انتخاب یا انتصاب؟

مجموعه حکومت ولایی از حاج آقا قاسمیان

چهارشنبه، 1 اردیبهشت 1389

35 دقیقه

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین. صلوات

عرض به خدمتتون که از اون بحث حکومت اسلامی،اون شاخه دومش رو یه مقدار عرض بکنیم خدمتتون. اون شاخه دوم این است که بحث نقش مردم در حکومتهای ولایی. به عنوان یک بحث کاملا مبنایی، که از اون طرف وقتی شما چیزی به عنوان ولایت فقیه ثابت می کنید، از این طرف، کسانی که محکوم به این حکومتند هم باید نقششونو ثابت بکنید. البته در هر حکومتی طبیعتا باید نقشش رو ثابت کرد که چیه. منتها در حکومتهای ولایی هم این نقش رو باید ثابت بکنید.

قبل از این بحث، این دو واژه رو شما توجه بکنید: بحث مشروعیت و مقبولیت. و تفکیک این واژه ای که خیلی داره استفاده میشه و معنی این واژه. یه اشاره ای اون جلسه خدمتتون شد. ببینید مشروعیت در معنا، یه معنای عام براش وجود داره، که الان در متونی که ترجمه میکنند خیلی وقتها به همون معنا ترجمه میکنند و اون legitimacy یه. که با تمام مشتقاتش که از legal به معنای قانونی، از legislation به معنای قانون، و legitimate به معنای مشروع مثلا، معنی میکنند؛ مشروعیت به این معنا یعنی اینکه اگر حکومت تقسیم میشه به مشروع یا نامشروع یعنی اون کسانیکه تحت قدرت چنین حکومتی هستند، اعمال این قدرت رو موجه میدانند.

خوب دقت بکنید در ادبیات سیاسی، مشروعیت حکومتها به این معناست که تحت قدرتی که هستند، اعمال این قدرتها رو برا خودشون موجه میدونن. مثلا به هرجهت یه دولتی وقتی تشکیل میشه –اینا مقدمه ای است که بحثها رو از کتاب آقای منتظری بخونیم- مثلا وقتیکه رئیس جمهور آمریکا رو اینها تعیین میکنند و تحت یک قوانینی که برای خودشون وضع میکنند می آیند و این رو تعیینش میکنند، حالا اون قوانین رو شما اصلا چه بپذیرید، چه نپذیرید؛ بحث مشروع بودن اینجا قاطی نشه به معنای دینی بودن. مشروع بودن تقریبا یعنی موجه بودن. و اتفاقا همین جوری هم ترجمه میکنند. حتی من پرسیدم که چه جوری هم می فهمند، همین جوری هم می فهمند، یعنی خودشون هم مشروع می فهمند ولی معناش تو زبان ما به معنای دینی بودن نیست. مثلا اینا اول به صورت ایالتی برا خودشون یه سری چیز میگیرند، بعد، بعد.. تا میرسند اوباما رو تعیین میکنند. آقای اوباما رو که تعین کردند، اون بالاخره اعمال حکومت می کنه یا نه، اعمال قوانین می کنه یا نه؟ این اعمال قوانین از کسانی که تحت این قوانین قرار گرفتند موجهه. این رو بهش میگن یک حکومت “مشروع” . در مقابلش حکومت نامشروع به این معناست که اون کسانیکه تحت این قرار گرفتند، از دیدشون این کار موجه نیست. مثلا یک حکومتی با یک کودتا، سر کار بیاد، بعد با یه مردم رو با یه حالتی خفه بکنه، اعمال زور بکنه. به این حکومت میگن حکومت نامشروع. به این تعبیر خوب دقت کنید. اینها الآن تو متون داره اشتباه میشه.

