مجموعه تفسیر سوره بقره از حاج آقا قاسمیان
در مجتمع فرهنگی امام رضا (ع)
پنجشنبه، 14 مرداد 1395
96 دقیقه
· به دلیل شباهت زیاد امت پیامبر (صلیالله علیه و آله) به بنیاسرائیل، سرگذشت بنیاسرائیل و سنتهایی که بر آنها گذشته، بسیار برای این امت درسآموز است. لذا هم در سورهی بقره و هم در جاهای دیگر قرآن، آیات زیادی به گفتگو دربارهی بنیاسرائیل میپردازد. یک نمونهی بینظیر از این شباهتها بحث تشکیل حکومت است که در ادامه ذکر میشود.
o تنها ۴ پیامبر مأمور به سیف و تشکیل حکومت بودند: حضرت داود (علیهالسلام)، حضرت ابراهیم (علیهالسلام)، حضرت موسی (علیهالسلام) و حضرت محمد (ص). در مورد حضرت داود (ع) و حضرت ابراهیم (ع) حکومتی شکل نگرفته است. از بین همهی انبیاء گذشته، حضرت موسی (ع) تنها پیامبری است که موفق به تشکیل حکومت شده است. لذا قرابت و شباهت ما به بنیاسرائیل از نظر بحث تشکیل حکومت، بینظیر است.
o قرار نیست پیامبران اصطلاحاً کپی یکدیگر باشند. ایشان هرچند در کلیات اخلاق (مثل راستگویی) به هم شبیهاند، اما در ویژگیهای گوناگون دیگری - مثلاً در برخی احکام یا بعضی خصوصیات اخلاقی - متمایزند.
§ مثال: ویژگی حَصور بودن و زن نداشتن برای حضرت عیسی (علیهالسلام) و حضرت یحیی (علیهالسلام) فضیلت محسوب میشود (شاید اوج کمالات برای آنها اینگونه حاصل شده است)، اما برای پیامبر خاتم (ص) و امت ایشان، زن داشتن فضیلت است و راه رسیدن به کمال را اینگونه طی میکنند. برای این امت، عزلتگزینی و رهبانیت کمالآفرین نیست؛ بلکه در دل آتش بودن و نسوختن، هنر است (قلنا یا نار کونی بردا و سلاما علی ابراهیم - 69 انبیا).
o به طور خاص در بحث قیام به سیف و تشکیل حکومت نیز قرار نیست که همهی انبیا چنین مأموریتی داشته باشند.
o در نگاه دینی و قرآنی، زنده شدن ملکهی تقوا و خویشتنداری در افراد، از تقویت معادباوری آنها و اعتقاد ایشان به حساب و کتاب روز جزا حاصل میشود. یعنی این باور که فرصت دنیا به پایان خواهد رسید و همهی ما در جهان دیگری غیر از این دنیا باید در پیشگاه خداوند جواب پس دهیم که چه کردهایم (... ولتنظر نفس ما قدّمت لغد ... - 18 حشر).
o طبق این آیه، بنیاسرائیل برترین امت در کل عالم و در همهی زمانها - چه قبل از خودش و چه بعد از خودش - بوده است. اما برتری مطلق بنیاسرائیل، نه تنها پایدار نمانده است، بلکه این گروه، از آن جایگاه والا به جایگاه ذلت و مسکنت (... ضُربت علیهم الذّله و المسکنه ... - 61 بقره) و جایگاه بدترین امتها (... قل هل انبئکم بشرّ من ذلک ... - ۶۰ مائده) سقوط کرده و مورد لعنت و غضب پروردگار قرار گرفته است (... من لعنه الله و غضب علیه و ... - ۶۰ مائده).
o برتری و فضیلت بر اساس ملاکات و معیارهای مخصوص تعریف میشود. حال تا زمانی که آن ملاکها برقرار باشد، برتری هم پابرجاست، وگرنه از بین میرود.
o امت پیامبر (ص) هم در قرآن به عنوان برترین امت معرفی شده است: کنتم خیر امّه اُخرجت للنّاس ... (110 آل عمران). اما این برتری هم مبتنی بر ملاک و معیار است.
