تفسیر سوره مائده - جلسه ۵

مجموعه تفسیر سوره مائده از حاج آقا قاسمیان

جمعه، 1 بهمن 1389

102 دقیقه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لحَمُ الخْنزِیرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَیرْ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُترَدِّیَةُ وَ النَّطِیحَةُ وَ مَا أَکلَ‏َ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلىَ النُّصُبِ وَ أَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالْأَزْلَامِ ذَالِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلَا تخَشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتمْمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتىِ وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْاسْلَامَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فىِ غَیرْ مُتَجَانِفٍ لّاِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (۳)
آیه ی 3 سوره مبارکه مائده

یأس کفار در بستر سیاسی اجتماعی
عرض شد که این بخش میانی آیه ی ۳ سوره ی مبارکه ی مائده با توجه به قرائن داخلی و خارجی، در شأن نزول صدر و ذیل خودش نیست – نه اینکه مرتبط نیست اصلا. این بخش میانی دارای ۴ ویژگی است: ۱) الْیَوْمَ یَئسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلَا تخَشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ ۲) الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ ۳) وَ أَتمْمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتىِ ۴) وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْاسْلَامَ دِینًا . اینکه الیوم یعنی چه و مربوط به چه واقعه ای هست را خیلی نمی خواهیم از روی روایات بحثش را عرض کنیم زیرا در خود روایات هم مجموعه ای از احتمالات آورده شده است، از بعثت و عرفه و حجه الوداع و … غدیر هم به عنوان یکی از گزینه های معروف و مشهور میان شیعه و اهل تسنن معروف هست. اگر این آیه مرتبط به بحث ولایت باشد، که این را می خواهیم اثبات کنیم نه اینکه بگوییم این الیوم یعنی غدیر. بهتان می گویم کسانی که این را می گویند دچار چه اشکالی می شوند، کسانی که می گویند الیوم یعنی ۲۴ ساعت روز غدیر. ولی این آیه مربوط به ولایت است که باید از خود قرآن باید نشانش داد. در فراز اول بحث یأس کفار آمده است بسیار مهم است زیرا که اگر این آیه مربوط به ولایت و غدیر باشد – نه اینکه خود یوم غدیر باشد – نشان می دهد که چیزی است که به یک مسئله ی اجتماعی و رفتاری برمی گردد و نه به یک مسئله ی اعتقادی. مسائل اعتقادی بوده است و هست و خواهد بود و کفّار هم هیچ مأیوس نمی شوند، هم قرآن این را می گوید و هم شاهد همین است. کما اینکه شما قبول نکردید که کفار بابت منخنقه و موقوذه و حیوانات شاخ خورده مأیوس شده باشند، به مباحث دیگر هم کاری ندارند که مثلا شما نسبت به ائمه تان چه می اندیشید خیلی برایشان مهم نیست.
ولایت فریضه است
نکته ی مهمی که در روایات ما هم بدان اشاره شده است، ببینید مسئله ی ولایت الان از نظر ما تقریبا یک بحث اعتقادی است ولی در روایات به عنوان فریضه عنوان شده است که خیلی عجیبه. به عنوان فریضه و امّ الفرائض که همه چیز بدان بسته است. در روایت مطرح می شود که اسلام بر ۵ چیز استوار شده است، در آنجا بحث های اعتقادی توحید و عدل و امامت را نمی گویند اصلا بلکه می گویند علی الصلوه ، علی الصوم، علی الحج، علی الجهاد و علی الولایه و هیچ یک مانند ولایت نیست و ولایت در همه ی اینها رکن است. وقتی ولایت را در عداد فرائض می شمرند، دیگر صرف بحث اعتقادی نیست و این از خود آیه هم مشخص است. ما امامت را در ادامه ی نبوت به عنوان یک بحث اعتقادی مطرح می کنیم و آن هم می شود یک بحث اعتقادی، انگار وقتی می گویند شما ولایت پذیر باش یعنی این سری معارف را قبول کن! مثلا کتاب الحجه کافی را قبول کن. در ذهن آدم از بحث ولایت فقط یک سری مباحث اعتقادی شکل می گیرد. وقتی می گویند ولایت امیرالمومنین را قبول کن ذهنمان می رود که امیرالمونین خلیفه ای است که پس از رسول الله نصب شده است و واسطه ی فیض است و شبهای جمعه بر علمش افزوده می شود و … همه ی چیزهایی که در کتاب الحجه و جامعه ی کبیره است. در صورتی که عجیب آن است که در روایات جزو فرایض است یعنی یک رفتار است و از سنخ اعتقادات نیست فقط. و اکنون اگر این آیه مربوط به ولایت باشد، همان فراز اولش این نکته را نشان می دهد که الْیَوْمَ یَئسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ . شما باید تحمل کنید زیرا خیلی باید در اطراف این آیه بحث کنیم و حداقل ۳ الی ۴ جلسه وقت می برد زیرا خیلی کار دارد.
