حقوق حیوانات در اسلام

مجموعه درسهایی از قرآن از حاج آقا قرائتی

پنجشنبه، 8 آبان 1399

27 دقیقه

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

در این جلسه می‌خواهم برخورد دولت و ملت را بگویم. اول یک مقدمه بگویم. نهج البلاغ سه قسم است. فرض کنید این نهج البلاغه است. قسمت اول بیشتر در مورد معارف و عقاید و خداشناسی و نبوت و بعثت است. قسمت وسطش نامه‌ها به استاندارهاست که با مردم چطور رفتار کن. قسمت آخرش موعظه و نصیحت و حکمت است. پس اصول عقاید، مسائل سیاسی و اجتماعی و مسائل اخلاقی.
1- سخنان و نامه‌های امام علی علیه‌السلام در نهج‌البلاغه
البته نهج‌البلاغه این مقداری که هست هفت برابرش بعد از سید رضی کشف شده است. یعنی این خطبه‌هایی که در نهج البلاغه هست آن مقداری بوده که به دست سید رضی رسیده است. بعد از ایشان دیگران که کار کردند خطبه‌های جدیدی پیدا کردند. آن‌ها را که چاپ کردند شده هفت جلد، یعنی اصلش یک جلد است ولی مستدرک و جامانده‌هایش هفت جلد است. حالا ما امشب، امروز دو سه سطر از نهج‌البلاغه را معنا کنیم و ای کاش کسانی که در رشته حقوق کار می‌کنند این بحث را نوار کنند و ببینند که حضرت امیر چه کرده است؟ نامه 25 به مسئول زکات است. چه چیزهایی زکات دارد؟ گاو و گوسفند و شتر، کشمش و خرما، طلا و نقره، اینهایی که زکات دارد. می‌گوید: تو که می‌روی زکات بگیری باید چند اصل را مراعات کنی. حالا زکات را به که بدهی؟ می‌خواهم به فقرا بدهم. آیا اسلام جامعه را دو طبقه کرده است؟ فقیر و غنی؟ ما دو رقم فقردارد. یک فقر داریم تن پرور است، حال ندارد کار بکند فقیر است. کار به او نداریم. نمی‌رود یاد بگیرد. نادان است. احساس حقارت می‌کند. این کمبودها و فقرها را کار نداریم. فقری که طبیعی است یعنی واقعاً کار می‌کند ولی خرجش به دخلش نمی‌رسد. مثل بسیاری از مردم امروز ما، بیکار نیستند و تلاش می‌کنند اما تورم و گرانی، خرج نمی‌رسد. اینها را باید چه کرد؟ گاهی یک کسی پولدار می‌شود به هیچکس ظلم نمی‌شود. من این مثال را بارها زدم. من و شما کنار دریا می‌رویم تور می‌اندازیم. تور را بالا می‌کشیم، من صد تا ماهی می‌گیرم و شما دو ماهی می‌گیری. من پولدار و شما فقیر می‌شوید. هیچ ظلمی هم به کسی نکردیم. نه با ماهی‌ها قرارداد بستیم. نه با صیادها قرارداد بستیم، طبیعی طبیعی است. یکی بچه‌های متعدد دارد و یکی بچه‌دار نمی‌شود. صحبت ما از فقر، فقر طبیعی است. ما صحبتمان از فقر، فقر طبیعی است. یعنی آنجایی که خودت مقصر نیستی. ما باید از پر درآمدها بگیریم و به کم درآمدها بدهیم.
