت را پیغمبر هم داشته است. مسئله ی رهبری، ولایتی بوده که پیغمبر داشته است. ولایت واسطه ی فیض و ولایت تکوینی و این چیزها نیست، دشمن هم با این چیزها کاری ندارد. دشمن نه با این چیزها کاری دارد و نه با عبادات ظاهری شما، نه با این توضیح المسائل. اگر در کشورهایی هم نمی گذارند نماز جماعت خوانده شود، نماز فرادا می گذارند. نمی آید در خانه ی شما ببیند شما نماز می خوانید یا نمی خوانید؟چرا نمی گذارد نماز جماعت خوانده شود؟ به دلیل اینکه جماعت مسلمین وقتی شکل می گیرد چیزهای دیگر هم شکل می گیرد. این همان نقش شریعت است و همان اعتصام جمعی به حبل الله است. اگر مسلمین به احکام عمل کنند در مهد کفر هم مزاحم می شوند.چون که یکدیگر را پیدا می کنند. در مسجد می روند، یکدیگر را پیدا می کنند. با نماز و روزه کاری ندارد. در عربستان این همه نماز می خوانند و روزه می گیرند، کسی کاری به آنها ندارد. کفر با این چیزها کاری نداشته و ندارد. حتی در دعوت خود پیغمبر نگاه بکنید این دعوت غیر علنی و علنی که می گویند، این بیشتر یک شایعه است. از آن اول دعوت معلوم بوده است. مگر مکه چقدر بوده؟ پیغمبر هم آدم معروفی بوده است. می رفته افراد را دعوت می کرده، همه می فهمیدند. آنها می آمدند کنار کعبه یک سری حرکات از خودشون بروز می دادند، همه می فهمیدند. منتهای مراتب آن یوم الانذار و آنجایی که می گویند مرز دعوت علنی است، آنجایی است که بحث رهبری می خواهد شکل بگیرد. یعنی از یوم الانذار بحث رهبری آینده و خلافت مطرح می شود. منتها آن موقع خیلی جدی نیست. چون که امیرالمومنین، علی ده ساله است. حالا هر چقدر که بگویی در کعبه به دنیا آمده است، ولی بالاخره در ذهنیت آنها یک بچه ی ده ساله است. لذا در تمام جریان های پیامبران که می بینید دعوا سر حکومت است. می بینید تمام شورش ها به خاطر این است که چه کسی حاکم شود؟ چه کسی می خواهد کار را به دست گیرد؟ دعواها به خاطر این نیست که چه کسی می خواهد رساله ی توضیح المسائل را کامل عمل بکند یا عمل نکند. شما می خواهید اهل لهو و لعب باشی یا نباش، موسیقی گوش بدهید یا ندهید، اینها که مورد یأس و یا طمع کفار نیست. اگر بعضا به جنگ اینها هم می روند، اگر می بینید مفاسد اخلاقی را رواج می دهند، به خاطر این است که بتواند این جوان را آب لمبو بکند. این مداری که قرآن به عنوان مدار یأس کفار مطرح می کند که قرار است کفار مایوس شوند، اگر این محور ولایت باشد محور رهبری را در دین تعیین می کند، به همین دلیل شما می آیید روی ائمه. دلیل این که شما امام دارید چیست؟ به همان دلیل که نبی داریم، ما باید امام داشته باشیم، امامی که نه واسطه ی فیض باشد،آن وساطت فیضی که نه قابل نصب است نه قابل غصب و نه کسی به آن طمع می کند، اصلا اینکه کسی واسطه ی فیض باشد یا نباشد مورد طمع نیست.آن می شود همان دلیلی که انسان کامل باید باشد. اینها بحث های اجتماعی است.