ولایت به عنوان محور فرائض
علی رغم اینکه مفسرین عزیز این بخش از آیه را به عنوان یک زائده دیده اند در وسط یا اینکه حداقل گفته اند بی ارتباط است یا گامی فراتر گذاشته و گفته اند که جهت صیانت آیه است زیرا مفاهیم این آیه بارها تکرار شده و اکنون نسبت به این بخش آیه حساسیت و توجه ویژه پیدا شده است زیرا به بخشهای دیگر آیه انس ذهنی دارند – این تئوری را در آیات مشابهی هم می گویند مانند آیه تطهیر که در سوره ی احزاب آمده است و همین گونه است که وَ قَرْنَ فىِ بُیُوتِکُنَّ وَ لَا تَبرَّجْنَ تَبرَّجَ الْجَهِلِیَّةِ الْأُولىَ‏ وَ أَقِمْنَ الصَّلَوةَ وَ ءَاتِینَ الزَّکَوةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ همه راجع به زنان پیغمبر است و یکدفعه می گوید إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکمُ‏ْ تَطْهِیرًا (۳۳) و باز دوباره وَ اذْکُرْنَ مَا یُتْلىَ‏ فىِ بُیُوتِکُنَّ که درباره ی همسران پیغمبر است – ولی به اعتقاد ما، صیانت یکی از خواص جایگاه آیه است و یا پررنگ شدن این بخش آیه و در چشم بودنش یکی از خواص جایگاه آیه است نه اینکه به این دلایل در این جایگاه قرار گرفته باشند بلکه نکته ای دارد که به فضل خدا نشان می دهم که اگر این آیه مربوط به ولایت باشد – که هنوز با هم بحث نکرده ایم – و ولایت یکی از فرایض است، در اینصورت با جایگذاری آن در مغز بحث فقهی دارد کاری انجام می شود که اکنون تمام چیزها بند است به همین نکته ی ولایت. دارد نشان می دهد که در مغز کار بحث ولایت است و فرائض دیگر هم بند به این فریضه است – ممکن است از الان معلوم نباشد اجازه دهید تا یک سری شواهد بهتان نشان می دهم. یعنی نمازی که با ولایت نباشد که ولایت یکی از فرائض است، این نماز دیگر نماز نیست و این حرف خیلی حرف بزرگی است. اینجا می گویید الْیَوْمَ یَئسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ و الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ آیه ی بعدیش را ببینید: یَسْلُونَکَ مَا ذَا أُحِلَّ لهَمْ از تو سوال می کنند که چه چیزی برایشان حلال است قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ می گوید بهشان بگو که طیّبات بر شما حلال است. حالا بروید آیه ی بعد، الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ می گوید امروز طیّبات حلال است و جلوتر می گوید وَ طَعَامُ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حِلٌّ لَّکمُ‏ْ وَ طَعَامُکُمْ حِلٌّ لهَّمْ وَ المْحْصَنَاتُ مِنَ المْؤْمِنَاتِ زنان پاکدامن امروز حلال اند. این الیوم که در آیه ی ۵ آمده مفسرین ما را به دردسر انداخته است زیرا این را هیچ کس نمی گوید مربوط به غدیر است، نه روایتی داریم و نه مفسری گفته است، و گاهی این را به عنوان شبهه برای ما مطرح می کنند که چگونه است؟ به هر حال یکی از قرینه های سیاق است، چطور دو تا الیوم بالا را مربوط به غدیر می دانید و این را نه؟ الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ از اول اسلام طیّبات حلال بوده است پس این چه الیومی است. الیوم المْحْصَنَاتُ مِنَ المْؤْمِنَاتِ حلال شده است؟ این چه حرف عجیب و غریبی است که مفسرین را به دردسر انداخته است. نکته ی مهمی که در این بحث است این است که در مغز همه ی فرائض فریضه ی ولایت است که اگر نباشد، همان مثالی است که بارها به عنوان مثال گفتم، دانه های تسبیحی است که از هم پاشیده است. بگذارید در تقویت این بحث چند روایت هم بخوانیم.
سوال: بحث ولایت را ما در مورد حضرت رسول هم قبول داریم و قبل از این هم بوده است.
بله، کاملا درست است. ما ولایت را ابتدا در مورد حضرت رسول قبول داریم ولی بگذارید تا به این مطلب هم برسیم.
حج و عرضه ی نصر به امام
در ارتباط با این سوره ی مائده هم که ابتدا از بحث حج آغاز کرد، در وسائل الشیعه باب حج، جلد ۱۴ صفحه ی ۳۲۱ که بعد از حج بروید سراغ امام. اینجا در اولین روایت دارد که حضرت امام صادق می فرمایند: مردم فقط امر شده اند تا بیایند دور این سنگ ها بچرخند – همین کعبه ای را که با همه ی عظمتش حضرت علی (ع) در نهج البلاغه می فرمایند احجار لا تضرّ و لا تنفع، این سنگ های بدرد نخور! – و بعد سراغ ما بیایند و خبر از ولایت خودشان بدهند و عرضه ی نصر کنند که ما پا به رکاب شما ایستاده ایم. در روایت دیگری هم هست که اتمام حج به لقای امام است. ما اگر می گوییم بیایید مکه برای این است که ما در ایام حج در آنجا حاضریم و شما بیایید تا بیعت ولایی خودتان را تجدید کنید. تمام الحج لقاء الامام. با مکه شروع کنید و با ما ختم کنید، با توحید شروع کنید و با ولایت تمام کنید. در روایت دیگر ذیل تفسیر ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ (۲۹ حج) که اینها باید آلودگی ها را از خودشان بزدایند و بحث تراشیدن سر و ناخن و حلق و تقصیر است می گویند این یعنی لقاء امام. این روایات فراوان است. ابو حمزه ثمالی می گوید که بر امام باقر وارد شدم در حالی که ایشان روبروی دری که به مسجدالحرام می رسد نشسته بودند و داشتند به مردم نگاه می کردند که دارند طواف می کنند. ایشان گفتند ای ابو حمزه! اینها به چه چیزی امر شده اند؟ اینها امر شده اند که دور این سنگ ها بچرخند و بعد بیایند به ما عرضه ی ولایت بکنند. که این عرضه ی ولایت عرضه ی اعتقادات نیست بلکه باید عرضه ی نصر کنند. لذا وقتی در مغز بحث فقهی این کار گذاشته شده است، عملا به نظر می رسد که حکایتی بالاتر از آنچه دارد که اکنون در تفاسیر مفسرین هست. که می گویند برای صیانت است یا بی ارتباط است، می خواهم بگویم که این در عین ارتباط با ماقبل خودش است، تا اینکه ما چگونه این ارتباطات را کشف کنیم. این که بگوییم این بی ارتباط است، درست نیست بالاخره باید خاصیتی وجود داشته باشد که این بخش را این وسط کار بگذارند.
