تفسیر سوره مائده - جلسه ۳

مجموعه تفسیر سوره مائده از حاج آقا قاسمیان

جمعه، 17 دی 1389

92 دقیقه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ‏
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُم بَهِیمَةُ الأَنْعَامِ إِلاَّ مَا یُتْلَى عَلَیْکُمْ غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَأَنتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللّهَ یَحْکُمُ مَا یُرِیدُ (۱)
یَا أَیَها الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تُحِلُّواْ شَعَآئِرَ اللّهِ وَلاَ الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلاَ الْهَدْیَ وَلاَ الْقَلآئِدَ وَلا آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّن رَّبِّهِمْ وَرِضْوَاناً وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَن صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَن تَعْتَدُواْ وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ (۲)
حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلاَمِ ذَلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِیناً فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (۳)

ممکن است تمامی یک سنت الهی را نبینیم
انتهای آیه ی ۱ که إِنَّ اللّهَ یَحْکُمُ مَا یُرِیدُ عرض کردیم که این بیان، تقریبا در قرآن بیان تندی است.که خدا خودش حکم می کند و خودش می داند که به چه باید حکم بکند. در نظر دادن به اینکه خدا باید به چه چیزهایی حکم کند و اظهار فضل کردن در مقابل خدا، این را از همان ابتدا خدا دارد در این آیات نفی می کند. سوره ی مبارکه ی رعد، آیه ی ۴۰و ۴۱ را بیاورید: وَ إِن مَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ اگر ارائه بدهیم به تو، اگر نشان بدهیم به تو از آن چیزهایی که وعده دادیم به آنها یا نشان تو ندهیم. ببینید این همان سنت الهی است که بعضی ها این بحث را می کنند که اگر این سنت الهیه چرا ما همه اش را نمی بینیم؟ این را آدم باید حواسش باشد که ما در این عالم محور نیستیم که باید از بَدو تا ختم یک سنت الهی را ما باید ببینیم. یک مقداری کسی اگر بیاید عقب تر و تاریخ را بررسی بکند، بعضی از این سنن را خودش می بیند و بعضی از این سنن در متنش است، بعدی ها می بینند. محور ما نیستیم که یک سنت را ما باید از اول تا آخرش را ببینیم. خوب یک سری از این چیزها که من باب وَ العاقبهُ لِلمُتقّین و انتهای پاراگراف های تاریخی است بعض هایش را ما می بینیم، بعضی هایش را هم ما نمی بینیم. یعنی ما که محور نیستیم که باید ببینیم حتمأ. یک سریش را ما می بینیم یک سریش این محور شروع می شه در زمان ما هم قد نمی ده وبعدش هم می ره تا این پاراگراف و طول پاراگراف چقدر باشد؟! ممکنه طول این پاراگراف خیلی هم زیاد باشد گاهی، مثلا بخشی از این سنت وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثین را ما می بینیم من باب اینکه ما داریم اراده می کنیم که مستضعفین را در عالم حاکم بکنیم. ما این اراده را می کنیم که بر عالم حاکم بکنیم و چون که و نرید مضارع است، ما یک اراده ی مدام داریم. ما بخشی از این سنت را می بینیم ولی وقتی تطبیق می شود بر حضرت مهدی (عج) می بینید که خوب این سنت را ما نمی بینیم. این مهم نیست، مهم نیست یک سنتی را از اول تا آخرش را من ببینم. بعضی از سنت ها هست که اصلأ روی فرد پیاده می شه. شما اگر این جوری عمل بکنی این جوری می شه، تو زندگی اگر این جوری عمل بکنی به اضطراب می رسی و … سنن اجتماعی این گونه است که اگر به تو ارائه دهیم یا بمیری، سنت سر جای خودش هست.
حکم خدا مورد پیگرد نیست
تو باید برسونی محاسبش هم با ماست وَ إِنْ ما نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَ عَلَیْنَا الْحِسابُ (۴۰) این چیزی که به عهده ی توست بلاغ است و آن چیزی که به عهده ی ماست حساب. أَوَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها نمی بینند که ما زمین را داریم از اطرافش می کاهیم که این را در روایات اسرار دارند که به رفتن علماء تعبیر کرده اند البته در علوم تجربی هم پیرامون این آیه بحث های علمی کرده اند. هویت زمین به عالِم است، ستون زمین عالِم است و وقتی عالِم می رود نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها، از اطراف زمین داریم می کاهیم وَ اللَّهُ یحَکُمُ لَا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ وَ هُوَ سَرِیعُ الحْسَابِ(۴۱). خدا حکم می کند و در حکمش معقب و تعقیب کننده ای ندارد. کسی حکم خدا رادیگر تعقیب نمی کند،حکم خدا مورد پیگرد قانونی نیست که خدا چرا این حکم را داد چرا این جوری شد؟ این جوری نیست خدا حکم می کند، او حاکم بر عالم است و همه ی اینها دارای مصالح و مفاسد است ولی اینکه کسی بخواهد خدا را زیر سؤال ببرد خدا زیر سؤال نمی ره! لا یُسئَلُ عَمّا یَفعَل و هم یُسئَلون خدا زیر سؤال برو نیست او سؤال می کند از بقیه و بقیه را زیر سؤال می برد ولی کسی خدا را زیر سؤال نمی برد. آنقدر مشخص است که یک چیزی چنبره زده بر تمام رفتار خدا و اون حکمته. آن لطیفه ایی که در دعای امام سجاد است و من بارها اشاره کرده ام و در حقیقت از غُرر روایات امام سجاد در صحیفه است که یا من لا تُبدّل حِکمتُهُ الوسائلَه ای کسی که هیچ توسلی حکمتت را عوض نمی کند، هیچ شفاعتی حکمتت را عوض نمی کند. یعنی همیشه تو در راستای حکمت عمل می کنی آخرش و ما هر چی دعا می کنیم و توسل می کنیم و اینها بالاخره از حکمت خدا نمی خواهیم دَر برویم! این زیر چتر حکمت قرار می گیرد. خدا کار غیر حکیمانه نمی کنه، دعای غیر حکیمانه استجابت نمی کنه، کسی اگه این دعاهایی که خلاف سنن الهی است بکنه؛ خدایا یک کاری کن من نمیرم، بابام نمیره، نمی شه! خدایا منو امتحان نکن، نمی شه! اینها حکمت هایی است که چنبره زده بر کل عالم لذا خلاف این عمل نمی شه این است که إِنَّ اللّهَ یَحْکُمُ مَا یُرِیدُ خودش اراده می کند و خودش هم حکم می کند، تو این کار از کسی هم اجازه دریافت نمی کنه و مورد پیگرد هم نیست. این زمینه ای است برای اینکه وارد بحث شریعت شود. شما تو این زمینه باید وارد بحث شریعت بشوید تا آدم تو بحث شریعت وحرکت تو بحث شریعت رام و سفت حرکت کند.