اگرتو این ادبیات، مجموعه ای از مردم، اکثریت مردم، نه توده ای از مردم، توده ی کم و زیادی از مردم شروع بکنند بر علیه نظام حاکم اقدام بکنند اون حکومت دچار بحران “مشروعیت” میشه. یعنی داره مشروعیت حکومت از بین میره. در ادبیات سیاسی جهان.این میشه مشروع، در یک معنای متداولی که ترجمه از همین کلمه legitimacy یه.

این یه معنا از مشروعه. یه گفتمان دیگه ای که داریم مشروعیته در مقابل مقبولیت. مشروعیت در معنای متدوالی که خودمون استفاده میکنیم. پس ببینید مشروعیت در اون معنای قبلی، معنای شماره ۱، یک چیزهایی شبیه مقبولیته حتی. ولی مشروعیت در معنای دوم یعنی اینکه دینی بودن. دینیه. خداپسند بودن. در مقابلش مقبولیته. یعنی اینکه مردم آیا قبول میکنند یا نمی کنند.

فرض بفرمایید که در حکومت امیرالمؤمنین، حکومت امیر المؤمنین یک حکومتی است مشروع – به تعبیر دوم- حکومت امیرالمؤمنین که رفت جلو به یک بحرانهایی خورد. حالا برای اینکه این گفتمانها رو با همدیگه تکرار کنیم، به این بحرانهایی که خورد رفته رفته حکومت امیرالمومنین -به تعبیر اول- بحران مشروعیت گرفت. به تعبیر دوم مشروعیتش سر جای خودش بود، مقبولیتش دچار بحران شد.

پس این دوتا تعبیر رو در درجه اول از همدیگه جدا بکنید ۱٫ نکته بعد، در کسانیکه ولایت فقیه رو قبول دارند، یعنی از مناصب سه گانه فقیه که افتاء، قضا (قضاوت)، ولایت رو قبول دارند و حق فقیه می دونن حکومت رو –یعنی تو این بستر، نه بستر کسانی که مناصب دوگانه ای قبول دارند، نه، کسانیکه بحث ولایت فقیه رو قبول دارند- ما تیتر بحث گفتیم: نقش مردم ؛ در کسانیکه چیزی به عنوان حکومت ولایی قبول دارند، یعنی هر سه منصب فقیه رو قبول دارند، و معتقدند که این سه منصب ِ فقیه فقط هم مال فقیهه. یعنی فقط فقیه حق داره این حکومت رو بگیره، تو اینجا ۲ شاخه بزرگ میشن.

گاهی اوقات ماها نمیدونیم در چه گفتمانی آدمها دارند صحبت می کنند، خودشون هم نمی دونند، ما هم داریم هی جنگ و دعوا میکنیم. باید بدونید که هرکدوم تو ریشه هاش به کجا میرسه. به دو مشرب متفاوت تقسیم می شن. نماینده ی یک مشرب امامه. البته قبل از اون مرحوم صاحب جواهر از کسانی است که ، آیت الله گلپایگانی همینطور، الان تو متأخرین آیت الله جوادی همینطور، آقای مصباح، ولی خب به عنوان متن شاخصی که میشه ازش پیدا کرد متون خود حضرت امام که دیگه الان دیدیم تقریبا واضحه، این یک مسلکه. که حالا مسلکش رو عرض میکنم چیه.

یک مسلک دیگه که شاخصش آقای منتظری هستند و الآن خب خیلی هم این مسلک طرفدار پیدا کرده، که آقای رفسنجانی تو همین مسلک اون بیانات مشهد رو گفتند، این متعلق به اون مسلک فکریه. اینجوری نیست که شما فکر کنید نه اصلا اینجوری نیست. شما باید بدونید. بعضیها هم اصلا خارج از مسلکند حالا با اون چیزش کاری نداریم. بعضیها اصلا خارج از اینندکه مسلک بخواهند داشته باشند. آقای رفسنجانی بالاخره آدم خیلی اندیشمندی هست. آقای منتظری هم انصافاً آدمیه که بسیار قویه توی بحثهای . میخوام بگم شما مواجهید با دو تا مسلک. این دو تا مسلک چیه؟

