مجموعه تحلیل تحولات صدر اسلام از آیت الله مصباح یزدی
در دفتر مقام معظم رهبری - قم
چهارشنبه، 12 اسفند 1394
47 دقیقه
در جلسه گذشته با استفاده از فرمایشات امیرمؤمنان در نهجالبلاغه درباره عرصههای فریب دنيا و علت مذموم بودن آن سخن گفتیم و اشاره کرديم که مذموم بودن دنيا به خاطر مزاحمتي است که براي آخرت دارد، ولي هميشه جمع بين دنيا و آخرت محال نیست. بسیاری از مردم تصور میکنند که اگر نعمتهاي دنيا نصيب کسی شد، حتما از اهل آخرت نخواهد بود، و اگر کسي بخواهد صددرصد اهل آخرت باشد، بايد از همه چيز زندگي دنيا صرفنظر کند؛ و از آنجا که دنبال هرچه برود مزاحمت با آخرت دارد، زندگي، سلامتی و آبرویش به خطر ميافتد. از اينجا اين سؤال پيش ميآيد که چگونه است که بین دنیا و آخرت تضاد است ولی ما نسبت به آن مسئوليتهايي داريم؟! حتي تحصیل برخی از امور دنيا برای انسان واجب است؛ مثلاً انسان باید براي رفع نيازهاي ضروري خود و خانوادهاش کار کند. جمع این مسایل با هم چگونه ممکن است؟ اين شبههها بهخاطر نقصي است که ما در تعريف دنيا و آخرت از نظر فرهنگ اسلامي داریم؛ بهخصوص روایاتی که در آنها دنیا مذمت ميشود و اهل دنيا مورد نکوهش قرار ميگيرند، بر ابهامها ميافزايد.
در بحثهاي پیشین چندین بار اشاره کرديم که مذمت دنيا، مذمت کساني است که فريب دنيا را خوردهاند. ذات دنيا مذمتي ندارد. نعمتهايش هم نعمت خداست و بايد خدا را برای آنها شکر کرد، و استفاده از اين نعمتها عيبي ندارد. آنچه هست اين است که فريب دنيا را نخوريم؛ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا.[1] فريب مقولهاي است که با ذهن و فکر ارتباط دارد و استفاده از نعمت در معناي آن نيست. در جلسات گذشته نیز به این خطبه امیرمؤمنان اشاره کردیم که حضرت دنيا را سجدهگاه فرشتگان و تجارتخانه اولياي خدا معرفی میکند. فريب خوردن اين است که انسان از چيزي تصوری داشته باشد، اما باطنش طور ديگري باشد و انسان فریب ظاهر آن را بخورد و از مطلوب واقعياش باز بماند.
در جلسه گذشته درباره فرمايشی از اميرالمؤمنين سخن گفتیم که میفرمود: اگر کسي به خود دنیا چشم بدوزد، دنيا کورش ميکند، اما اگر دنيا را ابزاري قرار دهد تا ماورايش را ببيند، بر بصیرتش میافزاید. دنیا همانند عينکي است که انسان آن را به چشمش میزند تا با آن پشت آن را ببيند. دنیا ابزار است. وقتی شما با کارد میوهای را پوست ميگیرید اصلا توجه نداريد که اين کارد چگونه و چه رنگی است. اگر از شما بپرسند که دسته آن کارد چه رنگی بود، ممکن است بگویید اصلا متوجه رنگ آن نشدم. اين نظر ابزاري و آلي است و چنين نگاهي به دنيا مذموم نیست. مذموم آن است که ما به دنيا به نظر استقلالي نگاه کنيم؛ يعني به خودش خيره شويم و خودش را هدف قرار دهيم. نظر ابزاری به دنیا نه تنها ضرري ندارد و انسان را کور نميکند، بلکه بر بصيرت انسان ميافزايد؛ وَمَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ وَمَنْ أَبْصَرَ إِلَيْهَا أَعْمَتْهُ. بنابراین ممکن است انسان از دنيا لذت ببرد و مذموم هم نباشد؛ حتی گاهی کسب و استفاده از متاع دنيا واجب میشود و لذتي که شخص از آن ميبرد ثواب اخروی هم دارد؛ ولي گاهی نیز تمام زحماتي که انسان ميکشد همه براي دنياست و هباءً منثوراً میشود؛ وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاء مَّنثُورًا؛[2] همانند گردي که پخش ميشود و چيزي از اثرش باقي نميماند.