در تاریخ همیشه بوده و هست و خواهد بود. حل مسأله فقر یک مسأله جدی است. حالا شیوه دریافتش مهم است که باید کارمندان اداره دارایی و مالیات و بانک‌ها، ما الآن کسی ندهد خانه‌اش را مصادره می‌کنیم، به اسم خود بانک برمی‌دارد من امروز این نامه را بخوانم. یادم هست یک زمانی این نامه را خواندم کلافه شدم. خیلی سوختم که عجب حضرت علی چه گفته است؟
2- شیوه برخورد کارکنان دولت با مردم
بحثمان شود دستورالعمل کارمندان دولت با مردم، موضوع: برخورد با مردم، 1- «انْطَلِقْ عَلَي‏ تَقْوَي‏ اللَّهِ‏» حرکت کن برای تقوا، نگو بروم پول جمع کنم. نیت شما پول نباشد. هدفت این باشد حکم خدا پیاده شود. یکوقتی در زمان یکی از رئیس جمهورهای قبل بحث زکات شد. در هیأت دولت بنده خدایی حرف بدی زد و گفت: زکات چیه؟ ما آنجا سوبسید شیر را برمی‌داریم و با سوبسید گوشت سفید جا به می‌کنیم به اندازه زکات می‌آید. گفتیم: بابا زکات حکم خداست. مثل اینگه بگوییم: وضو چیست؟ همینطور شیلنگ را به صورتت بگیر. اگر همه آب‌های دریا شیلنگ شود و در صورت شما شود این وضو نیست. یک آدم جنب در همه اقیانوس‌ها شیرجه برود باز هم جنب است و باید نیت کنید. عبادت است، تقوی الله، این یعنی نگاهت، نگاه کاسبی نباشد.
بنده روحانی هستم هدف من باید تبلیغ دین باشد. نگویم بروم اینجا این کار را بکنم که پول بگیرم. پول بگیر، نیت پول نکن. الآن شما پای سخنرانی من از اکسیژن استفاده می‌کنی، اما به قصد اکسیژن پای تلویزیون نشستی؟ نیتت این است که بگویی قرائتی از قرآن و اسلام یک چیزی می‌گوید یاد بگیریم. نیت شما یاد گرفتن اسلام است. از نور هم استفاده می‌کنیم، برق هم روشن است. از اکسیژن هم استفاده می‌کنیم. هدف تقوا باشد.
«وَ لا تُرَوِّعَنَّ مُسْلِماً» حق نداری، هیچ مسلمانی را حق نداری بترسانی. نگو من نیروی انتظامی هستم. ارتش و سپاه و بسیج هستم. روحانی هستم. کدخدا و شورای شهر هستم، شهردار هستم. هیچ مسلمانی را حق نداری بترسانی.
وارد زمین و مزرعه کسی نشوی، «وَ لا تَجْتَازَنَّ عَلَيْهِ كَارِهاً» کارهاً یعنی اگر مردم کراهت دارند و ناراحت هستند در خانه‌شان نرو. وارد زندگی‌شان شوی، شما اصرار نداشته باش که بروی کارخانه‌اش را ببینی، محل درآمدش و خانه و زندگی‌اش را ببینی. دیگر چه؟
3- اقدام در چارچوب حدود و حقوق الهی
«وَ لا تَأْخُذَنَّ مِنْهُ أَكْثَرَ مِنْ حَقِّ اللَّهِ» بیش از حق خدا نگیرید، به او گفتند: برو کلاه بیاور، سر آورد. بیش از اندازه نباشد. مجرمی را می‌خواستند شلاق بزنند، حضرت امیر شلاق داد و گفت: بزن. همینطور که می‌زد، حضرت فرمود: چند تا زدی؟ گفت: اینقدر. گفت: من گفتم چند تا بزن، گفت: نه این را بزنیم تا آدم شود. گفت: بخواب. حضرت او را خواباند و این سه تایی که زیاد زده بود به خودش زد. همان مقدار که اسلام گفته است. در ارتش و سپاه می‌گویند: دستت را اینجا بگذار. بگذاری بالاتر مسخره کردی، پایین‌تر بگذاری مسخره کردی. همانطور که به ما گفتند. ما حق نداریم بیش از… به عقل خودتان هم تکیه نکنید. عقل خوب است اما کوتاه است. مثل نردبان دو پله‌ای است. مثل ترازوی طلافروش‌هاست. مغازه‌های طلافروشی همه ترازو دارند اما نمی‌شود با آن کاهو و هندوانه کشید. عقل ما هم ترازوی خوبی است. مسأله عقل را صد در صد قبول داریم. این همه آیه در قرآن سفارش به عقل و تعقل کرده است. اگر کسی تعقل نکند، توبیخ می‌شود… «أَ فَلا تَعْقِلُون‏» عقل خوب است اما عقل کافی است؟ می‌توانیم بگوییم: آقا برو ببین هرچه تشخیص دادی همان را عمل کن. هرکس حق می‌گوید همین که فهمیدی حق است عمل کن. نخیر اینطور نیست. از کجا می‌فهمیم تو این حق را می‌فهمی یا نفهمیدی؟ چقدر روی کره زمین طلاق واقع شده است؟ این طلاق‌ها یعنی چه؟ یعنی انتخاب همسرم غلط بود. آمار طلاق یعنی چه؟ یعنی انتخاب انسان کامل نیست، گاهی انسان کج می‌فهمد و خیال می‌کند بهترین همسر است. روزهای اول می‌گوید: قربانت بروم، عروس به داماد گفت: الآن تو اینقدر تند حرف می‌زنی، روزهای اول شب‌های اول می‌گفتی: می‌خواهم بخورمت. گفت: کاش خورده بودمت تمام شده بودی و نبودی.
گاهی وقت‌ها آدم روزهای اول یک جور است، فرض کنید شش میلیارد انسان روی کره زمین و هر انسانی صد بار در عمرش پشیمان شده باشد حداقل، شش میلیارد ضربدر صد می‌شود ششصد میلیارد، ششصد میلیارد بار ما پشیمان شدیم. این پشیمانی یعنی چه؟ یعنی عقلم کار نکرد. عقلم کوتاه بود ترازوی زرگرها بود. بنابراین نباید بگوییم خودت از اسلام چه می‌فهمی؟ خودت هرچه حق را تشخیص دادی عمل کن. فرق نمی‌کند یهودی باشد و بودایی باشد و مسلمان باشد، آخوند باشد، هرکس باشد. اگر عقل انسان کامل بود طلاقی واقع نمی‌شد، انتخابش درست بود. اگر عقل کامل بود انسان پشیمان نمی‌شد.
4- «فَانْزِلْ بِمَائِهِمْ» تو کارمند دولت هستی در هتل برو. برو یک مسافرخانه، خانه کسی نخواب. چون خانه هرکس خوابیدی به مسئول زکات، امشب خانه آقای الف خوابیدی، فردا به آقای ب می‌گویی زکات بده، می‌گوید: این دیشب خانه الف خوابیده، او را پر کرده و کانالیزه شده است. به او خط داده است. برو جایی که «فَانْزِلْ بِمَائِهِمْ» نفهمد تو به کی وارد شدی؟ «فَانْزِلْ بِمَائِهِمْ» دیگر چه؟ جمله بعد می‌گوید: «حَتَّى‏ تَقُومَ‏ بَيْنَهُمْ» تو برو در مردم، نرو در دفتر مردم را احضار کن. تو در مردم برو. «مائهم» برو کنار چشمه آب. [پای تخته می‌نویسند] خانه کسی نرو. «تقوم بینهُم» تو بین مردم برو. «فَتُسَلِّمَ عَلَيْهِمْ» تو به مردم سلام کن، الله اکبر!
