مانع دوم رشد: دین حداقلی -۲

مجموعه موانع رشد از حاج آقا پناهیان

در هیئت شهدای گمنام

پنجشنبه، 27 خرداد 1395

53 دقیقه

آنچه مانع رشد ما می شود و یعنی فرد به دنبال رشد است ولی بعد از مدتی فکر رسیدن به مراتب عالی را از ذهن خود بیرون کنند، عواملی می تواند باشد. موانع رشد برای همه ی افراد مطرح است لذا یک پدیده ی استثنایی نیست که برای برخی اتفاق بیافتد. یکی از موانع جهل بود که نکاتی در پیرامون آن بحث شد. بیشتر نکات به فرهنگ کسب علم و فرهنگی که موجب می شود مانعی در مقابل آگاهی شکل گیرد. یکی از مکائد ابلیس است که حساسیت ما را برای دیدن استاد و تفاوت علم و جهل کم کرده است در حالی که ما باید جهل را برای خود یک مصیبت بدانیم. دومین مانع را برداشت و تلقی غلط از دین برشمردیم. دامنه ی این بحث خیلی گسترده است. به دین حداقلی راضی شدن و یا تفسیر دین به حداقلیات اتفاقی است که در طول زمان وجود داشته است. مردم زمان، قرآن و شرح حضرت امیر المؤمنین را نپذیرفتند و حضرت آن کتاب را دیگر ارائه نکردند و فکر کردند که هرآنچه از قرآن می فهمد کفایت می کند.
در غرب حاضر هستند همت خود را بر این می گمارند که دین حداقلی را ترویج دهند که آدم ها را به بردگان مطیع برای اربابان زورگو تبدیل می کند. آنها می گویند آقا به حق خود قانع باش! مثلاً حمار استکبار می گردد و نماز هم می خواند و رکوع خود را به قدری طول می دهد که مانند حمار کج شود ولی ارزشی ندارد چرا که داریم «ان اعبدوا الله و جتنبوا الطاغوت»
نباید اجازده دهید که جایی بحث اخلاقی گفته شود ولی به ولایت انجام نگردد. نباید اجازه دهید با ترویج دین در نهایت این نتیجه گرفته می شود که باید پسر پیامبر حضرت امام حسین (علیه السلام) سربرده شود؟ کدام وصف اخلاقی هست که به سیاست مرتبط نیست؟ چرا کتمان ما انزل الله خداوند چنین کسی که کتمان ما انزل الله را رد می کند، لعنت می کند.
کوه عرفان آقای شاه آبادی و دریای عرفان آقای بهجت دیدگاه های سیاسی بسیار روشنی داشته اند.
مانع دیگر غیر از جهل آگاهی و علم غلط است و مهم تر از آن آگاهی دینی غلط است که ابعاد عرفانی سیاسی معارف دین دیده نشود. سیاست و عرفان از همدیگر اصلاً جدا نیستند. آیت الله جوادی آملی می فرمودند امام وجوه مختلفی دارند ولی مهم ترین وجه ایشان وجه عرفانی ایشان است. امام یک عارف بودند که اینگونه سیاسی شدند نه اینکه سیاسی بودند ولی از استثنائات بوده است که سیاسی شده است. عارف کمتر از یاری حضرت ولیعصر برای پست های جامعه نمی تواند تحمل کند. عارف همه کس را نمی تواند تحویل بگیرد.
دین حداقلی را خیلی از افراد طالب هستند. مردم حوصله نمی کنند دین حداکثری را بپذیرند و کسانی که باید سوء استفاده کنند از دین حداقلی سوء استفاده ی خود را می برند. تکلیف کسی ثابت نمی ماند بلکه هر کاری که بر کسی تکلیف شد و انجام داد وظیفه دیگری بر او تکلیف می گردد. مؤمن هر عیبی را برطرف می کند خداوند عیب دیگر را برای او بزرگ می کند تا آن را از بین ببرد و یک فرآیند دائمی نیست. اتفاقی نیست که اتفاق بیافتند و تمام شود مانند مدرک دانشگاه که گرفتیم و تمام شد.
با اساتیدی در کانادا صحبت می کردم او می گفت اگر من چند روزی غافل شوم از علوم به روز باز بمانم فرد دیگری را جایگزین من می کنند و من را از هیأت علمی کنار می گذارند. ولی در کشور ما مقام ها سرقفلی هست. کسی که امام جماعت مسجد شد دیگر تمام. است.
اگر یک اسکیمو را به مسجد بیاورید که هیچ چیزی نمی داند. اگر از شما بپرسد که چه کار می کنید خم و راست می شوید! شاید کسی بگوید ما ببیی وار! نماز می خوانیم و کاری نداریم که چه می کنیم!
ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ وَ مَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّما يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِيُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ (جمعه، ۳۸)
همين شما وقتى دعوت مى ‏شويد كه در راه خدا انفاق كنيد بعضى از شما بخل مى‏ ورزد و هر كس بخل بورزد از سود بردن خودش بخل ورزيده و خدا احتياجى به شما ندارد، اين شماييد كه سراپا فقيريد و اگر از دعوت اسلام سر برتابيد، خداوند به جاى شما قومى ديگر قرار مى ‏دهد كه اصلا از شما اعراب نباشند و مثل شما هم رفتار نكنند.
در این آیه ابتدا می فرماید انفاق کنید که از معارف دین است ولی در انتها می فرماید اگر خداوند بخواهد قومی را جایگزین قوم شما می کردند یعنی از یک معارف دینی به مبحث سیاسی ختم می کند یعنی دیانت ما عین سیاست ماست.
مردم مکه قبل از پیامبر کسانی بودند که به دین حد اقلی خود پایبند بودند و به پیامبر امین می گفتند و در موسم حج اجازه می دادند که پیامبر به حج برود و کاری به او نداشتند. هنگامی که می خواستند به خانه ی ایشان حمله کنند و ایشان را به قتل برسانند، گذاشتند صبح شد و شب حمله نکردند. آنها کسانی بودند که به دین حداقلی مزین بودند. ولی حرف دین حداکثری را پذیرا نبودند.
عده فقط می خواهند دعاهایی بخوانند که منحصر است به خودشان و به دعای افتتاح که نجات بشریت و توسل به اهل بیت در آن نهفته است رضایت نمی دهند دین حداقلی می گوید شاید بگوید که برخی ادعیه که بحث فردی است مهم تر است. ولی باید در ماه رمضان نهضت دعای افتتاح راه بیاندازید.
در انتهای ماه رمضان نماز عید فطر که عیدی و حاصل کار خود را می گیرید، از خداوند هرآنچه را که به ائمه داده است می خواهید. اگر ماه رمضان ما مانند ماه محرم نباشد اشتباه کرده ایم.
وقتی دعا می کنید برای بشریت دعا کنید. به نظر من اولین دعایی که در زیارت کعبه قبول است، دعا برای فرج باشد.
از هر بعدی که نگاه می کنیم ما دارای اشکال دین حداقلی هستیم. باید با آگاهی بخشی از نگاه حداقلی بپرهیزیم.
دعای فرج (اللهم کن لولیک ...) را برای دهه ی آخر ماه مبارک رمضان گذاشته اند یعنی تازه به اوج که می رسید باید به امام زمان توجه کنید. بعضی مانند ابلیس به دنبال ارتباط مستقیم با خدا هستند. ابلیس هم همین گونه بود. این تفکر را انگلیسی ها ملعون پیدا کرده اند که چیزی است که دین را نابود می کند و سراغ محمد بن عبدالوهاب رفتند و مکتب وهابیت را به راه انداختند و اکنون ثمره ی کار خود را برداشت می کنند. محب وهابی سکولار مذهب نوبر است.
الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ : وَ اللَّهِ لَا يَدْخُلُ النَّارَ مِنْكُمْ أَحَدٌ فَتَنَافَسُوا فِي الدَّرَجَاتِ (وسائل الشيعة، ج‏۱۵، ص: ۲۴۸)
امام صادق فرمودند، ما شما را از آتش جهنم نجات می دهیم ولی تلاش شما در رقابت و پیش رفتن در درجات باشد.
از آیت الله حق شناس در مورد مرجع اعلم پرسیدند ایشان در جواب فرمودند ببین علم دار کیه؟ چنین پاسخ دادنی فقط از یک عارف قابل شنیدن است.
قرآن به دنبال اغوا کردن دل ها نیست. قرآن به دنبال این نیست که تبلیغات گول زننده کند که همه را جذب کند. خیر قرآن خواندن برای برخی گمراه کننده است و مطالبی را بیان می کند ولی هدایت شدن به خود فرد بستگی دارد می خواهد بخواهد می خواهد نخواهد. لذا خیلی هم رشد کنید همه چیز گل و بلبل نیست خیر شهادت را به دنبال دارد که از همان جا که خدمت کرده اید شما را به شهادت می رساند. مانند یتیم نوازی حضرت امیرالمؤمنین ولی کودکان خود ایشان را از کوفه تا شام کتک می زدند ...