بغی و عاد نسبت به امام
آدم وقتی از قرآن به چیزی می رسد و بعد آن را در روایات می بیند، به وجد می آید! چیزی که من در روایات دیدم و تا حالا متوجهش نشده بودم. تعابیری در این آیات داشتیم که فَمَنِ اضْطُر غَیرْ بَاغٍ وَ لَا عَاد ، در روایات آمده که یک تعبیرش همان بغی و عاد است که اشاره کردیم بهش و دیگری ( آدرسش هم وسائل الشیعه جلد ۲۴ صفحه ی ۲۱۶) غیر باغ و غیر عاد یعنی بغی و عاد بر امام و دشمنی بر امام! یعنی اگر کسی دشمنی با امام بکند، در حالت اضطرار میته بر او حرام است، حلال خدا بر او حرام است. ببینید اینجا بحث فقهی نمی خواهیم بکنیم، ولی این چه الیومی است که الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ طیبات قبل هم حلال بود. مگر قبلش طیبات من المحصنات حرام بود که الان حلال شود؟ بنابراین می گوییم که این الیوم اشاره به ولایت یا غدیر دارد نه اینکه الیوم به معنای غدیر باشد. همه اعمال خرده ریزی که به عنوان اعمال فقهی انجام می دهیم، اگر ولایت نباشد، همگی پراکنده اند و معلوم نیست که هدفشان چیست. اینکه در این سوره از همان ابتدا بحث عقود را آغاز می کند که أوفوا بالعقود و ما گفتیم که این عقود فقهی هم جزو میثاقهای الهی است و در مرکز و متنشان گره می خورد به میثاق ولایت.
نعمت و میثاق در آیات مائده
اگر آیه ی ۷ سوره ی مبارکه ی مائده را نگاه کنید، که عرض می کنیم که چرا این سوره اشباع شده است از بحث نعمت و عمدی در این سوره است در این عناوین که بحث اتمام نعمت مشخص شود. به عنوان یک پیش نمایش در آیه ۶ می بینید که بحث وضو را که می گوید آن را در مسیر اتمام نعمت عنوان می کند مَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُم مِّنْ حَرَجٍ وَ لَکِن یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ(۶) لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ یعنی اینکه خرد خرد نعمت را تمام بکند – که اینها را بحث خواهیم کرد – در آیه بعد می گوید وَ اذْکُرُواْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ مِیثَاقَهُ الَّذِى وَاثَقَکُم بِهِ این میثاقی که خدا از شما پیمان گرفته است چیست؟ بعد از طرح بحث فقهی و بعد عنوان عهد ولایت، می گوید این میثاق الهی است که به شما سپردیم و إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا. بحث میثاق و نعمت در این سوره و یادآوری نعمت ها فراوان است. وقتی با دقت می خوانید و ارتباطات آیات را با هم بررسی می کنید، می فهمید که اشاره ای به بحث ولایت دارد. پس نظر این شد که جایگاه آیه ی اکمال دین معنی دار است و به قصد اینجا گذاشته شده است، صیانت یکی از آثار آن است. بر این اساس است که می توان آیات را با هم جمع کرد و اگر غیر از این باشد که نمی توان آیات را با هم فهمید و ما می خواهیم همه ی این آیات را با هم بفهمیم. به نظر می رسد که آیات باید با این محور ولایت جمع شوند و شواهد جمع در آیات و روایات بسیار است.
زمینه سازی ذهنی برای جایگاه این آیات
حتی گمان من بر این است – البته دلیلی بر آن نیست – که دلیل تکرار این حکم فقهی حرمت گوشت خوک و خون و … هم به این مسئله مربوط است، هیچ حکمی به این اندازه تکرار نشده است نه حکم نماز و نه حکم زکات و … من احساسم این است که اینها یک نوع زمینه سازی ذهنی است. کسی که در زمان نزول است، در مکه می شنود بعد دوباره در مدینه و … از این زمینه سازی ها قرآن دارد، یک بار عرض شده و دیگر نمی خواهم واردش شوم. در سوره ی نور دارد که وَ لَوْ لَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکمُ‏ْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَکِیمٌ(۱۰) می گوید که اگر فضل و رحمت خدا نبود، یک چیزی! یعنی بحث را قطع می کند و چیز دیگری می گوید. اصلا جزای وَ لَوْ لَا را نمی گوید. در آیه ی دیگر دوباره می گوید که وَ لَوْ لَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ(۲۰) باز دوباره می گوید اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود…. و نتیجه اش را نمی گوید و رها می کند و چیز دیگری می گوید. تا آنجا که شما انگار سوال برایتان پیش می آید که پس اگر فضل خدا نبود، چی می شد؟ آخرش چی؟ در آیه ی پایینش می گوید: وَ لَوْ لَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکمُ‏ْ وَ رَحْمَتُهُ مَا زَکىَ‏ مِنکمُ مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَ لَاکِنَّ اللَّهَ یُزَکىّ‏ِ مَن یَشَاءُ وَ اللَّهُ سمَیعٌ عَلِیمٌ(۲۱) یعنی اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، مَا زَکىَ‏ مِنکمُ مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا هیچ یک از شما تزکیه نمی شدید. انگار می خواهد یک زمینه ی ذهنی ایجاد کند و عطشی ایجاد کند تا جمله را کامل کند. یکی از دلایل خدا در آوردن بحث حرمت گوشت خوک به عنوان پرتکرارترین حکم فقهی می تواند این بوده باشد که می خواسته یک انس ذهنی ایجاد کند تا در سوره ی مائده، این آیه بیشتر به چشم آید. بنابراین برای کسی که در زمان نزول قرآن زندگی می کند، این آیه برایش یک جایگاه رفیعی پیدا می کند.