شریعت، گارد ریل های جاده ی دین
اصلأ شما اساسأ شریعت را این جوری ببین که یک اتوبانی درست کردند که شما رو به اون منزل مقصود خودت برسونه. اینها زیاد از آدم سؤال می شه، بعضی ها بحثشون همه اش این است که چرا دین اینقدر بکن نکن داره؟ چرا ایقدر می گویند این کار را بکن اون کار رو نکن، این جوری باش اون جوری نباش؟ چرا اینقدر این جوریه؟ می دونید چرا بعضی ها این سؤال را می کنند وچرا بعضی ها اساسأ با این سؤال مواجه نیستند؟ این به خاطر این است که بعضی ها خودشون را به این گارد ریل جاده خیلی می کوبند. یعنی این جاده ی صراط مستقیم دارای حواشی و گارد ریل هایی است که هی اینها هوس دارند که از این گارد ریل ها عبور کنند وقتی که می خواهند از این گارد ریل ها عبور کنند، هی می خورند به گارد ریل، هی می خوره به در و دیوار، هی مواجه می شود با اوامر ونواحی شارع. اون یکی دیگه داره خدا را شکر می کنه که منی که حنیفأ این وسط دارم حرکت می کنم الحمدالله یک گارد ریل هایی وجود داره که اگه بخوام بزنم بیرون جایی هست که بخورم توش اقلأ بفهمم که خلاف شد، بفهمم که دارم خطا می کنم. ببینید عنصر شریعت که هفته ی پیش هم یک مقداری مانور دادیم رو بحثش لاَ تُحِلُّواْ شَعَآئِرَ اللّهِ این که شما این شعائر الهی را احتلال نکن و یک منطقه باز ندان که می شه رفت و اومد هر کاری توش کرد. این را احترام بگذار و احتلال نکن، حرمت قائل شو برایش، اینها حدود خداست، حدود الهی است. اینی که اینقدر گفته اند که من یَتعدَّ حدودَ الله فَاولئک هُمُ الفاسقون، الکافرون، الظالمون به خاطر عظمت این محدوده ی الهی است. و مَن یُعَظَّم حُرمات الله و من یُعظِّم شعائرَ الله انَّهُ مِن تَقوی القُلوب این از تقوای قلب است که کسی تعظیم بدارد. اتفاقأ همین گارد ریل ها را شما بزرگ بدان و بزرگ بدار. الان چطوره که ما احساس نمی کنیم که دین اینقدر شریعت داره؟ از طرف می پرسیم دین چه شریعتی داره؟ نماز بخون، دروغ نگو، خوب دروغ نگو! خوب این که چیزی نیست که. فلان نگاه نکن این جوری نه . می بینید یه آدمی که می خواهد از این محدوده خودش را خارج بکند هی می خوره به این گارد ریل های دین. خوب دروغ نگو دیگه، غیبت نکن، این جوری باش! وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَعْبُدُ اللَّهَ عَلىَ‏ حَرْفٍ (۱۱ حج). بعضی ها نوع دین داریشون در حاشیه هاست، حَرْفٍ یعنی انتهای جاده، در حرف و در لبه ها وانتهای جاده می خواهند دین داری بکنند و دائم می خورند به در و دیوار. بعضی ها هم حنیفأ دین داری می کنند، متمایل به وسط دین داری می کنند، اون می بینید که از خدا متشکره که یک گارد ریل هایی گذاشته شده توی این جاده ی صراط مستقیم که اگر من یک موقع فرمونم کشید، منحرف شدم بالاخره یک نقطه هست که من در اون نقطه بفهمم که من دارم خطا می کنم، من تفکر خطا دارم، من فکرم به انحراف رفته. محال ممکنه کسی فکرش به انحراف برود و در شریعت خودش را نشان ندهد. این یک چیز عجیبیه، بالاخره در عنصری از عناصر شریعت خودش را نشان می دهد یعنی به یک چیزی داره لطمه می خوره. من این را بارها گفتم یکی از شاخص های فوق العاده حساسی که لطمه می خورد نماز است. یعنی فرض بکنید آدم به لحاظ عنصر اعتقادی و رفتاری یک کارهایی داره می کنه، یک دفعه می بینید به نمازش لطمه می خورد. یعنی خدا لطف می کند به او، یک جوری فرمونش رو می کشه می خوره به لبه ها. می بینید مجبوره راجع به این حرکت دروغ بگوید، به خاطر این حرکت نمازش این جوری شد، به خاطر این حرکت اون جوری شد و این همون چیزی است که رد کردن این حدود است و اونجاست که متوجه می شوی. مثل خواب و بیدارهای کنار اتوبان ها که ماشین به سر وصدا می افتد و می فهمد که این الان فرق کرد و یک جور دیگه شد انگار. اینها را خیلی وقت ها آدم در مسائل اعتقادی متوجه نمی شه یعنی شما اگر اعتقاداتون منحرف بشه خیلی وقت ها از این خواب و بیدارها نداره بپرونه آدم رو، ولی تو شریعت چون که محدوده خیلی حساس و تیز است، همون جا می بینید در شریعت خودش را نشون می دهد. این عنصر شریعت که تو آیه داره همین را شروع می کنه که لاَ تُحِلُّواْ شَعَآئِرَ اللّهِ شما عنصر شعائر الهی که همون شهرالحرام، هدی، قلائد و… اینها را بزرگ بدارید.
