مجموعه تفسیر سوره بقره از حاج آقا قاسمیان
در مجتمع فرهنگی امام رضا (ع)
پنجشنبه، 31 تیر 1395
113 دقیقه
o بعد از آیات خلقت آدم (علیهالسلام) در سورهی بقره، آیات زیادی راجع به بنی اسرائیل مطرح شده است.
o سؤال: چرا در سورهی بقره و در بسیاری از جاهای دیگر قرآن راجع به بنیاسرائیل گفتگو شده است؟
o یک پاسخ:
§ مقدمهی ۱: شباهت بسیار زیادی میان امت پیامبر (ص) و قوم بنی اسرائیل وجود دارد.
· مثال از شباهتها: پیامبر دو امت - یعنی رسولالله (ص) و حضرت موسی (علیهالسلام) - هر دو مأمور به سیف و تشکیل حکومت بودهاند.
§ مقدمهی ۲: سنتها و قواعد خداوند در مورد امتها یکسان است و تغییر نمیکند.
· به طور خاص در مورد این دو امت، سنتها و قواعد مربوط به بعد از تشکیل حکومت دینی - که متفاوت از قواعد قبل از آن است (نور ۵۵:وَعَدَ ﭐللَّهُ ﭐلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنکُمْ وَعَمِلُواْ ﭐلصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي ﭐلْأَرْضِ ... وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَ ٰلِکَ فَأُوْلَـٰئِکَ هُمُ ﭐلْفَاسِقُونَ) - مورد نظر میباشد.
§ نتیجه: سرگذشت بنیاسرائیل و سنتهایی که بر آنها گذشته، بسیار برای امت پیامبر (ص) درسآموز است.
· مثالی از این سنتهای درسآموز: خداوند به واسطهی تشکیل حکومت دینی، بنیاسرائیل را بر همهی عالم - نه تنها در زمان خودشان، بلکه در همهی زمانها - برتری داده (۴۷ بقره: ... وَأَنِّي فَضَّلْتُکُمْ عَلَى ﭐلْعَالَمِينَ). اما در اثر نافرمانیشان، ذلت و مسکنت دامان آنها را گرفته (۶۱ بقره: ... ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ ﭐلذِّلَّةُ وَﭐلْمَسْکَنَةُ ...)، دشمنی و بغض تا قیامت میان آنها نهاده شده (۶۴ مائده: ... وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ ﭐلْعَدَاوَةَ وَﭐلْبَغْضَاءَ إِلَىٰ يَوْمِ ﭐلْقِيَامَةِ ...) و سرنوشتهای دیگری از این دست گریبانشان را گرفته است.
o طبق بحثهای جلسهی قبل، به نظر میرسد مرجع ضمیر هاء در «إِنَّهَا» استعانت از صبر و نماز است، نه خود خود صبر و نماز یا خود نماز.
o این استعانت است که سنگین است، البته مگر بر خاشعین که قلبشان برای پذیرش حق نرم و سِلم است.
§ چنین خشوعی نیز با قیامتباوری حاصل میشود (۴۶ بقره: ﭐلَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَاقُواْ رَبِّهِمْ ...)
o استعانت از نماز هنگام مواجهه با غمها و سختیها، نمونهای از موارد ممتاز در سبک زندگی اسلامی است که سبک زندگی مادیگرا هرگز راهی به آن ندارد.
§ ما باید این امتیازات را برجسته کنیم و نسبت به آنچه از طرف تفکرات مادی برجسته و بِرَند میشود، بدبین باشیم.
o بحث تفصیلی دربارهی استعانت از نماز در جلسهی قبل طرح شده است. در این جلسه به موضوع صبر و استعانت از آن پرداخته میشود.
o واژهی «صبر» در قرآن، ناظر به مفهوم تحمل سختیها و مشقتها در مسیر حق، خون دل خوردن و پایمردی در این راه است.
o مثال: فَـﭑصْبِرْ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ ... (۱۳۰ طه) یعنی بر حرفهای نامربوطی که برای منصرف کردن تو از مسیر حق میزنند، صبر کن و ایستادگی پیشه کن.
o در آیهی مورد بحث (وَﭐسْتَعِينُواْ بِـﭑلصَّبْرِ وَ ﭐلصَّلَوٰةِ ...)، صبر به روزه هم تطبیق شده است. روزه (مخصوصاً روزههای مستحبی) فرصت تحمل مشاق را برای روزهدار فراهم میکند.
o یکی از راههای تقویت صبر و استقامت - که مخصوصاً نسل امروز بسیار به آن نیاز دارد - شرکت در برنامههایی است که مستلزم تحمل مشاقّ و سختیهای طولانی است؛ مثل مسافرت جهادی یا کوهنوردی چندروزه.
o برای افزایش صبر و تحمل در نماز خواندن، نماز جعفر طیّار توصیه میشود.
o صبر جایگاه فوقالعادهای در قرآن دارد و ممکن است به صورت فردی باشد یا اجتماعی.