یأس در برابر چه طمعی است؟
برای نزدیک شدن به فضای این بخش میانی، آیه ای از سوره ی طور را ببینید که سوره ای مکی هم هست و در ارتباط با یأس کفار است ( احتمالا آنها از این جوابی که پیغمبر بهشان داده است، متعجب شده اند و نفهمیده اند قضیه چیست!) : فَذَکِّرْ فَمَا أَنتَ بِنِعْمَتِ رَبِّکَ بِکاَهِنٍ وَ لَا مجَنُونٍ(۲۹) تذکر بده، به نعمت پروردگارت تو نه کاهن و جادوگری و نه مجنونی. أَمْ یَقُولُونَ شَاعِرٌ نَّترَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ(۳۰) یا اینها می گویند که تو شاعری و ما انتظار مرگش را می کشیم. بالاخره می میرد دیگر؟! اینش که معلوم است. حالا یک جوابی می دهد که این جواب خیلی عجیبه، قُلْ تَرَبَّصُواْ فَإِنىّ‏ِ مَعَکُم مِّنَ الْمُترَبِّصِینَ(۳۱) شما منتظر باشید ما هم منتظریم. یعنی دارم براتون! این یعنی چه؟ وقتی آنها می گویند که به هر حال از میان می روی و می میری، این چه حرفی است که خدا در مکه به آنها می گوید که شما منتظر باش و ما هم منتظریم که ببینیم این می میرد یا نه. انگار که دارد وعده ی چیزی را می دهد در جوابشان. این فراز اول بخش میانی این است که الْیَوْمَ یَئسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ . این یأس در مقابل یک طمعی است، بدون اینکه کسی بخواهد به روایات تفسیری مراجعه کند – چون می دانید وقتی بحث وارد روایات تفسیری می شود مگر یک اجماعی صورت گرفته باشد ولی اگر دارای احتمالات متفاوتی باشد که خود قرآن هم گاهی دامن می زند به این احتمالات، نمی توان قطعی چیزی گفت – باید خود این عبارت را بررسی کرد. الیوم را که من اعتقاد ندارم که به معنی غدیر است یعنی امروز که روز غدیر است، این اتفاق افتاد ولی اشاره به غدیر و ولایت است که دو بحث است. اگر شما بگویید این معنی اش یعنی غدیر، باید الیوم آیه ی ۵ را حل کنید که هیچ کس نمی گوید غدیر. در روایات ما هم نگفته اند که این الیوم یعنی غدیر بلکه گفته اند این بخش میانی آیه در جریان حجه الوداع و روز غدیر نازل شده است. باید بدانیم که کفار به چه چیزی طمع کرده بودند که امروز ناامید شده اند، باید حدّ طمع آنها را یافت.
چهار گروه مخالف دعوت اسلام
الْیَوْمَ یَئسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ کفار هستند که ناامید شده اند. چهار گروه در مقابل پیامبر و جریان اسلام ایستاده بودند، و آنهایی که می گویند الیوم یعنی بعثت و هجرت و اینها – بالاخره عقل یک چیز خوبی است – خوب در بعثت که تازه کار کفّار شروع شده بود چگونه آنها مأیوس شده اند؟ در هجرت هم تازه بعدش جنگ های مختلف و کارشکنی های گوناگون وجود داشته است و یأسی نبوده است و بنابراین این احتمالات هجرت و بعثت خیلی پرت است از معنای آیه، حالا اینکه بگویند فتح مکه باز یک راهی به ده می برد. بعضی حتی زده اند به سوره ی توبه و اینکه پای مشرکین از مسجدالحرام بریده شد. یک نکته اینکه این بیان احتمالات و جریان بحث را جایی بدون مقدمه عنوان نکنید، اینجا کلاس درس و بحث است و می توان چکیده و نتایج بحث را عنوان کرد ولی بیان بخش هایی از مبحث به تنهایی می تواند در اعتقادات دیگران اثر مخرّب داشته باشد. بنابراین سعی کنید جریان بحث را کامل دنبال کنید. این چهار گروه، یکی مشرکین اند یکی یهود اند و یکی نصارا و دیگری هم منافقین اند. یهود و نصارا را قرآن مجموعا بهشان اهل کتاب می گوید، این هم که مشرکین و آن هم که منافقین. به این سه گروه مشرکین و یهود و نصارا هم قرآن رویهم می گوید کفار. اینها ادبیات سیاسی قرآن است. آیه ی نشاندهده ی آن هم آیه ۱ سوره ی مبارکه ی بیّنه صفحه ی ۵۹۸ است: لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَ الْمُشْرِکِینَ مُنفَکِّینَ حَتىَ‏ تَأْتِیهَمُ الْبَیِّنَةُ(۱) نگفته است لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَ الْمُشْرِکِون زیرا می دانید که اسم کان رفع داده می شود و خبرشان نصب داده می شود، خبرش که منفکّین است و نصبش است، پس الَّذِینَ کَفَرُواْ می شود اسم کان، حالا در این اسم کان می خواهد بیان کند که اینها چه کسانی هستند: ۱- مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ و ۲- وَ الْمُشْرِکِینَ . اگر میگفت مشرکون، مشرکون هم می شد اسم کان و آن وقت مشرکون دسته ی مجزایی می شد و دسته ی دیگر هم کافران از اهل کتاب می شدند. حال آنکه در ادبیات سیاسی، مشرکین و اهل کتاب رویهم می شوند کفار ولی در بحث اعتقادی به گونه ی دیگری است. در آیه ی مائده دارد که الْیَوْمَ یَئسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ این سه گروه ناامید شده اند، پس از آنها نترس ولی از من بترس فَلَا تخَشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ .
ترس از خدا در بستر سیاسی و اجتماعی آیه
یکی از گیرهای بحث همین وَ اخْشَوْنِ است، در یک بحث اجتماعی و سیاسی، این ترس چه معنایی دارد؟ وَ اخْشَوْنِ را زدند به منافقین، یعنی از منافقین بترس. مرز طمع کفار دیگر قطع است و لازم نیست از آنها بترسی ولی وَ اخْشَوْنِ . شما باید این را در ادبیات سیاسی و اجتماعی حل کنید نه اینکه بیایید در این آیه که إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ ( فاطر۲۸) که فقط علماء از خدا می ترسند. پس نباید این خشیت را در فضای ترس علماء حل کرد زیرا در بحث یئس کفار دارد مطرح می شود و باید به آن بپردازیم به امید خدا. شما باید تکلیف این گروه دشمنان داخلی را که هنوز مأیوس نشده اند را در این آیه مشخص کنید. اگر این آیه مربوط به ولایت است باید مشخص شود که دشمن در بدنه ی قرآن کجا رفت؟ به هر حال این آیه را داریم در یک فشای سیاسی اجتماعی بررسی می کنیم. من مرز طمع کفار را در آیات به شما نشان می دهم. مرز طمع آنها تا نفت و گاز شما نرفته است، باید همان تصویرسازی را داشته باشیم که قرآن ارائه داده است و چیزی از خودمان اضافه نکنیم. همان تصویرسازی که قرآن از یهود و نصارا و اهل کتاب و کفار و مشرکین با همان فواصلی که خدا در قرآن برای اینها قائل شده است را باید در نظر گرفت و دید تکلیف ما این وسط چطور است. بنابراین باید وَ اخْشَوْنِ را در همین بستر سیاسی و اجتماعی آیه تفسیر کرد و آن را از بسترش جدا نکرد. یک بار هست که شما آیه را از بستر خودش جدا می کنید و می خواهید آن را جدا نگاه کنید اینجا است که آیه ای مانند یا لَیْتَنی‏ کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظیماً (۷۳) که در سوره ی نساء در بستر منفی آمده است و از زبان آدم هایی است که کمک به ولی نمی کنند و یا لَیْتَنی‏ کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظیماً می گویند و ائمه از این استفاده می کنند و در زیارت عاشورا می گوییم که یا لَیْتَنی‏ کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظیماً . یک بار شما از بستر خودش خارج می کنید و می گویید اشکالی ندارد آن وقت با سیاق بندی هایی که در قرآن وجود دارد می توان از آن استفاده کرد. ولی در درجه ی اول باید آیه در بستر خودش معنی شود. فَلَا تخَشَوْهُمْ در کنار یَئسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ معنی اش مشخص می شود ولی وَ اخْشَوْنِ چه معنی می دهد؟ باید چیزی معنا شود که در این بستر معنا دهد. من الان دارم این مسأله را طرح می کنم و بعد در قرآن نشان می دهم وَ اخْشَوْنِ از من بترس – نه اینکه من منافقم و از من بترسید! – این در ارتباط با بحث منافقین است کما اینکه گفتیم الیوم هم در ارتباط با ولایت است.
ولایت محور اثربخشی احکام الهی
زیرا یوم چندین معنا دارد، گاهی به معنای مرحله است در آنجا که می گوید فی سِتَّهِ أیّام یوم به معنای مرحله است نه ۲۴ ساعت زمان، گاهی به معنای ۲۴ است مثل اینکه می گویید صلوه یومیه یعنی نمازی که در ۲۴ ساعت شبانه روز می خوانید، گاهی یوم معنای مرحله ی زمانی می دهد نه به معنای کل مرحله مثل اینکه می گویند الدهر یومان یوم لک و یوم علیک دهر دو روز دارد یعنی ۲ مرحله ی زمانی دارد، پس یوم در قرآن هم معانی گوناگون دارد و در این آیه هم به معنای روزگار و مرحله ای است که در آن دارد مسئله ی ولایت تبیین می شود. در این مرحله است که الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ و وَ المْحْصَنَاتُ مِنَ المْؤْمِنَاتِ . اگر معلوم شود که این ولایت چیست و این حلّیت ها و حرمت ها مشخص شود چیستند، خیلی چیزها معلوم می شود. معلوم می شود کسی اگر در همین زمان ولایت نداشته باشد، حلال ها بر او حرام است و حلال ها و طیّبات او را رشدی نمی دهند زیرا او نخ تسبیح را کشیده و دانه ها را پاشیده است. حج چنین کسی هم او را رشد نمی دهد و به درد نمی خورد. مگر اینهایی که بر امام و ولی وقت خروج کردند، نماز نمی خوانند و روزه نمی گیرند؟ قرآن راجع به همین دسته های نمازخوان و روزه بگیر حرف دارد. برخی فکر می کنند کسانی که در همین فتنه ی اخیر بیانیه دادند و فکر می کردند الله اکبرهایشان همان الله اکبرهای انقلاب است دروغ می گویند، نه دروغ نمی گویند بلکه آنها صحنه را همین گونه می بیند. این همان است که قرآن می گوید که وَ اللَّهُ أَرْکَسَهُمْ بِما کَسَبُوا (۸۸ نساء) خداوند آنها را وارونه می کند به دلیل کارهایی که می کند. وقتی از پا آویزانشان می کند همه ی صحنه ها را وارونه می بیند. روزه ها و نمازهایش او را رشد نمی دهد و زیارت و گریه ی امام حسین هم به دردش نمی خورد. شما باید تکلیف این بخش میانی آیه را مشخص کنید که این ولایت یعنی عصمت یا ولایت سیاسی؟ اینها چیزهایی است که باید قرآن را دقیق خواند.