افراط در سوال های شریعت
اگر به این دید شریعت را نگاه بکنید اتفاقأ بسیار چیز خوبی است. برای آدم چیز بزرگی می شود که چقدر خوبه که ما شریعت داریم تو دینمون، منتها یک موقع می بینید آدم ها افراط می کنند در حساسیت های شریعت، یا سؤال های شریعت کل دغدغه شون می شود. ما یک آژانسی سوار شدیم می خواستیم بریم جایی – اینقدر از آدم سؤال می کنند یک موقع آدم دوست داره ساکت باشه. هر کی هم که آخوند گیر می آره انگار یک مجموعه ای از سؤالات داره! گفت حاج آقا من یک سؤال شرعی دارم. حالت دهاتی بود، دهاتی بودنش تحقیر نیست منظور اینکه نمی دونم از کجا این سؤال را گیر آورده بود؟! گفت اگر آدم دخترش رو گم کنه بعدأ این را پیدا کنه بعدش نمی دونه این دخترشه باهاش ازدواج بکنه بعد بچه دار بشه اون بچه ی این باید به این بگه بابا یا بابا بزرگ؟! آخه این هم شد سؤال؟ می گن حُسن سؤال از عقله. گفت حاج آقا یه سؤال دیگه ننه حوا با آدم اینها چی جوری نسلشون ادامه پیدا کرده با توجه به اینکه دو تا بچه داشتند؟ ببینید طرف یک چیزهایی را برای خودش می کنه دغدغه، بیخودی می نشینه فکر می کنه روش. اینها منظور نیست بلکه همین شعائری که داریم. تو دین بالاخره خیلی شریعت وجود دارد.
تَقُومُواْ لِلَّهِ ، ثُمَّ تَتَفَکَّرُو
سوره ی مبارکه ی سبأ آیه ی ۴۶ را ببینید این همان توصیه ی عجیب قرآنیه که خیلی فوق العاده است. این توصیه که قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَه من شما را موعظه می کنم به یک چیز واحد، شما این کار را بکن. که چی کار بکن؟ أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثْنىَ‏ وَ فُرَادَى‏ ثُمَّ تَتَفَکَّرُو اول قیام لله بکن چه قیام های گروهی مثنی، دوتایی دوتایی قیام لله بکنید چه نشد فرادی، اول قیام لله بکن بعد بنشین فکر کن. قبل از قیام لله فکر نکن. اصلأ تا آدم قیام لله نکند، در یک فضای پر از گرد و غبار داره فکر می کند. بیا بایست اول، وایستا راه بیفت. اینکه طرف هنوز نایستاده اول می نشینه شروع می کند به فکر کردن، تو قیام لله بکن بعد بیا فکر بکن ثم تتفکروا. چه این ثم تتفکروا جدا باشد و چه سر این قسمتش باشد ثُمَّ تَتَفَکَّرُواْ مَا بِصَاحِبِکمُ مِّن جِنَّه سپس فکر بکنید که صاحبتون مجنون نیست. منظور پیامبر مجنون نیست حتی اگر این هم باشد آیه، بالاخره فکری است متأخر از قیام لله برعکس اون چیزی که ماها فکر می کنیم که اول فکر کن بعد حرکت بکن. آنقدری که قیام لله را آدم می فهمد، باید بلند شود برای خدا و در فضای بلندشدنش فکر بکند، فکر اونجا معنی می دهد. بسیاری از کسانی که اهل قیام و اقدام و نثار و ایثار نیستند در فضایی که می نشینند فکر می کنند، آن فضا فضای آلوده ای است. و فضا فضایی نیست که شما بتوانید همه ی افکارت را بفهمی و فضاها را ببینی. وقتی شما قیام لله می کنید انگار یک سدی جلویت است که وقتی بلند شدید، یک منطقه ی بسیار باز را می توانی ببینی، می توانی فکر کنی حالا، این خیلی توصیه ی عجیبی است که أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثْنىَ‏ وَ فُرَادَى‏ ثُمَّ تَتَفَکَّرُواْ بعدا بنشین فکر کن. آن گرایشات بسیار خوبی که در آدم تو قیام لله ایجاد می شود، آن فکر بر پایه ی گرایشات است نه اینکه گرایشات آدم بر پایه ی فکرش است. اگر این گرایشات آدم یک گرایشات بسیار ضعیف و ذلیلی باشد فکرش هم همین جوری در میاد. این همان تأخر تئوری هاست از گرایشات.
گرایش، فکر را مستدل می کند
برعکس اینکه آدم ها فکر می کنند که گرایشاتشان را از تئوری هایشان در می آورند، اتفاقا فکرهایشان را از گرایشاتشان در می آورند. یک نفر از ما می خواست بپرسه من apply کنم برم یا نرم؟ چرا سؤال می کنی؟ تو که می خوای بری؟! یعنی تمام شواهدی را جمع می کرد که می خواهد برود. من اصلا کار ندارم بد یا خوب، ولی این را که می شنید رد می کرد، اونو که می شنید، می گفت نه نگاه کن این دلیله! گفتم خوب دیگه چرا سؤال می کنی؟ این عین همان حوزه رفتن خود ما می مونه. ما که فکر نکردیم که! کسی مگر فکر می کنه و یک کاری را انجام می دهد؟ معمولا آدم ها گرایش دارند مگر اینکه هیچ گرایشی نداشته باشند. اونهایی که گرایشات دارند گرایشاتشان را مستدل می کنند و می روند دنبال گرایشاتشان. خودتان را فریب ندهید. آدم گرایشاتش باید درست باشد. و این گرایشات آدم در نیمه شب و تو سحر و تو سجده و اینها درست می شه. یعنی خداست که یَهدِ قَلبِه می کند و گرایش های او را عوض می کند. این گرایشاتش که عوض بشود، اون موقع می بینید یک فکر متعالی هم پیدا می کند. اجمالا این نکته اش که أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ. این نکته را داشته باشید بالاخره این همه قرآن به ما گفته که تقوموا لله قیام لله، بالاخره این عامل قیام را باید بگوید یا نه؟ این مثنی و فرادی، این که می خواهیم حرکت های جمعی بکنیم ماها چگونه باید همدیگر را پیدا کنیم اصلا؟
شعائر مایه ی قیام مردم