o در ادامهی همان آیه ملاکهای برتری امت ذکر شده است: ... تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله ... . توجه شود که در اینجا امر به معروف و نهی از منکر هم در معنی اَعلای آن منظور است؛ یعنی برداشتن بساط منکر را از روی زمین و گستراندن بساط معروف در زمین، که بر این اساس همهی بحثهای مربوط به تشکیل حکومت و اجرای احکام اسلام و ... را به دنبال خود دارد.
o حال اگر همین امت اسلام هم از ملاکهای معرفی شده خالی شود، دیگر بهترین امتها نخواهد بود.
o مقدمه:
§ در مورد حضرت مریم (سلامالله علیها) در سورهی آل عمران داریم: انّ الله اصطفاک و طهّرک و اصطفاک علی نساء العالمین (42 آل عمران). عبارت آخر آیه، گاهی اینگونه معنا میشود که حضرت مریم (س) در بین زنان عالم برگزیدهترین است. از آنجا که «العالمین» هم منحصر به زمان خاصی نیست و لذا نساء العالمین همهی زنان در همهی زمانها را در برمیگیرد، این شبهه پدید میآید که نسبت برتری حضرت مریم (س) با برتری حضرت زهرا (سلامالله علیها) که سیدۀ زنان عالم است، چگونه میشود.
§ شبهه اینگونه حل میشود که عبارت «اصطفاک علی» به معنی برتری مطلق نیست، بلکه ممتاز و منحصر بفرد بودن در برخی ویژگیها را میرساند. شاهد آن هم آیهی ۳۳ آل عمران «انّ الله اصطفی آدم ... علی العالمین» است که در این آیه نمیشود همهی افراد و گروههای ذکر شده برترین باشند. بلکه هر کدام در ویژگی خاصی ممتاز هستند.
§ ممتاز بودن حضرت مریم (س) هم در این است که بدون همسر، صاحب فرزند شده است.
o نتیجه:
§ مشابه معنایی که برای عبارت «اصطفی علی» بیان شد، میتوان در مورد عبارت «فضّل علی» هم مطرح کرد که با این تعبیر، به برتری و انحصار بنیاسرائیل در برخی ویژگیها میرسیم نه برتری مطلق آنها. یک نمونه از این ویژگیها، معجزات فراوانی است که برای آنها آمده است.
· لا تجزی نفس عن نفس شیئاً: در قیامت کسی به درد کسی نمیخورد و کسی باری را از روی دوش کسی برنمیدارد (و لا تزر وازرۀ وزر اخری ... - ۱۸ فاطر)
o در موضوع شفاعت دو بحث عمده مورد توجه است: یکی اثبات اصل شفاعت و دیگری ترسیم اندازه و جایگاه شفاعت در دین. در ادامهی این جلسه، ابتدا مطالبی راجع به جایگاه شفاعت در دین بیان میشود و پس از آن، دستههای مختلفی از آیات قرآن که به موضوع شفاعت مربوط است، ذکر میگردد.
o بحثهای تفصیلی راجع به شفاعت در جلسات بعدی مطرح خواهد شد. از جمله، باید مفهوم دقیق شفاعت بیان شود. آنگاه معلوم میشود که مثلاً چرا گفته شده: لا شفیع انجح منالتّوبه (هیچ شفیعی بالاتر از توبه نیست). اینکه توبه چگونه میتواند شفیع باشد، از دقت در مفهوم شفاعت روشن میشود.