منافقین مأیوس نشدند
در اینجا یک گروه از دشمنان تکلیفشان مشخص نشد و به قرینه ی مقابله آنها مأیوس نیستند. یعنی اگر بخواهد از نقطه ای فرو بریزد از نقطه ی منافقین خواهد بود. در بحث تحریف هم، دیگر این پیغمبر خاتم کسی نیست که کشته شود و تحریف شود و… دیگر دلایل عقلی که پایه های بحث های اعتقادی ماست درباره ی وجوب وحی را که دیگر قرآن با آن شوخی نمی کند که آن را هم دستخوش تغییرات قرار دهد. در تورات و انجیل و دیگر کتب آسمانی تحریف می شود ولی در قرآن تحریف نمی شود ولی هنوز یک راه باقی است و آن است که یُحَرّفون الکَلِمَ عَن مَواضِعِه موضع کلام را عوض کنید شما، یعنی استناد بکنی به آیه برای کارت ولی خارج از موضوع آیه. یزید در مقابل زینب کبری و امام سجاد(ع) آیه ای را خواندند و امام فرمودند که این آیه جایش اینجا نیست بلکه آیه ی ما چیز دیگری است. اینجا است که آیه را از موضع اصلیش خارج می شود. بنابراین منافقین به قرینه ی مقابله مأیوس نشدند و راه منافقین را در قضیه ی دین نمی توان بست اساسا. زیرا مثل تحریف از موضع است که نمی توان راه آن را بست. پس تکلیف وَ اخْشَوْنِ را هم باید مشخص کرد. پس اجمال بحث این شد که ۴ گروه دشمن بودند که ۳ گروه مأیوس شدند. باید دید که مرز طمع تا کجاست تا یک دشمن شناسی در قرآن داشته باشیم تا بتوانیم سوره ی مائده را بفهمیم چون سوره ی مائده پر است از اینکه با چه کسانی رابطه داشته باشید و با چه کسانی نداشته باشید. با چه کسانی رفاقت کنید و با چه کسانی نه، تحت ولایت چه کسی بروید و چه کسانی نه.
مرز طمع اهل کتاب
من در چند آیه ای که آماده کرده ام برایتان بخوانم، این را می بینید. سوره ی مبارکه ی بقره آیه ی ۱۱۱ را ببینید: در مکه که مسلمانان با مشرکین درگیر بودند و در مدینه هم یهود بود، نصارا با اینکه تعداد زیادی در مدینه ندارند و خیلی در توطئه ها شرکت نمی کنند ولی قرآن گیر به آنها را هم رها نمی کند! چرا؟ زیرا که قرآن کتاب جهانی است. الان کشورهای اروپایی و آمریکایی که می خواهند دنیا را قورت بدهند کی هستند، خب همین نصارا هستند. بین نصارا و الذین قالوا أنّا نصارا هم یک تفاوتی وجود دارد که باید آن را دید. وقتی سخن از یهود و نصارا دارید می کنید، سخن از امت ها دارید می کنید با همان ماهیت امتی که عرض شد. ممکن است یک الذین قالوا أنّا نصارا خوبی هم پیدا شود که هیچ کار و مشکلی هم با شما نداشته باشد، فریب این را نخورید زیرا اینها بحث روابط سیاسی و اجتماعی است نه روابط فردی. بحث های فردی ولایت را نمی خواهد. اینجا است که امت اسلام تشکیل شده است و رابطه ی امت هاست. اولا قرآن نشان می دهد که خود یهود و نصارا با هم درگیرند ولی یک اجماع مرکبی دارند در نفی اسلام. یعنی اینگونه نیست که خودشان با هم خوب باشند زیرا مایه ی شرک و کفر مایه ی عداوت و بغضاء است که در سوره ی مائده به آن هم خواهیم رسید که شرک و کفر محور واگرایی است. توحید هم محوریت همگرایی است. ولی در یک اجماع مرکب سیاسی اجتماعی این یهود و نصارا در برابر اسلام می ایستند. آیه ی ۱۱۱ بقره صفحه ی ۱۷: وَ قَالُواْ لَن یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَن کاَنَ هُودًا أَوْ نَصَارَى می گویند کسی وارد بهشت نمی شود مگر اینکه یهودی یا نصارا باشد، حرفشان به جهت اعتقادی این است. البته در تفسیرش مشخص می شود که یهودی می گوید باید یهودی باشد و نصارا هم می گوید باید نصارا باشد. اینها امنیّه و آرزوی آنهاست تِلْکَ أَمَانِیُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ(۱۱۱). در آیه ی ۱۱۳ مشخص می شود که خودشان با هم اختلاف دارند یهود می گوید مسیحیت هیچ چیزی نیست و مسیحیت هم می گوید یهود هیچ چیزی نیست وَ قَالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصَارَى‏ عَلىَ‏ شىَ‏ْءٍ وَ قَالَتِ النَّصَارَى‏ لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلىَ‏ شىَ‏ْءٍ وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتَابَ . این دو تا با هم سازگاری ندارند. در سوره ی بقره آیه ی ۱۲۰ می گوید تا اینجا از شما راضی نمی شوند، به این بسنده نمی کنند که فقط از شما نفت و گازتان را بگیرند وَ لَن تَرْضىَ‏ عَنکَ الْیهَودُ وَ لَا النَّصَارَى‏ حَتىَ‏ تَتَّبِعَ مِلَّتهَمْ این مطالب است که پایه ی این می شود که با اینها دوستی و ولایت نکنید. زیرا تا شما را از دین و روشتان منحرف نکنند دست بر نمی دارند و از شما راضی نمی شوند وَ لَن تَرْضىَ‏ عَنکَ اینها آیات سیاسی اجتماعی قرآن است. فکر نکنید آمریکا به این راضی می شود که نفت ما را ببرد، نخیر تا تمام ریشه های دین شما را از شما نگیرد شما را رها نخواهد کرد. این هم حرف یهود و نصارا است. قرآن نصارا را اینقدر شسته و رفته معرفی نمی کند الّا در یکی از آیات سوره ی مائده که عرض می کنم. اینکه بگوییم نصارا خیلی چیز خوبی اند، در قرآن اصلا اینگونه است. در امت ها اینگونه نیست و آنها تا ریشه ی دینتان را در نیاورند راضی نمی شوند.
