مجموعه تحلیل تحولات صدر اسلام از آیت الله مصباح یزدی
در دفتر مقام معظم رهبری - قم
چهارشنبه، 29 اردیبهشت 1395
42 دقیقه
در جلسه گذشته درباره اصل خلقت و حکمت آفرينش شيطان و چرايي دشمني او با انسان سخن گفتيم، و ادامه بحث به اين جلسه موکول شد. آن طور که از قرآن و روايات استفاده ميشود، شيطان کار مستقلي انجام نميدهد بلکه کار او در واقع تقويت و تضعيف کارهايي است که ما انجام ميدهيم. رفتارهاي اختياري ما از دو منبع اصلي سرچشمه ميگيرد؛ ما بايد چيزهايي را بدانيم تا به عملي اقدام بکنيم، ولي تنها دانستن کافي نيست و بايد انگيزهاي نيز براي انجام داشته باشيم. به عبارت ديگر هم بايد بدانيم و هم بايد بخواهيم تا يک کار اختياري را انجام دهيم. شيطان در همين دو بعد فعاليت ميکند. در مورد شناخت، با تجربههايي که دارد سعي ميکند ما شناخت صحيح پيدا نکنيم؛ اگر فکر ميکنيم، در فکرمان اشتباه کنيم، اگر استدلال ميکنيم، مغالطه کنيم، و اگر بايد به چيزي توجه پيدا کنيم از آن غفلت کنيم. بالاخره در درک ما اثر ميگذارد و آن را منحرف ميکند. اين کار شيطان خود به دو بخش تقسيم ميشود؛ يکي اينکه مانع از آن ميشود که ما فکر و استدلال صحيح کنيم و عقلمان را به کار ببريم، يا از منبع شناخت صحيح ديگري مثل وحي استفاده کنيم. اين يک نوع کار سلبي است. يکي هم اينکه چيزهايي را که موجب اشتباه ما ميشود، به ما القا ميکند. شيطان همين عمل را درباره ميل و رغبت ما نيز انجام ميدهد. او کاري ميکند که ميل ما به چيزهايي تشديد شود؛ چه بسا بعد از عمل بفهميم آن کار بيجايي بوده است و اقتضاي اين کار وجود نداشته است، ولي شيطان کاري ميکند که هيجانات شديدي در انسان پيدا شود و گاهي به حدي ميرسد که انسان تصور ميکند که ديگر اختيار از او سلب شده است. شيطان افزون بر تشديد رغبت ما به کارهاي غلط، ما را از کارهاي خوب و آن چه بايد به آن رغبت پيدا کنيم نیز ميترساند. او کاري ميکند که ما فکر کنيم اين کار خطر دارد، مشکل است يا زحمت دارد و به خاطر راحتيمان به دنبال آن نرويم.
خداوند متعال به حضرت آدم فرموده بود: وَلاَ تَقْرَبَا هَـذِهِ الشَّجَرَةَ.[1] حضرت آدم و حوا در ابتداي کار از اين شجره منهيه تناول نميکردند؛ چون ميدانستند که آنچه خداوند فرموده ضرر دارد، و از آن نهي کرده، بايد اطاعت کرد. اما شيطان در اين شناخت دخالت کرد و گفت: ميدانيد چرا خدا گفته نخوريد؛ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَـذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَكُونَا مَلَكَينِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ.[2] فَوَسْوَسَ إِلَيهِ الشَّيطَانُ قَالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَّا يبْلَى؛[3] شيطان نزد حضرت آدم آمد و گفت: ميخواهي به کاري راهنماييات کنم که اگر آن را انجام بدهي، عمر هميشگي و سلطنتي پيدا خواهي کرد که هيچ فرسودگي و کهنگي ندارد و هميشه تازه و شاداب و خرم است.
اين کار همان دخالت در شناخت است؛ چيزي را به آدم القا کرد که به آن معتقد نبود. ميخواهد در ادراک او اثر بگذارد که تو اشتباه ميکني و نميداني چرا خداوند گفته است از اين درخت نخور. همچنين خداوند درباره علت اينکه کساني گمراه شده و باعث گمراهي ديگران شدند، ميفرمايد: اسْتَحْوَذَ عَلَيهِمُ الشَّيطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُوْلَئِكَ حِزْبُ الشَّيطَانِ[4]؛ شيطان بر اينها تسلط پيدا کرد و کاري کرد که از ياد خدا غافل شوند. اين همان تأثير منفي شيطان است؛ در ادراک انسان اثر ميگذارد که توجه نکند. در جاي ديگر خطاب به پيغمبر اکرم ميفرمايد: با کساني که در آيات الهي دخالت ميکنند و آنها را تحريف کرده يا بد تفسير ميکنند معاشرت نکن! اما اگر اتفاقا شيطان کاري کرد و تو را به دام اينها انداخت و فراموش کردي، هرگاه به ياد آوردي ديگر با اينها ننشين؛ وَإِمَّا ينسِينَّكَ الشَّيطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ[5]. البته قضيه شرطيه است و به اين معنا نيست که حتما تحقق پيدا ميکند. این آیه ميخواهد اهميت اين رابطه را بيان کند و ممکن است اصلا هيچ وقت هم واقع نشود. ولي به هرحال کار شيطان در اينجا اين است که انسان را به نسيان مياندازد.