مسلک امامه. دیگه عنوان پیدا کرده به نام “مسلک انتصاب”. مسلک انتصاب یعنی اینکه، شما از نبی شروع کن، نبی حکومتش یک حکومت مشروع است مشروعیت الهی هم داره. البته مردم نقش دارند، بحث نقش مردم حالا صحبت خواهد شد. ولی مشروعیت حکومت نبی یک مشروعیت الهی است. بیا پایین تر امام. مشروعیت حکومت ائمه اگر می تونستند حکومت تشکیل بدهند یک مشروعیتی است الهی. فقیه هم به همین وزان. فقیه جای معصوم نشسته به اعتقاد امام. مشروعیتش چیه؟: یک مشروعیتی است الهی. چونکه نصب از طرف امام معصوم شده فقیه. به نصب عام. از طرف امام نصب شده و یک مشروعیت الهی داره. مردم نقششون چیه در این مشروعیت الهی؟ این است که کمک بکنن –در مقام اثبات، نه در مقام ثبوت- کمک بکنند حکومت فقیه رو محقق بکنند و با فقیه بیعت بکنند. مردم کارشون اینه. مردم حضوری در مشروعیت فقیه و ولایت فقیه ندارند. نقششون در نقش مقبولیته. به عبارتی امام خودشون رو همونجوری میدونن که معصوم ، البته با تفاوتهایی که در معصوم وجود داره که قائلند و گفتند و تو متون تا حالا دیدید. ولی گفتند فقیه در ۳ منصب همینجا میشینه. به مردم هم ارتباطی نداره. کما اینکه در دو منصب فقیه مردم وکالتی عملا به فقیه نمی دادند و نقشی نداشتند در اون دو منصب. یعنی مسئولیت افتاء: مردم نقشی ندارند در مشروعیت بخشی به اون. مردم نقشی ندارند در مشروعیت بخشی به قضاوت فقیه. فَالکَلام، هُوَ الکَلام. مردم نقشی ندارند در مشروعیت دادن به ولایت فقیه. مردم نقششون این است که با فقیه بیعت کنند و حکومت او رو مستقر کنند. حکومت پیغمبرش رو هم باید مردم مستقر کنند. هر نقشی که اونجا داشتند، چه نقشی داشتند؟ مشروعیت بخش نبودند، باید حکومت رو مستقر میکردند، همون نقش رو اینجا دارند. این یه مسلک

مسلک دوم که اینو میریم انشاءالله از جلسات بعد سراغ متن آقای منتظری. آقای منتظری به دلیل دیدن ایرادهایی تو این مسلک، قائل به مسلک دیگه ای شدند و پختند این مسلک رو. به همین دلیل این ۲۵ صفحه از متن آقای منتظری رو ای-بوکش هم هست بریزید رو کامپیوترهاتون..که از منابع اصلی شما خونده باشید قاطی نمیکنید کی چی میگه الآن. مسلک انتخاب است. مسلک انتصاب میگید که معصوم فقیه رو انتصاب میکند به این مقام. میاید مسلک انتخاب آقای منتظری. مسلک انتخاب یعنی اینکه مشروعیت – به معنای دوم، یعنی دینی و شرعی و خداپسند بودن- این مشروعیت بر دو پایه استواره نه بر یک پایه. خود مشروعیتش دو تا پایه داره ها. نه بحث مقبولیتش. یعنی یک مشروعیت الهی-مردمی داره. یعنی چی؟: یعنی منِ آقای منتظری ولایت مسلم فقیهه که بشه. منتهای مراتب، مردم باید فقیه رو به این منصب هم انتخاب بکنند اگر انتخاب نکنند و قبول نکنند این حکومت مشروعیت هم نداره. نه مقبولیت نداره اینکه خب نداره. ولی مشروعیت هم نداره. یعنی خداپسند هم نیست.