ادامه ی قائده ی ولایت و رهبری
این ولایت و رهبری در زمان پیغمبر بوده است منتها دارای یک شکی بوده است. نه اینکه برای امیرالمومنین و به بعد است،این ولایت برای پیغمبر و به بعد است. فقط یک شکی بوده است آنها می گفتند یک نفر آمده یک جریانی راه انداخته، بالاخره با رفتنش این جریان می خوابد. در مصداقش رفته رفته کسی دارد معرفی می شود، یعنی جا به جا دارد معرفی می شود، یوم الانذار هست، در مدینه فراوان معرفی می شود، این رمز تداومی است که لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَک تا قلب آرام شود. رفته رفته کسی دارد معرفی می شود که اصلا شوخی بردار نیست، این نسخه بدل همان اصل است. حالا می شد پیغمبر را تحمل کرد؛ بالاخره تمام می شود وقتی برود بالاخره معارفش هم می رود. ولی در مصداقش هم یکی این گونه دارد تعیین می شود. به همین دلیل هست که قائده ی ولایت و رهبری را باید ادامه بدهید. وگرنه این تئوری در زمان غیبت تاریخ مصرفش تمام می شود. امام غایب شد یعنی همان چیزی که در تئوری خدا داشته انجام می شده تمام شد این تئوری! پس دیگر یئس الذین کفروا و الیوم اکملت لکم دینکم دیگر نیست. پس دیگر دین کامل نیست ناقص است. در میانه های این جریان از زمان امام صادق می بینید رفته رفته تئوری دیگری می آید که غیبت را پوشش دهد و آن تئوری می آید نزدیک ترین فرد به امام معصوم را در معدل (کسانی از بزرگان که در جریان فتنه ی گذشته خوب عمل نکردند حتی می شود گفت بد عمل کردند پرسیده بودند از ایشان گفته بودند هنوز می گوییم آقای خامنه ایی در معدل از همه بالاتر است) – معدل شناخت مبانی به اضافه ی شجاعت و فهم جریان اجتماع و … – او را می گویند نزدیکترین الگوی زمینی غیر معصوم به امام. او می خواهد جریان را به عهده بگیرد. شما دلایل امامت را که بررسی می کنید به همان دلیل که در شأن اجتماعی امام می خواهیم، به همان دلیل در شأن اجتماعی کسی را می خواهیم که راه امام را طی بکند. نه اینکه کلا خلیفه می خواهیم،کلا که بالاخره هر جا یک رئیس دارد. نصب خاص یا عام از طرف امام قبلی باید باشد. نصب خاص که دیگر معنی ندارد، نصب عامش هم می شود بحث ولایت فقیه. لذا این پرشی که انجام می شود از این زمان به آن زمان، از امام معصوم با رعایت حدود درست است. شما اگر به گونه ایی بپرید که عصمت را هم لحاظ بکنید خوب این پرش غلطی است. این بحث رهبری است که دشمن با آن کار دارد. همین امروز هم نگاه بکنید می بینید دشمن با همین کار دارد. در اسنادی که در فتنه ی گذشته در آمد حذف فیزیکی آقا بود. می خواستند او را بردارند چون که او مادامی که هست این دولت ها تغییر می کنند، یکی بساز است، یکی نساز است، او خط را نگه داشته است. شما این نعمت را نگه دارید. این نعمت مهم است که بماند، این است که می شود رمز حکومت اسلامی و حکومت اسلامی می شود در اهم واجبات و الی آخر. پس به همین دلیل است که از اینجا به مسئله ی رهبری می پریم.
