جمهوری اسلامی، جمهوری به اضافه‌ی اسلامی نیست!

مجموعه حکومت ولایی از حاج آقا قاسمیان

چهارشنبه، 23 دی 1388

77 دقیقه

بسم الله الرحمن الرحیم

رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعلنی من لدنک سلطانا نصیرا

این بحثی رو که از این جلسه خدمت تون هستیم ان شاالله با یک ضوابط و قراردادهایی که با هم می کنیم واردش می شیم که ببینیم به کجا می انجامد. ضوابط ابتدایی رو باید رعایت کنیم اینهاست:

یک، اینکه برای پخته شدن بحث احتیاج به سوالات زیاد هست. یعنی سوالات مکرری باید هم از طرف ما و هم از طرف شما انجام بشه. چون اولین دفعه ای هست که این بحث رو بنده می خوام بگم.

دو، یک کسانی باید زحمت بکشند و این بحث رو تنقیهش کنند. اگه مقدماتی داره توی اون تنقیه مشخص بشه که مثلا این موارد لازمه که بحث بشه. این به روال بحث کمک می کنه.

مطلب سوم اینکه از شتابزدگی در بحث بپرهیزید، ما هم می پرهیزیم. چون که ما این بحث رو اساسا نه به عنوان بحث سیاسی، بلکه به عنوان یک بحث کلامی می خواهیم دنبال کنیم و بعدا خواهیم گفت که بحث ولایت در چند وجهه قابل بحث خواهد بود. لذا اگر مثلا به سراغ نبوت عام رفتیم، اونجا مبحثی که ارتباط با این بحث داره می گیم و مطلب را تمام می کنیم. چون که ما درباره نبوت عام دیگه در هیچ جایی از دوره بر نمی گردیم. یعنی از این پرهیز کنید که اینها رو زودتر بگو بریم جلوتر. روال رو در قالب یک روال علمی و طلبگی بگذارید.

نکته بعد اینکه این بحث های علمی خارج از احساس و عواطف باید بحث شود. اولا بدون تحقیر و توهین کسی. یا صب کردن و فحش دادن و این چیزها. خارج از هر گونه بحث احساسی هم هست. منتهی طبیعتا اون فضای ذهنی ای که الان متعارف فضای ذهنی ماست باعث بروز سوالاتی می شه که به بارور شدن بحث کمک می کنه.

درباره موضوع باید گفت که ما می خواهیم راجع به چیزی با عنوان «حکومت ولایی» صحبت کنیم. حالا در خصوص خود این انتخاب موضوع یه مقداری صحبت می کنم. بله؟

- (فردی از حاضرین): قبل از اینکه بحث شروع بشه چند تا سوال به ذهنم رسید. یکی اینکه ما پیش فرض هامون الان چیه؟ یعنی شما فکر می کنید که مخاطبان تون امامت و غیبت حضرت رو پذیرفتند؟

- نه، در خلال بحث مشخص می شه که نه. هر پیش فرضی که لازم است گفته خواهد شد. یعنی مسبوق به قبل نیست. بله مثلا به اینکه خدا هست، یا خدا نبی دارد مسبوق هست. لذا بحث تقریبا از نبوت عام شروع می شه. اصلا اینکه چیزی به عنوان حکومت دینی رو قبول دارند یا نه، اینها همه خودش موضوع بحث است.

- (فردی از حاضرین): ما در مقام طراحی حکومت ولایی هستیم. از جمهوری اسلامی به عنوان تجربه استفاده می کنید یا می خواهید جمهوری اسلامی رو اثبات کنید؟

- نه اصلا اتفاقا نمی خواهیم چیزی به نام جمهوری اسلامی رو اثبات کنیم. برای همین تیتر، حکومت ولایی است و در خلال بحث معلوم می شه از کجا قراره شروع بشه.

ببینید تیتر «حکومت ولایی» یا تعابیری شبیه به این مثل «حکومت اسلامی» یا «حکومت دینی» اینها رو به عنوان تیتر قبول می کنیم و چیزهای دیگر رو قبول نمی کنیم. مثل چیزی شبیه به همین «جمهوری اسلامی». این رو به عنوان تیتر بحث، ما نمی پذیریم. الان یک چیزی که باید راجع بهش بحث بشه این است که حکومت اسلامی حقیقت بسیط و اعتباری است.

تعابیر معادل که گاهی اوقات استفاده می شه مثل جمهوری اسلامی یا تعبیری مثل «مردمسالاری دینی» و شبیه به این، خیلی وقت ها یک خلطی در ذهن ایجاد می شه و اینکه جمهوری اسلامی دارای دو رکن است، جمهوریت و اسلامیت. یعنی جمهوریت بعلاوه ی اسلامیت و این عملا دارای یک مقدمه مطوی هست و آن اینکه این ترکیب، یک ترکیب اعتباری است.