اکنون این پرسش مطرح میشود که دلیل این مسئله چیست؟ چرا دنیا از یک نظر مذموم و از نظر دیگر ممدوح است؟ حل این مسئله در گرو تبیین منشأ ارزشهاي اخلاقي است. از ديدگاه اسلامي، اصليترين عامل ايجاد ارزش، نيت است؛ باید انگیزه کار را دید. اگر انگيزه خدايي باشد، آن کار ارزشمند ميشود و اگر انگيزه شيطاني باشد (حتی اگر آن کار عبادت، شبزندهداري یا جهاد باشد)، هيچ ارزشي ندارد؛ بلکه گاهي گناه هم دارد. پس ارزش دنيا بسته به اين است که ما چگونه به دنیا نگاه کنيم. مغرور شدن و فريبخوردن از دنيا اين است که نظرمان را به خود دنیا و لذتهای آن بدوزيم و فراموش کنيم که آخرتي نیز هست. ارزش مثبت يا منفي کار اختياري بسته به نيت انسان است که چگونه با آن برخورد کند، چگونه آن را ببيند و چگونه و برای چه هدفی آن را انجام دهد. اگر خود دنيا و لذتهاي دنيا هدف شد، اين همان «ابصر اليها» و نظر استقلالي است، اما اگر آن را ابزار قرار داد، همان «ابصر بها» است که با آن حقايق را بهتر میبيند و پند میگيرد. در این صورت همين دنيا باعث ميشود که انسان بصير شود و اشتباه نکند.
امیرمؤمنان در نهجالبلاغه تعبير بسیار عجيب و زنندهاي نسبت به اهل دنیا دارند. ميفرمايد: به اين کساني که به دنيا چسبيده، آن را هدف خودشان قرار دادهاند، نگاه نکن! فَإِنَّمَا أَهْلُهَا كِلَابٌ عَاوِيَةٌ ... يَهِرُّ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ؛[3] اينها سگهايي هستند که پارس ميکنند؛ کارشان این است که به جان هم بیافتند و از همديگر گاز بگيرند. تو هم میخواهی مثل اينها بشوي؟! اگر نميخواهي، خيلي به اینها و لذتهایشان نگاه نکن! خداوند در آیه 131 سوره طه خطاب به پيغمبر اکرم میفرماید: وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ؛ مبادا به کسانی که دارای نعمتهای دنیا هستند، چشم بدوزي و حسرت آنها را بخوري! اينها وسيله آزمايش است.
دنيا همانند شمشير دولب است؛ هم ميتواند وسيلهاي براي سعادت ما باشد، هم وسيلهاي براي سقوط؛ سقوط و سعادتي که حد و مرزي ندارد. اگر انسان با دنیا معامله صحيح و خداپسندی داشته باشد، اگر به گونهای با دنیا ارتباط داشته باشد که خداوند دنيا را براي آن خلق کرده است، آن قدر ترقي ميکند که هيچ منجم و رياضيداني نمیتواند آن را به حساب بیاورد، و البته سقوطش نیز همينگونه است. امروز در دنيا و حتی برخی کشورهاي اسلامي کسانی ديده ميشوند که از هر سگ و کفتاري بدترند. سقوط اینها قابل اندازهگیری نیست و با هيچ عددي نميشود پستي اينها را نشان داد. معجزه خلقت، وجود انسان است؛ خداوند چه چيزي آفريده است؟! اين جنس دو پا تا کجا ميتواند ترقي کند، و تا چه حد ميتواند تنزل کند! اختيارش در دست خودش است.
شاید برخی خیال کنند که اهل دنيا کسانی هستند که به نعمتهای دنیا متنعماند، در صورتي که اينگونه نيست. منظور از اهل دنیا کساني است که هدفشان دنيا شده است، اگرچه به دنیا نرسند. ممکن است کسی تهيدست، بدبخت و بيچاره باشد ولي از اهل دنيا به شمار رود. اهل دنیا کسانی هستند که غير از لذت دنيا چیزی نميخواهند. حتی ممکن است به آن نرسند، ولی از آنجایی که نگاهشان به دنيا نگاه اصيل و استقلالي است، اهل دنیا هستند. همچنین ممکن است کساني متنعم در نعمتهاي دنيا باشند و در عین حال مقامات عالي آخرتي نیز داشته باشند. حضرت سليمان یک نمونه از آنهاست. قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَّا يَنبَغِي لِأَحَدٍ مِّنْ بَعْدِي؛[4] خداوند میفرماید: سلیمان گفت: خدايا به من سلطنتي بده که نظيرش در عالم وجود نداشته باشد. خدا اين سلطنت را به او داد و همه چیز، جن، انس، باد و باران در اختيارش بود. اين در دنيا؛ در آخرت نیز يکي از انبياي الهي است و از بزرگترين مقامات اخروي هم بهرهمند است.
