مجموعه شرح نهجالبلاغه امیرالمومنین از حاج آقا حسینیقمی
سه شنبه، 6 آذر 1397
51 دقیقه
حاج آقای حسینی قمی: عرض سلام و ارادت خالصانه دارم خدمت همه بینندگان عزیز و شنوندگان رادیو قرآن و عزیزانی که بعدها از شبکههای دیگر برنامه را میبینند. ایام را تبریک میگویم.شریعتی:کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارمهرچقدر از پیامبر بگوییم کم گفتیم و چقدر خوب است که پیامبر عزیز و بزرگمان را، امیرالمؤمنین(ع) که جان پیغمبر است معرفی کند. امروز پیامبر را از زبان علی(ع) خواهیم شناخت.حاج آقای حسینی قمی: بسم الله الرحمن الرحیم، دلیل اینکه این بحث را انتخاب کردم با اینکه از ولادت حضرت گذشت این است که عکسی بعضی از دوستان از شهرهای اروپایی فرستادند، الآن یک ماه به ولادت حضرت عیسی مسیح باقی مانده است. تمام شهر غرق چراغانی و جشن و نور است. آنوقت ما ولادت خاتم الانبیاء را داشتیم، ولادت امام صادق را داشتیم و به نظرم خیلی بیش از اینها باید انجام وظیفه میکردیم. اگر بیشتر از یک روز باشد چه مانعی دارد؟ ما خیلی کوتاهی میکنیم. چون محور کلام ما، مهمان سفره نورانی امیرالمؤمنین(ع) هستیم، از نهجالبلاغه خواهم گفت. بسیاری از عزیزان مباحث را پیگیری میکنند. در نهجالبلاغه بدون مبالغه دهها مورد امیرمؤمنان در مورد پیامبر سخن گفته است. اگر واژههای «أرسله، بعثه، الرسول» یا نام حضرت را عزیزان در نهجالبلاغه جستجو کنند موارد خیلی زیاد است. از خطبه اول شروع میکنیم، حضرت به اینجا میرسد «إِلَى أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً [صلی الله علیه وآله] رَسُولَ اللَّهِ لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ وَ إِتْمَامِ نُبُوَّتِهِ» خداوند پیامبر را به رسالت مبعوث کردند برای اینکه وعدهای که داده بودند را تحقق ببخشند و اکمال نبوت با بعثت خاتم الانبیاء است. «مَأْخُوذاً عَلَى النَّبِيِّينَ مِيثَاقُهُ» خداوند از پیامبران دیگر میثاق پیامبر ما را گرفته بود. «مَشْهُورَةً سِمَاتُهُ» علائم این پیامبر مشهور بود. در میان کتابهای آسمانی گذشته، همه بشارت به آمدن حضرت رسول را داده بودند. در آیات قرآن هم فراوان داریم، در سوره مبارکه اعراف آیه 157 میفرماید: «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ» پیامبری که در تورات و انجیل نامش هست. یا در سوره بقره آیه 146 میفرماید: «الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ» آنطور که پسرانشان را میشناسند. کسی هست پسر خودش را نشناسد، همینطور پیامبر را میشناختند، پس چرا همه نپذیرفتند؟ «وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُون» حق را کتمان کردند با اینکه میدانند. خدا مرحوم علامه شیخ محمد تقی تستری را رحمت کند که از بهترین شارعان نهجالبلاغه است. ایشان در شرحشان یک جمله زیبایی دارند و میفرمایند: قرآن میگفت: نام پیامبر در تورات و انجیل هست. اگر نام پیامبر در تورات و انجیل نبود، آنها میرفتند تورات و انجیل را میآوردند و میگفتند: بفرما! کجا نام شما در این هست؟ هیچکس منکر نشد و در تاریخ چنین گزارشی نداریم. که کسانی آمده باشند، مسیحی و یهودی آمده باشند، به تورات و انجیل اشکال بکنند. یا حتی بالاتر ایشان میفرماید: همه مؤمن حقیقی نبودند، یک عده منافقین بودند که کارشکنی میکردند و مسجد ضرار در برابر پیامبر میساختند. اگر نام پیامبر در تورات و انجیل نبود اینها بهانه درست میکردند.یک بحث مفصلی هست، این تورات و انجیلی که امروز در اختیار مسیحیان و یهودیان هست، همان کتابی که بر عیسی نازل شده نیست، همان کتابی که بر موسی نازل شده نیست، البته مطالبی از حضرت عیسی و حضرت موسی در آن هست، ولی این همان کتاب نیست. آنچه بر حضرت عیسی نازل شد، انجیل بود. اما اینها خودشان میگویند: اناجیل، یعنی حدود دویست سیصد تا انجیل بوده که در قرن سوم میلادی نشستند شورایی گرفتند و گفتند: اینطور خیلی بد است که دویست سیصد انجیل هست و هرکسی با هم تعارض دارد. روی چهار انجیل توافق کردند. این انجیل آن نیست که بر حضرت عیسی نازل شده است و این تاریخ سرگذشت حضرت عیسی مسیح است. انجیل متی که متی نوشته است. انجیل لوقا که لوقا نوشته است. لوقا نوشته دیگران سرگذشت حضرت عیسی را نوشتند و من کتابهای سرگذشت حضرت عیسی را مطالعه کردم و تصمیم گرفتم کتاب دیگری بنویسم. این انجیلها تاریخ پیامبر اسلام است. سرگذشت حضرت عیسی است و وحی نیست! بعد از عروج حضرت عیسی سالها بعد شاگردانش نشستند و گفتند: ما تاریخی بنویسیم. کلمات حضرت عیسی را در همین تاریخی که نوشتند آوردند، ولی این آن کتابی نیست که بر عیسی نازل شد، یا بر موسی نازل شد. چقدر بین این کتاب و قرآن که میگوید: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (حجر/9) یعنی ما از اول بسم الله تا آخرین آیه میگوییم: این همان کتابی است که بدون یک حرف کم و زیاد بر پیامبر نازل شد.«كَرِيماً مِيلَادُهُ» امیرالمؤمنین میفرماید: پیامبر خدا ولادت با کرامتی داشتند. ولادت با کرامت را دو جور معنا کردند یکی اینکه از پدر بزرگواری مثل حضرت عبدالله و مادر بزرگواری مثل آمنه یا معنا کردند، حوادثی که همزمان با ولادت رسول خدا پیش آمد که طاق کسری مظهر قدرت و جبروت و ظلم و سلطنت، آتشکده فارس که محل آتش پرستی بود یا دریاچه ساوه که معبود عدهای بود که میپرستیدند و در اثر ولادت حضرت آتشکده خاموش شد و طاق کسری شکست و دریاچه خشک شد. بنابراین «کریماً میلادُهُ». «وَ أَهْلُ الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ» مردم ملتها و ادیان متفرقی بودند، «وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ» دهها گروه و مذهب بودند، عدهای «بَيْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ» خدا را به خلق تشبیه میکردند. «أَوْ مُلْحِدٍ فِي اسْمِهِ أَوْ مُشِيرٍ إِلَى غَيْرِهِ» خالق نور، خالق ظلمت، یا در تاریخ هست وقتی پیامبر اسلام میفرمود: بروید موحد شوید، میگفتند: ما سیصد و شصت خدا را کنار بگذاریم و بگوییم: یک خدا! خیلی برایشان سخت بود. این خطبه اول نهجالبلاغه بود.«وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً» اکثر خطبههای نهجالبلاغه چنین است، حضرت نام پیامبر را میبرد و بعد با عظمت یاد میکند. علت اینکه نهجالبلاغه فراوان ویژگیهای پیامبر را دارد، چون خطبه است. همه سخنرانیها با شهادتین شروع میشده است و به نام پیامبر که میرسیدند عظمت پیامبر را بیان میکردند. «عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالدِّينِ الْمَشْهُورِ وَ العلم الْمَأْثُورِ وَ الْكِتَابِ الْمَسْطُورِ وَ النُّورِ السَّاطِعِ وَ الضِّيَاءِ اللَّامِعِ وَ الْأَمْرِ الصَّادِعِ ... فِي خَيْرِ دَارٍ وَ شَرِّ جِيرَانٍ» پیامبر در بهترین سرزمین مبعوث و متولد شدند. پیامبر خیلی مکه را دوست داشت. «لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَد» (بلد/1و2) پیامبر به قدری مکه را دوست داشتند که در یک تاریخی هست، شبی که حضرت هجرت کردند، بالای یک بلندی قرار گرفتند که تمام شهر مکه را میدیدند. با حسرت نگاهی به شهر مکه کردند و فرمودند: «انک لأحبُّ ارض الله الیّ و لو لا أخرجتُ ما خرجتُ» اگر بیرونم نمیکردند هرگز نمیرفتم. تو محبوترین زمین نزد من هستی. همسایههای بدی داشتند، «نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ كُحْلُهُمْ دُمُوعٌ» خوابشان بیداری بود، قتل وغارت و جنگ و اینها بخشی از زندگی اینها بود. در زمانی که پیامبر به رسالت مبعوث شدند مردم جاهلیت جنگ و قتل و غارت در زندگیشان تصادفی نبود. زندگیشان با قتل و غارت میچرخید.وقتی حضرت به کسی فرمود: اسلام بیاور، گفت: من حاضر هستم مسلمان شوم ولی در بهشت جنگی هم هست؟ حضرت فرمود: نه! گفت: بهشتی که در آن جنگ نباشد نمیخواهم و مسلمان نشد. سرمه چشمشان اشک بود. عزیزانشان را از دست میدادند و دائماً در فقدان عزیزانشان گریه میکردند. «بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ» اگر آدم عالم و فهمیدهای پیدا میشد اینها را ترک کرده بودند اما آدمهای جاهل و نادان تکریم میشدند. این بدترین کلمه است که در جامعهای جاهلان مورد احترام باشند اما عالمان کنار گذاشته شوند.خطبه 26 نهجالبلاغه، «إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً (صلى الله عليه و اله) نَذِيراً لِلْعَالَمِينَ وَ أَمِيناً عَلَى التَّنْزِيلِ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ» شما کجا بودید و از کجا به کجا رسیدید، «عَلَى شَرِّ دِينٍ» بدترین دین را داشتید، بدترین احوالات را داشتید. چرا؟ به سگتان رسیدگی میکردید ولی بچههایتان را زنده به گور میکردید. حواسش به حیوان و به سگش بود، ولی حواسش به فرزندش نبود و با فرزندش رابطه نداشت. جاهلیت شاخ و دم ندارد و ممکن است امروز هم ما در عصر جاهلیت باشیم. اگر جامعه ما امروز رسید به جایی که حواسش به سگش هست ولی حواسش به پدر و مادرش نیست. الآن متأسفانه میبینیم کسانی که سگ دارند و خیلی هم اهمیت میدهند. به همین خانم یا آقا بگو: پدربزرگت زنگ زده و گفته: حالم بد است. ما را که خانه سالمندان گذاشتید، امروز یک سری به من بزنید. نمره این کار چیست؟ این جاهلیت نیست؟ الآن در تهران میبینید همین آقایی که به سگ خودش رسیدگی میکند و به غذایش میرسد و روزی یکی دو ساعت تفریح میکند، چقدر به پدر و مادرش، به پدربزرگ و مادربزرگش میرسد؟ امیرالمؤمنین میفرماید: در جاهلیت به سگشان میرسیدند ولی با پدر و مادر و ارحام کاری نداشتند. «تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَكُمْ» اگر من هم با خویشاوندان و پدر و مادر کاری نداشتم همان جاهلیت است. من برای این غصه میخورم که بعضی جوانها تصور میکنند اگر غربیها پیشرفت کردند بخاطر این است که یک سگ همراهشان هست، بخاطر اینکه مدل مویشان را آلمانی میزنند. شنبه و یکشنبه دنبال میگساری هستند. نه! کامل نگاه کنید. دوشنبه تا جمعهاش را هم ببین. تلاش علمی و صنعتی هم ببین! چرا در تلاش دنبال آنها نمیرویم و فقط در بعد منفی دنبال آنها میرویم. علت پیشرفت غربیها پشتکارشان است. جوان هست که حاضر نشده برود دیپلم بگیرد آنوقت محاسبه میکند که...خدا رحمت کند شهید مطهری را، جمله قشنگی فرمودند: بعضی فکر میکنند اگر ما در صنعت و هواپیما نیازمند غربیها هستیم، باید هواپیما و ماشین از آنها بگیریم، فکر میکنند حتاً مدل زندگی هم باید از آنها بگیریم. مجال نیست و الا با هزار و یک دلیل ثابت میکردم که همان کسی که در صنعت موفق شده در مدل زندگی شکست خورده است. در کشورهای غربی آمار خودکشی در شبهای زمستانی بالا میرود. شب یلدا که همه ما دور هم جمع میشویم، با مادربزرگ و پدر بزرگ و بزرگان، شما بروید در تمام این کشورها پیدا کنید، اگر یک مورد پیدا کنید این چیزهایی که در شب یلدا و صله ارحام ما هست. باور کنید آنها چیزی به اسم خانه و خانواده ندارند. دختر و پسر سیزده ساله از خانواده جدا میشود و فاصله میگیرد! الآن در کشورهای اسکاندیناوی مثل سوئد، نروژ، فنلاند، سرما زیر پنجاه درجه زیر صفر است ولی کشور را ساختند. در همان پنجاه درجه عزیزی میگفت: معلم ما سر درس میآمد، در هوای برفی و بارانی موی بلندی داشت که موهایش قندیل بسته بود. دانشجو و دانشآموز هم درسش را میخواند. آنوقت جوان ما این تلاش علمی را نمیبیند، ساخت کشور را در سرمای پنجاه درجه زیر صفر نمیبیند، آنوقت فکر میکند علت موفقیت همین سگی است که همراه دارند. همین آهنگهای تندی است که گوش میکنند.حضرت میفرمایند: «الْأَصْنَامُ فِيكُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِكُمْ مَعْصُوبَةٌ» باز جملهای دارند در خطبه 33 نهجالبلاغه، «فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً (صلي الله عليه و آله) وَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الْعَرَبِ يَقْرَأُ كِتَاباً» پیامبر در حالی به رسالت مبعوث شدند که احدی از عرب خواندن بلد نبود. معروف است تمام جزیرة العرب با زحمت پیدا میشد که چند نفر خواندن و نوشتن بلد باشند. پیامبر در این فضا آمده و اولین خطاب به او «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذى خَلَقَ» (علق/ 1) بوده است. «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ» (قلم/1) شعارش بوده است. چهار محدودیت را از علم و دانش برداشته است. محدودیت زمانی را برداشته است. ز گهواره تا گور دانش بجوی، محدودیت مکانی را برداشته است. «اطلبوا بالعلم ولو بالصین» در دورترین نقطه عالم، محدودیت جنسی را برداشته است. «طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمه» محدودیت از نظر استاد را برداشته است. «الحکمة ضالة المؤمن عین ما وجدها» نه محدودیت زمانی داری، نه مکانی داری، نه استاد داری، نه جنسیتی داری، همه را برداشته در زمانی که