ببینید من یک تفاوت بین ترکیب حقیقی و ترکیب اعتباری به شما بگم. در ترکیب های حقیقی نتیجه به دست آمده یک چیز است. یک حقیقت بسیط است برای خودش. در ترکیب های اعتباری شبیه آجیل می مونه. آجیل مجموعه یک سری نخود و کشمش و پسته و اینهاست. به این مجموعه یک نامی می دهند می شه آجیل و تفاوت این هست که در ترکیب اعتباری، آثار مجموع مساوی است با مجموعه آثار. این می شود ترکیب اعتباری. در ترکیب حقیقی این گونه نیست. مثلا در ترکیب اعتباری مثل خانه. یک آجر چقدر جلوی باران را می گیره و سایه می اندازه؟ دو آجر چقدر؟ بعد یک دیوار صد آجری چقدر؟ اندازه صد آجر. اگر نیاز به توضیح بیشتر داره بگید تا بگم.

در یک ترکیب اعتباری شما ممکنه یک اسم جدید بگذارید مثل بیت، خانه، آجیل. آجیل مجموعه چیزهایی است که هیچ ارتباطی با هم ندارند. مجموعه آثار نخود و کشمش و اینها را قاطی کنید می شه آثار این مجموعه.

- (فردی از حاضرین): اگر ترکیب ما طوری باشه که اجزا کاملا آثارشون مساوی با جمع سیگما باشه دیگه ترکیب معنایی نداره، صرفا چیدن کنار هم است.

- احسنت، برای همین می گن اصلا اینها ترکیب نیست. ترکیب اعتباریه. یعنی اعتبارا شما بهش می گید ترکیب. یعنی واقعا ترکیب نیست. جمع دو تا چیزه فقط.

ولی چیزهایی مثل ترکیب شیمیایی یا مثلا در فلسفه، ترکیب ماده و صورت. مثلا ترکیب روح و بدن در بدن آدم. که از یک جمادی به نام بدن و از یک روح به نام انسان، ترکیبی درست می شه که انسانی است با ویژگی های خودش

این Na و Cl ترکیب شان نمک طعامی است که آثار مجموعش مانند مجموع آثارش نیست. به اینها می گن ترکیب واقعی.

کسی اگر بگوید جمهوری اسلامی مجموعه ای از جمهوریت و اسلامیت است این عملا پذیرفته که این ترکیب اعتباری است. نه ترکیب های جنس و فصلی. در این نوع باید بگید که جمهوریت چه معانی ای دارد؟ اسلامیت چه معانی ای داره؟ جمع جبری رو انجام بدید تا ببینید چی می شه. ما برای همین تیتر رو جمهوری اسلامی نمی گذاریم. چون جمهوری اسلامی به همین معنای جمع جبری اش دقیقا با ارکان حکومت ولایی و اسلامی تفاوت و تعارض داره که بعدا به آن خواهیم رسید.

همان جمهوریت معروفی که تعریف می شه و در ادامه از منابع خواهیم آورد که به چی می گن جمهوریت. حکومت های جمهوری با حکومت ولایی از اساس با هم مشکل داره و ما درصدد اثبات جمهوری اسلامی نیستیم. مگر اینکه معنای جمهوری اسلامی، جمهوریش این بشود که یعنی مردم دخیل اند. خوب این ترکیب جنس و فصلی اشکال نداره. اون موقع اگر در حکومت ولایی نقشی به عنوان نقش مردم رو تعیین کردید این می شه نقش مردم در حکومت ولایی. نمی شه جمهوری اسلامی، می شه نقش مردم، نقش جمهور در حکومت ولایی.

همین اشکال در مردمسالاری دینی وجود داره. مردم سالاری که همون دموکراسیه. دموکراسی خودش تعریف داره. دموکراسی به معنای مصطلح در سطح جهان به معنای مردم محوری است. در مقابل تئوکراسی به معنای خدامحوری. اگر این رو بپذیریم باید اون موقع در مقابلش ببینیم بحث دینی چه جوری قابل جمع است.

یکی از معضلاتی که در بحث حکومت ولایی هست در آوردن و وجه الجمع پیدا کردن بین حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی است. یعنی چون دارای تعارضات مختلف است، می خواهیم وجه الجمع پیدا کنیم. می خواهیم این تعارض رو حل کنیم. مجبوریم در یک چیزی تصرف کنیم. یا در ولایت باید تصرف کنیم یا در چیز دیگر. مردمسالاری دینی یعنی مردم محوری دینی. اگر بگیم این مجموعه «دموکراسی» به اضافه ی «دینی» است، اون موقع دارای تعارض های داخلی می شه. یعنی خودش با خودش سازگاری نداره. این «دینی» می خواهیم عملا درباره دین و گفتمان های دینی و حکومت اسلامی بحث بکنیم. و این «دموکراسی» در متعارف تعریف در ادبیات سیاسی. خوب این دو تا رو می خواهید جمع جبری کنید. اصلا در خود واژه جمهوری اسلامی اگر کسی بخواد جمع جبری کنه خودش با خودش متعارض می شه.

ما برای اینکه داخل این بحث نشیم، از اون اول اسم بحث رو جمهوری اسلامی نگذاشتیم و گذاشتیم «حکومت ولایی». اون موقع کسی در مورد این ترکیب دیگه قائل به جمع جبری نیست. یعنی کسی نمی تونه بگه حکومت ولایی یعنی «حکومت» بعلاوه ی «ولایی». کسی چنین جمع جبری رو قائل نمی شه توش. کاملا مشخصه که یک ترکیب جنس و فصل است و دارید از یک حقیقت بسیط استفاده می کنید. یعنی من دنبال این معنای بسیط هستم که بدونم مدل حکومتی اسلام چیست. چرا عملا می خوایم از یک حقیقت بسیط صحبت کنیم؟

- (فردی از حاضرین): این بسیط بودن منظورتون چیه؟ تعریف؟

- یعنی اجزا نداره. می خواهید از یک چیز گفت گو کنید، نه از چند چیز. یعنی حکومت اسلامی.