خداوند همچنين از سنت خود درباره کساني که از ياد خدا تغافل ميکنند سخن ميگويد و ميفرمايد: وَمَن يعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ[6]؛ کسي که از ياد خدا تغافل کند در دام شيطان ميافتد. خداوند ميفرمايد شيطاني به سراغ چنين کسي ميفرستيم که همنشين او خواهد بود و مادامي که از خدا غفلت دارد شيطان همراهش است.
در جلسات گذشته گفتيم که وجود غرايز در انسان دو فايده مهم دارد؛ يکي اينکه اگر اين غرايز نباشد، انسان به کارهاي حياتي خود ادامه نميدهد؛ اگر ميل به غذا نداشته باشد، غذا نميخورد و از گرسنگي ميميرد. اگر ميل جنسي نداشته باشد، نسلش منقرض ميشود. فايده ديگر غرايز فراهم شدن زمينه انتخاب است. انسان به صورت طبيعي وقتي گرسنه ميشود ميل به غذا پيدا ميکند؛ شيطان اين ميل را تشديد ميکند. يا فرض کنيد شخص با ديدن منظرهاي به صورت طبيعي تحريک جنسي ميشود؛ اما شيطان وارد ميشود و مدام به ذهن او القا ميکند که چه قدر زيباست و چه قدر لذت دارد، و آن قدر اين کار را تکرار ميکند که گاهي با اينکه فرد خودش هم نميخواهد، اما ميبيند که در دام افتاده است.
يکي از دلايل بر وجود شيطان همين است که انسان در مییابد در شهوت يا غضب، چيزي غير از انسان در او اثر ميگذارد و او را به هيجان شديدي ميرساند که ديگر مقاومت برايش سخت ميشود؛ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيطَانُ أَعْمَالَهُمْ؛[7] شيطان آنچه برايشان لذتبخش است و آراستگي و زيبايي دارد، تزيين و آراستهتر ميکند و به آن جلوهاي دروغين ميدهد. بعد هم که انسان ميفهمد دروغ بوده است، ديگر کار از کار گذشته است. مجموع کارهاي شيطان از اين قبيل است. کار خاصي نيست که وقتي از کسي سر زد بفهمد که اين کار شيطان است. خوردن گاهي ممکن است وظيفه شرعي و واجب باشد، گاهي مستحب است و گاهي هم ممکن است شيطاني باشد. حتي ارضاي غريزه جنسي هميشه کاري شيطاني نيست، بلکه گاهي تکليف واجب است، گاهي مستحب است و ثواب دارد؛ البته گاهي هم ممکن است شيطاني باشد. ديگر کارها هم همينگونه است و ممکن است شيطان در ميل و انگيزه نسبت به آن دخالت کند. به عنوان نمونه، گاهي ممکن است انسان يک يا چند ساعت مشغول حل جدول یا تماشاي فيلم تلويزيوني و امثال اینها باشد و هيچ خسته هم نشود، اما برای دو دقيقه نمازخواندن خسته ميشود؛ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِينَ؛[8] نماز کار سنگين و بار گراني است، مگر برای کساني که اهل خشوع هستند. اين دو دقيقه که اينقدر خستگي ندارد، ولي شيطان کار خودش را میکند و همین دو دقیقه را برای ما سخت جلوه میدهد. اين درحالي است که ما از اين دو دقيقهها و ده دقيقهها و دو ساعتها زياد ميگذرانيم و خسته نميشويم!
یکی از ویژگیهای شيطان اين است که خناس و پنهانکار است. او وقتی در دل انسان اثر ميگذارد و وسوسه ميکند، انسان متوجه نميشود که کسي دارد او را وسوسه ميکند، بلکه خيال ميکند فکری طبيعي است که برايش پيش آمده است. ما باید در مقابل این شیطان با این خصوصیات چه کنيم؟ اگر شیطان خود ظاهر میشد و میدیدیم که شیطان است که وسوسه میکند، شايد کمي خودمان را ميپائیدیم، ولي همان طور که گفتیم او پنهانکار است و به گونهای در انسان اثر ميگذارد که انسان نميفهمد، و حتي گاهي خيال ميکند ملک است، يا انگيزهاي الهي است.