شما سوره ی مبارکه ی مائده آیه ی ۹۷ را بیاورید. ببینید همان شریعت که بحثش بود در آیه ی ۲ که لاَ تُحِلُّواْ شَعَآئِرَ اللّهِ وَلاَ الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلاَ الْهَدْیَ وَلاَ الْقَلآئِدَ وَلا آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّن رَّبِّهِمْ وَرِضْوَاناً شما همان را دوباره اینجا می بینید. نگاهی به عنصری از عناصر شریعت که جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَامًا لِّلنَّاسِ وَ الشهَّرَ الْحَرَامَ وَ الهْدْىَ وَ الْقَلَئد مایه ی قیام و قوام مردم همین این کعبه، همین شهر الحرام، همین هدی، قلائد، همین اینها مایه ی قیام مردم است. ببینید ماها مگر چگونه همدیگر را پیدا می کنیم؟ یکی از خواص شریعت این است که علامت می شود، کد می شود، پرچم می شود برای اینکه همدیگر را پیدا کنیم، اینها مایه ی قیام جامعه است. شما دست کم نگیرید همین مسجد، نماز جماعت، روزه، نماز جمعه، سینه زنی، پرچم محرم، کعبه و همه ی این چیزهایی که علامت و نشانه هایی می شوند که گفتم بهش شعائر می گویند. اتفاقا در این پرچم کوبی ها دین خیلی واضح است. نقطه ی ورودی دین و نقطه ی خروجی دین همین نقطه است. دأب اهل بیت در اینکه بچه هاشان را تربیت بکنند این نبود که اعتقادات یاد بدهند از همون اول می گرفتندش به شریعت، خیلی نکته ی عجیبیه! یعنی از همون اول می گرفتندش به شریعت اینقدر برای بچه توضیح نمی دهند که، در این نماز چرا رکوع؟ بابا نماز رکوع می روی دو تا سجده می روی، چرا؟همینیه که هست! ماها چون که خودمان در خیلی چیزها مستشکک می شویم، آن هم به خاطر غین و چرکی که می گیریم فکر می کنیم بچه ها هم همین جوری هستند. شما بچه دار بودن در فضای تدیّن را تجربه بکنید. این خیلی چیز عجیبیه، بچه در هر چیزی سؤال می کند و در هر چیزی اشکال می کند الّا خدا. یعنی بگویید این کار تو را خدا می بیند نمی گوید خدا از کجا می بینه؟ در سنین پایینش که هست خیلی چیز عجیبیه ، مثلا بگویید مامان بزرگت می بینه می گه از کجا می بینه؟ بچه اصلل هیچ مشکلی سر مفهوم خدا ندارد این چیز عجیبیه در همان بستر، ایمان به غیب دارد، نمیگوید خدا را به من نشان بده. می گویی خدا هست می گه هست! می گویی می بینه، می گه می بینه! این کارهای تو رو خدا داره می بینه، قبول می کند که می بیند. تا یه خورده بزرگتر که می شه، هر چه آدم بزرگتر می شود گندیده تر می شود، رفته رفته اون پیوند که قطع می شه رفته رفته این سؤال ها بوجود می آید، بنابراین اصلل لزومی نداره شما این سؤال ها را القاء بکنید. او تو یک روالی از پیش خدا اومده، انالله او در مسیر انا لله اش آمده از پیش خدا، اینها قریب العهد به عهد ازلیشون هستند. شما وقتی می گویید خدا هست، هر چیزی را کنکاش می کنه الّا خدا، اینقدری از خدا که به هر جهت بچه ها می فهمند. بعدش هم اهل بیت می گرفتندشان به شریعت و حتی در سنین پایینشان گناه را قبول نمی کردند. خطا، خطاست و گناه، گناهه. بچه هم حق نداره دروغ بگه، دروغ ممنوعه، غیبت نکن غیبت ممنوعه، این که داری می کنی این غیبته، غیبت کردن ممنوعه. لذا همین این شعائر مایه ی قیام است، مایه ای که جامعه هویت پیدا می کند؛ همین حجاب و همین اینها که شریعت باهاش دیده می شود. این چیزهای دیدنی خیلی مهمه، آدم ها می بینند و دور پرچم ها جمع می شوند، خودشان را پیدا می کنند و خودشان را که پیدا می کنند حرکت هاشان شکل می گیرد. در روزگاری قرار گرفتیم که شریعت را هر چقدر شده ضعیف کرده ای؛ آقا این بازی ها چیه؟ آدم باید دنبال اون اعتقادات ناب فلان و فلان باشه. در تمام این سال هایی که ما درکار مشاوره با دانشجویان هستیم، غیر ممکنه این اتفاق نیفته. طرف به اعتقاداتش که لطمه وارد می شود به شریعتش لطمه می خورد، بی برو برگرد! یعنی داره اعتقاداتش که خراب می شه رفتار دینیش هم خراب می شه؛ فیلم های بد می بیند،ارتباط های بد پیدا می کند و برعکسش، وقتی که تجاوز می کنه در مسئله ی شریعت به اعتقاداتش لطمه می خوره. خیلی عجیبه یعنی اینها کاملا به هم پیوسته است. هر چقدر روی شریعتش قوی تر می شود، روی اعتقاداتش قوی تر می شود و محکم تر می شود و هر چقدر تو شریعتش احتلال می کنه و حرمت نگه نمی داره و باز برخورد می کنه، رفته رفته می بینی تو اعتقاداتش داره خراب می شه. این است که جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَامًا لِّلنَّاسِ وَ الشهَّرَ الْحَرَامَ وَ الهْدىَ وَ الْقَلَئدَ همین اینها مایه ی قیام مردم است. اگر می گوید ان تقوموالله ما باید همدیگر را در علامت ها پیدا کنیم. خیلی وقت ها خانم ها توی دانشگاه همدیگر را با حجاب هاشون پیدا می کنند. همین جوری یک نگاه که می کنه- طبیعی هم هست – این چادریه، انگار مثل خودمونه! می روم گیرش میاورم و همدیگر را پیدا می کنند و یک جماعت می شوند. بعد میاد تو مسجد مسجدی ها را پیدا می کند و … اصلا همین جوری شکل می گیره. بقیه هم همین جوری همدیگر را پیدا می کنند، یعنی روی عناصر پرچم نقاط پرچم زده همدیگر را پیدا می کنند و نزدیک می شوند وشکل می گیرند. این خاصیت این پرچم کوبی هاست.