در فضای اعتبارات به اعتبار معتبر حقایقی وضع و جعل می شه. وقتی در فضای حقیقت راجع به میز و صندلی صحبت می کنید اینها به اعتبار معتبر بستگی نداره و میز و صندلی هست. حقیقتا هم هست. چه معتبری باشه چه نباشه. این می شه در فضای حقیقت صحبت کردن. یه موقع هست شما در فضای اعتباریات صحبت می کنید. مثلا نماز ظهر و نماز عصر درسته؟ هر دوی اینها اعتباریات اند و معتبر، اینها رو اعتبار می دهد. ولی در فضای اعتباری شما مواجهید با پدیده های حقیقی و آثار حقیقی. یعنی نماز ظهر دارای آثاری است و نماز عصر دارای آثار دیگری است. با اینکه هر دوتاش در نگاه صوری دو تا چهار رکعتیه. ولی در روایات می گن که شما نماز عصر رو قبل از نماز ظهر نمی تونید بخونید. پس معلومه یک جنبه حقیقی داره می ده به این.

- (فردی از حاضرین): پس خودش حقیقت رو داره؟

- کاری اصلا به این نداریم که در مافوق این عالم در مصالح و مفاسد اینها مسائلی هستند.

اصلا به نماز کاری نداریم حالا. بعدا روی نماز تطبیق می کنیم. ما اعتبار می کنیم. به این نوع از معامله می گوییم اجاره، به این نوع رهن، به این نوع صلح. اینها فضای اعتباریاته و چنین چیزهایی وجود نداره. ولی در فضای اعتباریات آثار حقیقی دارند اینها. در فضای اعتبار دارید حرف حقیقی می زنید.

- (فردی از حاضرین): معتبر یعنی چی؟

- یعنی اعتبار کننده

در همین نماز ظهر و عصر، شارع نمی گوید دو تا ۴ رکعتی پشت سر هم بخون. این نیست. بحث اینه که شما یه چیزی دارید به نام نماز ظهر، یه چیزی دارید به نام نماز عصر. در وقت اختصاصی نماز ظهر، یعنی اول وقت، شما نمی تونید نماز عصر بخونید. در وقت اختصاصی نماز عصر که دم غروب است نمی تونید نماز ظهر بخونید. باید اول نماز عصر بخونید و نماز ظهر رو بعدا قضا بخونید. معلومه اینها چیزهایی است که پس از اعتبار معتبر، داره جنبه های حقیقی پیدا می کنه. برای همین در فقه می گن شما باید قصد عنوان کنید. یعنی شما نمی تونید وایسید بگید می خوام الان نماز ۴ رکعتی بخونم. چنین نمازی پذیرفته نیست. بلکه باید بگید نماز ظهر می خواهم بخوانم. چیزی که شارع واجب کرده نماز ظهر است و سپس نماز عصر و دو تا ۴ رکعتی پشت هم نیست.

حکومت اسلامی چیزی مثل صندلی نیست که وجود داره. اینا همش به اعتبار شارع هست و شارع داره اینها رو می سازه مثل همین نماز و روزه. منتها در همین فضای اعتباری که داره شارع انجام می ده یک حقیقتی است بسیط. مثل خود نماز ظهر. نماز ظهر درسته اجزای داخلی برای خودش داره ولی این جوری نیست که چند تا رکوع و چند تا سجده و بقیه رو با یه ترتیبی انجام بدید و بشه نماز ظهر. نماز ظهر خودش یک چیزه به نام نماز ظهر. اسلام یک شیوه حکومتی رو می خواد ارائه بده و این رو ما می خوایم بحث کنیم. اگه بعدا اسمش رو جمهوری اسلامی گذاشتیم قبوله ولی از اول اسمش رو این نمی ذاریم، که بعدا با مشکلاتی روبه رو نشیم. ما راجع به حکومت اسلامی می خوایم بحث کنیم. اگر اسم رو از اول جمهوری اسلامی بگذاریم شما می گید که پس جمهوری اسلامی مجموع جمهوری است به اضافه اسلامی. که حالا بحث از این بکنیم که این حقیقیه یا اعتباریه. که اگه اعتباری باشه باید جمهوریت باشه، اسلامیت هم باشه. اون موقع دو تاش با هم نمی خونه. چون یکی از ارکان پذیرفته شده جمهوریت اینه که وکالته نه ولایت. خوب این جمع نمی شود با بحث ولایت. از اول جمع نمی شه اینها با همدیگر.

چون وکالت زمامدار از طرف مردم است و این یکی از رکن هایی است که ذاتیات جمهوریت رو تشکیل می ده. نه نقش جمهور مردم در حکومت. این رو کسی نمی گه اصلا. این که معلومه. در هر حکومتی جمهور مردم بالاخره یک نقشی دارند. حکومت پادشاهی باشه جمهور مردم نقش دارند. سوسیالیستی باشه باز هم نقش دارند. مگه می شه نداشته باشند؟!