براي اينکه ناآگاهانه به دام شیطان نيفتيم و بتوانيم خودمان را حفظ کنيم بايد کاری ضد کارهايي که شيطان در مقابل ما انجام ميدهد، انجام بدهیم. مهمترين کار شیطان این است که یاد خدا را از انسان بگیرد، و ما اگر بخواهيم به دام او نيفتيم بايد تمرين کنيم و بکوشیم که هميشه به ياد خدا باشيم. قرآن ميفرمايد: وَمَن يعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيضْ لَهُ شَيطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ؛ اگر از ياد خدا اعراض کرديد، ما شيطانی به سراغتان ميفرستيم. اگر بخواهيم خدا برای ما شيطان نفرستد بايد هميشه به ياد خدا باشيم. البته ياد اولياي خدا هم ياد خداست؛ توجه به وجود مقدس ولي عصر ارواحنا فداه هم توجه به خداست. باید از اين مقوله استفاده کنيم و بیشتر ذهنمان را به مسیر حق و چيزهايي که ميتواند ما را از شر شيطان حفظ کند، توجه دهیم. خداوند میفرماید: وَإِمَّا ينزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ[9]؛ اگر شيطان به تو حمله کرد و خواست تو را گمراه کند، به خدا پناه ببر! کسي قويتر از شيطان پيدا کن و به آن پناه ببر! اینگونه نیست که وقتي شيطان به ما حمله ميکند به کلي قدرت ما سلب شود، او حاکم شود و هر کاري دلش ميخواهد بکند. خود شيطان در روز قيامت ميگويد: وَمَا كَانَ لِي عَلَيكُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلاَ تَلُومُونِي وَلُومُواْ أَنفُسَكُم.[10]
يکي از موضوعاتي که قرآن نقل ميکند مباحثاتی است که ميان اشخاص کمبینش و دونهمت در مقابل بزرگانشان صورت میگیرد. در آخرت هر دو گروه جهنمي ميشوند و به جان هم ميافتند. ضعفا به بزرگان ميگويند شما ما را گمراه کرديد؛ أَنتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنَا؛[11] اين جهنم را شما براي ما درست کرديد و ما را به دام انداختيد. آنها هم جواب ميدهند که ما تسلطي بر شما نداشتيم. ما دعوتتان کرديم و شما قبول کرديد. يکي ديگر از مذاکرات مهم، مذاکره همه گمراهان با خود شيطان است. وقتي کار تمام شد و جهنميها به جهنم رفتند و در جهنم بسته شد و جهنمیان فهميدند که راه خروجي از جهنم وجود ندارد، به جان شیطان ميافتند که تو بودي که ما را گمراه کردي! شيطان ميگويد: إِنَّ اللّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ؛ خدا از شما براي کار خوب دعوت حقیقی کرد و من وعدهاي دروغ به شما دادم. شما میدیدید که وعدههايي که من میدهم درست در نميآيد و وعدههاي خدا درست است، اما وعدههاي حق خدا را گوش نکرديد و به وعدههای دروغین من دل دادید. وَمَا كَانَ لِي عَلَيكُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي؛ من تسلطي بر شما نداشتم، من گفتم بيایید، شما هم آمديد. فَلاَ تَلُومُونِي وَلُومُواْ أَنفُسَكُم؛ من را ملامت نکنيد! خودتان را ملامت کنيد!
ما براي اينکه به اين دام نيفتيم بايد قبل از آنکه ما را به حالت هيجان و گمراهي بکشاند، عقبنشيني کنيم، اما اگر نزديک و نزديک شدیم و گفتیم در هنگام خودش خودمان را از گناه حفظ ميکنيم، کمکم جلو ميرويم و ناگهان در گناه میافتیم و تمام ميشود. خداوند میفرماید: لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيطَانِ.[12] شيطان به یکباره شما را وسط جهنم نمیاندازد. ابتدا ميگويد: بيا کمي برويم آنجا را تماشا کنيم، ببينيم چه خبر است. وقتي انسان رفت و کمي تماشا کرد، کمي تمايل پيدا ميکند و نزديکتر میرود. وقتی نزدیک رفت يک بار آن را انجام میدهد. آنگاه میبیند خيلي شيرين است و تکرار میکند و کمکم معتاد ميشود، و ديگر نميتواند چشم و گوشش را حفظ کند. ابتدا میتوانست جلوی خودش را بگیرد، اما وقتی نزدیک شد و تکرار کرد و معتاد شد، دیگر نمیتواند؛ فَمَنْ رَتَعَ حَوْلَ الْحِمَى أَوْشَكَ أَنْ يَقَعَ فِيه؛ اگر انسان لب مرز حرکت کند، يکباره پايش ليز ميخورد و ميافتد. وقتی هنوز به لب مرز نرسيديد کمي فاصله بگيريد و خودتان را حفظ کنيد!