امتحان الهی در ایجاد امکان گناه
وَ إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ وقتی از احرام یا از منطقه ی حرم درآمدید صید کنید. این صید بکنید هم چون قبلش گفته صید نکنید الان وقتی می گوید صید بکنید اینها در علم اصول معروف است؛ اینها بیشتر دلالت بر ظهور در ترخیص داره نه ظهور در وجوب. یعنی نه اینکه بپرید برید صید کنید! یعنی مجازید صید کنید. همین حدبیه ای که اینها راه افتاده بودند، آن امتحان معروفی که خداوند گرفت، آیاتش در همین سوره ی مبارکه ی مائده است، آیه ی ۹۴ را نگاه بکنید. این جزء امتحانات خداست یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللَّهُ بِشىَ‏ْءٍ مِّنَ الصَّیْد خدا حتمأ این کار را می کند. مخصوص کسانی که در حدبیه شرکت کردند هم نیست یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللَّهُ حتما خدا شما را امتحان می کند بِشىَ‏ْءٍ مِّنَ الصَّیْد شما را به یک صیدی امتحان می کند که تَنَالُهُ أَیْدِیکُمْ وَ رِمَاحُکُم نه در تیررس بلکه در دسترس است. اینها وقتی در حدیبیه داشتند می آمدند همین اتفاق برایشان افتاد؛ قرار بود اینها شکار نکنند و شکارها آمده بودند دردسترس، یعنی می توانست آن را بگیرد. این هم جزء امتحانه، تا چه شود؟ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَن یخَافُهُ بِالْغَیْب خدا می خواهد این را در بیاورد، تا اینکه خدا بداند به علم فعل یعنی این فعل منکشف بشود که چه کسی در غیب هم از خدا می ترسد؟ شما تا می گویید می خواهم یک درآمد حلال پیدا بکنم، در یک سیستم الهی، خدا تَنَالُهُ أَیْدِیکُمْ وَ رِمَاحُکُم می گذارد حرام را؛ پیشنهادهای خاص به طرف می شه، پولهایی در پیشش قرار می گیره، این جزء سنت های خداست. لاتُبتِلوا الصِیدَ و انتم حُرُم و از آن طرف می گوید ما اینها را در دسترس می گذاریم تا اینکه امتحانی باشه وآزمایشی باشه برای اینکه شما چگونه در غیب هم خودتان از خدا می ترسید، زنهار دارید یا ندارید خودتان؟ این شبیه همان داستان یهودی هایی که در روز سبت آزمایش شدند؛ آنها هم در همین سنت بود که بهشان گفته بودند شما روز شنبه ماهی نگیرید، گزارشی که قرآن می دهد این است که روز شنبه ماهی ها می آمدند روی آب و حموم آفتاب می گرفتند چون که اینها نباید شنبه ها می گرفتند یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ اصلا روز غیر شنبه هم نمیومدند! این همان امتحان خداست کذلک نبلو ما این جوری آزمایش می کنیم. خیلی وقت ها اصلا اینها شواهد نیست برای اینکه کسی بگوید ببین خدا هم برای من همین رو می خواهد، اصلا کسی این چیزها را نمی تواند شاهد بیاورد. ما دستور شریعت داریم بر مبنای شریعت حرکت کردن والسلام! کسی بخواهد از این چیزها شاهد بیاورد که ببین خدا هم می خواد من بروم …خدا هم ظاهرا یک چیزیش میشه ها! چیزهایی که به آدم می گویند که مثلا خدا هم می خواهد که من بروم به طرف یا این را بگویم، این خلاف رو بکنم ، پس چرا خدا گذاشت؟ و … اصلا در دسترس قرار دادن به خاطر این است که به عنوان امتحان در دسترس قرار می دهد ببینه شما این کار را می کنید یا نه؟ این خطا را می کنید یا نمی کنید؟
حرکت در صراط مستقیم سخت است!
وَ لَا یجَرِمَنَّکُمْ شَنَانُ قَوْمٍ أَن صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الحْرَامِ أَن تَعْتَدُواْ ببینید این هست که ما در یک صراط مستقیمی باید حرکت کنیم که این صراط مستقیم از مو نازک تر و از شمشیر تیزتره. خیلی وقت ها ماها می خواهیم آدم های مثلأ غلیظ و شدیدی بشویم، آدم های بی رحمی می شویم. می آییم که آدم های عاطفی بشیم آدم های بی رگی می شویم، این مشکل این است که بلد نیستیم روی صراط مستقیم حرکت کنیم و فکر هم می کنیم حرکت در صراط مستقیم کار ساده ای است! اگر می فهمیدیم کار سختیه یک جور دیگه برای خودمان برنامه می ریختیم، می آییم اشداء علی الکفار بشویم می شویم اشداء علی الکفار و بین المؤمنین! می آییم رحماء بینهم بشویم اصلا همه ی بند را آب می دهیم رحماء بین الکفار و المؤمنین همه چی در می آییم! یک آدم بی رگ بی رگ می شویم، یک آدم بی غیظ، کلا هیچ غیظی نمی تواند بکند، یک آدمیست و یک تفکری است که با هر چی سازگاره و این می شود عارف بودن و مدل عارف بودن! این را بفهمیم از قبل، که کار سخت است! حرکت در صراط مستقیم سخت است! این است که باید از خدا بخواهیم. امیرالمؤمنین وقتی دارند می روند به سمت صفّین، دعایی دارند در نهج البلاغه – ببینید این است که ائمه ی ما واقعا مصداق این هستند که عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدای ما همه بنده و این قوم خداوندانند- چه کسی وقتی می خواهد برود جبهه می نشیند دعا بکند که اللهم إن أظهرتَ علی عَدوّنا و جَنِّبنا مِن البَغی خدایا یک کاری کن که اگر کار افتاد دست ما و اگر ما بر دشمن پیروز شدیم، ما ستم نکنیم و إن أظهرتَ عَلَینا اگر خدایا آنها را بر ما پیروز کردی فرَزَقنا الشهاده خدایا شهادت نصیب ما کن. واقعأ ببینید کی می شیند این جوری دعا می کند؟ هنوز داره می رود جبهه می گوید خدایا اگه پیروز شدم و کار افتاد دست من، خدایا یک کار نکن من ستم بکنم! این است که باید بفهمیم که حرکت در صراط مستقیم بسیار مشکل است، اینقدر راحت نیست که آدم همین جور حرف بزند، همین جوری بگوید و همین جور بنویسد،فحش بدهد. پس یک فرشته خویی در جنگیدن و مبارزه کردن می بینید. این است که علیها ملائکه غلاظ شداد ملائکه ایی داریم که اینها غلاظ شداد اند، خصوصیت این غلاظ شداد، ستبری و شدتش این است که دقیقأ همان کاری که باید بکنند می کنند وبیشتر از آن هم نمی کنند. از ما توقع ستبری دارند نه توقع بی رحمی. در همین جنگ صفین، در نهج البلاغه دارد که معاویه آب را می بندد بر سپاه امیرالمؤمنین- این کارها هم بی سابقه بوده، بالاخره یزید پسر اون باباست دیگر- حضرت اول یک نماینده می فرستند که چی کار داری می کنی ؟ این چه کار خزیه؟ یعنی چی که آب را می بندی؟ اینکه اصلا تو قائده نیست! شما می خواهید دشمن را از پا درآورید دیگر هر کاری حق نداری بکنی. بعد امام حسن را در رأس یک سپاهی می فرستد شریعه ی فرات را باز کند، بعد از این پیروزی یک عده می آیند به حضرت می گویند حالا نوبت ماست حالا ما می بندیم. می فرماید نه اصلأ ما یک همچین کاری نمی کنیم ما اصلا نمی بندیم آب را، گناه دارد یک همچین کاری. ببینید این میشود فرشته، این میشود معلم فرشته، که می داند کجا ببرد و چقدر ببرد؟ مثل جراح، جراح که چاقو را نمی اندازد از این زیر جر بده بره بالا؟! همان قدری که لازم هست همان قدر را می برد، نه کم می برد نه زیاد می برد. زیرا که قرار است یک غده ایی را در بیاورد و بیشتر از این نمی خواهد. می دانید که حیوانات مراتب دارند این را می دانستید؟ بین مراتب در حیوانات تو خود روایات هم بحث داریم که بعضی از حیوانات خبیثند مثل همین خوک و اینها، اینها این جوری هم نیست که اراده ندارن، اختیار ندارن، کوک شدن که باید این جوری عمل بکنند این جوری نیست، این که خوک اصلا در دستگاه وجودی او نیست که بتواند آسمان را نگاه بکند- می دونید که خوک آسمان را نمی تواند ببیند یعنی هر کاری هم که بکنه نمی تواند آسمان را ببیند. شما بین پاره کردن شیر و پاره کردن گرگ نگاه کنید، شیر وقتی که حمله می کنه، حمله می کنه یه دونه شکار می گیره یه مقداریش رو می خوره بقیه اش را می گذارد برای بقیه حیوانات. ولی شما ببینید چقدر اخبار می گه دو تا گرگ زدن به یک گله همه رو زدند پاره کردند! خوب مگر گرگ چقدر می خواهد غذا بخورد؟ گرگ یک دانه گوسفند هم به تمامی نمی تواند بخورد. بعضی ها به اندازه ی عصبانیتشون پاره می کنند نه به اندازه ی نیازشون، یعنی به اندازه ی عصبانیت داره پاره پوره می کنه نه به اندازه ی نیاز، این مثل گرگ داره حمله می کنه نه مثل شیر، فرق بین اینکه آدم مثل شیر حمله بکنه به اندازه ی نیاز یا این که به اندازه ی غیضش. به اندازه ی غضبه نه به اندازه ی اون بهره ای که می خواهد ببرد. این جراح نیست، این متعدّیه، این چاقو را گرفته دستش افتاده به جان مریض، اگر قرار باشد ما این اخلاق ها را کنترل نکنیم همین جاها می خوریم زمین.
تعدّی نکنید
می گوید جلویتان رو بستن در حدبیه، حالا کار افتاد دست شما حواستون باشه وَ لَا یجَرِمَنَّکُمْ شَنَانُ قَوْمٍ أَن صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الحْرَامِ أَن تَعْتَدُو یجرمنکم به معنای جرمه، جرم به معنای قطع است یعنی اینکه کسی دارد جرم می کند، داره در سیر الی الله خودش یک قطعی ایجاد می کند. جرم به معنای انفصاله. کسی داره انفصال ایجاد می کند و در حرکت مجرمانه باید بفهمد که این دیگر حرکت به سمت خدا نیست، دیگه من دارم یه کار دیگه می کنم الآن، دارم جرم می کنم؛ مثلأ فرض بکنید که می گویند و اما بِنعمَت ربِّک فحَدِث شما به نعمت پروردگارت چه باید بکنید؟ خوب آدم باید نعمت ها را نشان بدهد! خدا نعمت داده اینقدر اظهار بیچارگی نکند. ولی یک موقع هست از بیانش خودش می فهمد که داره خون تو دل یه نفر می کنه؛ من الآن دارم اینها رو می گم که حال این رو بگیرم! همین جرمه، معلومه که این کار دیگر به سمت حق نیست. اینکه ولایجرمنکم به جرم نکشد شما را، وادارتان نکند، شما رو هل ندهد، چه چیزی؟ شنئان قوم دشمنی وخصومت، این شنئان بر وزن فعلان است این وزن های فعلان برای جریان است اصلا، می بینیم که همه ی جریان، سیلان و… همه ی اینها بر وزن فعلان است که حالت سیلان داره یعنی اینی که اینها را می بینید که در یک شنئان قرار گرفته اند و هی دارند خصومت می کنند حتی تو این که أَن صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الحْرَامِ جلوی شما رو گرفتند که وارد مسجدالحرام بشوید و من گفتم که هوای امّین البیت را داشته باشید، کسانی که قصد خانه ی خدا کردند، أَن تَعْتَدُو این مفعول دوم لایجرمنکم است این وادارتان نکند که شما هم متجاوز بشوید. حالا او شده متجاوز، حالا شما هم باید متجاوز شوید؟!
