مجموعه شرح نهجالبلاغه امیرالمومنین از حاج آقا حسینیقمی
سه شنبه، 15 آبان 1397
52 دقیقه
حاج آقای حسینی قمی: عرض سلام و ارادت خالصانه دارم خدمت همه بینندگان عزیز و شنوندگان رادیو قرآن و عزیزانی که بعدها از شبکههای دیگر برنامه را میبینند. ایام رحلت خاتم الانبیاء، شهادت سبط اکبر امام مجتبی(ع)، آقا و مولایمان ابالحسن علی بن موسی الرضا را تسلیت میگویم. چون شب رحلت خاتم الانبیاء هست یک شعری را تقدیم کنم. شاید از زیباترین اشعار فارسی در مدح حضرت باشد.ای از همه ممکنات اقدم * گفتار تو بر خرد مقدمحکیم ثنایی یک شعری دارد این «گفتار تو بر خرد مقدم» را توضیح داده است. میگوید: «آفتاب اندر فلک آنگه کسی گوید سها» سها ستارهای است که شب به زحمت میشود پیدایش کرد. روز میشود سُها را پیدا کرد؟ «مصطفی اندر جهان آنگه کسی گوید که عقل» عقل کل است.
ای از همه ممکنات اقدم گفتار تو بر خرد مقدمای میر امم امیر لولاک وی فخر بشر نبی اکرمای اشرف بندگان یزدان وی سرور سروران عالمخلّاق جهان نموده وصفت گویند فرشتگان ثنایتای گوشه همه به امر و نهیات وی بوده ندای حق ندایتای عرش غبار نعل کفشت بوسیده برای خیر مقدملولاک لما خلقت الافلاک گفته است به وصف تو خدایتای مبدأ آفرینش خلق ای بهر نجات ما دعایتای خاتم انبیاء محمد * پیغامبر خدا محمدیک شعر عربی هم هست که شاید زیباتر از این شعر، کسی در مدح خاتم الانبیاء نگفته باشد.محمدٌ سید الکونین و الثقلین و الفریقین من عربٍ و من عجمیفاق النبیین فی خلقٍ و فی خلقی و لم یدان فی علم و لا کرمیو کلهم من رسول الله ملتمسٌٍ غرف من البحر او رشفاً من الدیم
رسول خدا سید الکونین است، سید الثقلین است. فریقین، به سوی خدا دعوت کرد. «فالمستمسکون به مستمسکون بحبل غیر منفصمی» هرکس به ریسمان پیامبر چنگ زد به ریسمانی چنگ زده که دیگر این نابودی و از بین رفتن در آن نیست. «فاق النبیین فی خَلق و فی خُلق» بر همه پیامبران مقدم است. آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری! خدا رحمت کند یکی از علمای بزرگ میگوید: تمام ویژگیهایی که انبیای دیگر از خدا تقاضا کردند که خدا به آنها بدهد، خداوند به پیامبر ما بدون تقاضا داد. حضرت موسی از خدا خواست، «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي» (طه/25) به پیامبر خطاب شد: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَك» (شرح/1) آنوقت از این دهها مورد مثال میزند. آنچه دیگران از خدا تقاضا کردند، خدا بی تقاضا به پیامبر اسلام داده است. «و لم یدانوه فی علم و لا کرم» آنها نتوانستند نزدیک شوند، در علم و کرم و کرامت، ویژگیهای رسول خدا فاصله خیلی زیاد است. «و کلهم من رسول الله ملتمس» همه از پیامبر درخواست دارند «غرفاً من البحر او رشفاً من الدیم» یک نسیمی هم به اینها برسد و یک بهرهای هم به اینها برسد.یک مطلب دیگر هم بگویم، حتماً بینندگان دلشان برای حرم مطهر و روضه نبوی خاتم الانبیاء پر میزند، آنهایی که به حرم مشرف شدند، وقتی میخواهند از باب البقیع خارج شوند ضریح پیامبر دو استوانه دارد که روی استوانهها این شعرها نوشته شده است. «نفسی الفداء لقبر أنت ساکنه فیه العفاف و فیه الجود و الکرم» جانم فدای این مرقد مطهری که تو در اینجا آرمیدهای! همه چیز اینجاست، جود اینجاست و کرم اینجاست. یک استوانه دیگر این شعر را نوشته است «یا خیر من دفنت بالقاع أعظمه فطاب من طیبهنّ القاع و الأکم» ای بهترین انسانی که در این سرزمین به خاک سپرده شده است. اشعار زیادی در مدح حضرت هست که امشب هرچه میتوانیم باید عرض ارادتمان با زیارت حضرت، زیارتنامه حضرت، شرکت در مجالس حضرت نشان بدهیم. امسال که هفتم صفر فقط به نام امام مجتبی(ع) را قرار دادند، بسیار کار خوبی است. از عزیزان که تلاش کردند این مسأله در تقویمها ثبت شد، تشکر میکنیم. انشاءالله سالهای دیگر بیشتر جا میافتد و هفتم صفر به عنوان شهادت امام حسن مجتبی(ع) هست. مردم