اهمیت آموزش نحوه مدیریت رنج و لذت

مجموعه راز عبور از رنج‌های زندگی از حاج آقا پناهیان

در هیئت شهدای گمنام

چهارشنبه، 14 مهر 1395

64 دقیقه

راز لذت بندگی و دوری از رنج زندگی

فلسفه ی زندگی

برخی اوقات خلآ بین رنج و لذت است که باعث افسردگی می شود. برای عبور از رنج های زندگی کارهایی که می توان انجام داد، اولین مورد آگاهی بود. اگر فلسفه ی رنج را نفهمیم در واقع فلسفه ی زندگی را نفهمیده ایم.

رنج یعنی هر موقع یک گرایش را در زندگی انتخاب می کنیم باید گرایش دیگر را کنار بگذاریم و این احساس ناشی از کنار گذاشتن گرایش دیگر را رنج گویند.

روان شناسان می گویند که انسان در سن چهارده سالگی با این سؤال فیلسوفانه مواجه می شود که «چرا آفریده شده ام؟» کسی که در هفت سال اول زندگی خود محبت دیده باشد و از هفت تا چهار ده سالگی خوب ادب و تربیت شده باشد به تبع می تواند با این سؤال به درستی برخورد کند. متآسفانه در آموزش و تربیت ما، به جای ادب کردن کارهای عجیب و غریبی انجام می دهند که بچه به درستی بار نمی آید. می توان به این سؤال محوری این گونه پاسخ داد که تو برای رنج بردن آفریده شده ای پس باید از برخی دوست داشتنی های خود بگذری و در چند راه هایی قرار می گیری که باید یکی از مسیرها را انتخاب کنی بعضی از وقت ها مجبوری که یک مسیر را انتخاب کنی که محبوبت را به تو نمی دهند و یا اینکه محبوب را می دهند ولی تو را محدود می کنند.

تربیت در زندگی

برخی که به درستی تربیت نشده اند می گویند مهم نیست حیوان باشم یا فرشته و تصوری از رنج بردن ندارد. او برخورد انفعالی با رنج داشته است و رنج او را روی زمین کشیده تا اینکه تحملش را از دست می دهد. در تربیت فرزندان، مادران نقش مهمی دارند، نباید رنج های خود را بازگو کنند و عصبی شوند. بچه ها را باید با رنج کشیدن آموزش دهند وگرنه نمی توانند در آینده با سختی ها مقابله کنند. باید بداند برای رنج کشیدن خلق شده است در آن موقع است که خودش را آدم حساب می کند. اینکه فقط برای پیروزی بچه ها را تشویق کنیم خوب نیست، مگر رسیدن به پیروزی از آسمان در بغل می افتد و به راحتی محقق می شود؛ با این کار بچه ها تنبل بار می آیند.

دومین راه حل اقدام کردن بود. برای تغییر زندگی باید کار و تلاش زیاد کرد. قطعاً نظام آموزش و پرورشی که کار کردن و تولید ثروت کردن را به بچه ها آموزش ندهد آن نظام غلطی است و در حق نوجوان ها خیانت می کند چون آن را بد بار می آورد. اگر پدر و مادران بتوانند فرزندان خود را در چنین مدارسی نگذارند به فرزندانشان خدمت می کنند. مدرسه ای که کار کردن را به آنها آموزش نمی دهد در واقع او را به بردگی ذهنی کشیده است چون می خواهند او را مانند یک رباط به کار بگیرند و شخصیت فرد را در نظر نمی گیرند. و از او میخواهند که یک رباط باشد و در جهت مقاصد خودشان آن را استفاده کنند. ما به دست خودمان بچه های نورانی خودمان را خراب می کنیم.

اینکه بچه ها در دبستان بیشتر نماز می خوانند ولی در دبیرستان کمتر می خوانند یعنی راحت طلبی در نظام آموزشی به بچه ها انتقال داده شده است؛ چون بر آنها کارهایی تحمیل شده است نمی توانند رنج را تحمل کنند. همان گونه که یک عضله را در یک آتل قرار دهید بعد از مدتی نمی تواند کاری انجام دهد ، تأثیر بر روح هم همین گونه است و اگر چیزی بر آنها تحمیل شود نمی توانند متعالی گردند.

شخصیت معلم ریاضی این نیست که جدول ضرب یاد بدهد در سن هفت تا چهارده سالگی باید او را تربیت کرد و در کنار او جدول هم یاد می گیرد. همه ی کلاس ها باید کنفرانس علمی باشد. همه ی معلوماتی که اکنون تدریس می شود تنها در هفت سال قابل انتقال است. دبستان محل آموزش مدیریت رنج و لذت است.