تفاوت این دو نظر رو تو سه حوزه و توابعش رو باید پیگیری بکنیم. ببینید در هر حکومتی سه حوزه کاملا واضح وجود داره. یک حوزش حوزه ی رسیدن به حکومته، یک حوزه حوزه اعمال حکومت و زوره، حوزه سوم حوزه ی کناره گیری از حکومته. در این سه حوزه. از این سه حوزه بیشتر نیست یا میخواد حکومت رو بگیره، یا اعمال زور و قدرت بکنه، یا میخواد عزل و کناره گیری از حکومت بکنه. تو این سه حوزه، این دو نظر باهمدیگه فرق میکنه. یعنی اگر مردم فقیه رو انتخاب نکردند ، درسته حقش رو بهش ندادند ولی خدا راضی نیست حکومت رو بگیره و اعمالش بکنه. این مشروعیتش فقط الهی نیست. مشروعیت نبی الهیه. مشروعیت امام الهیه. یعنی حق خودش رو امام معصوم میتونه بیاد از مردم بگیره، ولی فقیه نمی تواند حق خودش رو از مردم بگیره. این تفاوت بین نبی و امامه با فقیه. اگر فقیه رو انتخاب نکنند، حکومت فقیه مشروع هم نیست. این همون چیزی است که آقای رفسنجانی در مشهد گفت. الهی-مردمی. یعنی قبول که الهیه. بحث دموکراتیک نیست. آقای منتظری نمیخواد بگه دموکراتیک، مردم انتخاب کنند، هر چی مردم انتخاب کردند. میگه حق به خصوص فقیهه. کس دیگه ای هم حق نداره حکومت رو بگیره. حق بقیه نیست . ولی اومد و مردم فقیه رو انتخاب نکردند –حالا تو همین سه حوزه باید بریم توش- مشروعیت فقیه دوتا پایه داره، یکیش الهیه. این انتخاب شده برای حکومته، ولی مردم هم باید انتخابش بکنند. اگر مردم او رو انتخاب نکنند این حکومت او مشروع هم نیست.

لذا هر موقع اگر وارد بحث شدید بدونید طرف مال چه مسلکیه یا براش افراز بکنید چونکه ممکنه خودش هم ندونه.

[سوال : در این موقع این رو رد میکنند، یا این رو اثبات نمیکنند] نه میگن فقیه همچین حقی نداره.

-یعنی اثبات میکنند که همچین حقی نداره؟: بله. یعنی ایرادهایی در مبنای امام ملاحظه می کنند، میگن که این ایرادها رو داره. البته اونام جواب میدن به این حرف ها. یعنی ایرادهایی وارد میکنند سوال و جواب داره اون نقطه. ولی خب کتاب آقای منتظری دارند ایرادها رو وارد میکنند. ایرادها رو وارد میکنند و اونموقع یک نظری میدهند اونجا. که معروف شده به نظریه انتخاب. خیلی هم طرفدار داره بعد آقای منتظری. کسانی که ولایت فقیه رو قبول دارند.

[سوال: از راه فقهی فقط وارد میشن، یا از راه عقلی وارد میشن] نه از راههای مختلف وارد میشن. هم فقهی. هم بحثهای اجتماعی، عقلی. حالا می بینیم اون صفحات رو ۲۵ صفحه از متن آقای منتظری میخواهیم بخونیم. واسه همین افراز شده فکر بکنید ، افراز شده هم بحث بکنید. جواب بدید. شما بگید چی رو قبول داری اینو قبول داری، اونو قبول داری، امام رو قبول داری؟ و این دو مبنا به صورت طبیعی با هم دیگه تعارض داره. یه سری تعارضهای فکری داره. در هر سه حوزه با همدیگه تعارض پیدا میکنه این دو مبنا.