4- احترام کارمندان به مردم، در همه حال
احترام به مردم را کم نگذار، [پای تخته می‌نویسند] «وَ لَا تُخْدِجْ بِالتَّحِيَّهِ» یعنی با احترام خارج شو. دیگر چه؟ به مردم بگو حالا اینجا چند تا دستور است. برخورد، «تقوی الله»،«لا تَروّعنَّ مُسلِما» مسلمانی را نترسان، اگر مردم ناراحت هستند پا در زمین و خانه و کارخانه‌شان نگذار. بیش از اندازه نگیر. کنار چشمه آب برو. تو بین مردم برو، مردم را در دفتر احضار نکن. تو به مردم سلام کن. در محبت کم نگذار. اینها همه مردم سالاری است. مردم… سالاری یعنی احترام مردم. [پای تخته] حضرت امیر برای زکات گاو و گوسفند نامه می‌دهد ببینید چیست. حقوقدانان بشر یک نگاهی به این نامه کنند ببینند بشر حقوقش را… اسلام را کجا گفته و ما کجا و فاصله ما چقدر است؟ سراغ جمله بعد برویم.
خدا محوری، یکوقتی چند سال پیش بحثی بود بین بعضی از بزرگان یکی می‌گفت: خدا محوری، «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ‏» (انعام/91) گور پدر همه، هرچه خدا گفته است. اصلاً شورا و مشورت هم نمی‌خواهیم. دولت هم نمی‌خواهیم. مرجع تقلید هرچه گفت همه مردم عمل کنند. یک عده اینطور مردم را کنار می‌زنند. حضرت امیر در نامه، ببین… چون مردم یا ناس است، کلمه ناس یعنی مردم، یا می‌گویند: فیهم، هِم یعنی مردم، «هُم» یعنی مردم، بعد اینها مردم مردم مردم مردم شد، در این نامه چقدر کلمه مردم است. «فَتُسَلِّمَ عَلَيْهِمْ» تو به مردم سلام کن، یعنی مردم، «تَقُومَ‏ بَيْنَهُمْ» تو در مردم برو. مردم، مردم‌هایی که در دو سه سطر است می‌نویسند. خدا را هم می‌نویسند. هم مردم سالاری و هم خدا محوری، حالا سراغ خدا برویم.
بگو «أَرْسَلَنِى إِلَيْكُمْ وَلِىُّ اللَّهِ» بگو مرا ولی الله فرستاده است. نمی‌گوید: نگو «أرسلنی علی بن ابی طالب» عوض حضرت علی می‌گوید: ولی الله، عوض… نمی‌گوید: بگو «أرسلنی امیرالمؤمنین» می‌گوید: ولی الله! کلمه الله را… دیگر چه؟
«هل فی» از او زود سؤال کن. بگو که «فَهَلْ لِلَّهِ فِى أَمْوَالِكُمْ مِنْ حَقٍّ» لله [پای تخته] یعنی آیا برای خدا در مال شما زکات هست یا نیست؟ «لله فی اموالکم»، «فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ لَا» اگر گفتند: نه ما زکات بدهکار نیستیم. ما خمس بدهکار نیستیم. قبول کن. نگو باید تحقیق کنم. «فَلَا تُرَاجِعْهُ» مراجعه نکن. یک کسی می‌گوید: خمس بدهکار نیستم بگو قبول است. آقا این ظرف پاک است قبول است. قبله از این طرف است قبول است. به مردم و صاحبخانه اعتماد کن. مالک است می‌گوید: خمس بدهکار نیستیم، هیچی. بگویی نه بگو ببینم چه کردی. باز اینجا می‌گوید: «فَلا تُرَاجِعْه‏» یعنی مراجعت نکن. یعنی اگر گفتند: نه، نگو یکبار دیگر باید مراجعت کنم. یک تجدید نظر کنم و یکبار دیگر ارزیابی کنم و یک مأمور را عوض کنم.