مرز طمع مشرکین
آیه ی ۲۱۷ بقره: یَسْلُونَکَ عَنِ الشهَّرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ قُلْ قِتَالٌ فِیهِ کَبِیرٌ وَ صَدٌّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَ کُفْرُ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ إِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبرَُ عِندَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَةُ أَکْبرَ مِنَ الْقَتْلِ این حکایت مشرکین است وَ لَا یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتىَ‏ یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ اینها همواره با شما پیکار می کنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان منصرف کنند. باید ببینید که دینتان را از شما بگیرند چگونه است؟ در سیاست دشمن برای اینکه این تسبیح را پاره کنند لزومی ندارد که این مهره ها را یکی یکی خرد کنند، هیچ وقت این کار را نمی کند بلکه شما را به ردّه می آورد یعنی به ارتداد، نخ را پاره می کند و این دین دیگر دین بشو نیست! این بحث های ارتدادی که در سوره ی مائده داریم که اینها را باید گره زد که به این بحث که إرتدّ النّاس بعد رسول الله ألّا ثلاث أو أربع همه مرتد شدند در حالی که همه نماز می خواندند و روزه می گرفتند و حج می رفتند. مایه ی اصلی ارتداد چیست که اگر آن را بیرون بکشند طرف مرتد می شود. اینها بحث های فقهی صرف نیست، بحث های اعتقادی در بسترهای سیاسی اجتماعی است. الان مشکلی که ما در تفاسیر داریم این است که بسترها رها شده است. حبط عمل در این فضا یعنی چه؟ ببینید در کتب کلامی ما کجا رفته و در قرآن کجا رفته است. وَ لَا یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتىَ‏ یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ وَ مَن یَرْتَدِدْ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کَافِرٌ فَأُوْلَئکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فىِ الدُّنْیَا وَ الاَخِرَةِ در حرف های سیاسی اجتماعی قرآن یک مقدار ذهنیت های سیاسی اجتماعی به خرج دهید تا ببینید دشمنی که می خواهد پیگیر مبارزه و مقاتله بکند چگونه برخورد می کند؟ این بحث ها را به هم وصل کنید.
دستورات تاکتیکی قرآن
آیه ی۱۰۹ بقره را هم ببینید، بقره را اگر کسی بخواند این فهرست تفصیلی قرآن است. هر چه بخواهید پیدا کنید در بقره هست و سوره ی حمد هم فهرست اجمالی قرآن است. این آیه هم در مورد اهل کتاب است وَدَّ کَثِیرٌ مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُم مِّن بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّارًا کثیری از اهل کتاب می خواهند که شما را بعد از ایمانتان کفار کنند، این را بدان! اگر آدم بداند جایی که وارد می شود کثیری دشمن او هستند آن وقت احتیاط می کند. در جانی که کثیریشان اهل کتاب اند و کثیرشان با شما دشمن اند، آدم به کارتون و غذا و دارویشان هم شک می کند. بسیاری از شک ها هم مشخص می شود که ما به ازای خارجی دارد! حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم ریشه ی کارشان هم حسادت است که فکر می کردند پیامبر خاتم از خودشان است و اینگونه نشد مِّن بَعْدِ مَا تَبَینَ‏َ لَهُمُ الْحَقُّ بعد از اینکه فهمیدند حق چیست این کارها را کردند. بعد دوباره کارها و دستورات سیاسی قرآن که عجیب است؛ فَاعْفُواْ وَ اصْفَحُواْ دستور به عفو و صفح. سوره ی بقره مربوط به ابتدای مدینه است که یهود هنوز قدرتمند است. ببینید این دستور عفو و صفح تاکتیکی است نه اینکه بگوید حالا بگذر از ایشان! قبلش می گوید اینها دشمن شما هستند و می خواهند شما را کفار کنند و بعد بگوید حالا ببخش مهم نیست! اینگونه که نیست. قرآن دارد تاکتیک زمان خودش را ارائه می دهد، اول شما بدان که اینها قرار است یک همچین کاری بکنند ولی دستور به عفو و صفح می کند یعنی ولشان کن و خیلی با آنها وارد چالش نشوید در این ابتدا. در سالهای بعد مدینه می گوید که با اینها برخورد محکم کنید و سپس در سوره ی مبارکه ی مائده دوباره این دستور عفو و صفح را می آورد. چرا؟ به دلیل گره خوردگی که یهود و منافقین با هم پیدا کرده اند. در آنجایی هم که دستور نسبت به منافقین اعراض است، نسبت به اینها هم اعراض است. شما بگردید و دستورات تاکتیکی قرآن را پیدا کنید. ابتدای مدینه دستور عفو و صفح است، در میانه و احزاب برخورد شدید است و در انتها دوباره عفو و صفح است. اینکه دارد از منافقین اعراض کن و حرف بلیغ با آنها بزن، خیلی دستورات عجیبی است. به پیغمبر می گوید اعراض کن و شاخص معرفی کن فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ فی‏ أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَلیغاً (۶۳ نساء) نکند با اینها روی هم بریزی و تابعشان شوی، بلکه اعراض کن و شاخص معرفی کن. این کار را باید رهبر انجام دهد و انجام داد. رهبری که خُلقش قرآن است. من واقعا تعجب می کردم از کارهای ایشان، که کارهایشان همه طبق قرآن بود؛ جایی که لا تُطِعِ الکافرین و المنافقین دارد می بینید که زیر بار فشارهایشان نمی رود، اعراض می کند و شاخص می دهد. اینگونه که امیرالمونین می گوید قرآن بخوانید، یک سری سوال مطرح کنید یک سری درد مطرح کنید و نزد قرآن ببرید و ببینید حرف قرآن در این بحث چیست. باید ببینید دشمن برای ارتداد شما چه می کند؟ در جلسات محرم گفتیم که یَغیظَ بِهم الکفار اصلا یک شاخص است، چیزی که دشمن را عصبانی بکند را بیابید و آن طرفی بروید. در سوره ی توبه می گوید گام زدن در قدمگاه هایی که دشمنان را عصبانی می کند شاخص عمل صالح است.