تعاون در رسیدن به اخلاق اسلامی
رسیدن به اینها تعاون می خواهد. وتعاونوا علی البر والتقوی تا به این اخلاق برسید. اینجاست که باید آدم ها به کمک همدیگر بیایند، کمک بدهند به همدیگر در برّ و تقوی وگر نه انسان در همین خسرانش باقی می ماند. بعضی ها فکر کرده اند ایمان و عمل صالح کفایت می کند. اگر کفایت می کرد ما سوره ی والعصر نداشتیم که! این نشان می دهد ایمان و عمل صالح کفایت نمی کند وَ الْعَصْرِ(۱) إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْرٍ(۲) إِلَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالْحَقّ‏ِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبرْ(۳) اگر از تواصی به حقش که در معارف باید کمک همدیگه باشند، تواصی به صبرش که تعاون می کنه تو اون عملوا الصالحاتش، اینها اگه به کمک همدیگر نیایند، و جماعت هایی نباشند که تعاون بکنند- یعنی به هم کمک بکنند باب تفاعل- و اگر فقط صرف ایمان و عمل صالح باشد، باز هم انسان در خسرانه و دینش در خسر قرار گرفته است. مگر اینکه انسان در تعاون حق و صبر و در تواصی به حق و صبر، خودش را شرکت بدهد، اون موقع است که این یک جامعه ای می شود که دیگر در خسر نیست و اینها هم احتیاج دارد به تعاونوا علی البر والتقوی ولا تعاونوا علی الإثم والعدوان تو گناه و در دشمنی ها به همدیگر کمک نکنید. از این قائده ی فقهی چیزهای زیادی حاصل شده است که در محلش باید بحث شود. وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَاب این هم یک پایان کوبنده. خدا شدید العقاب است خفتتون را می گیرد! این می شود که ولا یجرمنکم شنئان قوم اینها می شود آفت قدرت، لااقل در درجه اول بفهمد که آقا مطمئن باش که قدرت دارای آفتی است. اگر قدرت پبدا کردی مطمئن باش که تو در معرض یک امتحان جدید هستی و آن امتحان، امتحان بی عدالتی و اعتداء است. گاهی اوقات ماها فقط به هم سینرجی می دهیم! فقط در آن قسمت هم افزایی داریم، در قسمت غلظت. بد نیست ترمز بکشیم، یه خورده نگاه کنیم. یک بار دیگر هم فکر کن که بالاخره من هم در یک صحنه امتحانم، گر چه اون هم در یک صحنه امتحان مثلا مردود شد ولی من هم الآن در یک صحنه ی امتحان قرار گرفته ام. اینها هم برای خودش حرفی است در قرآن که باید توجه کرد، وگرنه آدم لت و پار می کنه و گرگ از آب در می آید، جراح نمی شه گرگ می شه.
عدل کنید
آیه ی ۸ سوره ی مبارکه ی مائده رو هم نگاه بکنید. عبارت هایش هم عبارت های کلی است که جزئیاتش را باید دیگر خود شرع بگوید که حالا عرض می کنم منظورم چیست؟ یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلَّهِ شهُدَاءَ بِالْقِسْطِ شما قوام لله باشید شهادت به قسط بدهید. دیگر بقیه اش به من چه ربطی داره مگه من مسئول چیزهای دیگه ای هستم؟ چرا کارهای خدا را می خواهیم ما انجام بدهیم؟ وقتی که مسئولیت های خدا را ما می خواهیم بپذیریم خدا پایش را می کشد کنار. وقتی مسئولیت های خداست که باید کارهایی بکنه ما هم باید وظیفه ی خودمان را انجام بدهیم، خدا مسئول حرکت خودش است من مسئول حرکت خودم! اون موقع من که حرکت خودم را انجام بدهم و به موقع انجام بدهم، دقیق انجام بدهم، خدا هم در سنت الهی کار خودش را انجام می دهد. این که اینقدر می گویند توکل توکل توکل یعنی همین! یعنی شما وکیل بگیر یعنی کارها رو خدا باید انجام بدهد. این تیکه اش وظیفه ی منه، من انجام می دهم، بقیه اش وظیفه ی من نیست که من انجام بدهم. لذا می گوید وَ لَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَانُ قَوْمٍ عَلىَ أَلَّا تَعْدِلُواْ اعْدِلُوا اینجا بحث عدل است. حالا عدل ما هو، عدل چیست؟ این را باید شرع بگوید، این را نکنید من درآوردی! ببینید صراط مستقیم خیلی سخته. حالا عدل چیه؟ این هم باید شرع بگوید عدل چیه وگرنه ما چه می دانیم عدل در این زمینه چیه؟ چرا این را می گویم؟ به خاطر اینکه ما یک قائده ای داریم؛ حالا چون بحث اعتداء شد اول سوره ی مبارکه ی بقره آیه ی ۱۹۴ را بیاورید. گفته اند شما در ماه حرام چه کار نکنید؟ جنگ نکنید فلان نکنید این کارها را نکنید، البته اگر جنگ کردند می گوید وَ الحْرُمَاتُ قِصَاصٌ یعنی تو حُرُمات هم قصاص داریم. یعنی الشهَّرُ الحْرَامُ بِالشهَّرِ الحْرَامِ در ماه حرام که نمی ایستیم که تو ما رو بکشی! الشهَّرُ الحْرَامُ بِالشهَّرِ الحْرَامِ وَ الحْرُمَاتُ قِصَاص در خود حُرُمات هم قصاص هست بعد فَمَنِ اعْتَدَى‏ عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى‏ عَلَیْکُم این یکی از گزاره های کلی قرآن است اینی که اگر کسی به شما تعدی و تجاوز کرد بمثل ما اعتدی علیکم به او تجاوز بکنید.