§ صبر فردی آن است که شخص، خودش همهی دشواریهای مسیر را میپذیرد، اگر لازم باشد از آبرویش هم در راه حق مایه میگذارد و جانش را هم فدا میکند.
§ صبر اجتماعی آن است که شخص، نه تنها خودش اهل پایمردی است، بلکه جماعتی را هم با خود همراه میکند و مسیرهای دشوار را با هم طی میکنند.
o دشواری صبر اجتماعی به مراتب بیش از صبر فردی است. در مسیر صبر اجتماعی، «صبّار» (بسیار صبرکننده) لازم است و با شکل عادی صبر کار پیش نمیرود.
§ مثال ۱: خارج کردن یک قوم از ظلمات حاکمیت طاغوتی و فرعونی به سمت نور حاکمیت توحید، نیاز به صبر اجتماعی دارد و افراد صبّار و شکور، نه صابر و شاکر (۵ ابراهیم: ... أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ ﭐلظُّلُمَاتِ إِلَى ﭐلنُّورِ وَذَکِّرْهُمْ بِأَيَّامِ ﭐللَّهِ إِنَّ فِي ذَ ٰلِکَ لَئَايَاتٍ لِّکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ).
§ مثال ۲: اینکه پیامبر (ص) میفرمایند سورهی هود مرا پیر ساخته است (اشاره به آیهی ۱۱۲ سورهی هود: فَـﭑسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ ...)، برمیگردد به دستور صبر و استقامت اجتماعی که بر اساس «وَمَن تَابَ مَعَکَ» در این سوره به پیامبر داده شده. (نکته: عبارت «...وَﭐسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ ...» در آیهی ۱۵ سورهی شوری هم آمده اما بدون «وَمَن تَابَ مَعَکَ».)
o همهی آن چه که در مورد صبر و فضیلت آن بیان شد، مربوط میشود به صبر در مسیر حق.
o اینکه کسی پای در مسیر باطلی بگذارد یا اساساً خودش پایهگذار مسیری غلط و باطل باشد، آنگاه بر سختیها و مشقتهای آن راه پایمردی بورزد، این ربطی به صبر ندارد. یعنی سختی کشیدن در راه غلط ارزشی ندارد و فضیلت محسوب نمیشود.
o مثال ساده: وقتی کسی وعدهای بدهد که نباید میداد یا چکی بکشد که نباید میکشید، آنگاه به واسطهی این خبط و خطاها، به زحمت و مشقت بیفتد، تحمل سختیهایش مصداق صبر نیست.
o قانونگذاری افراطی آفتی است که هزینههای زیادی را به همراه دارد، مشقتهای زیادی را به افراد تحمیل میکند و در نهایت نیز نه تنها افزایش رضایت فرد و جامعه را به دنبال خود نمیآورد، بلکه باعث افزایش نارضایتی میگردد. لذا پایمردی بر چنین مسیر غلطی، صبر به حساب نمیآید.o راه کم کردن جرائم و تخلفات، مرتباً قانون وضع کردن نیست. نه اینکه نباید قانون باشد، بلکه باید انسانها ساخته شوند و به تقوا و خودکنترلی برسند که یاد معاد یک راه اساسی آن است.
o آنچه که مطلوب است، ارائهی چارچوبها و قواعد کلی است، نه اینکه افرادی بخواهند مرتباً قانون پشت قانون بگذارند. بالا رفتن حجم قوانین، آسیبهایی را به دنبال خود دارد؛ از جمله اینکه: تعارضات قوانین زیاد میشود/ برای رفع نواقص و اشکالات قوانین قبلی باید قوانین جدید وضع شود/ به خاطر سپردن حجم بالایی از قوانین دشوار میشود/ اجرایی شدن و تبعیت از همهی قوانین به سمت ناممکن شدن پیش میرود/ حساسیت بیمورد ایجاد میکند و افرادی به دنبال راههای دور زدن قانون میافتند.
o باید برای افراد جامعه شخصیت قائل شد (وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِي ءَادَمَ) و تقوای آنها را رشد داد، نه اینکه همواره افراد را خلافکار فرض کرد و مرتباً در پی وضع قانون بود.
o طبق مفاد آیهی ۱۳۰ سورهی طه، هنگامی که صبر (فَـﭑصْبِرْ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ) با ذکر و تسبیح مداوم پروردگار همراه شود (وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ ﭐلشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ ءَانَاءِ ﭐللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ ﭐلنَّهَارِ)، نتیجهی آن میشود رسیدن به مقام رضا (لَعَلَّکَ تَرْضَىٰ).