می خواهم دغدغه اینکه بنده موضوع رو حکوت اسلامی گذاشتم نه جمهوری اسلامی براتون جا بیفتد. شما حق ندارید جمهوریت رو از اسلامیت جدا کنید و اینها رو جمع جبری کنید. ما می خواهیم ببینیم اسلام مدل حکومتیش چیست.

یکی از خلط هایی که الان هم در کتاب ها و هم در حرف های اندیشمندان داره ظهور می کنه همین است. هی می گن دارای دو جزء است، جمهوریت و اسلامیت. این از مبدا خلط است و یعنی پیشاپیش داره قبول می کنه که داره راجع به یک ترکیب اعتباری صحبت می کنه. که باید مختصات جمهوریت در بیاد و مختصات اسلامیت در بیاد و اینها رو با هم جمع کنیم.

اون موقع رکن رکین جمهوریت وکالت زمامدار است از طرف مردم. اون وقت این دقیقا این با حکومت اسلامی اگر بهش رسیدیم که مدل حکومت اسلامی مدلی است بر پایه ولایت با همین رکن در تعارض است. لذا شما این رو هر جایی خواستید طرح کنید، بدون این که این توضیحات رو بگید طرح کنید. چون اگر بگید من جمهوریت بعلاوه اسلامیت رو قبول ندارم همه براغ میشن. بگید می خواهیم راجع به مدل حکومت در اسلام بحث کنیم که چیه.

اگر می بینید آقای مطهری در سخنرانی های ابتدای جمهوری اسلامی، می گن که جمهوری اسلامی دارای دو رکن است: جمهوری و اسلامی، توضیحی که بعد ایشون می ده رو هم دقت کنید. توضیحی شبیه به توضیح جنس و فصل می ده. یعنی می گه که اون چیزی که محتواست اسلامی، اون ساختار ساختار جمهوری. یعنی اقای مطهری می خواد یه چیزی درست کنه که شبیه به ترکیب های حقیقی بشه که بگه که ما با یک ساختمان مواجهیم. ساختمان جمهوری اسلامی. نه با مجموعه جمهوری و اسلامی. اگر دقت کنید آقای مطهری این مدلی وارد بحث جمهوری اسلامی می شود.

- (فردی از حاضرین): اول، بحث حجیت شاید باید مقدمه این بحث باشه. در ادامه شما می خواهید برسید به جاهایی که قراره بگید این جمهوری از کجا اومده و این که حجیت عقل برای ما چقدر مهمه اون موقع می شه زیربنای این بحث. مثلا قالب امام وقتی بحث می کنند، با قالب شهید مطهری، با شما که اینجا بحث می کنید دو تاست. شهید مطهری یه وحدت وجودی است و اون جوری به قضیه نگاه می کنه و برای عقل حجیت رو قائله. به خاطر همین برای او حرفی نیست اگه بگه ما از تجربه بشری استفاده می کنیم. شما با چه ادبیاتی می خواید وارد بحث بشید؟ مرحله ورود به بحث به نظرم الان گنگه هنوز. بعد، این توی چیزهای دیگر هم هست. مثلا وقتی شما می گید لفظ جمهوریت و یه معنایی به اون بار می شه یه سری مفروضاتی داره. اینکه لفظ رو نمی تونیم از معنا جدا کنیم. یعنی این قدر که شما شسته رفته و بدون پیش فرض می گید بعدا دچار مشکل می شیم توش. خواهشم اینه که حداقل الان پرانتزهاش رو باز کنید که بعدا پر بشن. حداقل سوال ایجاد کنید که بحث خیلی ساده این جوری پیش نره. مثلا جمهوریت ممکنه به صورت یک قالب باشه و اون محتوای جمهوریت که وکالت از مردمه توش نباشه. الان دموکراسی ۸ تا اصل داره، هیچ کدومش وکالت حاکم از محکوم نیست. واقعا نیست. سوم، اینکه فکر کنم باید بحث مشروعیت رو از اجرا جدا کنید. یعنی شما یه بار می خواهید سر مشروعیت نظام اسلامی بحث کنید، اون موقع می تونید بگید که مشروعیت نظام ما تک پایه است یا دو پایه است. یا اعتباری یا حقیقی یا هر چی. ولی در اجرا که اینجوری نیست. مثلا می گم وقتی ما یک نظامی می چینیم نه اسلامی نه جمهوری نه لیبرالی. یه نظامی چیدیم. الان که این نظام می خواد اجرا بشه، خیلی به پایه های مشروعیتیش در همه چیز که بر نمی گردیم. الان می خوایم فلانی رو بندازیم زندان، مشروعیت کار ما از کجا میاد. می خوایم فلان زمین ها رو مصادره کنیم، مشروعیت کار ما از کجا میاد. توی بحث مشروعیت، این یگانه بودن اسلامیت و یا دو گانه بودن جمهوریت و اسلامیت، اینها بحث می شه. ولی تو اجرا که این جوری بحث نمی شه. دیگر اینکه توی ترکیب اعتباری واقعا اعتبار معتبر شرط است یا فهم ما از اعتبار معتبر. ممکنه شما بگید این بدیهیه و اسلام چیزی از ما جز فهم ما از اعتبار و معتبر نخواسته. ولی ممکنه ۵۰ سال بگذره و فهم ما از اعتبار و معتبر یه چیز دیگری بشه و نظام الهی یه شکل و قالب دیگه پیدا کنه. یه مثال خوب اگه بخوام بزنم مثلا وقتی می خواد بگه آشپزی کن، آیا می خواد بگه اینقدر نمک بریز، اینقدر گوشت، اینقدر نخود؟! یا نه. میاد می گه شما گوشت خوک و مواد نجس استفاده نکن. این که چه شکلی قاطی کنی دست خودت. حالا تو حکومت دینی کدام یک از این دو تاست؟ یعنی اسلام در شئون زندگی انسان چه شکلی وارد می شه؟ میاد میگه شما شیوه حکومتیت اینه. اینقدر دارچین و اینقدر لوبیا بریز؟! یا کلیات رو مشخص می کنه و بقیه اش رو باید با حجیت عقل یا هر چیز دیگه مثل تجربه مشترک بشری یا تجربه دینی…