بچه های ما بی ایمان نیستند حتی اگر بی دینی پیشه می کنند ما به دلیل سبک زندگی که برای خود طراحی کرده ایم بچه ها را به این فلاکت می کشیم. اگر بخواهند نسلی را نابود کنند دبستان آن را دبستانی بدون رنج قرار می دهند. من از حزب اللهی هایی متعجبم که با بی حجابی و کنسرت و ... کنار نمی آیند ولی برای دبستان محل خود کاری ندارند، این ناشی از سطحی نگری است. چرا بسیج مسجد ها یک دبستان تأسیس نکرده اند. بی کارها و بی عرزه های محل را در بسیج آورده ایم؟ فقط مأمور چراغانی و رنگ و رونق دادن به برنامه ها باید باشد؟ آیا بسیج این است؟ بسیج یک موقع مهم ترین برنامه های کشور به دست داشت؛ اداره ی جنگ دست بسیج بود؟ ولی اکنون بسیج را مسئول فوق برنامه ها کرده اند. البته برخی از بسیج های تهران دانش آموزان را برای کنکور آماده می کنند باید دست این بسیجی ها را بوسید همین هم کار خوبی است. اینها در پنجاه سال پیش نماده اند حداقل در بیست سال پیش مانده اند.

ساده لوحی عده ای در حدی است که برای کار تربیتی کردن یک دبیرستان غیرانتفاعی تأسیس می کنند. می توان گفت تا سن چهارده سالگی دیگر شخصیت بچه ها تشکیل شده است و از سن هفت تا چهارده سالگی زمان تربیت است. باید مدریت رنج و لذت را به او بیاموزیم. اگر تحمل رنج را به او آموختیم تشنه ی برنامه ای برای مدیریت رنج و لذت های خود است و اگر برنامه ای به عنوان دین به او ارائه دهیم او عاشق این برنامه می شود. ریشه دین گریزی این است که فلسفه ی زندگی درک نشده است و منفعلانه با رنج ها برخورد می کنند. بچه ها ایمان و اعتقاد دارند و مسآله جای دیگر است.

اگر یک مبنا را بپذیریم خیلی نیاز به کار فرهنگی و دینی نداریم. اگر شخصیت تا سن چهارده سالگی تشکیل می شود زیاد نیاز به فعالیت های فرهنگی و جلسات موعظه نداریم. اینکه جلسات تأثیر کمی دارد ریشه در همین نفهمیدن مسئله‌ی اصلی است. مسئله تأثیر سیاست و مدیریت جامعه است. اگر نظام تربیت ما درست بود تا این حد نیاز به جلسات موعظه نداشتیم. اگر نمی توانیم بچه های خود را تربیت کنیم، پس قدرت را برای چه به دست آورده ایم؟

زشت است برای دین داری مردم تا این حد به آنها اصرار می کنیم. کالای دین تا این حد تبلیغات نمی خواهد. دینداری تا این حد تعلیمات نمی خواهد. این حجمی که از دین داریم و آن حدی که از دین استفاده می کنیم خیلی متفاوت است.

حضرت امیرالمؤمنین فرمودند نشود که حرف های دین شما را دیگران ببینند و از آن استفاده کنند ولی شما خودتان از آنها بهره ای نبرید.

راه سوم این بود که صبر داشته باشیم. عبادات ما اصلی و فرعی دارد لذا همه ی راه ها هم اصلی و فرعی دارند. خود اهل بیت بین راه های دینی دسته بندی می کنند و هر کدام مقداری اهمیت داده می شود. همه ی راه ها درست است ولی راز نیست.

در روایت آمده است که صله ی رحم و صدقه دادن و نیکی به پدر و مادر، زکات مال را دادن موجب عبور از رنج و رسیدن به لذت زندگی می شود ولی هیچ کدام راز نیستند البته نباید سبک شمرده شوند بلکه هر کدام ارزش خود را دارد.

رحمت خدا شامل کسی می شود که برای رفع این همه بلاها که برای اهل ایمان وارد می شود گریه و تضرع کند. اگر مسلمانی در چین مبتلا بشود ما باید ابتلای او را ابتلا خودمان بدانیم و با آنها هم دردی کنیم. کسی نسبت به ظلم هایی که می شود نباید بی غیرت باشد.

اینکه درصد کمی برای مردم مظلوم منطقه گریه می کنیم، حتی اگر برای امام حسین گریه می کنیم دروغ می‌گوییم. مظلومان که چیزی از ما نمی خواهند فقط دعا کنیم برای آنها. این خجالت ندارد که به هیأت می آییم ولی برای مدافعان حرم دعا نمی کنیم. ما وقتی خوش حال می شویم که در هیآت کاری کنیم که آقای ما امام زمان بیایند.

مظلومین منطقه امیدشان به شماست. خیلی دوست دارند که مانند شما بشینند عزاداری کنند و عده ای هم با بچه های خود خداحافظی کردند و زیر آتش و موشک رفتند.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»