کدام ویژگی‌های منفی شخصیتی موجب دینداری می‌شود؟

مجموعه دین‌داران و دین‌گریزان از حاج آقا پناهیان

در مسجد دانشگاه تهران

یکشنبه، 18 مهر 1395

44 دقیقه

  • رابطۀ متقابلی که بین شخصیت و دینداری یا دین‌گریزی وجود دارد، مسألۀ پیچیده‌ای است. بعضی‌ها به دلیل ویژگی‌های شخصیتیِ منفی‌شان، دیندار نمی‌شوند. برخی هم اتفاقاً به‌دلیل ویژگی‌های شخصی منفی‌شان دیندار می‌شوند؛ البته اینها فکر می‌کنند از دین، چیزی به آنها می‌رسد! برخی از اینها بعداً به دین ضربه می‌زنند.

  • برخی ویژگی‌های منفی‌ای که موجب دینداری می‌شود کدامند؟ مثلاً بعضی‌ها شخصیت حریص و خسیسی دارند، اینها که دنبال منافع‌شان هستند، ممکن است روی حساب عدالت‌گرایی به دین علاقه پیدا کنند چون شعار عدالتگرایی دین، کمک می‌کند که اینها به حق خودشان برسند(البته نمی‌گوییم هر کسی عدالتگرا باشد این‌گونه است) چنین کسی برای دین تلاش هم می‌کنند، اما چون به‌دلیل ویژگی شخصیتی بدی، دیندار شده، یک‌روزی علیه دین قیام خواهد کرد؛ اتفاقاً به‌دلیل همین عدالت!

  • بعضی‌ها بنا به عدالت‌گرایی دیندار می‌شوند، اما ریشۀ عدالتگرایی آنها حب نفس است، نمونه‌اش حرقوص‌بن زهیر است که بعداً رییس خوارج شد. او یک زمانی در جریان تقسیم غنایم به پیامبر(ص) ایراد گرفت و گفت: «عدالت پیشه کن!» یعنی به‌خاطر عدالتگرایی، به پیامبر(ص) توهین کرد(ارشاد مفید/1/148)

  • بعضی‌ها با کمال بی‌شخصیتی به سراغ دین می‌روند تا دین را جبران‌کنندۀ ضعف‌های شخصیتی‌شان قرار دهند. البته اینها بعداً از دین بیرون می‌زنند و موجب انحراف خیلی‌ها هم می‌شوند. بعضی افراد باشخصیت هم وقتی این‌قبیل افراد را می‌بینند، بی‌دین می‌شوند و می‌گویند: «اگر دینداری این است، ما اصلاً نمی‌خواهیم!»

  • نباید کسی در اثر ضعف شخصیتی‌اش-مثلاً از سرِ بی‌عرضگی- مذهبی شود. ولی متاسفانه هستند کسانی که در اثر ضعف شخصیتی‌شان به سراغ دین می‌روند، مثل بعضی‌ها که در صدر اسلام دیندار شدند تا به یک جایی برسند، اینها می‌خواهند دین را جبران‌کنندۀ ضعف‌شان قرار دهند. ما باید بدانیم که اگر مذهبی شدیم، باید عرضۀ ما چهاربرابر باشد، تا یک‌وقت از دین ارتزاق نکنیم!

  • یک طیفی که می‌تواند در اثر بی‌عرضگی‌ها و ضعف‌های خود، از دین سوء استفاده کند، آقازاده‌هایی هستند که پدران‌شان در عرصۀ دین و انقلاب و سیاست در جامعۀ اسلامی، جایگاهی دارند. این تیپ افراد جامعه، در معرض نان خوردن از دین هستند، و بعضاً آدم‌های بی‌شخصیتی هستند که به‌دلیل ضعف‌های شخصیتی‌شان سراغ دین می‌آیند. برخی از اینها به دلیل اعتبار پدرشان وارد این فضا می‌شوند، ولی خودشان بی‌عُرضه هستند. نمونۀ این افراد، عمر سعد است که یک آقازاده بود؛ پدرش فرمانده سپاه اسلام بود.

  • شما می‌دانید که برخی از امامان ما را آقازاده‌های دیگر ائمۀ(ع) به شهادت رساندند؛ نوۀ امام صادق(ع) شریک قتل امام کاظم(ع) بود.(کافی/1 /485) نوۀ امیرالمؤمنین(ع) به‌نام حسن-پسر محمد بن حنفیه- کسی بود که می‌گفت: من که نمی‌دانم حق با علی است یا معاویه! موارد دیگر هم هست.

  • امام صادق(ع) می‌فرماید: دائماً خدا از میان ما اهل‌بیت(ع) یک کسانی را پیش مردم معتبر می‌کند، و بعد از اینکه به‌خاطر ما اعتبار پیدا کردند، منحرف می‌شوند و عامل گمراهی مردم می‌شوند، و هر کدام از اینها از دنیا می‌روند، خدا یکی دیگر را جای او می‌گذارد(...کُلَّمَا ذَهَبَ وَاحِدٌ جَاءَ آخَر؛ تحف‌العقول/310) وقتی ائمۀ هدی(ع) می‌فرمایند که در کنار ما قطعاً این اتفاق می‌افتد، چه دلیلی دارد که دربارۀ دیگران اتفاق نیفتد؟

  • هر کدام از ما باید نسبت به دینداری و مذهبی بودن خودمان مشکوک باشیم و بگوییم: «نکند من یک ضعف شخصیتی دارم که به‌خاطر آن آمدم مذهبی شدم؟» گاهی انسان خودش هم متوجه نیست. مسأله اینجاست که از دین خیلی می‌شود سوء استفاده کرد و این طراحی خداست برای اینکه بستر امتحان و جدا شدن خالص و ناخالص فراهم شود.