می‌گوید: «فَلا تَدْخُلْ عَلَيْهَا دُخُولَ مُتَسَلِّطٍ» وقتی وارد شوی با یک ژستی وارد نشو، در را باز می‌کند و می‌بندد. بله، کجا؟ ژست‌ها چیست؟ البته خود من چنین ژستی را گرفتم. اول انقلاب بود من هتل شاه عباس را شنیده بودم. اصفهان بودم. گفتیم: برویم درون هتل را ببینیم. راهمان نمی‌دهند. یک مرتبه یک ژست گرفتم و گفتم: شما کارمند اینجا هستی؟ گفت: بله، سلام علیکم! گفتم: زود باز کن می‌خواهم اینجا را بازدید کنم. این فکر کرد من دادستانی قاضی کسی هستم. چنین کرد و همه را نشاندند، گفتم: من کسی نبودم. من ژست گرفتم می‌خواستم اینجا را ببینم. خداحافظ. ژست نگیرید. می‌فرماید: «مِنْ غَيْرِ أَنْ تُخِيفَهُ» خوف، مردم را نترسانی. «أَوْ تُوعِدَهُ» به مردم وعده خطر ندهی.
5- رعایت حقوق فقیران در اخذ مالیات
بدون اجازه وارد آغل آنها نشوید. چون می‌خواهید گوسفندها را برای زکات بشمارید برای زکات، اگر اجازه داد، داخل برو. «وَ لا تُنَفِّرَنَّ بَهِيمَةً» هیچ چهارپایی را حق نداری فراری بدهی. یعنی جوری وارد نشوی که بزغاله‌ها فرار کنند. تو را به خدا اسلام را ببینید. حیف که… نمی‌توانم بیش از دو سه دقیقه بایستم. گوسفندها را رم ندهی. دیگر چه؟ می‌روی شیر بدوشی همه شیر را ندوش، یک خرده شیر بگذار در بدن گاو باشد، برای گوساله. دیگر چه؟ اگر گوسفندی را به قصد زکات داد، شتر یا گاوی را داد. بعد پشیمان شد. گفت: آقا ببخشید، این گوسفندی که برای زکات دادم، برگردان یک گوسفند دیگر بدهم. «فَإِنِ اسْتَقَالَكَ» اقاله، گفت: معامله را برگردان، برگردان. «فَأَقِلْهُ» اقاله برگردان. دیگر چه؟ حیوانی که برای فقرا می‌گیری، پیر نباشد. «عَوْداً وَ لا هَرِمَةً وَ لا مَكْسُورَةً وَ لا مَهْلُوسَةً وَ لا ذَاتَ عَوَارٍ» حیوانی که برای زکات می‌گیری حیوانی نباشد که پیر باشد و از کار افتاده باشد و دست و پا شکسته باشد، عیب‌دار باشد. چون شما حیوان را برای فقرا می‌خواهی، نباید حق فقرا آشغال باشد. به فقیر لباس نو بده. آن لباسی که پاره و کهنه است و مد آن را دوست نداری نده، قرآن می‌گوید: اگر می‌خواهی به درجه ابرار برسی، هرچه دوست داری بده نه هرچه می‌خواهی دور بیاندازی. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» (آل‌عمران/92) اگر می‌خواهی بر باشید و جزء ابرار باشید آنچه دوست داری را بده. حیوان شاخ شکسته نده.
حیوان‌ها را بدهیم به چه کسی بیاورد؟ می‌گوید: حیوانی که می‌خواهی بدهی به کسی حیوان را تحویل نده «الا ناصحاً» خیرخواه باشد. «شَفِيقاً» مهربان باشد. «وَ أَمِيناً» سالم باشد. «حَفِيظاً غَيْرَ مُعْنِفٍ» سخت‌گیر نباشد. ملغب و متعب نباشد. کارمندان دولت باید اینطور باشند. حق الناس است. زکات حق الناس است. چیز خوب بدهیم. هرچه را می‌خواهیم دور بیاندازیم ندهیم و کسی که شترهای زکاتی و گوسفندها را می‌آورد، اگر شتری را به قصد زکات گرفتی بین شتر و گوساله و بین شتر و بچه شتر فاصله نیانداز. «أَلا يَحُولَ بَيْنَ نَاقَةٍ وَ بَيْنَ فَصِيلِهَا» الله اکبر، یک کسی می‌گوید: من مسئول زکات هستم، آمدم شما شتر و گوسفند دارید بگیرم. ممکن است شتر را بگیری، شتر از بچه جدا شود. بین شتر و بچه شتر و بین گاو و گوساله جدایی نیانداز. 1400 سال پیش حضرت علی برای گاو و گوسفند این حرف‌ها را زده است.