[سوال: الان در متأخرین مسلکی هم هست که از اساس بحث ولایت فقیه رو قبول نداشته باشه؟] پـــــــــــــر. خب بله . بالاخره هستند کسانی که می آیند و این رو قبول نمیکنند. شما ممکنه بگید در علمای طراز اول همچین چیزی؟ در علمای طراز اول شاید خیلی کم. خیلی قلیل باشه در علمای طراز اول. ممکنه یکی بگه شیخ انصاری گفته خلط القتاده۲۰:۳۰ این مثلا. کار مشکلیه اصلا نمیشه همچین چیزی رو ثابت کرد. باید ببینید از کدوم طریق میره. آقای خویی هم گفتیم. آقای خویی اش هم میگه ثابت نمیشه. اینا ساده دیدنه. آدم کارشناس میدونه چه چیزهایی رو باید ببینه تا بتونه نظر طرف رو در بیاره. بعضیها تک جمله می بینن فکر میکنن نظر طرف رو در آوردند الآن تو این قضیه. ولی نه. از علمای کمی هستند که این منصب رو بگن مال فقیه نیست. حالا شیعه ها. تو علمای شیعه به خصوص متأخرین.

-آقای وحید؟ : آقای وحید رو نمی دونم. اطلاع ندارم. حالا اینها میشه البته یه چیزی[تاملی] کردها. نره دفتر کسی استفتاء کنه ها :دی. آقای وحید دفن شهدا هم اجازه نداد در فیضیه.

[سوال] نه. شاگرد آقای وحید بودن، شاگرد چقدر نزدیک آقای وحید بودن. آقای وحید درسهاشون ۵۰۰۰ نفر. نه از اینها اون چیزها در نمیاد.

- تو قدما این مسلک دوم قائل داره یا نه؟ : تو قدما نه. این نظر تقریبا پخته شده اش از آقای منتظریه.

- از قبل به کی بر میگرده؟ : بر نمیگرده به کسی. تقریبا از آقای صالحی نجف آبادی کلید میخوره . متأخره ایشون هم. منتها پخت شده و تر و تمیزش رو.. . آقای منتظری چون که واقعا فقیه بوده. مهم تر از این خیلی منظم فکر میکنه. یعنی از اول شما کتاب رو می بینید میگه من تو این ۴ باب هست، این ۴ باب این فصول رو باید بگم، بعد میرسه میگه من که این چیزها رو گفتم حالا اینهاشو باید بگم. یعنی واقعا کسی اگه ۵ سال پای درس آقای منتظری اگه جدی می رفته شاید مجتهد میشده. چونکه خیلی منظم فکر میکنه.

- با این نگاه آقای منتظری چطور ایشون قائم مقام رهبری میشن؟ : خب ایشون میگن مردم انتخاب میکنن دیگه. این فقیه رو و این حکومت رو انتخاب کردند

- ولی خب اینجوری اینقدر تفاوت با نظر امام نداشتند؟ : باشه ولی بالاخره اون هم معتقده امام هم شاید به همین جور اومده سر کار. این تفاوت نگاهها مانع نیست از کار کردن مشترک با همدیگه در این حد. چونکه الان این دوتا نگاه، تو یه امر خیلی گنده ای با همدیگه مشترکند. هر دو قائل به ولایت فقیه اند. هر دوتاشون قائلند که این حق فقیهه. حالا دو تا نظر با همدیگه متفاوته مشکل نیست. خیلی وقتها یه مأمومی حتی به یه امامی اقتدا بکنه نظرات اون رو قبول نداشته باشه.

- این تفاوت زیاده. : آهان . اگر یه جاهایی بشه که تعارض کنه این دو تا نظر باهم، اونموقع گیر داره. خب دعواها مال همین فضای تعارضه دیگه. حالا اون دعوایی که آقای منتظری با امام کردند باید ببینید اساسا متعلق به این فضا است، یعنی فضای علمی یه و ریشه های علمی باعث این شده یا یه فضای دیگه است. دعوای آقای منتظری مال این فضا نبوده که. بحث بیتشون بوده و بحث فتنه چی هاشون. مال بحث ریشه ای علمی نبوده که در توابع ریشه های علمی، این چیزها رو داشته باشه.