o در این بحث، باید روشن شود که چه مقدار از شاکله و منظومهی دین بر پایهی موضوع شفاعت بنا شده است؟
o آیا جایگاه شفاعت، آنگونه است که عموم ما شیعیان تصور و فهم میکنیم؟ یعنی شفاعتی که از دل آن جرأت بر گناه و کمکاری بیرون میآید؟ شفاعتی که مثل یک میانبر همه چیز را دور میزند و کلیهی اشکالات ما را چه در دنیا و چه در آخرت حل میکند؟ شفاعتی که انگیزهی کار و تلاش را از ما میگیرد و موجب تجرّی میشود؟ این شبیه تصوری است که یهود نسبت به قیامت دارد و میگوید ما - اگر هم به جهنم برویم - جز روزهای اندکی در آنجا نخواهیم ماند و زود بیرون میآییم: و قالوا لن تمسنا النار ... (80 بقره)
o بر اساس فهم کلی که از قرآن استنباط میشود و پیامی که از ادبیات رایج قرآن فهمیده میشود، چنین وزنی را برای شفاعت نمیتوان قائل شد. در واقع وقتی کسی با توجه قرآن بخواند، میفهمد که بعضی موضوعات خیلی مورد تأکید قرآن قرار گرفته و برخی دیگر کمتر (هر چند در روایات ممکن است نوع پرداختن به موضوعات متفاوت از قرآن باشد). این جایگاه و وزن موضوعات باید درست فهمیده شود. مثلاً معلوم است که بحث توجه به قیامت و معادباوری نقش ویژهای در نظام تربیتی قرآن دارد یا مثلاً احترام به والدین خیلی مورد تأکید قرآن قرار گرفته است. اما مسألهی شفاعت، آنگونهای که مورد تصور ماست، در قرآن طرح نشده است.
o بله، قطعاً بحث شفاعت علمی و معنوی و دستگیری اهلبیت (علیهمالسلام) از شیعیان و محبان وجود دارد و قطعاً باید مجالس روضه و توسل، با شکوه زیاد وجود داشته باشد. اما باید کسی که از مجلس روضه بیرون میآید به طور جدی به فکر کار و تلاش بیفتد، نه اینکه اندیشهی کمکاری در او تقویت شود.
o حرف اینجاست که آن نتایجی که از فهم ما از موضوع شفاعت بیرون میآید (مثل تجرّی بر گناه یا تنبلی)، با حرفهای کلیدی قرآن خیلی فاصله دارد. مثلاً خوب است به آیهی ۱۲۳ نساء - به عنوان یک آیهی ناب در این بحث - توجه کنیم. این آیه میفرماید که قاعدهی کار خدا نه طبق آرزوهای شماست و نه آرزوهای اهل کتاب (معلوم میشود که اهل کتاب هم از این جنس تصورات نادرست دارند)؛ قاعدهی کار این است که هر کس کار بدی انجام دهد، جزای آن را میبیند: لیس بأمانیکم و ... . بنابراین اگر میخواهیم در کارها به نتیجه برسیم، باید درست عمل کنیم. مثلاً در حوزهی حکومتداری اگر درست به وظایفمان عمل نکنیم و کمکاری به خرج دهیم، نه تنها انتظار فتح میدانهای جدید را نباید داشت، بلکه پایگاههای موجود هم یکی پس از دیگری از دست خواهد رفت.1
o در ارتباط با موضوع شفاعت، ما با سه دسته از آیات مواجه هستیم که در ادامه ذکر میشود. در این جلسه صرفاً این دستهبندی معرفی میشود. اما بحثهای تکمیلی و پاسخ دادن به شبهاتی که در این خصوص وجود دارد، در جلسات آتی بیان خواهد شد.
§ این دسته از آیات بیان میدارد که در روز جزا هیچ شفاعتی در کار نیست.
§ توجه: این آیات با آیات دیگر تقیید میخورد و از اطلاق در نفی میافتد، اما نکته اینجاست که بیان عام به خودی خود مهم است و دارد فرهنگی را منتقل میکند. بنابراین باید به فرهنگی که در نظر اول، از این آیات منتقل میشود توجه کرد - اینکه روزی فرا میرسد که شفاعتی وجود ندارد.
§ مثال از آیات این دسته - ۲۵۴ بقره: یا ایّها الّذین آمنوا ... . این آیه، هر گونه خرید و فروش و رفاقت و شفاعتی را در روز جزا صراحتاً نفی میکند. نکته هم اینجاست که خطاب آیه به مؤمنان است نه کفار؛ لذا نمیتوان گفت که شفاعت را صرفاً برای کافران رد کرده، نه مؤمنان.