- سوال آخرتون که به بحث اساس حکومت اسلامی بر می گرده. یعنی این بحث هست که آیا منطقة الفراق هایی داره یا نداره. این رو طبیعتا باید بحث کرد. بنده الان فقط دارم تیتر بحث رو می گم که چرا حکومت اسلامی است و نه جمهوری اسلامی. به هر جهت کسانی هستند که چیرهای دیگری در باب جمهوریت می گویند. من براتون میارم و از رویش می خونم. که می گن در جمهوریت، اولا زمامدار هر چند وقت به چند وقت باید تعویض بشه. نقش مردم، نقش وکالتیه و وقتی بالاخره چنین تعاریفی وجود داره، ما هم دأبی نداریم که راجع به جمهوری اسلامی صحبت کنیم. ما می خواهیم راجع به مدل حکومتی اسلام صحبت کنیم. شما دأب تون این هست که نقش مردم رو توش پیدا کنید؟ خیلی خوب. می ریم در مدل حکومت اسلامی ببینیم نقش مردم در حکومت اسلامی چیه. نقش مردم در حکومت پیامبر چیه؟ نقش اکثریت چیه؟ اینها همه بحث هایی است که باید بشه. نقش مردم به صورت خاص چیه؟ نقش اکثریت چیه؟ اینی که فرمودین به فهم ما از اعتبار معتبر بستگی داره. اینجا همون جوری که خودتون هم اشاره کردید به حجیت هاش ربط داره. در حقیقت راجع به هر اعتبار معتبری همین هست. یعنی چون که سنخ این بحث ها از سنخ علوم حصولی است، حقیقتی که او تعیین کرده مطلبی است و فهم شما مطلب دیگری است. کلا سخن از تطابق یا عدم تطابق مطرح است. این که فهم شما منطبق بر واقع است یا نیست. نگید، این که واقع نداره این اعتباره. نه، همین حقیقتی که اعتبار شده. در مورد نماز هم همینه. در مورد تمام قوانین هم همینه. قانون اساسی رو که شما می خواید بفهمید یک حقیقتی است بیرون از شما و شما می خواهید قانون اساسی را بفهمید. اینجاها سخن از علم های حصولی است نه حضوری و معلوم عند العالم حاضر نیست. تمام ارتباط ما با تمام حقایق بیرون از خودمون ارتباط علم حصولیه و در اون سخن از تطابق و عدم تطابق هست. یعنی اینکه ما درست مدل حکومت اسلامی رو فهمیدیم یا درست نفهمیدیم؟ کامل فهمیدیم یا ناقص فهمیدیم؟ ضمن اینکه شما وقتی که می گید یک حقیقته شما دارید می گید واقعیتی داره. شما باید بیاید اون رو بفهمید. نه اینجوری که این هم درسته اون هم درسته. حالا اینجوریش هم درسته. این شکلی شما عملا دارید می گید که واقعیت نداره. مثلا بگید «این مثلثه. مربع هم هست. اینقدر متر مربعه؟ خوب باشه.» این یعنی شما حقیقتی ندارید برای اینکه اون رو بفهمید. یک چیز هست که درسته واقعا، و اون موقع شما باید اون رو بفهمید فقط. همین. نمی تونید بگید چندین جور چیز هست که اینها درسته و مطابق واقعه. فقط شما در فهم تون می تونید به اون فهم نزدیک بشید. چون که فهم هم یک مقوله وجودیه و شدت و ضعف برداره. یعنی نسبت به واقع شما یه موقع صد در صد می فهمید یه موقع ۸۰ درصد یه موقع ۷۰٫ ولی مهم این هست که شما مدلی رو که می فهمید، مدلی است که حجیت داره. ما ارتباط مون با شارع ارتباط با حجت هاست نه با چیز دیگری. نه با واقع ها. به واقع ها می خواهیم دست پیدا کنیم ولی دسترسی نداریم. ما به حجت ها دسترسی داریم.