- امام که این مبنا رو قبول نداشتن چی : امام هم به این معنا نیست که مبنای علمی آقای منتظری رو قبول نداشته یا نداشته. آقای منتظری رو به جهت اینکه شاگردش بوده، میدونسته که این به درد این کارها نمیخوره. درسته که فقیه خیلی، و چیره دست باشه در فقاهتش، خیلی هم زندان کشیده باشه. ولی اینی که شما بتونی این مجموعه با این عظمت رو مدیریت هم بکنی، این یه کار دیگه است.

- این کتاب رو کی منتشر کردند آقای منتظری؟ : در زمان حیات امام. همونجا کتاب رو نوشتند بعدا تکمیل شده [...] خیلی این بحثها جدی نبوده همه قبول داشتند ولایت فقیه و امام و اینها رو. بحثهای علمی وقتی پیش میاد که معمولا یه عده شروع میکنن نمی کنن. نه. ما چه میدونیم ادمها شهوت عملی دارند ندارن. اینشو ما نمیدونیم. حالا آقای جوادی گفتن شاید می دونن یه نفر شهوت عملی داره یا نداره. ولی به هر جهت اینکه آدم به نمای ظاهری کار آقای منتظری آدم میتونه یه قضاوتی بکنه. که اصلا خب دعوای آقای منتظری با امام که، اینها ارتباطی به این بحثها حالا نداره. ولی دعوای آقای منتظری با این بحثها نبوده که. مشکل این مباحث نبوده. الان خیلیها این حرفها رو میزنند چونکه مشکل همینهاست. یعنی مشکل همین است که بحث کناره گیری از قدرت چیه. شما مبنات توی کناره گیری از قدرت چیه. چی میشه شما پایین میای از خر شیطون. یعنی چی کار باید ملت کنند که شما.. توابع علمی پیدا میکنه و توابع سیاسی پیدا میکنه. یعنی این سوال الآن جدیه تو دانشگاه از من هم حتی سوال میکنن، به جهت علمی هم سؤال میکنن که چی میشه، چه اتفاقی می افته که ما بگیم قبول نداریم مثلا

- . به چه سبکی. و آیا مبنای طرف این است که مردم قبول نداشته باشن به درک که قبول ندارن منو. هیچ کاری هم نمی تونید بکنید. من وای می ایستم حکومت رو نگه میدارم چونکه حقمه. حق من نیست؛ وظیفمه. وظیفه ایه که گردن من گذاشتن من که نمی تونم وظیفمو شونه خالی کنم. من وای می ایستم حکومت رو نگه میدارم. بعد مثال می زنیم به چی؟ چون که مبنای خود آقای خامنه ای هم انتصابه همینه. مثال میزنیم به حکومت امیرالمؤمنین. که امیرلمؤمنین هم حکومتش رو نگه می داره همین کارها رو هم میکنه. درسته یا نه: امیر المؤمنین هم حکومتش رو نگه میداره. حکومت رو به سه تا جنگ خونریز داخلی میکشونه میخواد نگه داره.

- ابتداش چه جوریه؟ تو اون مقامی که هنوز ولایت رو نگرفته؟: همین اینها رو بحث خواهیم کرد. اصلا تفکیک شده بحث میکنیم.

- پیامبر هم به امیرالمؤمنین میگن اگه مردم نیومدند سراغتون .. : همینه . همینها مستندات خود آقای منتظری هم هستو هم این. هم اون لَولا حُضورُ الحاضر اتفاقا جزء مستنداته. آقای منتظری هم چونکه باید مستندات ارائه بده اینطور نیست که به نظرم میرسه اینجوری ، حال نداد اونجوری :دی. هم اون دلایل رونفی میکنه هم یه سری مدارک روایی همینجوری میاره.

- در دیدگاههایی مطرح میشه که شروعش اینجوری ممکنه باشه ولی بقائش اینجوری نیست : اگه بخواهیم کلاسیک فکر کنیم، در هر سه حوزه میتونه تفاوت پیدا کنه. هم گرفتن، اعمال، بقا.