اگر می‌خواهیم سوار شویم بیاییم، مثلاً فرض کنید از جهرم به شیراز برویم، از مراغه به تبریز برویم و از نیشابور به مشهد برویم. این شترها را که می‌خواهیم بیاوریم یک جور سوار شوید. نکند یک شتر را دو ساعت سوار شوید و یک شتر را یک ساعت. ما بعد از 1400 سال نتوانستیم عدالت را پیاده کنیم. یا بخش عمومی خلاف کرد، یا بخش خصوصی خلاف کرد. یا دولتی‌ها و مردم خلاف کردند. ما هنوز نتوانستیم شعار عدالت را دادیم و نتوانستیم عادل باشیم. حضرت امیر می‌گوید: بروید بین شترها عادل باشید. یک شتر را یک ساعت سوار شوید، آن شتر هم یک ساعت سوار شوید. مگر اینکه او چاقتر و سالم‌تر باشد. ولی اگر شترها یک جور هستند، «و الیعدل» مراعات عدالت کنید «بین صَوَاحِبَاتِهَا» صاحبه یعنی شتری که سوار می‌شوید. تکرار می‌کنم… انسان امروز سازمان ملل، غیر متعهدها، کشورهای عربی و فارسی و شرقی و غربی، هنوز کره زمین به عدالت نرسیده است. حضرت امیر 1400 سال پیش عدالت را برای گاوها گفته ما هنوز برای آدمها نتوانستیم پیاده کنیم. ما فاصله داریم.
6- حقّ الله، همراه با حقّ الناس
ما عدالت را نتوانستیم پیاده کنیم. حضرت امیر می‌فرماید: ای کسی که می‌روی زکات بگیری، و گاو و گوسفند زکات دارد. شترها را در راه خسته نکنی. «وَ لْيُرَفِّهْ عَلَي اللاغِبِ» یرفه، رفاه، می‌گویند: رفاه کارگران و رفاه کشاورزها، به حیوان‌ها رفاه بده. یعنی خسته‌شان نکن. لاغب یعنی، «وَ لا يَمَسُّنا فِيها لُغُوبٌ‏» (فاطر/35) یعنی حیوان‌ها را خسته نکنی به آنها رفاه بده. یکوقتی یک بحثی شد صرف اینکه مردم سالاری است یا خدامحوری، کلمات مردم در این جمله هست، هیچ مسلمانی را نترسان. با اجازه‌شان اگر راضی نیستند وارد مزرعه و باغشان نشو، عرض کنم که خانه‌شان نرو و با آنها سلام و علیک کن، احضارشان نکن، تو به آنها سلام کن. اینها همه مردم مردم است یعنی احترام به مردم. از آن طرف می‌گوید: حق الله، نمی‌گوید: زکات، کلمه زکات را نمی‌گوید. می‌گوید: آمدم بگویم: حق الله، یعنی چه؟ یعنی خداست. از طرفی نمی‌گوید: علی، امیرالمؤمنین، می‌گوید: «أرسلنی ولی الله» آمدم بگیرم حق الله، می‌خواهی چه کنی؟ لنُقسم فی عباد الله» نمی‌گوید: «لنقسم فی الفقرا» می‌گوید: عباد الله، بر چه اساسی است؟ «علی کتاب الله و سنة رسول الله لا اله الا الله» چقدر الله الله در این یک سطر است. یکبار دیگر بگویم.