امیرمؤمنانعلیهالسلام در یکی از خطبههای نهجالبلاغه از کسانی سخن میگوید که با یک درخواست از خدا برخی نعمتهاي دنيا را به دست ميآورند (که دیگران سالها با زحمت بهدست میآورند)، و مقامات اخرويشان هم محفوظ است. ميفرمايد: آدميزادها در دنيا همیشه در حال کارند، هر کسي هدفي دارد و چيزي را دنبال ميکند. هر کسی از چيزي خوشش ميآيد و به دنبال آن ميگردد تا آن را به دست آورد؛النَّاسُ فِي الدُّنْيَا عَامِلَانِ عَامِلٌ عَمِلَ فِي الدُّنْيَا لِلدُّنْيَا قَدْ شَغَلَتْهُ دُنْيَاهُ عَنْ آخِرَتِهِ فَيُفْنِي عُمُرَهُ فِي مَنْفَعَةِ غَيْرِهِ؛[5] تلاش انسانها در دنیا بر دوگونه است؛ برخی در دنيا کار ميکنند اما هدفشان خود دنياست. هدفشان این است که به دنيا برسند و مقصود ديگري ندارند. چنين تلاشي انسان را از کار آخرتي باز ميدارد. کار ميکند که پول در بياورد و اندوختههايش در بانکهاي داخلی و خارجي زياد شود. روشن است که این فرد با اين زحمتي که ميکشد زندگي خودش را به راحتي ميتواند تأمين کند، ولي به اين اکتفا نميکند و در اين فکر است که فرزندانش نسل اندر نسل راحت زندگي کنند. چنین کسی عمرش را صرف نفع نسل آيندهاش میکند. کار ميکند و زحمت ميکشد براي اينکه بعداز مثلا صدسال ديگراني از نسل خودش در اين دنيا خوش باشند و از اين پولها استفاده کنند.
وَعَامِلٌ عَمِلَ فِي الدُّنْيَا لِمَا بَعْدَهَا؛ اما برخی در همين دنيا کار ميکند و زحمت ميکشند، اما هدفشان دنیا نیست. اميرالمؤمنين چقدر زحمت ميکشيد تا نخلستان به بار آورد؟ زماني قناتي را به دست خودش ايجاد کرد؛ آن قدر کلنگ زد تا چاهي را به آب رساند و آن را به چاههاي ديگر مربوط کرد تا قنات آماده شد. هماکنون قنات اميرالمؤمنين در مدينه هست و به نام «آبار علي» معروف است. وقتي چاهها به آب ميرسيد، هنوز عرقش خشک نشده بود که ميگفت قلم و کاغذ بياوريد و همانجا آن را وقف ميکرد. با آن مقامش این زحمتها را ميکشيد، اما براي خدا. این کار شدنی است. اگر من و شما هم شيعه علي باشيم باید از علی ياد بگيريم. حضرت میفرماید: وَعَامِلٌ عَمِلَ فِي الدُّنْيَا لِمَا بَعْدَهَا؛ برخی در همين دنيا کار ميکند، چه بسا همينگونه کارها را نیز انجام میدهند، اما هدفشان دنیا نيست. هدف چنين کسي اطاعت خدا و خدمت به خلق خداست؛ کارش را به صورت عبادت انجام میدهد، عبادتهايي که گاهي ثوابش بارها از نماز و روزه بيشتر است.