o این دستورالعمل، یک نمونهی دیگر از موارد ممتاز در سبک زندگی اسلامی است: صبر به علاوهی ارتباط پیوسته با خدا انسان را به رضا میرساند. وقتی فردی به حالت رضایت برسد، دیگر در مقام تحمل سختی نیست، بلکه در متن سختی، خشنود و آرام است.
o البته برداشت دیگری هم میتوان از مفاد آیه داشت و آن اینکه چنین صبری اساساً مشکلات را از سر راه برمیدارد و طبعاً شخص راضی میشود.
o این تسبیحهایی که در اوقات مختلف شب و روز در آیهی شریفه بیان شده، اگرچه به نمازهای پنجگانه هم تطبیق شده است، اما منحصر در آن نیست، بلکه پیوستگی در تسبیح حضرت حق و همواره به یاد او بودن را میرساند.
o یک توصیهی عملی برای خدایی شدن و رسیدن به ذکر پیوسته این است که انسان در کارهای عادی روزمرهی خود، تمرین نیت کند. زحمتی هم ندارد. یعنی شخص، همان خوردن و خوابیدن و درس خواندن و غذا پختن عادی را با یاد خدا همراه کند. مثلاً موقع درس خواندن اول هر صفحه از کتاب بسماللهالرحمنالرحیم بگوید یا موقع غذا پختن، غذا را نذر امام حسین (علیهالسلام) کند.
§ اینطور نیت کردنها برکات خاصی هم به کارها میدهد. یک اثر دیگر نیت این است که انسان برای هر کاری نمیتواند نیت کند. یعنی نمیتواند بگوید خدایا من میخواهم برای تو فلان گناه و خلاف را انجام دهم. همین نیت و ذکر جلوی انسان را میگیرد.
o طبق آیهی 14 سورهی جن، مسلمان در جستجوی رشد است (... فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُوْلَـٰئِکَ تَحَرَّوْاْ رَشَداً). یعنی از مرحلهی فرمانبری صرف به مرحلهی بالاتری که همان رشد باشد، برسد.
o اما توصیف مقام رشدیافتگان (راشدون) در آیهی ۷ سورهی حجرات آمده است: ... وَلَـٰکِنَّ ﭐللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْکُمُ ﭐلْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِکُمْ وَکَرَّهَ إِلَيْکُمُ ﭐلْکُفْرَ وَﭐلْفُسُوقَ وَﭐلْعِصْيَانَ أُوْلَـٰئِکَ هُمُ ﭐلرَّاشِدُونَ ﴿7﴾. یعنی حالتی که ایمان در نظر شخص، محبوب و زیبا و باشکوه باشد و از آن سو کفر و فسوق و عصیان برایش زشت و ناپسند.
o برای فرد رشد یافته، ترک گناه کار پرمشقتی نیست، بلکه اساساً قلبش منزجر از معصیت است و میلی به آن ندارد. بنابراین دیگر بحث صبر بر معصیت - به معنای ترک در عین تمایل – برای وی مطرح نیست، چراکه خداوند معصیت را برایش مکروه گردانده است.
o البته برای اینکه خداوند این مسیرها را برای کسی آسان کند، باید فرد در مدار تقوا حرکت کرده باشد. در آیات ۵ تا ۷ سورهی لیل راه «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَىٰ ﴿7﴾» (اینکه خدا انجام کارهای نیک را برای انسان آسان کن)، چنین بیان شده: فَأَمَّا مَن أَعْطَىٰ وَﭐتَّقَىٰ ﴿5﴾ وَصَدَّقَ بِـﭑلْحُسْنَىٰ ﴿6﴾.
o «حِلم» اشاره دارد به نوعی عقلانیت در رفتار توأم با آرامش، طمأنینه و تثبت روحی.
§ مثال از کاربرد ریشهی «حلم»: در سورهی نور، بالغ شدن اطفال را با عبارت رسیدن آنها به سن «حُلُم» - به معنی سن رشد عقلانی و رسیدن به سکینه - تعبیر کرده (59 نور: وَإِذَا بَلَغَ ﭐلْأَطْفَالُ مِنکُمُ ﭐلْحُلُمَ ...). البته «حُلُم» اشاره به احلام (خوابهای پریشان دوران بلوغ) هم دارد.
§ نکته: در قرآن صفاتی چون صابر و صبور در مورد خداوند نیامده، اما «حلیم» آمده است.
§ نکته: یکی از صفات ویژهای که برای حضرت ابراهیم (علیهالسلام) در قرآن ذکر شده، «حلیم» است (اَوّاهٌ حَلیم/ حلیمٌ اَوّاهٌ مُنیبٌ).