در آیه ی ۱۳ سوره ی مائده می گوید: فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ باز اینجا راجع به همین یهودی ها گفته می شود وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‏ خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلاَّ قَلیلاً مِنْهُمْ – این آیات را در بستر خودشان باید حل سیاسی اجتماعی قابل فهم کرد- تو همواره مطلع می شوی از خیانتی از جانب ایشان و دوباره دارد که فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ اینجا چه معنی دارد؟ چه دستور سیاسی است اینجا؟ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (۱۳) شما باید اینها را خودتان فکر کنید و بعد بیایید در آیه ببینید حلش چیست که در آخر مدینه و با وجود خیانتشان دوباره دستور عفو و صفح می دهد؟
مودّت گروهی از نصارا
این آیه را به عنوان آیه ی پایانی بخوانیم، آیه ی ۸۲ سوره ی مبارکه ی مائده. اینکه یهود و نصارا و مشرکین مدام با شما مبارزه می کنند و هرگز از شما راضی نمی شوند و با شما شوخی ندارند، اینها را که می گوید در این آیه می گوید که در میان این سه دسته از دشمنان و کفار که طمع داشتند و جریانی آنها را مأیوس کرد، لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ الْیَهُودَ در درجه ی اول یهود را می گوید و بعد وَ الَّذِینَ أَشرْکُواْ در درجه ی بعدی قرار دارند وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَّوَدَّةً لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّا نَصَارَى و می یابی آنهایی را که از میان دشمنان نزدیک ترند در محبت، یعنی آنها دشمنی شان ۱۰۰ درصد است و اینها ۹۰ درصد. اولا نگفته است نصارا بلکه گفته الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّا نَصَارَى یعنی تک تک این مسیحی ها نه امت مسیحی ها چون آنها هرگز از شما راضی نمی شدند مگر آنکه ملتشان را پیروی می کردید. پس این مربوط به تک تک آنها است، آن هم به سه دلیل که معمولا نیست! ذَالِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ زیرا اینها یک سری دانشمند دارند که اینها اهل حق اند وَ رُهْبَانًا یک سری آدم فارق از دنیا دارند وَ أَنَّهُمْ لَا یَسْتَکْبرِونَ و اهل استکبار نیستند. این آیه را نگه دارید و سوره ی توبه آیه ی ۳۴ را بیاورید گاهی هست که اسم رهبان دارد ولی یک کار دیگر می کند یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِنَّ کَثِیرًا مِّنَ الْأَحْبَارِ وَ الرُّهْبَانِ لَیَأْکلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَطِلِ همانی که قرار بود دنیاگرا نباشد شده است مال مردم خور! الَّذِینَ یَکْنزِونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لَا یُنفِقُونهَا فىِ سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ بیشتر احبار و راهبان آنها اینگونه اند. این مسیحیتی که الان هست، مسیحیت آمریکایی است. مشکل مسیحیت این است که یک امام ندارد تا بیاید و یک مسیحیت ناب عیسوی معرفی کند همانگونه که امام خمینی یک اسلام ناب محمدی (ص) معرفی کرد. این می شود همان مفتی الازهر که دارد از شاه وقت حمایت می کند، خطبه ی نماز جمعه را برایش می نویسند و او باید بخواند! یک روحانیت وامدار به پادشاهان است نه به ولایت. او در واتیکان ننشسته تا رأی منصفانه ی خودش را بدهد بلکه تحت فشار دیگران است که چه بگوید و چه بکند. قسّیسی که قلمش به نفع استکبار است و از آنجا خط می گیرد که چه بنویسم و تئوریزه کنم. رهبانش هم که اموال مردم را به باطل می خورد، در استکبار هم که اینها خدای استکبار هستند. خوب است اینها هستند که آدم مصداق های این استکبار را ببیند. اینها اگر سه عنصر درشان باشد، مودت دارند. اگر تک به تک مسیحیان را در نظر بگیری ممکن است که باشند این افراد، زیرا در آنها کسانی هست که اهل استکبار نیستند. ولی اگر این آیه را می خواهید شاخصی برای برقراری ارتباط با نصارا بکنید اشتباه است. اگر امت ها را بررسی می کنید، آیه این نیست بلکه آیه ی وَ لَن تَرْضىَ‏ عَنکَ الْیهَودُ وَ لَا النَّصَارَى‏ حَتىَ‏ تَتَّبِعَ مِلَّتهَمْ (۱۲۰ بقره) است. یهود و نصارا را در قرآن ببینید، یکسره اینها دشمن اند به جز در این آیه که مقدار مودّتی نسبت به دو دشمن پیشین برایشان قائل شده است. یا باید گفت که اینها دشمنی شان ۹۰ درصد است به دلیل این سه ویژگی که خیلی وقت ها هم در امت ها و ملت هایشان نیست.
کارنامه ی عمل امت ها
ببینید خیلی ها این سوال را می کنند که مگر ۲۲ بهمن و ۹ دی چند نفر آدم آمد؟ راست هم می گویند در تهران ۱۵ درصد بیایند همین قدر می شود با توجه به جمعیت زیاد تهران. این تعداد مهم نیست، قرآن می گوید که ملت ها و امت ها هر کدام دارای یک کارنامه ی عمل هستند، یعنی ایران درست عمل کرد یا ملت درست عمل کرد. ببینید شما در یک فلش یک خط صاف دارید که این جهت فلش را مشخص نمی کند. این همان است که امیرالمونین می گوید النّاس مع الملوک و الدّنیا. همیشه همین گونه است و اگر حکومت هم عوض شود اینها دق نمی کنند. یک عده ای می روند و سر فلش را تعیین می کنند. آنوقت این جهت نشاندهنده ی کارنامه ی ملت است. شما ممکن است در این فلش یهود و نصارایی داشته باشید که آدم های خوبی باشند و قرآن به منصف هایشان هم اشاره ی خوب کرده است ولی در این بحث ما با تک آدم کار نداریم. وقتی می گوییم در فتنه ی ۸۸ ملت ایران خوب عمل کرد، بدین معنی نیست که تک تک افراد خوب عمل کردند. بنابراین کل این فلش امت نصارا و یهود دشمن اند و این همه آیه درباره شان گفته است. لازم است سطح نگاه را بالاتر از فرد ببریم.