فَجَاءَهُ الَّذِي لَهُ مِنَ الدُّنْيَا بِغَيْرِ عَمَلٍ؛ فَأَحْرَزَ الْحَظَّيْنِ مَعاً وَمَلَكَ الدَّارَيْنِ جَمِيعاً؛ خداوند متعال نعمتهاي دنيوي را که دیگران با زحمت به دست میآوردند، به راحتی در دسترس چنين کساني قرار میدهد. بنابراین هم بهره دنيا را ميبرد و هم بهره آخرت را. بهره دنيايش نعمت بيزحمتي است که خداوند نصيبش ميکند. نمونههاي عجيبي برای این مورد تجربه شده است. کشاورزي خود براي من نقل ميکرد که من در کشتزاری، زميني کوچک داشتم که همه را گندم میکاشتيم. يک سال ملخ آمد و تمام محصول اين کشتزار را از بين برد جز محصول قطعه زمين من که سالم ماند، زيرا من هميشه خمس و زکات مالم را ميدادم و زمینم محفوظ ماند، ولی ديگران دربند اين مسایل نبودند و همه اموالشان به يک باره از بين رفت.
گاهي ممکن است انسان کاري دنيايي انجام ميدهد، کشاورزي ميکند، يا کارگري است که کار ميکند؛ اما يک مرتبه به ذهنش ميرسد که اگر اينگونه عمل بکنيم و فلان ترکيب را انجام بدهيم، چه ميشود؛ و چیزی را کشف ميکند که براي خودش و براي آيندگانش درآمد بسیار دارد. البته هميشه اين طور نیست. این مسایل بسته به حکمت خداست که چه چيزي را اقتضا کند و براي فرد و جامعه چه چيزي مفید و لازم باشد. گاهي اینگونه ميشود که فرد در کار دنيايي چنان سودي نصيبش ميشود که نصيب هيچ کس دیگری نميشود. اين شخص همانند دیگران کار کرده، اما نيتش اطاعت خدا بوده است، درآمدي هم که به دست میآورد براي استفاده خودش نمیخواهد، میخواهد به خلق خدا خدمت کند.
أَصْبَحَ وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ لَا يسْأَلُ اللَّهَ شَيئاً فَيمْنَعَهُ؛ چنين کسي چنان آبرويي پيش خدا پيدا ميکند که هر چه از خدا بخواهد به او ميدهد. اگر نعمت دنيايي هم از خدا بخواهد به او ميدهد؛ مستجابالدعوه ميشود. مَلَكَ الدَّارَ**ينِ جَمِي**عاً؛ چنین کسی هم دنيا را دارد هم آخرت را، اما در عين حال دنبال سورچراني، شهوتراني و هوسبازي نمیرود. حضرت سليمان نبي که آن سلطنت را داشت از زاهدترين افراد زمان خودش بود. میکوشید با دست خودش کار شخصياش را انجام بدهد و روزي خودش را از آنجا به دست بیاورد. چنین کسانی در بين علما و بزرگان ما بسیار بوده و هستند.
حضرت آیتالله بروجردی(ره) یکی از بزرگترین مراجع قرن اخير بود. ايشان بسيار مرجع محترمي بود که حتی در دستگاه سلطنت هم براي ايشان حساب باز ميکردند و اگر ايشان امري ميکردند، جرئت مخالفت نداشتند. در زمان ایشان هیچ کدام از اقران ایشان از جهت وسعت رياست، وجوهات، پرداخت شهريه و کارهاي خير توفيق ایشان را نداشتند، اما زندگي شخصي خود ايشان از درآمد قطعه زمينی که ارث به ایشان رسیده بود اداره میشد. در آن زمین گندم ميکاشتند و غذاي سالشان از گندم زمين خودشان بود. آن گندم را آرد ميکردند و در خانه خودشان خمير ميکردند و به یک نانوایی سنگکي در کوچه عشقعلي میدادند تا برايشان بپزد. غذاي سال آیتالله بروجردي(ره) از گندم ملک ارثي خودش بود! ایشان حتی هزینه نانشان را از وجوهات استفاده نميکردند؛ اما اگر کسي از دور ميديد ميگفت: آقاي بروجردي چه قدر وجوهات، مساجد، مدارس دارد و آیا خودش چه قدر استفاده ميکند! اما او خودش ميدانست و خداي خودش که حتي يک نان سنگک هم از سهم امام مصرف نميکرد. خوش به حال آنهايي که دانستند چگونه زندگي کنند که هم در دنيا عزيز باشند و هم پيش خدا آبرومند باشند، و هم خوشي و لذت دنيا نصيبشان بشود و هم آخرت.
وفقناالله واياکم انشاءالله.
[1]. لقمان، 33.
[2]. فرقان، 23.
[3]. نهجالبلاغه، ص400.
[4]. ص، 35.
[5]. نهجالبلاغه، ص522.