اگر یه نفر رو بیارن شهادت بدهند که فلانی خلاف اون جوری مرتکب شده و ۴ نفر بیایند. خوب، این واجب الحد می شه. اگه محسنه باشه قتل داره اگه نباشه حد داره. حالا واقعش چی بوده، کاری به واقع نداریم. ممکنه اون شهادتی که اونها دادند واقع رو ننمایاند. ولی حد هم می خوره. ما راجع به حجیت ها بحث می کنیم. می خواهیم ببینیم اسلام برای حکومت مدل داره یا نداره. ادبیات ورود در بحث مون هم همینه و حکومت اسلامیه. نقطه مبدا مون برای همین از نبوت عام شروع می شه و نقطه مورد اتفاق نبی است. که نبی یک حکومت تشکیل داده. باید تشکیل می داده یا همین جوری تشکیل داده؟ که این خودش هم بحث دارد. بالاخره باید حکومتی تشکیل می شده و نخبه ای در راس باید قرار می گرفته و پیامبر هم یک نخبه. از خود همین جا شروع می شه.

لفظ رو می گیم از معنا جدا می کنیم یا نمی کنیم. ما اصلا تیتر رو چیزی گذاشتیم که نخوایم چیزی رو از چیزی جدا کنیم. جمهوریت به هر جهت دارای یک عرض عریضی توی تعریفش هست.

- (فردی از حاضرین): حکومت هم همین جوریه خوب

- خیلی خوب. راجع به اینی که حکومت باید باشه شما اختلاف بسیار کمتری دارید، تا سر واژه جمهوریت.

- (فردی از حاضرین): جمهوریت توی خودش حکومت رو هم داره دیگه

- بله دیگه حکومت جمهوری است.

حکومت یعنی اینکه با یه ساز و کاری نظام رو بگردانند. یعنی مجموعه ای از افرادی که با همدیگر اهواء شون تعارض داره این اهواء متعارض رو با یه ساز و کاری بچرخونند. اینجا سر بحث حکومت یا حاکمیت، یا اصلا دعوا نیست یا خیلی کمتره. سر این که حکومت اصلا باید باشه یا نباید باشه. اتفاقا به خاطر اینکه ما منجر نشیم به اینکه الفاظ رو از معانی جدا کنیم. یا یه چیزی رو در بیاریم که دارای عرض عریض معناییه، که باید تکلیف خودمون رو با این عرض عریض مشخص کنیم، به خاطر اینکه همچین کاری نکنیم تیتر بحث رو می ذاریم حکومت اسلامی یعنی اسلام مدل داره یا نداره اگه داره مدلش چیه؟

- (فردی از حاضرین): بحث هایی که درباره حکومت و جمهوریت کردید بسته به نگاهی که به جمهوریت دارید فرق می کنه

- می گم یه کاری نکنید که بسته بشه به نگاهی که به جمهوریت می کنید

- (فردی از حاضرین): توی واژه هایی مثل حکومت همیشه دو تا طرف داره. مثلا نبرد در اسلام، این دو تا طرف داره. یکی مثلا اینکه دشمن چه کسیه و یکی اینکه چه جوری باید بجنگیم. توی حکومت هم یه حاکم داریم یه محکوم.

- احسنت، من این رو قبول دارم. حاکم داریم، محکوم داریم. این فرق داره با لفظ جمهوریت.

- (فردی از حاضرین): شما یک موقع جمهوریت رو میارید در عرض اسلام و این دو تا دارند در مقام حاکمیت حکومت می کنند، این غلط می شه. با این تعبیر میشه یه بحث اعتباری. ولی یه موقع می گید جمهوریت یه مقدمه ای است. یعنی که مردمی هستند، مقبولیت اسلام رو دارند، حالا توی این ظرف، اسلام می تونه حکومت کنه.

- خوب پس شما دارید می گید من این معنای از جمهوریت رو می پذیرم. تو حکومتش هم بحثش دو طرفه است. حاکم، محکوم داره. ولی، مولی علیه داره. سر اینش بحثی نداریم. ولی وقتی شما اسم جمهوریت می گذارید باید این رو پاسخگو باشید. و بگید که کدوم سنخ از این لفظ رو قبول دارید.

- (فردی از حاضرین): نه آخه بحثی که امام آورده اند توی جمهوری اسلامی بالاخره یه بحثی بوده و این جمهوری اسلامی هم یه مفهوم بسیطیه.

- آهان، این مفهوم رو امام بسیط در نظر گرفته یا شما داری بسیط در نظر می گیری؟

- (فردی از حاضرین): فهم ما هم تاثیر داره دیگه. امام انگار که ما رو سر کار گذاشته یه اسمی گذاشته روش که…

- اصلا برای همینه این نظریات درباره امام رشد می کنه. می گن که امام، جمهوری اسلامی رو به عنوان پل عبور مطرح کرد که بعد از اون برسه به حکومت ولایی. درست یا غلط، چرا اساسا همچین صحبتی گفته می شه؟!

- (فردی از حاضرین): مسلما اونی که جمهوریت به ذهن آدم متبادر می کنه این است که بالاخره جمهوریت در حاکمیت یک تاثیری داره.

- اصلا در هر جوری از حکومت، مردم بالاخره یک نقشی دارند. اگر درباره حکومت ها بحث می کنید مردم بالاخره یک نقشی دارند. حکومت ها یا سلطنتی اند یا جمهوری دموکراسی یا سوسیالیستی یا یا… مردم نمی خوابند تا حکومت براشون کاری کنه که. بالاخره یه نقشی دارند دیگه. این توش بحثی نیست.