عدل را باید شریعت تعیین کند
این یک گزاره ی کلی است که دارای مخصّصات و مقیّداتی است که شریعت باید بگوید. حالا مثلا در قصاص نفس این گونه است ولی این گونه نیست که اگر کسی تهمت زنا به کسی بزنه، این نمی تونه تهمت زنا به اون بزند و بگوید بمثل ما اعتدی علیکم! من هم می خواهم قصاص کنم. ببینید عدل چیه؟ عدل همونیه که به ما بگویند، بگویند این کارها را اینقدرش می توانی بکنی اینقدرش را نمی توانی بکنی. ما که دیگر مجتهد نیستیم، آدم بالاخره در درجه ی اول تا می تواند باید عادلانه برخورد کند ان الله یأمر بالعدل یک درجه بالاتر یأمر بالاحسان، ان الله یأمر بالعدل والاحسان می تواند احسان بکند، یعنی با اینکه می تواند حق خودش را بگیرد بگذرد و البته از حق خودم می توانم بگذرم ولی از حق شریعت نمی توانم بگذرم. برای همین هست راجع به زانی و زانیه می بینید بحث می کند که وَ لَا تَأْخُذْکمُ بهِِمَا رَأْفَةٌ فىِ دِینِ الله دیگر رأفت، همان رأفت های بی رگیه در بعضی ها،آدم بی غیظ. بی غیظی هنری نیست کاظمین الغیظ هنر است. طرف به نوامیسش توهین می کنند کأنّ به دیوار توهین کرده اند! این باید رگ گردنش باد کند ولی کاظمین الغیظ باشد. این می شود همان جراحی که باید به اندازه ببرد وَ لَا تَأْخُذْکمُ بهِمَا رَأْفَةٌ فىِ دِینِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الاَخِر اینجا جای رأفت نیست. تو از حقوق خودت می توانی بگذری از حقوق خدا برای چی می گذری؟ حالا شده مدافع حقوق بشر؟ خالق این بشر خداست خود خدا گفته این کار را بکن،گفته تو دین خدا رأفت نکنید و لْیَشهْدْ عَذَابهَمَا طَائفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِین یه عده از مؤمنین هم باید نگاه بکنند که داره کتک می خوره. اینها عامل باز دارندگی دارد. یک گروهی از مؤمنین باید کتک خوردن اینها رو باید نگاه بکنند که آخر این کار این است و آخرش این جوری می شود و آبروت می رود. آدم باید بداند کجا فحش بده و کجا فحش نده! در جنگ جمل وقتی اونها شروع کردند به فحش دادن، اینها هم شروع کردند به فحش دادن، کسی مگر می تواند بگوید من باب فَمَنِ اعْتَدَى‏ عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى‏ عَلَیْکُم چون این فحش داده پس این هم می تونه فحش بدهد؟ نه دیگه. خود حضرت اجازه ندادند، فرمودند من بدم میاد شما فحش می دهید. شما نباید فحش بدهید. اگر شما می خواهی حرف بزنی شروع کن روشنگری کن. گاهی اوقات همین فحش ها شده حجاب یا نه؟ تمام فرآیند با یک بزغاله ی گوساله رفته زیر سؤال! شده یا نشده؟ خیلی وقت ها همین ها می شود حجاب، طرف بی خودی این را می کندحجاب. می خواهی حرف بزنی روشنگری کن، فحش نده. هی شاخص بده روشنگری کن. خیلی وقت ها هست که به جای اینکه عالِم جلو بیفته و مردم پشت عالِم حرکت بکنند، مردم جلو میفتند عالِم می خواهد پشت مردم حرکت بکند و این درست نیست.
ذکر الدار، مایه ی عمل طبق حجّت ها
ترمزهای آدم ها در همین معارف باید کشیده بشود که آدم وقتی رفت پیش خدا آبرومند باشد. انّا اخلصناهُم بخالصَه اونها را ما خالص کردیم به امر خالص چی؟ ذکر الدار یاد اون طرف. نگاه نکنید اینجا ممکنه چقدر سوت بکشند برای آدم، ذکر دار اگر کسی داشته باشد و یاد یک خانه ای بیفتد که باید قدم به قدمش را توضیح بدهد- توضیح بدهد که چرا این را گفتی؟ چرا اون برخورد را کردی؟ چرا اون کار را کردی؟ – اون موقع است که آدم اگر که با حجت شرعی حرف زده حتی اگر اشتباه هم کرده باشد همین جاهاست که قرآن می گوید و یعفو عن کثیر خدا آدم را از بسیاری از خطاها می بخشد. می گوید به خاطر اینکه من این جوری فکر می کردم! از کجا فکر می کردی؟ قرآنت این را گفته بود، امیرالمؤمنین این را گفته بود که می گویی من این جوری فکر می کردم، این جوری برداشت کردیم، فلان عالِم این جوری گفت، نهایتأ این جوری عمل کردیم؟! اگر هم اشتباهی کرده باشد آنجاست که با یک حجت شرعی در دستش می تواند حرکت کند. لذا فَمَنِ اعْتَدَى‏ عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى‏ عَلَیْکُم این که عدل چیست؟ این را باید شرع بگوید. این یک گزاره ی کلی است، همین قدر باید راجع بهش بگویید و کسی مجتهدانه وارد این گزاره های دینی نشود. این که عدل چیه ؟ عدوان چیه؟ این که آدم امر به معروف نهی از منکر بکنه، عدوانه یا نه؟ اینها را دیگه باید دین بگوید. خیلی از اینها را می گوید نه اتفاقأ کار خوبیه اینها اصلأ باید این اتفاق بیفته. تو ماه حرام زده باید زدش. یک جا هم ممکنه مسئله فردی باشد و می توانند با احسان بر خورد کنند، مسئله ی فردی وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصَّابِرینَ شما می توانید این کار را بکنید، ولی اگر صبر بکنید بهتر است، برای خود صابر بهتر است.
خدا باید با تأییدات ملکی قلب آدم را بگیرد
واقعا در کوچکترین چیزی که من الان باید چه کار کنم؟ اینها چیزهایی است که خدا با تأییدات ملکی قلب آدم را باید بگیرد و به سمتی متمایل کند که من اینجا چی کار کنم؟ اینها رو آدم احتیاج به تأییدات ملکی دارد. ملائکه باید در قلب آدم فرود بیایند و بروند معلوم کنند آدم باید چی کار کنند وگرنه شما صد تا شاخص دارید اینکه الآن کدام را باید استفاده کنم؟ شما یک مسئله ی هندسه می خواهید حل کنید، شما از کجا می فهمید کدام خط را باید اضافه کنید تا مسئله حل شود؟ آنقدر باید مسئله حل کرده باشی و بالا و پایین کرده باشی تا اینها به ذهن آدم جرقه بزند. بعضی می خواهند زیاد نبُرند اصلا نمی بُرند! بعد فکر می کنند نمی بُرند چه آدم های با حالیند! می نشیند یک گوشه، کل آش با جاش رو یک عده دارند بر می دارند! اینجاست که آقا می گویند که این چه وقت سکوت کردن است الان؟ دقیقا اون موقعی که ولی احتیاج به جان فشانی دارد، یک عده سکوت می کنند! خیلی چیز عجیبیه! من از بزرگان تعجب می کردم که دقیقا همان موقع دارند نامه ی سرگشاده می دهند، همان موقع دارند به باد انتقاد می گیرند! این چه حرکتیه؟ یعنی واقعا اینقدر نمی فهمی که الآن که ولی افتاده به خطر، جای سکوت کردن نیست اینجا. کی سکوت بکنیم ؟ کی عقب بیاییم ؟ کی برویم جلو؟ اینها را واقعا باید خدا کمک بکند، واقعا آدم خودش نمی تواند. فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن