مجموعه شرح نهجالبلاغه امیرالمومنین از حاج آقا حسینیقمی
سه شنبه، 13 آذر 1397
51 دقیقه
حاج آقای حسینی قمی: بسم الله الرحمن الرحیم، چون این روزها سالروز شهادت آیت الله مدرس(ره) بود، به نظرم اینکه چند دقیقه آخر برنامه بخواهیم به شخصیت این مرد بزرگوار بپردازیم، ظلم به خودمان است. گفت: مادح خورشید مداح خود است! ما اگر بگوییم: مدرس را شناختیم از خودمان تعریف کردیم. به ذهنم رسید که کل این برنامه را به شخصیت این مرد بزرگ اختصاص دهیم و انشاءالله بحث پیامبر شناسی در نهجالبلاغه برای جلسه بعد باشد.میدانید آیت الله مدرس، هم فقیه بود. هم حکیم و مفسر بود، متأسفانه شخصیت علمی، معنوی و اجتماعی او تحت الشعاع شخصیت سیاسی او قرار گرفت. این روزها هرچه از مدرس گفته میشود، از حیث سیاسی است. من میخواهم به سه بخش دیگر بپردازم. خوشبختانه در مورد ایشان کتاب زیاد نوشته شده و من تا هفتاد کتاب را نام بردم و بیش از دویست مقاله در مورد شخصیت این بزرگوار نوشته شده است. در بخش حیات علمی اشاره میکنم که ایشان تحصیلاتشان در اصفهان و نجف بوده است و بیست سال شاگردی کرده است. از محضر عالمان بسیار بزرگی در اصفهان سیزده سال، در نجف هفت سال و بعد از این بیست سال تحصیل دهها سال مدرس بوده است. علت اینکه مدرس میگفتند برای این بود که درس او در اصفهان گل کرده بود. درسهایی که میگفتند خیلی مورد استقبال قرار گرفت و به مدرس معروف شدند. شخصیتهایی مثل معروف آیت الله سید محمد باقر دُرچهای، در محضر ایشان دو سال و سه ماه فقه و اصول خواندند. مرحوم آیت الله شیخ مرتضی ریزی، ریزی روستایی بود که حالا زرین شهر نامیده میشود. چهار سال فقه و اصول در محضر این بزرگوار خواندند. مرحوم میرزا جهانگیرخان قشقایی که استاد این بزرگوار بودند. مرحوم آخوند کاشی که اینها عمدتاً استاد شخصیتهایی مثل مرحوم آیت الله العظمی بروجردی بودند. مثل مرحوم حاج آقا رحیم ارباب بودند، مدرس در اصفهان شاگرد این بزرگواران بود.در اصفهان به درجه اجتهاد میرسد ولی بعد از اجتهادش تازه به نجف میرود. در نجف هفت سال میماند شاگرد این بزرگواران بود. مرحوم آخوند خراسانی، مرحوم آیت الله سید محمد کاظم طباطبایی یزدی، مرحوم شیخ الشریعه اصفهانی، میرزای شیرازی، میرزای دوم مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی، مرحوم آیت الله سید محمد فشارکی، اینها هرکدام یکی از استوانههای علمی بزرگ حوزه بودند. میرزای شیرازی در مورد این بزرگوار میفرماید: این سید در محمد کوتاهی از تمام همدرسیهایش جلو افتاد و در منطق و فقه و اصول سرآمد همهی یارانش هست. این تعبیری است که میرزای دوم، میرزا محمد تقی شیرازی در مورد آیت الله مدرس دارد. برای عظمت علمی این بزرگوار همین کافی است که بدانیم وقتی از نجف تقاضا میکنند، شما پنج نفر مجتهد را معرفی کنید که ناظر بر قوانین مجلس شورای ملی آن زمان باشند، از سوی مرحوم آخوند خراسانی و مرحوم ملا عبدالله مازندرانی یک لیست بیست نفره فرستاده میشود. میگویند: شما از بین این بیست نفر، پنج نفر را انتخاب کنید. در آن لیست چه کسانی بودند؟ مثلاً مرحوم آخوند زین العابدین گلپایگانی که تازگی صحبت کردیم و هم ردیف شیخ انصاری بود. مرحوم آیت الله العظمی آسید ابوالحسن اصفهانی که در لیست بیست نفر هست، از جمله مرحوم مدرس (ره). یعنی از سوی استادش مرحوم آخوند خراسانی وقتی معرفی میشود در ردیف شخصیتهای تراز اول، یعنی مدرس از نظر علمی و فقهی یک فقیه تراز اول است. ایشان از مراجع همزمان خودش چیزی کم نداشت. وجود یک چنین شخصیتی به مجلس شورا عظمت میداده است. در حالات ایشان هست که دوست و دشمن و موافق و مخالف منتظر حضور مدرس در مجلس بودند. ولو مخالفین تا مدرس مجلس نمیآمد، مجلس نبود. یک مجتهدی در این حد مدتی نماینده است که حالا ما یک مجتهد هم در تمام مجلس شورای متأسفانه نداریم. بعد در اصفهان شروع به تدریس فقه و اصول و تدریس حکمت و نهجالبلاغه میکنند. ایشان در اصفهان و تهران سالها تدرس میکند. در مدرسه سپهسالار آن زمان و مدرسه عالی شهید مطهری که الآن هست. شاگردان ایشان که فراوان هستند، آیت الله حاج میرزا علی آقای شیرازی که مرحوم شهید مطهری محو مقامات معنوی این بزرگوار بوده که اشاره میکنیم. مرحوم آ میرزا ابوالحسن شعرانی که از شاگردان مرحوم مدرس بودند. آیت الله جوادی آملی افتخار میکند به شاگردی مرحوم شعرانی، شعرانی شاگرد آیت الله مدرس است. مرحوم شعرانی عالم کم نظیری بود و تسلط ایشان به علوم، زبان فرانسه، زبان ابری، ترکی، انگلیسی، یک شخصیت و علامه کم نظیر بودند. ایشان محو شهید مدرس میشود. مرحوم آیت الله میرزا هاشم آملی که ایشان میگوید: من سنی نداشتم و در مدرسه سپهسالار، مدرسه شهید مطهری بودم که مدرس مرا دید و گفت: اینجا چه کار میکنی؟ گفتم: درس میخوانم، چه درسی؟ اسفار میخوانم. تو به این سن و سال اسفار میخوانی! از من امتحان گرفت و خیلی خوشش آمد و سفارش کرد به من اتاق خوبی بدهند و خادم مواظب من باشد. دهها شخصیت شاگردان این فقیه بزرگ بودند.هم مباحثهها، آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی هم مباحثه ایشان بوده است. مرحوم سید علی کازرونی هم مباحثه ایشان بوده است. هم حجره ایشان مرحوم آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی بوده است و ایشان در حالات شهید مدرس نقل میکند که مدرس اهل تهجّد بود. مرحوم نخودکی که مقامات معنوی فوقالعاده دارد، ذکر خیر مقامات معنوی مدرس را دارد و میگوید: مقید به نماز شب بود و تمام ایامی که با هم بودیم او مقید به نماز شب و تهجّد شبانه بود. کتابهای فراوانی دارد که من نام بردم. دو جلد حاشیه بر رسائل شیخ انصاری(ره) دارد و جالب است این حاشیه را در 24 سالگی قبل از رفتن به نجف نوشته است که تقریرات درس استادش مرحوم درچهای و مرحوم شیخ مرتضی ریزی بوده است و نظرات خودش هم در این کتاب میگوید. رسالهای در ترتُب دارد، در شرط متأخر دارد، علم کلام دارد، رسائل فقهیه دارد و مفصل است. همینجا برای اینکه تاریخ زندگی این بزرگوار را گفته باشم، اشاره کنم که نقش استاد در تربیت انسانها خیلی مهم است. یکی از اساتید ایشان مرحوم آخوند کاشی بوده است یا مرحوم جهانگیر خان قشقایی کسی که سالها تحت تأثیر نفس مرحوم قشقایی باشد معلوم است چه درست میشود و چه شخصیت معنوی این اساتید بزرگوار تحویل جامعه میدادند. مرحوم آیت الله ارباب شیفته مرحوم آخوند کاشی بود. ایشان در مورد نماز مرحوم آخوند کاشی میفرمود: نماز مرحوم آخوند کاشی افتخار اسلام است. حاج آقا رحیم ارباب خودش با مقامات معنوی فوق العاده که مقامات حاج آقا رحیم کم نیست، میفرمود: نماز استاد ما آخوند کاشی افتخار اسلام و ما بود. مرحوم ارباب از رئیس حوزه اصفهان نقل میکند، شخصیتی به نام آسید محمد رضا خراسانی، میگوید: یک شب به مدرسه صدر آمدم، از هر جای مدرسه صدای سبوحٌ قدوسٌ میشنیدم. گفتم: منشأ این صدا کجاست، گشتم و دیدم اتاق مرحوم آخوند کاشی است. چون مرحوم آخوند در حجره در مدرسه زندگی میکرد.