- (فردی از حاضرین): بحثم نقش مردم نیست. بحثم اینه که حکومت اسلامی باید مقبولیت داشته باشه در جامعه

- اونا دیگه می شه بحث های بعدی. این فعلا شروع بحثه. همینی که شما دارید این بحث ها رو می کنید که «نقش جمهوریت اینه یا اونه… من اینش رو نمی گم اونش رو می گم… این جوری باشه بد می شه اون جوری باشه خوب می شه» همه اینها یعنی جمهوری به اضافه اسلامی خودش موهم معانی بدی هم هست غیر از معانی خوبی که می تونه باشه. بحث همینه. بعدا که مدل برای حکومت اسلامی رو تعریف کردیم شما اسمش رو بگذار جمهوری اسلامی. بعد اون وقت همین حرفی که ایشان می زنه، لفظ رو از معناش جدا می کنیم که جمهوری ای که ما می گیم یعنی این. اون وقت برای همه مشخص می شه که این ترکیب ترکیب حقیقیه و داریم راجع به یک چیز صحبت می کنیم، یک واحد. درباره چند تا چیز صحبت نمی کنیم.

بالاخره ببینید، الفاظ هم اینجوری نیست که بتونید به راحتی از معانیش جدا کنید. درسته الفاظ به اعتبار معتبر بستگی داره ولی من مثلا الان با شما شروع کنم با یه الفاظ دیگه ای صحبت کنیم. قابل فرضه. بگم از این دفعه گفتم بیل یعنی کامپیوتر. گفتم بیار یعنی ببر. یعنی گفتم بیل را بردار برو. یعنی کامپیوتر هاتون را بردارید بیارید. مگه به اعتبار معتبر بستگی نداره. من همه الفاظ رو از معانیش جدا کردم. خوب. این جوری نیست که. اساسا برای همینه که می گن پیوند لفظ با معنا در اصول یه پیوند واقعی پیدا می کنه. شما پس از این اعتبارات دیگه لفظ نمی شنوید، همش معنا به ذهنتون خطور می کنه.

این جوری نیست که مثلا بگید «جمهوری اسلامی. و من اصلا دارم نقش مردم رو در حکومت اسلامی بهش می گم جمهوری» اون وقت می روید در کتاب های ادبیات سیاسی جهان نگاه می کنید، می بینید جمهوری دارای خصوصیاتی است که اون خصوصیات این مدلیه. جمهوری ای که عرف می گه. ده الی پانزده تا موضع افتراق با حکومت ولایی پیدا می کنه. برسیم سر بحثش می بینید یکی از مشکلات این می شه. اون وقت می گن حالا بنشینیم و جمع بین ادله کنیم. یعنی ما حکومت ولایی رو که تعریف کردیم. جمهوری اسلامی رو هم فهمیدیم چیه. این دو تا رو هم می دونیم با هم جمع نمی شه. حالا با توجه به اینکه می دونیم جمع نمی شه وجوه جمع رو پیدا کنیم. اینجا یا باید در یکی تساقط ایجاد بشه. یا باید جمع بشه. یکی گفته بکن، یکی گفته نکن، چی کار می کنید؟

- (فردی از حاضرین): یه دفعه می کنیم یه دفعه نمی کنیم.

- همین. یه وجه جمع دقیقا همینه. تخییر. یعنی یه دفعه می کنیم، یه دفعه نمی کنیم. یک وجه جمع این است که حمل به کل بر استحباب. یعنی داری در یکی از دلیل ها تصرف می کنی. یعنی اینجایی که می گه بکن حمل بر استحباب می کنم. یعنی منظورش دقیقا بکن نبوده، استحباب بوده. یعنی در یکی یا هر دو دلیل تساقط ایجاد می کنید. وقتی تعارض کرد حالا باید یک کاری کنیم. یا باید تساقط دوتاش باشه. یا باید ترجیح یکی بر دیگری. یا تصرف در یکی از دلیل ها. غیر از اینها که کار دیگه ای نمی شه. این راه متعارفی است که خیلی ها دارند می روند. و این راه اشتباه است. واضح هست چی می گم؟! اگه نه توضیح بدم. مجبوریم اینجا طلبگی بحث کنیم.

لذا ما برای اینکه اصلا از ابتدا درگیر بحث تعارض نشیم، دأبی نداریم که جمهوری اسلامی را اثبات کنیم. ما در درجه اول حکومت اسلامی و مدل آن را اثبات می کنیم و بعد اگر خواستیم اشکال نداره. یک نامگذاریه و اسمش را جمهوری اسلامی می گذاریم. اگر کسی گفت نام خوبی نیست، خوب نمی گذاریم. ما می خواهیم مدل حکومت اسلامی را بفهمیم. غیر از این دغدغه ای هست مگه؟

- (فردی از حاضرین): در خلال بحث گفتید که نقش مردم را در حکومت بحث می کنیم. بعد باید متوجه بشویم که چرا امام خمینی گفته اند جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمه کمتر. وقتی ایشان می آیند و مردم و جمهوریت رو کنار اسلام می گذارند، معلوم است که انگار امام برای مردم یه وزنه ی خاصی قائلند که آمدند و آن را کنار دین مردم گذاشته اند.