§ این دسته از آیات، شفاعت را به طور مطلق نفی نمیکند، اما قبول شدن یا نفع رساندن آن را رد میکند.
§ مثال ۱ - همین آیهی ۴۸ سورهی بقره: ... و لا یقبل منها شفاعه ...
§ مثال ۲ - آیهی 48 سورهی مدّثّر: فما تنفعهم شفاعه الشّافعین
§ بر اساس این دسته از آیات شفاعت جز با اذن پرودگار ممکن نیست.
§ مثال - آیۀ الکرسی: ... من ذا الّذی یشفع عنده الا بأذنه ...
§ سؤال: آیا میتوان آیات این دسته را دلیل قطعی بر اثبات شفاعت دانست؟
· پاسخ: خیر، دلیل قطعی محسوب نمیشود. یعنی از این آیات نمیتوان نتیجه گرفت که اذن شفاعت حتماً به عدهای داده خواهد شد و لذا بحث شفاعت قطعی است؛ بلکه به عکس، مطرح کردن شرط اذن و مشیت الهی در مورد یک موضوع، اتفاقاً میتواند به معنی «تأکید بر نفی آن» باشد. دو مثال از تأکید بر نفی در ادامه ذکر میشود:
· مثال ۱ - آیهی ۱۰۸ سورهی هود: ... خالدین فیها ... الّا ما شاء ربّک ... : این آیه نمیخواهد بگوید که جاودانگی بهشتیان منوط به مشیت الهی است و ممکن است روزی خداوند اراده کرده و آنها را از بهشت بیرون کند. بلکه غرض از مشروط کردن این عطا به مشیت خداوند، «بیان اقتدار» حضرت حق است و نهایتاً مفهوم آن این است: مگر اینکه پروردگار تو بخواهد و پروردگار تو هم هیچگاه نمیخواهد. شاهد آن هم فقرهی انتهای آیه است که میفرماید: ... عطاء غیر مجذوذ؛ یعنی بهشت جاودان، عطایی است پایانناپذیر و قطعناشدنی.
· مثال ۲ - آیات 6 و 7 سورهی اعلی: سنقرئک فلا تنسی الّا ما شاء الله ... . این آیات هم بیان میکند که ای پیامبر تو فراموش نمیکنی، مگر آنکه خدا بخواهد و خدا هم هیچگاه نمیخواهد. منتها مطلب را اینگونه بیان کرده تا تفاوت فراموش نکردن پیامبر با فراموش نکردن خدا (... و ما کان ربّک نسیّا - ۶۴ مریم) معلوم شود و اقتدار و شأن رفیع پرودگار بیان گردد.
o برای بهرهمندی موضوعی از معارف قرآن، جستجوی لغوی و لفظی کفایت نمیکند. بلکه عامل کلیدی، جستجوی مفهومی و کشف منظومههای فکری است.
§ مثال ۱: در مورد موضوع «ولایت» - به معنی ولایت انسانها بر یکدیگر نه ولایت خداوند بر بندگان - اگر بخواهیم صرفاً از طریق آیاتی که مستقیماً به بحث ولایت پرداخته و واژههایی چون «ولی» در آنها بکار رفته (مانند انّما ولیّکم الله ... - 55 مائده) استدلال کنیم، کار دشوار میشود. چراکه دلالت آنها بر موضوع، یک بحث اجماعی و مورد اتفاق همگان نیست. لذا باید سراغ جستجوی مفهومی رفت که در جلسات تفسیر سورهی مائده مفصلاً به موضوع ولایت با این رویکرد پرداخته شده است.
§ مثال ۲: در مورد موضوع «شفاعت» اگرچه به شکل واژگانی هم در قرآن ذکر شده، اما به صورت مفهومی نیز آیاتی که بر مفهوم شفاعت دلالت میکنند داریم. لذا اگر کسی به جستجوی واژگانی اکتفا کند، نمیتواند به چنین آیاتی برسد و جمعبندی دقیقی از بحث نخواهد داشت.
1