باز قصهای را خود حاج آقا رحیم ارباب نقل میکند، این بزرگوار با آن مقامات معنوی تازه محو مرحوم آخوند کاشی بود. میگوید: یکوقت استاد (آخوند کاشی) به من فرمود: چون اهل غذا نبود، یک نام و پنیری میخورد. یک شب فرمود: امشب هوس بادمجان کردم. استادی که به هر قیمتی خواستیم راضیاش کنیم یک شب غذای گرم بخورد، راضی نبود خودش امشب پیشنهاد غذا کرد. رفتم بازار و تهیه کردم و در حجره مرحوم کاشی آتشی به پا کردم، شروع به درست کردن غذا کردم، مرحوم آخوند کاشی مشغول نماز شد. چنان محو نماز این استاد و مناجات این استاد شدم، نماز ایشان تمام شد و دیدم دود از غذای من بلند شد و تمامش سوخت! مرحوم آخوند نگاهی کرد و فرمود: امشب هم غذا سوخت و مقدر ما همان نان و پنیر است! یعنی مرحوم حاج آقا ارباب محو کمالات آخوند کاشی بود. فکر نکنید اینها غذا نمیخوردند، نه! امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه جواب دادند و فرمودند: غذای من خیلی ساده بود، دو قرص نان. بعضی میگویند: چطور میشود با این غذا فتح خیبر کرد؟ حضرت جواب میدهد: «إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّيَّةَ» (نهج البلاغه، نامه 45) درختان جنگلی خیلی مقاومتشان بیشتر است تا یک درختی که شما در خانه پرورش دادی. الآن این درخت را شما دو سه روز مسافرت بروی و آب ندهی، پژمرده میشود. اما درختان جنگلی اینطور نیست. همه مقاومتها به خوردن نیست.مرحوم آیت الله بهجت در حالات ایشان دیدم که یکی از بستگانشان نقل میکند که ایشان هم غذای ساده میخوردند و کسالتی نداشتند و روز آخر با بیماری به بیمارستان رفتند و در سن نود سالگی از دنیا رفتند. ایشان اهل غذا نبودند و شب نان و پنیر میخوردند و غذای پختنی نمیخوردند. یک شب باز پیشنهاد کردند که امشب هوس کردم اشکنه بخورم. خیلی خوشحال شدیم که آقا بعد از مدتها هوس اشکنه کردند. فرمودند: به شرطی که تخم مرغ و روغن و مغزگردو نداشته باشد. زندگی سادهای داشتند و در اوج سلامت هم بودند. عدهای متأسفانه همین غذا هم نمیتوانند و بخورند و عدهای هم بسیار غذا میخورند. به هر حال مرحوم حاج آقا رحیم ارباب محو عبادت ایشان بود و ایشان یکی از اساتید شهید مدرس است. پس اساتید مرحوم مدرس در اصفهان مرحوم آیت الله درچهای شد. مرحوم شیخ مرتضی ریزی، مرحوم جهانگیر خان قشقایی و مرحوم آخوند کاشی. در نجف هم که گفتیم: مرحوم آخوند خراسانی و سید محمد فشارکی و شیخ الشریعه اصفهانی.با این مقامات علمی و تألیفات، عضو فقیه تراز اول و عضو فقهایی که ناظر بر شریعت قوانین بودند از نجف معرفی شدند، جالب است در کنار این درسها توجه عجیبی به نهجالبلاغه داشتند. یکوقتی اشاره کردیم در این مقدمه سیری در نهجالبلاغه، شهید آیت الله مطهری مینویسند: کسی که دست مرا گرفت و با نهجالبلاغه آشنا کرد مرحوم حاج میرزا علی آقای شیرازی است. آقای مطهری میفرماید: من نهجالبلاغه را میدیدم و خطبههایش را حفظ میکردم ولی با دریا و دنیای نهجالبلاغه آشنا نبودم. به اصفهان رفتم و چه وصفی از مرحوم حاج میرزا علی آقای شیرازی میکند. ایشان محو حاج میرزا علی آقای شیرازی شد. ایشان به قم میآمد به دعوت آیت الله العظمی بروجردی و برای روحانیون قم منبر میرفت و اول تا آخر منبرش هم اشک چشم بود. ایشان گریه میکرد و شاگردان گریه میکردند. آقای مطهری شیفته ایشان میشود. آقای مطهری طلبه جوانی نبود و در عین حال جلب میرزا علی آقای شیرازی شد. میگوید: مدیون ایشان هستم که با دنیای نهجالبلاغه آشنا شدم. مرحوم حاج میرزا علی آقای شیرازی محو که بود؟ مرحوم مدرس. میگوید: مدرس مرا با دنیای نهجالبلاغه آشنا کرد. این کتاب «سرگذشت، افکار و آثار آیت الله شهید مدرس» هست و کتاب مفصلی است و جزء منابع ما به حساب میآید و از کتابهای مؤسسهی کتاب شناسی شیعه است. تقریباً اینها آن هفتاد کتابی که در مورد مدرس بوده، دیدند و بیش از هزار صفحه شرح حال آیت الله مدرس هست که انصافاً خیلی زحمت کشیدند.در اینجا عبارت مرحوم آیت الله حاج میرزا علی آقای شیرازی را نقل میکنند. آقای مطهری شیفته مرحوم حاج میرزا علی آقای شیرازی شده و میگوید: او مرا با دنیای نهجالبلاغه آشنا کرد و حاج میرزا علی آقا شیفته شهید آیت الله مدرس است. مینویسد مدرس زندگی عجیبی داشت. در تمام عمر طلبگی را ترک نکرد و لباس کرباسی میپوشید و لقمهای نان خوراک او بود. در مراجعت از نجف روزهای پنجشنبه برای طلاب درس اخلاق میگفت. مبنای درس اخلاق او نهجالبلاغه بود. یک روز به درس ایشان رفتم. چنان حاضر الذهن عبارات نهج البلاغه را از حفظ میخواند و از کتب بزرگان شعر و ادب و ادبیات عرب ضرب المثل میآورد که علاقهمند شدم و مدتی به درس ایشان میرفتم. مدرس میگفت: شخصیت انسان به اخلاق انسانی است. پیامبر فرمود: «بُعِثْتُ لاتَمِّمَ مَكَارِمَ الاخْلاقِ» (مكارم الاخلاق، ص 8) بالاترین کتاب اخلاق نهجالبلاغه است. بخوانید و به دیگران یاد بدهید. مشوق من در نهجالبلاغه مدرس بود و این کلام آیت الله حاج میرزا علی آقای شیرازی است.ما خوشحال هستیم و خدا را شکر که همه بینندهها در طول هفته مهمان قرآن کریم، نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه و چهل حدیث امام خمینی هستند و اینها خیلی ارزشمند است. بینندگان به این زمان برنامه اکتفا نکنند و یک زمانی بگذارند. اگر آقای مطهریÂ Â Â جذب استاد میشود و آن استاد جذب مدرس میشود و مدرس جذب نهجالبلاغه میشود، ما هم یک مقدار بیشتر انس بگیریم. از جمله کارهایی که مرحوم مدرس انجام میدهد توجه به تفسیر قرآن است. در حالات ایشان است که عدهای از علما، مرحوم بهبهانی، مرحوم لواسانی را جمع میکند که یک تفسیر جامع بنویسند، آن همه تفسیری که آن زمان بوده است. هشتاد سال از شهادت شهید مدرس میگذرد. هشتاد سال پیش مرحوم مدرس تفسیر جامعی را در میان تفاسیر پیدا نمیکند. اینها را جمع میکند که یک تفسیر دیگری بنویسند ولی متأسفانه بحث تبعید ایشان به خواف در آن نه سال و بعد هم شهادت ایشان دیگر مهلت نمیدهد که ایشان کار را ادامه بدهد. از چیزهایی که برای من جالب بود، طرحهایی برای اصلاح نظام حوزه داشتند. میفرمودند: حتماً باید ما این چند درس را به کتابهای درسی حوزه اضافه کنیم. یکی تاریخ است، تا ما تاریخ گذشتگان را ندانیم نمیتوانیم با زمان خودمان خوب انس بگیریم و موضع گیری سیاسی داشته باشیم. آموزش زبان که میفرمود: من حسرت میخورم چرا دو سه زبان خارجی بلد نیستم. ای کاش یاد گرفته بودم و اصرار داشتند. 130 سال پیش ایشان حسرت میخورد که چرا نرفتم زبان یاد بگیرم!آشنایی با مسائل روز؛ خیلی اصرار داشتند و آن زمان مسائل روز خیلی مورد توجه حوزههای علمیه نبود. یک شخصیت خاصی از جمله ایشان که خیلی اصرار داشت طلبهها با مسائل روز آشنا باشند. حتی ایشان میگوید: در نجف به استادی گفتم: اجازه میدهید چند نفر از شاگردان شما که قریب الاجتهاد هستند یک مقدار اخبار سیاسی بخوانند. میگوید: استادم به من فرمود: سه چهار نفر بیشتر قریب الاجتهاد ندارم و آن هم بیکار نیستند. باز جالب است که خیلی تأکید داشتند به مبلغین و وعاظ میگفتند که احکام یاد مردم بدهید. یکوقتی در یکی از روستاهای اصفهان پای منبر واعظی میروند و خیلی صدای قشنگی داشتند. پایین میآیند و میروند وضو بگیرند، میبیند این پیرمرد روستایی وضویش غلط است. همانجا به این واعظ میگوید: منبر به این خوبی رفتی، چهار مسأله بگو. اگر شما به وظیفهات درست عمل کرده بودی، وضوی این پیرمرد روستایی اشتباه نبود و همه منبر این نیست که شما گفتی. تفسیر و نهجالبلاغه و اخلاق و احکام بگو. حیات اجتماعی ایشان خیلی قابل توجه است. عالمان دین آنهایی نیستند که فقط سرشان در کتاب باشد. حتماً باید بدانند اطرافشان چه میگذرد و مردم چه مشکلاتی دارند. در اختیار مردم باشند، مدرس در اختیار مردم بود. پیاده از خانه به مجلس میرفت و از مجلس پیاده به خانه میآمد. در راه وقتی میآمد با بقال محله هم صحبت میکرد و گزارش میداد امروز در مجلس چه تصویب کردیم و چه شد. مردم در جریان باشند. از جمله داستانهایی که در حیات ایشان برای من جالب بود، این بیمارستان آیت الله فیروز آبادی که هنوز هم هست، ایشان در حقیقت مؤسس این بیمارستان بود. مرحوم آقای فیروزآبادی و عدهای از رجال سیاسی و نمایندگان مجلس را ایشان دعوت میکند و میفرماید: شما به این حقوقی که از مجلس میدهند احتیاجی ندارید. این حقوقی که میگیرید را کنار بگذارید و بیمارستان بسازید. خودش و جمعی از نمایندگان را جمع میکند و این بیمارستان فیروز آبادی را بنا میکنند و هیچگاه نمیگفته من سهمی داشتم ولی بانیاش خود ایشان بود.خانه موروثی داشت و اختصاص داد برای حمام عمومی مردم، پل بسازند، ساختمان بسازند، خانه بسازند، خانه موروثی خودش را وقف این کارها میکند. در یکی از نطقهایی که در مجلس داشتند، سخنرانی که میکند در حضور رضاخان و همه نمایندگان است. حریّت ایشان معروف است. ایشان در سخنرانی میفرماید: تمام این مقامات، شاه، رئیس الوزرا، نمایندگان، حجت الاسلام، همه نوکر مردم هستند. یکی اسمش شاه است و یکی اسمش رئیس الوزرا نخست وزیر است، یکی نماینده مجلس است. همه نوکر مردم هستند. این خیلی مهم است که مسئول باور کند نوکر مردم است. رضاخان از این نطق او ناراحت میشود و میگوید: نمیشد یک تعبیر دیگری به کار ببرید؟ ایشان میفرماید: ما زبان فارسی خودمان صحبت میکنیم و شما درس خوانده هستید به زبان دیگر هرچه میخواهید بگویید. ما نوکر مردم هستیم! اگر مسئولی باور کند، نماینده مجلس باور کند نوکر مردم است، خادم مردم است.دختر ایشان مرحوم فاطمه بیگُم، دختر آیت الله مدرس میگوید: زیاد اتفاق میافتاد که وقتی مدرس خانه میآمد، با لباس کامل رفته بود. برمیگشت عبا را دور خود پیچیده بود، یا پیراهنش را در راه کسی گرفته بود و به نیازمندی داده بود یا قبایش را میداد. باز هست که وقتی پیشنهاد میکنند حقوق نمایندگان زیاد شود، ایشان مخالفت میکند و میفرماید: مردم ندارند. اگر همه مردم داشتند شما به حقوقتان اضافه کنید. یکوقتی دختر ایشان مریض میشود. بیماری حصبه میگیرد. بیمارستان خیلی خوب در شمیران بود و گفتند: به آن بیمارستان منتقل کنید و امکانات خوبی هست. ایشان میفرماید: تمام مردم فرزندان من هستند. اگر همه مردم میتوانند مریضشان را به این بیمارستان ببرند، دختر من هم برود!الآن در همین گرفتاریها، مردم گرفتاری را درک میکنند به شرطی که فاصلهای بین مسئولین و مردم نبینند. انصافاً در این روزها واقعاً از خحجالت مردم از خانه کمتر بیرون میآییم. هرکس به هر قیمتی بخواهد میفروشد. حقوقها ثابت ولی قیمتها هر روز بالا میرود. باید به فکر مردم باشیم. اگر نمایندهای این دغدغه را داشت مثل مدرس میشود. امروز شخصیتهایی مثل آیت الله مدرس را در مجلس کم داریم. این میلیاردها هزینهای که نماینده مجلس برای رفتن به مجلس میکند آیا مدیون کسی نمیشود؟ چه اصراری است و چه چیزی نصیبش میشود که حاضر است میلیاردها هزینه کند؟ چه خبر است؟ بیایید یک طرح استیضاح برای خودتان بنویسید. چه اشکالی دارد. شما ده نفر شوید میتوانید یک وزیر را استیضاح کنید. شما از حوزه انتخابیه یک سیام رأی آوردید، اگر هزار نفر مردم حوزه گفتند: شما کوتاهی کردی! شما که هر روز استیضاح میکنید، بعضی از نمایندهها 25 هزار رأی آوردند. با یک سیام میتوانید وزیر استیضاح کنید. آنچه برای مرحوم مدرس میماند همین ساده زیستی ایشان است. مرحوم آیت الله سید اسد الله روضاتی میگوید: من مهمان آقای مدرس شدم در مدرسه سپهسالار، به من و همه همراهانم غذا داد، به همه ما یک گرده نان و یک تخم مرغ داد. آیت الله مدرس با آن شخصیت و آن نام، اگر ایشان مینوشتند: به فلانی رأی بدهید تمام بود. اینقدر مردم به او اعتماد داشتند. اگر در مجلس علیه لایحهای صحبت میکرد تمام بود. اگر علیه نمایندهای صحبت میکرد مدرس حرف میزد تمام بود با آن عظمت علمی و موقعیت اجتماعی و شخصیت معنوی، الآن غذای خیلی از مردم نان و تخم مرغ است ولی آیا غذای نمایندگان مجلس هم همین است؟ در قوه قضاییه غذا همین است؟ کسی به مدرس میگوید: ما میخواهیم مجسمه شما را درست کنیم، میگوید: مجسمه من باید در دل مردم باشد.ایشان را چند بار ترور کردند، ایشان بدون محافظ بود ولی میگفت: ما نباید از مردم دور باشیم. نگهبان نداشت، خانه سادهای داشت. سعه صدر فوق العادهای داشت. یکوقتی در اصفهان بودند، دو جاسوس میفرستند برای کنترل کردن ایشان، آقای مدرس جاسوسی که آمده متوجه میشود ولی آنقدر با اینها صمیمی برخورد میکند، اینها را خانه میبرد و غذا میخورند. میگوید: مگر شما را برای جاسوسی نفرستادند، من همه چیز را به شما میگویم، هر روز در درس من شرکت کنید. اینقدر با اینها خوب برخورد میکند که جاسوس حکومت طلبه میشوند و از طلبههای خوب میشوند. مدرس با جاسوسش اینقدر خوب و لطیف برخورد میکند که از جاسوس، طلبه میسازد. این قدرت جذب این بزرگوار است و امروز متأسفانه این قدرت دفع ماست. ایشان نه سال در تبعید بود، خیلی اذیت شد و چشمش را از دست داد. بسیار مورد شکنجه قرار گرفت، در این نه سال روزی دوازده ساعت مشغول عبادت بودند.شریعتی: امروز صفحه 523 قرآن کریم، آیات 52 تا 60 سوره مبارکه ذاریات و آیات ابتدایی سوره مبارکه طور را تلاوت خواهیم کرد. «كَذلِكَ ما أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ «52» أَ تَواصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ «53» فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ «54» وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ «55» وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ «56» ما أُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ «57» إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ «58» فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذَنُوباً مِثْلَ ذَنُوبِ أَصْحابِهِمْ فَلا يَسْتَعْجِلُونِ «59» فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ يَوْمِهِمُ الَّذِي يُوعَدُونَ «60»«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، وَ الطُّورِ «1» وَ كِتابٍ مَسْطُورٍ «2» فِي رَقٍّ مَنْشُورٍ «3» وَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ «4» وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ «5» وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ «6» إِنَّ عَذابَ رَبِّكَ لَواقِعٌ «7» ما لَهُ مِنْ دافِعٍ «8» يَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً «9» وَ تَسِيرُ الْجِبالُ سَيْراً «10» فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ «11» الَّذِينَ هُمْ فِي خَوْضٍ يَلْعَبُونَ «12» يَوْمَ يُدَعُّونَ إِلى نارِ جَهَنَّمَ دَعًّا «13» هذِهِ النَّارُ الَّتِي كُنْتُمْ بِها تُكَذِّبُونَ «14»ترجمه: (اى پيامبر!) بدين گونه (كه تو را تكذيب كردند) پيشينيان اينان نيز هيچ پيامبرى برايشان نيامد مگر آنكه گفتند: جادوگر يا جنزده است. (آيا مخالفان در طول تاريخ) به يكديگر سفارش كردهاند (كه با انبيا اين گونه برخورد كنند؟) نه، بلكه آنان مردمى طغيانگرند. پس، از آنان روى بگردان كه تو مورد سرزنش نيستى. و (به مردم) تذكّر بده كه قطعاً تذكّر براى مؤمنان مفيد است. و جن و انس را نيافريدم مگر براى آنكه مرا عبادت كنند. و من از آنان هيچ رزقى نمىخواهم و نمىخواهم كه به من طعام دهند. زيرا خداوند است آن روزى رسانِ نيرومندِ استوار. پس به تحقيق براى كسانى كه ظلم كردند، سهم و نصيبى (از عذاب) همانند سهم هم مسلكانشان است، پس از من درخواست شتاب نكنند (كه به آن خواهند رسيد). پس واى بر كسانى كه كفر ورزيدند، از روزى كه وعده داده مىشوند.به نام خداوند بخشنده مهربان، به (كوه) طور سوگند. به كتابى نوشته شده در صفحهاى گشوده سوگند. به آن خانهى آباد (خانه خدا) سوگند. به سقف برافراشته (آسمان) سوگند. به درياى شعلهور سوگند. كه عذاب پروردگارت قطعاً واقع شدنى است. و براى آن هيچ مانعى نيست. روزى كه آسمان به شدّت درهمپيچيده شود و كوهها از جا كنده شده و به شتاب روان گردند. پس در آن روز، واى بر تكذيب كنندگان! آنان كه در باطل فرو رفته و به ياوهسرايى (درباره آيات الهى) سرگرمند. روزى كه به سختى به سوى آتش رانده مىشوند. (و به آنان گفته مىشود:) اين همان آتشى است كه دائماً آن را تكذيب مىكرديد.شریعتی: تعدادی از سؤالات شما را انتخاب کردم و حاج آقای حسینی به آنها پاسخ خواهند داد.حاج آقای حسینی قمی: ما پنج روز تا آخر ماه ربیع فرصت داریم. عزیزانی که میخواهند رد مظالم پرداخت کنند تا روز شنبه که آخرین روز ماه هست فرصت دارند. ما از مراجع مثل حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی، حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، آیت الله العظمی وحید خراسانی، آیت الله العظمی سیستانی، آیت الله العظمی شبیری زنجانی و مقام معظم رهبری اجازه گرفتیم. هرکس میخواهد رد مظالم بدهد تا پانصد هزار تومان، اگر میخواهد بیشتر بدهد باید اجازه بگیرد. رد مظالم را توضیح دادیم که ما ناخودآگاه یکسری دینهایی داریم، بچه بودیم مال کسی را از بین بردیم. معاملهای کردیم پول اضافه گرفتیم، معلم بودیم بچهای را زدیم، کرایه ندادیم. همه ما مبتلا هستیم، به نیت رد مظالم بدهیم. اگر بدهکار بودیم که رد مظالم حساب میشود و اگر نبودیم صدقهای است که به فقرا دادیم. در بین ارحام و خویشاوندان نگاه کنید، البته به پدر و مادر و اولاد نه، چون پدر و مادر را باید زندگیشان را تأمین کنیم. پدر و مادر باید زندگی فرزندشان را از راه دیگری تأمین کنند، خانمهایی که وضع مالی خوبی دارند، اگر اولادشان گرفتاری و مشکل مالی دارد، باید گرفتاری مالی او را از جای دیگری تأمین کنند. خانمها میتوانند به شوهر بدهند چون نفقه زن به عهده شوهر است و عکس آن اشکالی ندارد. اگر شوهر فقیر است میتوانند خانمها بدهند ولی شوهر نمیتواند به خانم پولی بدهد و بگوید این رد مظالم به شما باشد.