ولایت، محور احکام اسلامی
این آیات الیوم احل لکم الطیبات مربوط به غدیر نیست. اینها احکام اسلام است، منتها چرا الیوم یک همچین چیزی؟ این به خاطر همان نکته ای است که در جلسه ی گذشته عرض شد که این یوم، یوم ولایت است. یعنی حول این نکته است که بقیه ی واجبات، واجبات باقی می ماند و این ولایت است که حالت محوری برای تمام واجبات دارد. سوره ی مبارکه ی محمد (ص) آیه ی ۳۲ را ببینید. این سوره مدنی است. شما یک بحث دارید به عنوان بحث حبط و بطلان فقهی این برای فقه است، اینها فضاهایش نباید با یکدیگر آمیخته شود. صحیح و باطل هم در فقه مشخص است. صحیح یعنی این که آداب و قضا ندارد و باطل یعنی این که آداب و قضا دارد. ممکن است یک چیز صحیح فقهی باشد ولی صحیح کلامی نباشد. یعنی این که هیچ قربی ایجاد نمی کند. إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ کسانی که کافرند وَ صَدُّواْ عَن سَبِیلِ الله وَ شَاقُّواْ الرَّسُول -وقتی که شما عنوان رسول را دارید کنار عنوان خدا، آنجایی است که خود رسول عنوان دارد نه آنجایی که بلندگو است- مِن بَعْدِ مَا تَبَینَ‏َ لهَمُ الهْدَی بعد از این که هدایت مشخص شد لَن یَضُرُّواْ اللَّهَ شَیئًا اینها به خدا هیچ ضرری نمی زنند وَ سَیُحْبِطُ أَعْمَالَهُم آنها دارند اعمالشان را حبط می کنند. یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اینها دیگر کفار نیستند أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ لَا تُبْطِلُواْ أَعْمَالَکم‏ شما از خدا اطاعت کن اطاعت از رسول کن اعمالت را باطل نکن. نماز می خوانی ولی اطاعت از ولایت نمی کنی، باطل است. این عمل بطلان کلامی دارد، قرب ایجاد نمی کند. همان گونه که آنها سَیُحْبِطُ أَعْمَالَهُم اینجا هم أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ لَا تُبْطِلُواْ أَعْمَالَکم‏ اعمال را باطل نکن. این که دین ما حول ولایت است. مثل همان دانه های تسبیح که که اگر بخواهند با این تسبیح مبارزه کنند لزومی ندارد تک تک دانه هایش را بزنند خورد کنند اتفاقا اصلا این کارها را نمی کنند، کافی است نخ تسبیح را بِبُری و بکشی بعد می بینی تسبیح منهدم است. تصاویری را دیده اید که وقتی نگاه می کنید یک شکل سه بعدی می زند بیرون؟ نگاه می کنید یک چیزی می زند بیرون و واقعا هم می زند بیرون، یک نفر دیگر هم که نگاه می کند این را می بیند. شما وقتی دیدید، بعد که می آیید روی تصویر تازه می بینید این نقاطی که قطع شده برای چی قطع شده! یعنی می فهمید این قطع هایی که شده به خاطر این است که این تصویر را دارد می سازد. ولایت در کل قرآن یک همچین حالتی را دارد. خوب که نگاه می کنید به صحنه ی قرآن می بینید که واقعا یک چیزی دیده می شود بعد می توانید به بقیه هم بگویید خوب نگاه کن تا ببینی، بعد که دیدی حالا مجدد برگرد آیات را نگاه کن، خطوط قطع را پیدا بکن. بعد تازه می فهمی که این الیوم یعنی چه؟ اصلا آیه ی ۵ خیلی آیه ی عجیبی است، امروز روزی است که طیبات حلال شد تا دیروز مگر طیبات حلال نبود؟ امروز روزی است که با زنان پاک دامن می شود ازدواج کرد، مگر دیروز نمی شد ازدواج کرد؟ این عنصر الیوم انگار از آن خط های قطع دارد می برد تا اینکه این نکته را نشان دهد.
دین به معنای خطوط کلی دعوت انبیاء
الْیَوْمَ یَئسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلَا تخَشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ ولی اتفاقی که افتاده است این است که با این که ولایت با خود پیغمبر هم بوده است یعنی خود پیغمبر هم ولی بوده است منتهای مراتب اتفاقی که اینجا می افتد معلوم می شود که این رشته سر دراز دارد این دیگر قائم به شخص قرار نیست بماند، قائم به نوع است. برای همین است که شما یأس کفار را دارید. اگر این باشد و یوم به نام یوم ولایت باشد، چیزی که بعضا مفسرین را به اشتباه انداخته است خود کلمه ی دین است. این است که دین را تمام قوانین شریعت و فقه و اینها گرفتند و بعد به مشکل خوردند. آن موقع الیوم اکملت لکم دینکم یعنی چه؟ یعنی دین با تمام شرایعش کامل شده؟ خوب نشده. این قوانینی که ائمه بیان کرده اند پس چیست؟ خود این الیوم اکملت لکم دینکم نشان می دهد که دین معنیش یک چیز دیگر است. دین در تعبیر قرآن به معنای آن خطوط کلی است که هست و یک چیز هم بیشتر نیست. آن خطوط کلی توسط همه ی انبیاء تایید شده است.، منتهای مراتب لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجا (مائده۴۸) یکی از آیات مهم سوره ی مائده هم همین است. روابطی که در سوره ی مائده با اهل کتاب هست خیلی جالب است. از طرفی قبول کردن اینها و از طرفی مبارزه ی جدی. برای هر کدام از شما ما شریعت و منهاج گذاشتیم، وگرنه دین یک چیز بیشتر نیست. این که شنیده اید شریعه ی فرات برای این است که از رود که نمی شود آب برداشت، یک مسیرهای قابل دسترسی دارد که می گویند شریعت. شریعت ما، شریعت حضرت عیسی، شریعت حضرت موسی همه با هم شرایعشون فرق دارد. ولی آن چیزی که مهم است آن دین است. البته شریعت مهم است، ولی آن چیزی که الان مورد بحث است دین است. دین همان شاهراه اصلی است که یک چیز هم بیشتر نیست و آن هم اسلام است. آن اسلام هم به معنای اسلام اصطلاحی که ما الان هستیم نیست. آن اسلام همانی است که در آن حضرت ابراهیم هم مسلمان است. آیه ی ۱۹ سوره ی مبارکه ی آل عمران را ببینید که خیلی ها می خوانند و اشتباه برداشت می کنند. إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللَّهِ الْاسْلَام دین در نزد خدا اسلام است. یعنی فقط همین یک دین است، دین یک چیز است، آن هم اسلام. آیه ی ۸۵ همان سوره هم این را گفته وَ مَن یَبْتَغِ غَیرْ الْاسْلَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فىِ الاَخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِین اگر کسی غیر از اسلام دین برگزیند، بحث شریعت نیست اینجا بحث دین است. آن یک بحث دیگر است که الان کی باید چه شریعتی داشته باشد، این همان خطوط کلی است. بعضی ها فکر می کنند معنی آیه این است که خدا مسیحیت و یهودیت را قبول ندارد یا مثلا به این معنا می گیرند که یعنی از این به بعد قبول نیست، اینها اضافات خود آدم است. خوب از این به بعدش از کجا در آمد؟ کسی بخواهد غیر اسلام دین برگزیند از او پذیرفته نیست؟! حالا این یک بحث دیگر است که در امروز که ما شرایع تحریف شده داریم، هر کسی باید به چه شریعتی عمل بکند؟
اختلاف در شرایع است نه در دین
سوره ی مبارکه ی شوری آیه ی ۱۳ را ببینید این که شریعت از دین انشعاب می شود شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّین از آن دین برای شما یک چیزهایی تشریع شده، همان شریعه ها و انشعابات است. مَا وَصىَ‏ بِهِ نُوحًا آن چیزی که به نوح توصیه شده وَ الَّذِى أَوْحَیْنَا إِلَیْک چیزی که تو به آن وحی شدی وَ مَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسىَ‏ وَ عِیسى‏ آن چیزی که ابراهیم و موسی و عیسی را به آن توصیه کردیم أَنْ أَقِیمُواْ الدِّینَ دین را به پا دارید وَ لَا تَتَفَرَّقُواْ فِیه در دین تفرقه نکنید. ماهیت دین ثابت است، آن اختلافی که می شود وجود داشته باشد در دین نیست در شرایع است. کَبرُ عَلىَ الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ این چیزی هم که شما به آن دعوت می کنید گران است بر مشرکین. پذیرش این حرف ها سخت است که کسی بیاید خودش را زیر بار دینی که عندالله الاسلام و تسلیم است قرار دهد و همچنین چیزی را بپذیرد. این بحثی که راجع به دین داریم شبیه این چیزی است که راجع به انقلاب می گوییم. وقتی که می گوییم انقلاب، یعنی تمام قوانین ریز در ارگان ها همه را داریم می گوییم؟ اینها نیست، با اینها کاری ندارد. با دین کار دارد. سوره ی مبارکه ی غافر آیه ی ۲۶ را ببینید وَ قَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونىِ فرعون می گوید رهایم کنید أَقْتُلْ مُوسىَ‏ وَ لْیَدْعُ رَبَّهُ من موسی را بکشم وآن هم پروردگارش را بخواند ببینیم چه می شود إِنىّ‏ِ أَخَافُ أَن یُبَدِّلَ دِینَکُمْ من نگران دین شما هستم. ببینید دین لزوما معنای مثبت هم نمی دهد، دین به معنای همان روش کلی است. یک روشی که انقلاب در پیش گرفته است و حکم قانون اساسی انقلاب است أَوْ أَن یُظْهِرَ فىِ الْأَرْضِ الْفَسَاد یا این که در زمین فساد بکند. پس اگر این مطلب را شما قبول کنید که دین همان رویکرد فطری است که اگر کسی به واقع به آن فطرت ناب برگردد و اهل تذکر باشد آن را پیدا می کند.
دین همان رویکرد فطری و عهد الهی
همین هم است که عهد الهی است، اگر شما آیه ی ذریه را که معروف است ببینید، آیه ی ۱۷۲ سوره ی مبارکه ی اعراف که أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی مگر من این را به شما نگفتم و شما تایید کردید-این همان عالم ذریه نه عالم ذر- این آیه که آیه ی ذریه است که ما همه ی ذریه را در آوردیم و از همه این پیمان را گرفتیم که این آیه هم برای خودش آیه ی عجیبی است که ما در یکی از جلسات تفسیری این آیه را کلا بحثش را کردیم. این آیه، آیه ی مهمی است. این آیه یعنی آیه ی مربوط به فطرت. فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفا (الروم ۳۰) رویت را بکن به دین. این دین چیست؟ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها این فطرتی است که خدا انسان را برآن فطرت خلق کرده است. اگر کسی خوب بتواند رو بکند به فطرتش و فطرتش را صاف بکند و زنگار از فطرتش بزداید به دین رو می آورد. این همان چیزی است که در آیه ی ذریه است وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنىِ ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتهَمْ وَ أَشهْدَهُمْ عَلىَ أَنفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلىَ‏ شَهِدْنَا ما شهادت گرفتیم که بعدا نگویید نمی دانستیم. خوب این شهادت را کجا از ما گرفتند؟ بعضی ها می گویند در یک عالم دیگر از ما شهادت گرفتند چه ربطی دارد؟ در یک عالمی که من از خودم اختیار ندارم اگر پیمان گرفتند، این چه پیمانی است؟ مثل این که من در خواب یک قرارداد را امضا کنم! من عقل ندارم، هنوز اینجا نیامدم، مکلّف نشدم، هنوز هیچی نشدم، من شروع کردم پیمانی را امضا کردن؟ یعنی چی؟ این چه کاری است؟ این برای همین است که انسان مفطور به همین نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی (حجر۲۹) است. وقتی به فطرتش رو می کند به دین رو می کند. خیلی جالب است چیزی که در غرب هم گزارش می کنند هم همین است، کسانی که می آیند آدم های خوبی شوند – خیلی چیزها فطری است، نماز چند رکعت است فطری نیست ولی ارتباط با خدا فطری است، حجاب فطری است، حجاب میزانش فطری نیست ولی اصلش فطری است – می بینید که آرام آرام به ادیان رو می آورد. یعنی همان آدم لائیکی که می خواهد آدم خوبی باشد وحالت های فطری خودش را محافظت کند، به ادیان رو می آورد.
صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ
در قرآن، همه چیز را نعمت می گویند. سوره ی مبارکه ی حمد چکیده ی قرآن است، برای همین است که در قبال قرآن اسمش آمده است وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانی‏ وَ الْقُرْآنَ الْعَظیمَ (حجر۸۷) ما به تو سوره ی حمد و قرآن را دادیم. در سوره ی حمد اگر دقت کنید می بینید که یک نعمت خاصی را دارید می گویید، می گویید اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیم حالا این صراط مستقیم چیست؟ صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیرْ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّین صراط کسانی که تو به آنها نعمت دادی. مگر کسی هست که خدا به او نعمت ندهد؟ نعمت سلامتی، رزق داده است. پس حتما باید نعمتش یک نعمت خاص باشد. اگر همه چیز نعمت است، ما که نمی خواهیم صراط همه را داشته باشیم، می خواهیم صراط الذین انعمت علیهم را داشته باشیم. سوره ی مبارکه ی نساء آیه ی ۶۸ را ببینید وَ لَهَدَیْنَاهُمْ صرِاطًا مُّسْتَقِیمًا و ما آنها را هدایت می کنیم به صراط مستقیم. این صراط مستقم چگونه گیر می آید؟ وَ مَن یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ کسانی که از خدا و رسول اطاعت می کنند فَأُوْلَئکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهْم آنها در معیت قرار می گیرند با انعم الله علیهم که آنها کی هستند؟ مِّنَ النَّبِیِّنَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشهُّدَاءِ (شاهدان عمل) وَ الصَّالِحِینَ (همان صالحینی که این همه حضرت ابراهیم می گوید خدایا من جزو صالحین بشوم و در تمام آیات به ابراهیم خطاب می شود و إنّه فی الاخره لَمِن الصّالحین در این دنیا صالحین شدن برایت ممکن نیست جزو انبیاء می توانی باشی ولی جزو صالحین نه) وَ حَسُنَ أُوْلَئکَ رَفِیقًا اینکه اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم یعنی اینکه شما بیایید صراط کسانی را بروید که خدا به آنها نعمت داده است. چه کسی؟ آنها که ولی الله هستند.
حرکت در صراط مستقیم با معیّت ولی الله
حالا صراط آنها را بروی یعنی اینکه آنها یک صراطی پهن کردند که تو همین جوری تنهایی بروی؟ خیر، با آنها می روی! تو در معیّت باید حرکت بکنی، این است که نعمت ولایت است.این است که می گویم این صراط الذین انعمت علیهم نعمت ولایت است. یعنی کسی اگر بخواهد در صراط مستقیم حرکت بکند نمی تواند تنهایی در صراط مستقیم حرکت بکند. چون که در صراط مستقیم محور باید داشته باشد و او به عنوان تابع با این محور باید حرکت بکند، این است که می شود حرکت در صراط مستقیم.اگر این معنای نعمت در قرآن بازسازی بشود، در روایات داریم که می فرمایند هر موقع ما گفتیم نعمت یعنی نعمت ولایت. چرا این را به مصداق اتمش می زنند؟ چون که کلید الوالی هو دلیل علیهم. شما ممکن است جاهای مختلف رفته باشید یا گزارشاتش را شنیده باشید کفار با نماز، روزه، عزاداری، فال حافظ و مثنوی خواندن شما کاری ندارند. فقط یک کاری نکن که حکومت راه بیندازی. در این مصر مهد قاری است، یک بار اسراییل حرف نزد که بگوید شما چرا این همه قرآن می خوانید! اصلا شب و روز در الازهر قرآن بخوانید! می دانید یک تئوری راجع به این بحث های قرائت قرآن به این شیوه بحث سرگرم کردن است. چون که این شیوه نبوده است، این شیوه ابداعی است. یعنی ما تلاوت قرآن داریم. تلاوت قرآن هم یک چیزی شبیه ترتیل قرآن است. شیوه ای که طرف را در قرآن به موسیقی بگیرد، نفس بگیر مبادا نفست تمام شود، مسابقه ی نفس می شود. به طوری که نفس دزدی مثل دزدی می ماند، فقط انگشتانش را قطع نمی کنند! یک بازی بابت قرائت قرآن راه انداختند حالا اگرکسی صحّه هم بگذارد برای این است که برای قرآن خواندن تشویقی باشد. شما نگاه بکنید این همه در مصر قرائت قرآن می کردند، خبری نبود. یک جا شلوغ کردند گفتند حسنی مبارک نباشد، صدای اسراییل و آمریکا و همه در آمد. چرا؟ گیر نکته ی حاکمیت هاست. که ما امیدواریم این زمینه ایی باشد برای ظهورحضرت انشاالله و انشاالله بعد از ظهور حضرت، ما از سربازان ایشان باشیم.