- این وزنی که به جمهوریت و به عنوان مردم داده می شود این وزن متناسب است یا نیست؟ یعنی وقتی از جمهوری اسلامی بحث می کنید، دارید در مورد دو تا چیز هم وزن بحث می کنید؟ یا همون طوری که در جنس و فصل می گن، می گید فصل مقوم جنس است، یعنی هر آنچه که جنس دارد در فصل هست؟!

- (فردی از حاضرین): یعنی مردم مقوم اسلام است؟

- نه خیر. یعنی اسلام مقوم تمام اون مفاهیم دیگه هم هست.

آیا وقتی درباره حیوان ناطق بحث می کنند، می خواهند این اندازه برای این احترام قائل بشوند و بگویند همین این حیوانه؟ یعنی «جسم ذو ابعاد ثلاثه نام حساس متحرک بالاراده» هست همین آدم؟ و دارای روح ناطق الهی هست که عاقل هست و اینها یعنی با هم یک وزن داره؟ یا اون طوری که در جنس و فصل می گن هست؟! یعنی هر آنچه در جنس داره در فصل داره؟ یعنی در روح انسانی خودش دارای ابعاد سه گانه هم هست. برای همینه توی برزخ ابعاد سه گانه خودش رو نشون می ده.

در ترکیب جمهوری اسلامی با جبر جبری جمهوریت وزنش در کنار اسلامیت خیلی زیاده. و این بعدا معلوم می شه که مردم چه جور نقشی دارند در حکومت اسلامی. در حقیقت مثل جنس که داخل فصل تعریف می شه جمهوریت در داخل خودش تعریف می شه. و فصل همه جنس رو در داخل خودش داره. یعنی اسلام همه ی اون جمهوریت و اینها را داخل خودش دارد.

داریم راجع به اسلام و مدل حکومتی اون بحث می کنیم و نقش های مردم هم باید در بیاد. اون موقع این که امام این رو این جوری گفته اند که نه یک کلمه زیاد نه یک کلمه کم معلوم میشه. شاید مثلا این تکنیک هست، که باید اصلا این عنوان جمهور رو این جوری گفت که مردم رو دلبسته کرد به حکومت. مثلا. مردم فکر نکنند که نقشی ندارند در حکومت. ولی این جوری نیست که این وزنی داره برابر و کنار اسلام.

- (فردی از حاضرین): اینکه فرمودید جمهوریت به عنوان یک جنس حساب می شه برای اسلامیت و جنس و فصل بگیریم. نمی تونید جمهوریت رو خلاصه کنید در نقش مردم. جمهوریت خودش ارکان دارد.

- اگر این جوری است کلهم می گذاریمش کنار. اگه شما بگید جمهوریت با تمام ارکان خودش این جنس بشود، اصلا من کل جنس و فصل رو با هم می گذارم کنار. یعنی اینکه زمامدار موقته یا وکیل مردمه. اگر بگید این با این ارکان کلا جنسه من کلا می گذارم کنار. چون با اسلامش سازگار نیست. بله یه جنسی در حد اینکه نقش مردم به سبک اسلامی باشه، من این را به عنوان جنس و فصل قبول می کنم. این تنقیه بحث خوبه ها ولی دقیقا برای اینکه اصلا وارد این داستان نشیم عنوان رو عوض کردیم. مگه دأب ماها الان این است که جمهوری اسلامی را ثابت کنیم؟ ما می خواهیم بدانیم اسلام مدل حکومتیش چیه..

- (فردی از حاضرین): ببخشید. یه موقع هست یه نفر می گه یه ماشین چهار چرخ سفید رنگ. اینها دو تا بحث تو حوزه های مختلف چرخ دار بودن یا نبودن و یکی هم حوزه رنگ هستند. ولی یک چیزی مثل جمهوری اسلامی را وقتی کسی اعتبار می کنه، اینها دو تا چیز هستند که در یک حوزه ادعا دارند و خود جمهوریت تو حوزه اینکه حاکم چه جوری اجازه حکومت پیدا می کنه ادعا داره و اسلامیت هم همون جا ادعا داره. وقتی یک کسی چنین چیزی رو میاره، می شه صراحتا نتیجه گرفت که منظورش چیز دیگری است و منظورش جمهوری به اضافه ی اسلامی نیست و دارد یک مفهوم جدید تعریف می کند.

- ولی این بحث ها الان هست. بحثش دقیقا به همین سبک هم هست. الان، این نتیجه ای که شما گرفتی معما چو حل گشت آسان شود شد. این خیلی نتیجه خوبی است. کسی که این رو می گه و این لفظ رو وضع کرده جمهوریت به اضافه اسلامیت رو در نظر نگرفته است.

- (فردی از حاضرین): ولی از این راه نمی شه اثبات کرد و ایشون فرض گرفته اند که این دو تا، یک چیز و از یه سنخ هستند.

- نه بحث ایشون از یک سنخ بودن نیست. دو تا سنخ هست، ولی روی یک جا نظر داره. مثل اینه که بگید ماشین سفید سیاه. چون اینها هر دو به یک جا زدند نمی شه. اگه بخواد جمهوریت با تعاریفش باشه و اسلامیت با تعاریفش باشه، چون هر دو نظر دارند، با هم در