هیچکسی خواندن بلد نبود، آن پیامبر با «نون و القلم» شروع کرده است. امیرمؤمنان فرمود: علم سلطنت و قدرت میآورد، حکومت و عزت میآورد، هرکس این علم و دانش را داشت با این علم و دانش بر دیگران حکومت میکند و هرکس نداشت دیگران بر او حکومت میکنند. این پیامهای ارزشمند دینی است. ما مسلمانها در مسائل دینیمان مشکل داریم. به همین مقدار که ما این علم و دانش را به دست آوردیم همان است که حضرت فرمود. الآن دشمنان در مسائلی که به روز هستیم و تولید داریم و خودکفا شدیم نمیتوانند به ما زور بگویند. ولی هرجا مشکل داریم باید گرفتار باشیم.خطبه 71 نهجالبلاغه، خطبه 88 نهجالبلاغه، خطبه 94 و 95 نهجالبلاغه، باز یک جمله از خطبه 95 بخوانم، «مُسْتَقَرُّهُ خَيْرُ مُسْتَقَرٍّ، وَ مَنْبِتُهُ أشْرَفُ مَنْبِتٍ فِي مَعادِنِ الْكَرَامَةِ» در زیارتنامه حضرت میخوانیم «أشهد أنّك كنتَ نوراً فى الأصلاب الشّامِخة، کنت نبیاً و الآدم بین الماء و الطین». «دَفَنَ اللَّهُ بِهِ الضَّغَائِنَ، وَ أطْفَأ بِهِ النَّوَائِرَ، ألَّفَ بِهِ إِخْواناً» به برکت پیامبر خداوند کینهها را خاک کرد. فتنهها را خاموش کرد، همه را برادر کرد. ما امروز به این الگوپذیری از پیامبر نیاز داریم. تفسیر فرات برای ابراهیم بن فرات کوفی است برای قرن سوم است. یعنی بیش از 1100 سال پیش ابراهیم بن فرات کوفی نوشته است. امروز نیاز به این آموزهها داریم. نمیشود من امت رسول الله باشم و کینه از کسی به دل داشته باشم. ایشان نوشته زنی از مکه به مدینه خدمت پیامبر آمد. گفت: یا رسول الله من آمدم به من کمک کنید. وضع مالی خراب است، پول ندارم، لباس و مرکب ندارم. حضرت فرمودند: خوش آمدی، مسلمان شدی، از مکه هجرت کردی و آمدی، مسلمان مهاجر هستی؟ گفت: نه، اسلام چیست و هجرت کدام است. من گرفتاری مالی داشتم خدمت شما آمدم. شغل این زن آوازه خوانی بوده در مجالس عیاشی جوانهای مکه، پیامبر خدا ایشان را میشناخت، به او فرمود: تو که به جلسه جوانهای مکه میرفتی و آوازه خوانی میکردی؟ چه شد نیازمند شدی؟ گفت: بعد از جنگ بدر دو سال دیگر اینها کلاً مجالس جشنشان را تعطیل کردند. دلیلش این بود که کفار وقتی در بدر شکست خوردند، میخواستند کینه مردم نسبت به اسلام و مسلمین باشد که جنگ بعدی را تدارک ببینند. لذا گفته بودند کسی شادی نکند. این خشم و نفرت در دلها بماند برای جنگ بعدی. بعد از جنگ بدر دیگر کسی مرا دعوت نمیکند، جلسات آوازه خوانی جلسات مکه تعطیل است. این زن مسلمان نشده و فعلاً جلسات آوازهخوانیاش تعطیل شده است تا مردم مکه دوباره به عیش و نوش بیایند و دعوتش کنند. پیامبر نفرمود: خجالت بکش! به بنی عبدالمطلب اینها را تشویق کرد و فرمود: به او غذا بدهید. لباس و مرکب بدهید. پیامبر این کار را کرد. به تعبیر آن استاد بزرگوار میفرمود: شبی که پیامبر از غار حرا پایین آمدند تنهای تنها بودند و نزدیکترین نزدیکانشان دشمنشان بودند. رسول خدا در بازار مکه راه میافتادند یک دل آمادهای را پیدا کنند و به اسلام دعوت کنند. تا پیامبر رد میشد، ابولهب میرفت. در تاریخ هست ابولهب پیامبر را تعقیب میکرد. تا پیامبر با دل آمادهای صحبت میکرد و دعوت به اسلام میکرد، ابولهب میرفت و میگفت: چه گفت؟ به حرفهایش گوش نکنی. «انّه ساحرٌ مجنونٌ کذاب» او ساحر و مجنون و کذاب است و تحت درمان است. او برادرزاده من است. من عموی او هستم! از غار حرا آمده تنهای تنها بود، چه جذب کرده است؟ اخلاق و منطق، آنوقت امروز متأسفانه جای اخلاق در جامعه ما کم است. دلسوزی و دستگیری کم است.از یکی از همسران پیامبر سؤال کردند: «ما کانَ رسول الله یعمل فی بیته» پیامبر در خانه میآمد چه کار میکرد؟ گفت: شما چه کار میکنید؟ همان شخصیتی که فخر رسل و عقل کل، اشرف موجودات است، همین آقا وقتی به خانه میآمد، «بشراً من البشر» لباسش را تمیز میکند، کفشش را وصله میزند، گوسفندی که داریم را میدوشد، کارهای شخصی خودش را میکند، با همسرش همدم صحبت میشود، در خانه معمولی معمولی است. انس بن مالک ده سال خادم پیامبر بود. میگوید: در این ده سال یکبار پیامبر نفرمود: چرا این کار را کردی و آن کار را نکردی؟ اگر همسران پیامبر در مسألهای مرا سرزنش میکردند، پیامبر از من دفاع میکرد و میفرمود: ولش کنید، مقدر ما همین بوده است. بارها گفتم الآن متأسفانه مصرف آرامبخشها در خانههای ما به جوانها رسیده است. اگر همین جمله پیامبر الگوی زندگی ما باشد آرامبخش نیاز نیست. ما وظیفهمان را انجام دادیم اما باز هم سختی و مشکلی هست، مقدر ما همین بوده است. بارها گفتم: این جمله را تابلو کنیم و در خانه بزنیم ببینیم باز هم نیاز به آرامبخش هست. «إذَا أَتَاهُ أَمْرٌ يَسُرُّهُ» اگر مسألهای پیش میآمد که پیامبر خوشحال میشد، میفرمودند: «الحمدلله علی هذه النعمة» خدایا شکر نعمت دادی. مسألهای پیش میآمد که ناراحت میشدند، جمله را عوض میکردند. «الحمدلله علی کل حال» آقای محترم! حالا فرض که خانم شما بداخلاق است، مگر همه زندگی این خانم بد اخلاق است؟ خانم محترم شوهر شما بداخلاق است و الآن با وجود بچهها نمیشود کاری کرد. با این شوهر بداخلاق بساز. دلت به بچهها و نوههایت خوش باشد. این دو جمله را تابلو کنیم «الحمدلله علی هذه النعمة»، «الحمدلله علی کل حال» مگر زندگی بدون مشکلات و سختیها هست؟ پیامبر ما چنین بود و خداوند تمام کینهها را به وسیله پیامبر دفع کرد.شریعتی: امروز صفحه 516 قرآن کریم، آیات 5 تا 11 سوره مبارکه حجرات را تلاوت خواهیم کرد. «وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «5» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ «6» وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ «7» فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «8» وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ «9» إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ «10» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ «11»ترجمه: و اگر صبر كنند تا به سوى آنان خارج شوى، قطعاً برايشان بهتر است و خداوند آمرزنده مهربان است. اى كسانىكه ايمان آوردهايد! اگر فاسقى براى شما خبرى مهم آورد تحقيق كنيد، مبادا (از روى زودباورى و شتابزدگى تصميم بگيريد و) ناآگاهانه به گروهى آسيب رسانيد، سپس از كردهى خود پشيمان شويد. و بدانيد كه در ميان شما رسول خداست كه (شما بايد از او پيروى كنيد و) اگر او در بسيارى از امور پيرو شما