ولایت، حفظ کمال دین
در بحث نعمت هم وقتی که شما به این نکته برسید که الیوم اکملت لکم دینکم وقتی که شما دینتان کامل شده است، یک سوال این است که مگر دین ناقص بوده که کامل شده است؟ دین مگر اسلام نبوده که آورده بوده؟ مگر ناقص بوده؟خیر ناقص نبوده است. دین رهبر داشته، نکته اش این است که کمالش محفوظ ماند. دیگر اینها با عربی متداول جور در نمی آید. دین ناقص نبوده که کامل شود، دین حفاظت برای کمالش اتفاق افتاده است. حالا می گویید به لغت نمی خورد؟ نمی خورد که نمی خورد. اکملت یعنی کامل شد، شما دارید تفسیر می کنید به این که کمالش باقی ماند. به خاطر اینکه چیزهای دیگر است که مانع تفسیر بر ناقص بودن و کامل شدن کنونی است، رضیت لکم السلام دینا من به اسلام به عنوان دین رضایت دادم. یعنی تا حالا غیر مرضی بود؟ یعنی تا الان تمام مسلمانان به اضافه ی پیامبر داشتند بر دین غیر مرضی حرکت می کردند؟ خیر به این معنا نیست. چه کسی می تواند این را قبول بکند که دینی که پیغمبر ۲۳سال آورده و خود ایشان هم بر طبقش عمل می کرده، این دین غیر مرضی است، یعنی اصلا پیغمبر ۲۳ سال چه می کرده؟ این که نیست. باید این گونه بگوییم پیغمبر بر دین مرضی داشته حرکت می کرده و این رضایت ماندگار شد. حکایت این گونه بوده که پیامبر ماشینی سوار بوده که باتری داشته وحرکت می کرده، همه جا با رهبری پیامبر و با ولایت خود پیامبر داشته حرکت می کرده. برای همین است که محور زدن یهودی ها، منافقین و مشرکین خود پیامبر است. نشانه رفتن منافقین که در سوره ی توبه نشان دادیم که اطراف پیغمبر را خالی کنید. حذف فیزیکی پیامبر در تبوک، حذف فیزیکی پیغمبر توسط مشرکین در احد، حذف فیزیکی پیغمبر توسط مشرکین در لیله المبیت. اگر امام را حذف می کردند انقلابی نبود، اگر امام را حذف می کردند چه کسی می توانست این جریان را جمع بکند؟ اگر یک تئوری لیله المبیت می دادند به گونه ایی که خونش گردن هیچ کس هم نیفتد انقلاب را تمام کرده بودند! در مکه هم به رهبری پیغمبر حرکت می کردند. پیغمبر یک ماشینی سوار شده بود که باتری داشت، باتریش هم خود پیغمبر بود، همه می گفتند این باتری که تمام می شود، دیدند پیغمبر اواخر عمرش دارد یک کارخانه ی تولید باتری می زند. این نوع حرکت معلوم است که ادامه دارد.
رهبر زنده
برای همین است که ما همیشه رهبر زنده نیاز داریم و یکی از اشتباهاتی که سال گذشته می شد این بود که گفته می شد اگر امام در این صحنه بود چه کار می کرد؟ این حیرت سهم کسانی است که امام آنها مرده است. مثل اینکه ما زمان حضرت علی (ع) بگوییم اگر پیغمبر بود چه کار می کرد؟ اگر کسی تاریخ پیغمبر را بخواند نمی تواند حدس بزند اگر پیغمبر زمان امیرالمومنین بود چه می کرد؟ از حرکات پیغمبر حرکات حضرت علی را نمی توان حدس زد. برای همین ما همیشه امام زنده لازم داریم، نه امام زنده به عنوان انسان کامل زنده، رهبر زنده می خواهیم. خدا در بسترهای فقهای اسلامی همواره زعیم هایی را درست می کند که در معدل فوق العاده اند، این هم از آن کارهایی است که به اراده ی خدا دارد انجام می شود.در هر عصری می بینید یک آدم های شاخصی وجود دارد، خدا نمی گذارد این کسی که می خواهد نیابت عام را در همین سیستم بپذیرد او یک آدمی باشد که نه مبانی را می داند و نه شجاعت دارد، نه زمان را می شناسد، هیچ وقت زعما این گونه نبوده اند.