به همين دليل بايد بنا بگذاریم نسبت به هر ادعايي که به ما القا ميشود يا به ذهنمان ميآيد زود حالت قبول و انفعال پيدا نکنيم. قرآن ميفرمايد: اصلا نزدیک کساني که درباره آيات ما مجادله ميکنند، نرويد و با آنها ننشينيد و حرفشان را گوش نکنيد. حال اگر اتفاقاً رفتيد و قدم اول شیطان را دیدید، ديديد که حرف نامربوطي ميزند، زود سعي کنيد از آنها جدا شوید. تحقيق کنيد. ديگر به ادامه سخنان آنها گوش ندهيد. اول بايد بفهمیم يک حرف راست است يا دروغ. ببینیم عالم دیگری بر خلاف او گفته است یا نه. کمي فکر کنيم ببينيم واقعا اين مقدمه اين نتيجه را ميدهد؟ آیا برای اين سخنی که میگوید دليل منطقي دارد؟ آیا دلایل او برای من حجت است و میتوانم جواب خدا را بدهم؟ قبل از اينکه به فساد، انحراف و گمراهی کشيده شوم با احتياط برخورد کنم.
در مسائل رفتاري و عملي نیز همين طور است. از ابتدا انسان بايد چشم و گوشش را حفظ کند و به گناه نزديک نشود. حال اگر اتفاقا چشمش افتاد و حالتي برايش پيش آمد سعي کند زود برگردد، دور شود و ادامه ندهد. تا آدم در دام نيفتاده باید در نزديک شدن به آنچه شيطان دوست دارد، احتیاط کند. از سوي ديگر، هرگاه براي انسان ثابت شد که تکليفي دارد، فهميد که باید در جهاد شرکت کند يا باید مالي را بپردازد و مثلا دست همسايه فقير خود را بگیرد، شيطان وسوسه میکند و ميگويد فردا خودت به این پول احتياج پيدا ميکني! آن را نگه دار! حالا شايد براي آن هم راهي پيدا بشود؛ الشَّيطَانُ يعِدُكُمُ الْفَقْرَ؛[13]ميگويد اگر پولهايت را در اين راه خرج بکني فقير ميشوي! فکر آيندهات را بکن! وَاللّهُ يعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً؛ اما خدا ميگويد اگر يک ريال بدهي هفتصد ريال جايش خواهد آمد. دست کم يک بار هم وعده خدا را امتحان کن! کساني هستند که مکرر امتحان کردهاند، و گاهی 24 ساعت نگذشته و پولي که براي خدا دادهاند دو برابر جايش آمده است. اگر باور دارم که خدا دروغ نميگويد کمي احتياط کنم و يک بار هم امتحان بکنم. بگویيم به اين شخص محتاج رسيدگي ميکنيم و این پولي که داريم به او ميدهيم، ببينيم خدا عوضش را به ما ميدهد يا نميدهد!
نتیجه اینکه در مقام عمل سعي کنيم فريب شيطان را نخوريم و قبل از اينکه در دام شيطان بيفتیم و شيطان بر ما مسلط شود کمي احتياط کنیم و در مسير او قدم نگذاریم. آرامتر برویم تا بتوانیم جلوي خودمان را بگيریم و بالاخره آن جايي که احساس کردیم که دام شيطان خيلي قوي است و خيلي در ما اثر گذاشته و احساس ضعف ميکنیم و نميتوانیم مقاومت کنیم، سراغ خدا برویم. همانطور که اگر کسي به شما حمله کرد و پهلواني کنارتان هست، به او ميگويید آقا دست اين را بگير و ما را خلاص کن! اگر خودت نميتواني بدان شخص قوياي بالای سرت وجود دارد، به او پناه ببر! خدا کمکت ميکند.
اميدواريم که خداي متعال به همه ما توفيق دهد از راهنمايي قرآن و سنت بيشتر استفاده کنيم و در دام شياطين انس و جن نيفتيم. امروز البته شياطين انس هم تعدادشان بيشتر است و هم حيلههايشان پيچيدهتر؛ بهخصوص شيطان بزرگ. اعاذنا الله و اياکم من شرورهم.
[1]. بقره، 35.
[2]. اعراف، 20.
[3]. طه، 120.
[4] مجادله، 19.
[5] انعام، 67- 68.
[6] زخرف، 36.
[7]. انفال، 48.
[8]. بقره، 45.
[9] اعراف، 200.
[10]. ابراهيم، 22.
[11]. ص، 60.
[12]. نور، 21.
[13]. بقره، 268.