به مردم بگو من فرستاده‌ی علی نه، من فرستاده ولی الله آمدم. آمدم نه برای زکات، اسم زکات نبرد. آمدم حق الله را بگیرم. از طرف ولی الله؛ حق الله، می‌خواهم تقسیم کنم «فی عباد الله» نمی‌گوید: فی الناس، «عباد الله» چطور تقسیم کنیم؟ «علی کتاب الله و سنة رسول الله» همه الله الله است، همه مردم مردم است. ما سر چه دعوا می‌کنیم؟ خدا محوری یا مردم سالاری؟ هردو، هم خدا محوری و هم مردم سالاری، یعنی احترام مردم در حد اعلی، آنوقت شعارها، الآن دنیا چه شعارهایی می‌دهد؟ ما خواهان رفاه کارگران هستیم. کارگرها که انسان شریف هستند. کارگران که نور چشم ما هستند. اسلام می‌گوید: حتی بچه شتر را رفاه بدهید. اسلام رفاه برای حیوان‌ها را گفته است. اسلام می‌گوید: اگر حیوان خواب است حق نداری شکارش کنی، بگذار بخوابد. نمی‌تواند بدود، خواب است نامردی است تو حیوان خواب را رفتی گرفتی؟ می‌خواهی سر حیوان را ببری، حیوان دارد نگاه می‌کند، روبروی حیوانی که دارد نگاه می‌کند سر حیوان را نبر. اسلام می‌گوید: اگر حاجی‌ها دوشنبه مکه آمدند، یک حاجی شنبه آمد امضایش از اعتبار می‌افتد. می‌گوییم: چرا؟ می‌گوید: حاجی که در راه مکه دوانده است. حیوانش را دوانده و خسته کرده است معلوم است سنگدل است و آدم سنگدل امضایش از اعتبار می‌افتد. الله اکبر، اگر همه حاجی‌ها دوشنبه مکه آمدند، یک حاجی یکشنبه آمد. آن کسی که زود مکه آمده امضایش را قبول نکنید. از عدالت می‌افتد. می‌گوییم: چرا؟ می‌گوید: برای اینکه حیوانش را در راه مکه خسته کرده است و کسی که در راه مکه حیوانش را خسته کند سنگدل است و آدم سنگدل از عدالت می‌افتد و امضایش قابل اعتبار نیست. ما کجا برویم؟ با اسلام فاصله داریم. گاهی آدم خجالت می‌کشد بگوید: ما مسلمان هستیم.
گاهی خودمان را نقد کنیم. یک جاهایی که سیلی می‌خوریم، نه نگاه، یک نیم نگاهی به خودمان بکنیم. نیم نگاه هم زیاد است، ربع نگاه. یعنی اگر سه ربع بگوییم: کی بود کی بود؟ دو دقیقه هم بگویم: من بودم، من بودم، من بودم. خودمان هم هستیم. در قرآن چقدر آیه داریم می‌گوید: «بِاتِّخاذِكُمُ‏ الْعِجْل‏» (بقره/54) شما کج رفتید. خودت هم بودی. شما نبودی؟ همین الآن یک بزغاله به ما بدهند و بگویند: تقسیم کن. کدام یک از ما در تقسیم بزغاله کبابی را برای خودمان برنمی‌داریم؟ کبابی‌اش را برای خودمان برمی‌داریم. حاضر هستیم بگوییم او از ما بهتر است؟ حاضر هستیم بگوییم ما اینجا… حاضر هستیم عذرخواهی کنیم. یک خاطره بگویم می‌ترسم بخندید و قبول نکنید. از آن طرف هم می‌گویم بگویم هرچه می‌خواهند بکنند، فوقش تلویزیون حذف می‌کند.
7- خاطره‌ای شنیدنی از آیة الله اشرفی اصفهانی
من منزل آیت الله اشرفی رفتم، شهید محراب در کرمانشاه. پسرشان این خاطره را برای من نقل کرد. می‌گفت: آیت الله اشرفی سه اتاق داشت. از آشپزخانه رفت در اتاق برود، در حالی که می‌رفت دید گربه در دهانش گوشت است، عصا دستش بود. همینطور که عصا دستش بود عصا را به گربه زد. بعد گفت: چرا زدی؟ گفتم: گربه گوشت را برد. گفت: تو باید گوشتت را حفظ کنی. تو عاقل هستی باید گوشتت را حفظ کنی. گربه هم گرسنه است، گربه گوشت را بردارد برود. او به غریزه‌اش عمل کرده و تو به وظیفه‌ات عمل نکردی. می‌گفت: مرا صدا زد، حسین، گفتم: بله آقا، گفت: بیا، گفتم: بفرما. گفت: برو گربه را بیاور من عذرخواهی کنم. خنده‌ام گرفت، گفتم: من عصا زدم، او طبق غریزه باید گوشت را دید بردارد با بچه‌هایش بخورد. من هم وظیفه‌ام بوده حفظ کنم. من به وظیفه‌ام عمل نکردم او به وظیفه‌اش عمل کرده است. گفتم: گربه را نمی‌شود عذرخواهی کرد. گفت: ببین. گفتم: چطوری بگیریم؟ گفت: در حمام کیسه‌هایی هست برای کیسه‌کشی هست. دستت را در کیسه بکن و کلاه را پایین بکش و فقط چشمت باز باشد. برو آرام این را بگیر، بیاور. ما گفتیم: آقاجان ول کن، هرچه گفتیم ول کن، پدر ما پیرمرد اصرار داشت. به زحمتی رفتیم گربه را از زیرزمین آوردیم. دیدم آیت الله اشرفی شهید محراب این را بغل کرد و گفت: خدایا مرا ببخش، من مقصر بودم. این به وظیفه‌اش عمل کرده است. بعد به جبران این کار آیت الله اشرفی هروقت می‌خواست غذا بخورد. یک بشقاب برمی‌داشت و به سرداب می‌رفت و برای گربه‌ها می‌گذاشت، بعد غذای خودش را می‌خورد. این قصه ادامه داشت تا آیت الله اشرفی شهید محراب شهید شد. پیرمرد هشتاد نود ساله، وقتی شهید شد این گربه تا صبح نعره کرد و هر رقم غذا دادند نخورد و نعره کرد. جنازه ایشان را اصفهان بردند. گربه هم که مدت‌ها در خانه بود بچه‌هایش را برداشت و رفت.
نمی‌شود سر بچه داد زد. یک بچه در دامن پیغمبر بود، داده بودند تبرک کند. اذان بگوید. همینطور که بچه در بغل پیغمبر بود، ادرار کرد. مادر بچه جیغ زد و گفت: چه شد؟ چرا جیغ زدی؟ گفت: در لباس پیغمبر ادرار کرد. فرمود: من آب می‌کشم. تو حق نداری جیغ بزنی. دین ما این است خدا نیامرزد آنهایی که با برنامه اختلاف ایجاد می‌کنند. گاهی ممکن است آدم لقمه حرام بخورد و نفهمد. کسی نیست بگوید: من تا حالا لقمه حرام نخوردم. قرآن می‌گوید: «أَكَّالُونَ‏ لِلسُّحْت‏» (مائده/42) یعنی دائم حرام خور است. حالا یکوقت یک جایی غافل می‌شود و نمی‌فهمد، خواب می‌برد. یکبار از غفلت آدم لقمه حرام می‌خورد، «أکالون» این کاره است. در قرآن آکله نداریم. می‌گوید: «أکال» چند بار أکال می‌گوید، یعنی با برنامه این کارها را می‌کند. این وظیفه ماست. نامه 25 امیرالمؤمنین در دانشکده‌های حقوق در مورد حقوق حیوان این نامه را مطرح کنند و بعد مقایسه بین اسلام و غیر اسلام را ببینیم که اسلام چه می‌گوید و غیر اسلام چه می‌گوید و خجالت بکشیم از مسلمانی خودمان، بعضی از ما….

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»