برآورده شدن وعده ی اتمام نعمت در قرآن
الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتمْمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتىِ حالا نعمت اینجا تمام شد. این یوم ولایت یومی است که نعمت تمام می شود، در این صورت تمام این لِیُتِمَّ نعمت های قرآن یک معنی دیگری می دهد. تعبیر اتممت فقط اینجا آمده است. شما سوره ی مبارکه ی فتح را بیاورید. سوره ی مبارکه ی فتح در جریان صلح حدیبیه است، که جریان صلح حدبیه را می دانید؛ در سال ششم آنها با یک خواب پیغمبر به مکه رفتند ولی داخل مکه نرفتند و برگشتند، صحنه ی وحشتناکی بود از جهت امتحانی که آنها داشتند می شدند. پیغمبر فرمودند گفتم می رویم نگفتم که امسال می رویم! این صحنه ی خیلی شکننده ای است برای جامعه ی اسلامی آن موقع، که در سوره ی مبارکه ی فتح هم آمده است. به عنوان فتح المبین حوادث اسلام می شود. آغاز رسمیت پیغمبر است، یعنی حکومت تا حالا تشکیل داده است و حالا دیگر رسمی است. چون که با آنها صلح نامه می نویسد. پیغمبر در یک جبهه با همه نمی جنگیده. إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُّبِینً(۱) لِّیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَ مَا تَأَخَّرَ که این باعث شده که خدا گناهان قبلی و بعدی تو را همه را ببخشد این آیه جزو آیاتی است که مشکل ایجاد کرده که اثبات ذنب برای پیغمبراست، در حالی که این گونه نیست، شاهدش این است که هر توبه ای گناهان قبلی را می بخشد ولی گناهان بعدی را که نمی بخشد. این چیست که گناهان قبلی و بعدی با هم دارد بخشیده می شود؟ این همان تغییر در پارادایم های فکری آنهاست. یعنی پیغمبر تا حالا متهم بوده به ساحربودن، مجنون بودن، بعد دیدند پیغمبرحکومت تشکیل داد، گفتند همه ی حرف های قبلیت درست، این اتفاق ممکن است برای بعضی ها بیفتد. مثلا آدم طلبه بشود و بگویند که پولت را چه کسی می دهد؟خدا. دیوانه شدی این حرف ها چیه؟ بعد می بینند او با همین معارف این مدلی، دارد زندگی می کند، بعدا می بینید آبرو پیدا می کند، بعد می گویند همه ی چیزهایی که می گفتی درست بود. این گناه، گناه پیغمبر نیست، این چیزی است که آنها خطاهای پیغمبر می دانند، بعد می بینند او با همین خطاها انقلاب راه انداخت، ایستادگی کرد، حکومت تشکیل داد، جنگید و پیروز شد و بعد ایستادگی کرد، الان هم دارد مذاکره می کند، اینجا خودش را رسمی می کند. گفتند همه درست بود. این آغاز رسمیت است. لِّیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ تا نعمتش را تمام بکند، تازه آدم وقتی تکلیف نعمت را مشخص کرد ممکن است متوجه شود، تا این که نعمت تمام شود وَ یهَدِیَکَ صِرَاطًا مُّسْتَقِیمًا. این آغازی است برای آن حکومت قوی اسلامی در منطقه ی مدینه که آرام آرام نعمت دارد تمام می شود، چون که یُتِمَّ فعل مضارع است، یعنی آرام آرام به سمت تمام شدن می رود. در این صورت است که شما می توانید صلح حدیبیه را به دقت تحلیل بکنید که چرا صلح حدیبیه آنقدر برای پیغمبر با عظمت بوده است؟ در روایت داریم از این پر برکت تر حادثه در اسلام وجود ندارد. این ویژگی ها از دید تاریخ دانان مغفول مانده به دلیل غفلت از آیات قرآن، که چرا اینجا یُتِمَّ آمده است، دارد تمام می شود.
صراط مستقیم، روشن با ولایت
مستقیم بودن راه به معنای صاف بودن راه نیست،ممکن است راه پر پیچ و خم باشد ولی روشن باشد. به معنای روشن بودن راه است. راه با ولایت روشن است. یعنی حرکت با ولایت خیلی راحت است آدم دچار شک و شبهه نمی شود. راه گم نمی شود ولی سخت است. مسقیم بودن به معنای سخت نبودن نیست. راهی است که در آن قوام هست و طی کردن این راه با ولایت واضح است.