- در هر سه حوزه نظرشون همینه ؟ : نه شما یک نظر در زمینه مشروعیت مختلف میشه. و این یک نظر در زمینه مشروعیت وقتیکه مختلف میشه، توابع پیدا میکنه تو جاهای مختلف.

- پس من سوالم رو بهتر بگم، امیرالمومنین تو ۲۵ سال سکوتشون می گرفتند شرعی بود؟ : ایشون میگن امیرالمؤمنین شرعیه. ولی فقیه شرعی نیست. فقیه مشروعیتش الهی-مردمیه . میگن شما اصلا قاطی نکنید بحث نبی و امام رو با فقیه. نبی و امام مشروعیتش اصلا الهیه کلا. نقش مردم هم نقش مقبولیته و اینکه دست بیعت بدهند و اینها. ولی بیایید به فقیه برسید رابطه اش چنین رابطه ای نیست. حالا بذارید

- آقا میگن مشروعیتمون به اجرای عدالته. اگه ما عدالت رو بتونیم اجرا کنیم مشروعیم وگرنه مشروع نیستیم : اون یه بحث است. هر کسی که ولایت فقیه رو ثابت میکنه، شروع میکنه یک سری شرایط برای رهبری ثابت میکنه. یعنی الآن خود آقای منتظری چیزی که ثابت میکنند ۸ شرطه. ثابت می کنند که فقیهی که ولایت میخواد پیدا بکنه باید دارای این ۸ شرط باشه. اونا شرط اینه که کدوم فقیه میتونه ولی بشه. یعنی اونا دارن شرط اینو میگن. یعنی دو تاشون تو این نظر مشترکند. نمیگن هر فقیهی میتونه ولی بشه که. هر دوتاشون همینو میگن. میگن فقیه با یه سری شروطی. حالا بعضیها می برن ذیل عنوان فقیه عادل یعنی؛ هم فقیه باشه، مجموع بحثهای علمی رو میبرند زیر یک عنوان، مجموع بحثهای عملی رو می برن زیر یک عنوان میشه فقیه عادل. آقای منتظری اینا چیزهای دیگه ای هم اضافه میکنن. مثلا عیوب منفد مثلا بحث طهارت مولد. حلالزاده بودن یا نبودن. حالا اینکه نه به فقاهتش لطمه میزنه، نه به عدالتش لطمه می زنه. طرف که دست خودش نبوده، مثلا زنازاده اگه بوده. حالا میتونه فقیه هم باشه. حالا اگه پیدا شد یه فقیه زنازاده، اگه حالا، چی فتوا میده حالا ..، ۸ شرط رو خود آقای منتظری می دونن.

اون حرف آقای خامنه ای ناظر به اینه که اگه ما اجرای عدالت نکنیم اصلا مشروع نیستیم. حرف درستیه. چون نصب که شده، نصب فقیهی است با یه شرایطی از جمله عدالت. این بحث اینه که نظر آقای خامنه ای در داخل همون نظر امامند نه در داخل نظر آقای منتظری. حالا میشه اگه شواهد روشنتری آقای خامنه ای از بحثهای ولایت فقیه اوردند، آدم بیاره نشون بده. امام رو که دقیقا مشخصه. معلومه که خودشونو اصلا همون شأن معصوم میدونه و جایگزین معصوم میدونه. البته سر امامش هم بعضیها از یه جملاتی استفاده میکنن که نشون بدن امام هم این نیست. ولی نه. عندالتَّحقیق اگه بخوایم امام رو جزء یکی از این چیزها بدونیم امام جزء همین مسلک انتصابه تا مسلک انتخاب.

چونکه کلاستون هم شروع میشه و باید تو متن آقای منتظری بخونیم تعطیل. وصَلّی الله عَلی سَیِّدِنا مُحمَّدٍ وَ آلِهِ الطاهِرین