حتماً آقایان یک پولی به خانمها بدهند یا به نیت خانمهایشان را مظالم بدهند. به نیت پدر و مادرها و فرزندان بدهند، به نیت امواتشان بدهند. هیچ خدمتی بهتر به پدر و مادر، عزیزی که از دست رفته، فرزندی، شوهری، همسری که از دست رفته، هیچ خدمتی بالاتر از این نیست. گل را به زندهها بدهید، روی قبر گل نگذارید. هیچ خدمتی برای کسی که از دنیا رفته بالاتر از دادن رد مظالم نیست.شریعتی: خیلی گفتند: ما خمس بدهکار هستیم. آیا میتوانیم از خمس برداریم و به نیت رد مظالم بدهیم؟حاج آقای حسینی: گفتیم: آقایی با جعبه خرما به مسجد آمد و گفت: خدایا این به نیت خمس و رد مظالم و صدقه و زکات و در گذشتگان و شهدای مدافع حرم قبول کن. این بازی است و بابت خمس نیست.شریعتی: آیا میتوانیم در ازای رد مظالم، جنسی را به فقیر بدهیم؟حاج آقای حسینی قمی: نه، یکوقتی من طلا یا سکهای از کسی برداشتم، همان طلا را بدهم. برنج کسی نزد من مانده و نمیشناسم، همان برنج را بدهم ولی اگر پول بده تبدیلش نکنم.شریعتی: با توجه به اجازهای که گرفتیم نیت کنند و ماه بعد پرداخت کنند؟حاج آقای حسینی قمی: نه، تا پنج روز فرصت پرداخت دارند. اگر بعد از ماه ربیع باشد نیاز هست که اجازه بگیرند.شریعتی: خیلیها پرسیدند: حتماً باید پانصد هزارتومان بدهیم؟حاج آقای حسینی قمی: نه حداکثر پانصد هزار تومان و حداقل هزار تومان است. صدقات روزانهای که میدهیم اگر به فقیر نیازمند میدهیم، همین صدقات روزانه را هم اگر به نیت رد مظالم بدهیم کار خوبی است. چون یا ما بدهکار هستیمÂ دین ما ادا میشود. اگر بدهکار نیستیم حداقل اگر بدهکار نیستیم خود به خود جای رد مظالم میشود.شریعتی: در مورد خسارت به بیت المال، بر اثر غفلت و سهل انگاری خسارتی به بیت المال زدیم، چه کار کنیم؟حاج آقای حسینی قمی: به شماره حساب دولت که اعلام کردیم، مثلاً کسی ضربهای به اموالی از بیت المال زده است، حقوقی را اضافه گرفته است، اگر به دولت بدهکار است، حتماً به حساب خزانه واریز میشود.شریعتی: برای پرداخت رد مظالم بین سادات و غیر سادات فرقی هست؟حاج آقای حسینی قمی: نه فرقی نیست.شریعتی: کتابی با عنوان «او یک مدرس بود» که من حکایت کوتاهی را انتخاب کردم از آن بخوانم. «خود آقا میگفت: من مرد سیاست هستم و هیچ تفکری را در سیاست بالاتر از خود نمیدانم. دوست داشت همینطور معرفی شود. برای همین به یکی از دوستانش که گفته بود: سید نایب امام زمان است، گفته بود: باید ببینمش. بعد که آمده بود به او گفته بود: چرا حرفی را میزنی که اثبات آن مشکل است؟ به جای آنکه بگویی: مدرس نایب امام زمان است، بگو: مدرس نایب مردم است که هم دلایل کافی برای اثبات آن داشته باشی و هم سخنی به جا و درست باشد. خود امام زمان(عج) نایب مردم است چون میخواهد آنان را به سوی خیر و صلاح سوق دهد.»، «او یک مدرس بود» عنوان کتابی است دارای حکایتهای لطیف و کوتاه از زندگی شهید مدرس و کتاب دیگر «تنها در محراب» عنوان کتاب دیگری است که سرگذشت مرحوم مدرس و حکایتهای زندگی او را جمعآوری کردند. دوستانی که علاقهمند به تهیه این کتابها هستند به 20000303 پیامک بدهند.حاج آقای حسینی قمی: حیات معنوی مرحوم مدرس خیلی مرا تحت تأثیر قرار داد. هفته آینده در مورد حیات معنوی ایشان صحبت خواهیم کرد. خدا را به حق محمد و آل محمد قسم میدهیم، به حق صدیقه طاهره گرفتاری همه را برطرف بفرماید و حوائجشان را برآورده به خیر بفرماید. مریضها لباس عافیت بپوشاند. به همه مسلمانها در سراسر عالم، مخصوصاً مسلمانان مظلوم یمن را بر دشمنانشان پیروز بگرداند. شر استکبار جهانی و شجره خبیثه آل سعود و صهیونیست را به خودشان بازگرداند.شریعتی: بهترینها را برای شما آرزو میکنم.