باشد، قطعاً به سختى ومشقّت خواهيد افتاد، ولى خدا ايمان را محبوب شما قرار داده و در دلهايتان آن را زينت بخشيده است و كفر، فسق و گناه را مورد تنفّر شما قرار داده است. آنها همان رشد يافتگان هستند. (اين علاقه به ايمان و تنفّر از كفر،) فضل و نعمتى بزرگ از طرف خداوند است و خداوند آگاه و حكيم است. و اگر دو گروه از مؤمنان به نزاع و جنگ پرداختند، پس ميان آنان صلح و آشتى برقرار كنيد. سپس اگر يكى از دو گروه بر ديگرى تجاوز كرد، با متجاوز بجنگيد تا به فرمان خداوند بازگردد. پس اگر متجاوز بازگشت (و دست از تجاوز برداشت)، ميان آن دو گروه به عدالت صلح برقرار كنيد و عدالت ورزيد كه خداوند عدالتپيشگان را دوست دارد. همانا مؤمنان با يكديگر برادرند، پس ميان برادران خود، (در صورت اختلاف و نزاع) صلح و آشتى برقرار كنيد و از خدا پروا كنيد تا مورد رحمت قرار گيريد. اى كسانى كه ايمان آوردهايد! مبادا گروهى (از شما) گروهى ديگر را مسخره كند، چه بسا كه مسخرهشدگان بهتر از مسخرهكنندگان باشند و زنان نيز، زنان ديگر را مسخره نكنند، شايد كه آنان بهتر از اينان باشند و در ميان خودتان عيبجويى نكنيد و يكديگر را با لقبهاى بد نخوانيد. (زيرا) فسق (و بدنام بودن) پس از ايمان، بد رسمى است، (و سزاوار شما نيست.) و هركس (از اين اعمال) توبه نكند، پس آنان همان ستمگرانند.شریعتی: یک کتاب را خدمت شما معرفی خواهم کرد، وظایف همسران در قبال همدیگر، وظایف فرزندان نسبت به والدین، وظایف والدین نسبت به فرزندان نکاتی است که میتوانید در این کتاب آنها را مطالعه کنید «تحکیم خانواده» عنوان این کتاب هست و مجموعه مباحث حاج آقای حسینی در برنامه سمت خداست در ذیل بحث سیره علوی و نظام خانواده است که خیلی مورد استفاده است. میتوانید به ما پیامک بدهید و انشاءالله دوستان ما این کتاب را برای شما ارسال خواهند کرد. حسن ختام فرمایشات شما را خواهیم شنید.حاج آقای حسینی قمی: تا آخر ماه ربیع الاول از مراجع تقلید اجازه گرفتیم برای پرداخت مظالم عباد یا رد مظالم، اگر به کسی خسارتی وارد کردیم الآن خودش و وارثش را نمیشناسیم، باید از مرجع تقلیدمان اجازه میگرفتیم. ما اجازه گرفتیم تا مبلغ پانصد هزار تومان به فقیر نه به مسجد، مدرسه و کارهای خیر دیگر، به دست فقیر برسانیم. به فقرایی که خودتان میشناسید، تا پانصد هزار تومان حتماً تا پایان ماه ربیع پرداخت کنید. همه ما درگیر رد مظالم هستیم. جایی پول کم دادیم، کرایه کم دادیم، جنسی خریدیم و پول ندادیم، تصادفی کردیم و رد شدیم، بالاخره حقی بر گردن ما هست. تا پانصد هزار تومان به نیت کسی که حتماً به او بدهکار هستیم، البته اگر بدهکار نبودیم پول گم نمیشود و شما به فقیر کمک کردید. اگر بدهکار بودید رد مظالم است و اگر نبودید، کمک به فقیر است. ما از حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی، حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، آیت الله العظمی وحید خراسانی، آیت الله العظمی سیستانی، آیت الله العظمی شبیری زنجانی و مقام معظم رهبری اجازه گرفتیم. شریعتی: بهترینها را برای شما آرزو میکنم.تو نوح نوحی اما قصهات شوری دگر دارد که در طوفان نامت کشتی پیغمبران گم شد