در ماه محرم و صفر هرچه در توان داشتند گذاشتند، در اربعین هم سنگ تمام گذاشتند. مطلب دیگر اینکه ما همه چشم انتظار ماه ربیع هستیم، فصل ازدواج جوانهای ماست. پدر و مادرها دست به کار شوند، آنهایی که میخواهند به خواستگاری بروند، عقد بخوانند، جشن و عروسی دارند، انشاءالله مبارک باشد. از جمعه که روز اول ماه ربیع هست، ماه ربیع المولود، ماه ولادت خاتم الانبیاء است. ولادت امام صادق، اینکه فرمودند: «شیعیتنا یحزنون لحزننا، یفرحون لفرحنا» محرمشان جای خود، عاشورا جای خود، اربعین جای خود، امشب و فرداشب هم جای خود ولی از جمعه که اول ماه ربیع میشود دیگر جشن و شادی است و همه چیز ربیع المولود است. البته هشتم ربیع الاول روز شهادت امام عسگری است اما ماه ربیع الاول ماه شادی است. واقعاً باید به مردم گفت: دستتان درد نکند. من خیلی شنیدم که با همه گرفتاریهایی که مردم داشتند، در عزاداری کم نگذاشتند. همین اربعین خیلی پرشکوه برگزار شد.من با این مقدمه کوتاه بحثم را آغاز کنم. در زمانی که پیامبر خدا به رسالت مبعوث شدند، تازه ظهور حضرت آغاز شده بود و آوازه پیامبر به اطراف رسیده بود اگر از کسی میپرسیدند، خیلی خبر نداشتند که این پیامبری که آمده حرف حسابش چیست و چه میخواهد بگوید. اگر میپرسیدند: این پیامبری که آمده حرف حسابش چیست، پیامش چیست، میشود گفت: در سه جمله این پیام را خلاصه میکردند. میگفتند: این آقا کسی است که آمده و یکی از شعارهای مهمش طرفداری از مظلوم است. با ظالمین درگیر است و دنبال عدالت است. با ظالم و ستمگر و بی عدالتی مبارزه میکند. دوم میگفتند: این پیامبری است که با فسادهای اقتصادی مبارزه میکند. حرف اول این است که ربا حرام است. ما چقدر آیه داریم در مورد حرمت ربا خواری، کم فروشی و رشوه حرام است. یکی از مبارزههای پیامبر مبارزه با مفاسد اقتصادی بود. سوم جمله اینکه میگفتند: پیامبری است که طرفدار فضایل اخلاقی است. اگر بخواهند پیامبر را در بعد فضایل اخلاقی معرفی کنند سه ویژگی برای پیامبر معرفی میکردند. قرآن و منابع دینی ما همین را میگوید. 1- پیامبری بود که برای هدایت مردم حریص و دلسوز بود. جگرش میسوخت تا مردم هدایت شوند. «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ» (توبه/128) برای هدایت مردم حرص میخورد.در سوره مبارکه کهف میفرماید: به قدری پیامبر دلش برای هدایت مردم میسوخت که خدا به او گفت: بس است. اینقدر حرص نخور. داری جان خودت را از دست میدهی. «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً» (کهف/6) از اسف و غصهی اینکه مردم ایمان نیاوردند داری جان خودت را از دست میدهی و خودت را از بین میبری. نمیخواهد اینقدر غصه بخوری. خدای ارحم الراحمین به پیامبر میگفت: بس است. هرکاری توانستی کردی. باز در سوره مبارکه فاطر میفرماید: «فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما يَصْنَعُونَ» (فاطر/8) جان خودت را از دست نده از حسرت اینکه اینها ایمان نمیآورند. باز قرآن کریم در سوره مبارکه مریم میفرماید. این سیره نه فقط سیره خاتم الانبیاء است، حتماً تاریخ پیامبر اسلام خوب و لازم و مفید است ولی ما وقت نداریم فقط تاریخ بگوییم. میخواهیم از تاریخ انبیاء ببینیم ما در زندگی امروز خود چه کاره هستیم. واقعاً الآن فاصلههای ما با انبیاء و اهلبیت و سیره اهلبیت خیلی زیاد است. قرآن در مورد حضرت ابراهیم آیهای دارد. حضرت ابراهیم عمویی داشت به نام آزر، آزر بت پرست بود. حضرت ابراهیم خیلی او را به خدا پرستی دعوت کرد. تا به اینجا میرسد آیه 46 و 47 سوره مبارکه مریم، عموی ابراهیم به حضرت ابراهیم گفت: از من دور شو! «قالَ أَ راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يا إِبْراهِيمُ» تو حاضر نیستی بتهای من و خداهای مرا بپرستی؟ «لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَ اهْجُرْنِي مَلِيًّا» (مریم/46) اگر دست برنداری تو را رَجم میکنم، سنگسار میکنم، از من دور شو! ما برویم جوانی را به راه حق دعوت کنیم، او به ما بگوید: از من دور شو! سنگسارت میکنم. ما یک آیه نازل میکنیم؟ گاهی ضرب المثلهایی که میان ما هست، حکم یک آیه قرآن است و انگار وحی منزل است. به جهنم، چندین چراغ دارد و بیراهه میرود بگذار تا بیافتد و بیند سزای خویش! به ما چه، عیسی به دین خود و موسی به دین خود. ده تا ضرب المثل میتوانم بگویم برای فرار از مسئولیت. چرا؟ چون طرف حرف ما را نپذیرفته است. جواب کسی که گفته: «لأرجُمَّنکَ وَ اهجُرنی» چیست؟ «قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كانَ بِي حَفِيًّا» (مریم/47) من از خدا میخواهم تو را بیامرزد. این سیره خاتم الانبیاء و حضرت ابراهیم است. آنقدر دلسوزی کرده و غصه خورده که خداوند فرمود: اینقدر غصه نخور! دیگر بس است. آنوقت ما بخواهیم با جوانی صحبت کنیم، دو جلسه با او داشته باشیم، گوش نکند. ولش کنید! به ما چه، ما بیش از این مسئولیت نداریم. سری که درد نمیکند دستمال نمیبندند. به من چه!ما تحمل دختر و پسر خودمان را نداریم. چقدر الآن پدر و مادرها به ما مراجعه میکنند که بچه ما نماز نمیخواند. به حرف گوش نمیکند. من چقدر نصیحت کنم؟ داستانی از خاتم الانبیاء بگویم. عبدالله بن مسعود از اصحاب پیامبر خدا هست. میگوید: روزهای آخر عمرشان رسول خدا، یک جمعی از اصحاب خاص خودشان را در یک اتاقی جمع کرد. تا نگاهشان به ما افتاد از شدت محبت شروع به گریه کردند. میخواهد این اصحاب را نصیحت کند و دعوت به تقوا کند. قبل از اینکه بگوید: «اتقوا الله» ده بار در حقشان دعا کرد. فرمود: «حیاکم الله، حفظکم الله، نصرکم الله، نفعکم الله، هداکم الله، سلمکم الله، وفقکم الله، قبلکم الله، رزقکم الله» حضرت ده مرتبه دعا کرد و بعد فرمود: «اتقوا الله». میخواهی دختر و پسرت را نصیحت کنی اول خوبیهایش را بگو، دخترم ماشاءالله، تو اخلاقت یک است. احترام به پدر و مادرت عالی، درس خواندن تو حرف ندارد. نمرهات عالی است. اول امتیازاتش را بگو و بعد بگو: یک تقاضا از تو دارم. تو در نمازت کوتاهی نکن، در حجاب و پوششت کوتاهی نکن. تو که اینقدر خوب هستی. یک بچه دو ساله، سه ساله را محبت کنی عکسالعمل نشان میدهد، یک پیرمرد هشتاد، نود ساله، دو جمله تعریف کنی عکسالعمل نشان میدهد. همسر شما هیچ خوبی ندارد؟ آقازاده، همسر من، رفیق من، پسر من تو این را داری، این را داری، ده تا خوبی داری، یک خوبی دیگر هم اضافه کن. گاهی برای معلمین میگویم: اگر میخواهید کلام شما روی دانشآموزتان اثر کند اول در دل دانش آموز نفوذ کنید. کاری کنید دانشآموز شما را دوست داشته باشد. دانشآموز وقتی شما را دوست داشت، هرچه بگویی از شما میپذیرد. تحکم فایده ندارد. هنر یک پدر و استاد و معلم و مربی این است، هنر انبیاء این بود، اگر میخواهید کلام نفوذ کند با محبت بگویید. «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ» سختیهای شما برایش دشوار است. شما در رنج هستید، بر پیامبر سخت میگذرد. «حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ» دو جلسه قبل این داستان را گفتیم. سوره مبارکه هود را خواندیم، حضرت ابراهیم خلیل الرحمان فرشتگان الهی نازل شدند، اول فرشتهها را نشناخت، چون اینها در قالب انسانی بودند، فکر کرد اینها مهمان هستند. برایشان غذا آورد، اینها غذا نخوردند. حضرت نگران شدند. نکند قصد سویی دارند که به غذای ما دست دراز نمیکنند، گفتند: نه، «إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمِ لُوطٍ» (هود/70) ما آمدیم برای قومی عذاب نازل کنیم. ما فرشته هستیم در این چهره آمدیم. غصه نخور، غذا نخوردی ما اهل غذا نیستیم. ما فرشتگان الهی هستیم. «فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِيمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْرى» وقتی خیالش راحت شد و نگرانیاش برطرف شد، دانست اینها فرشتگان الهی هستند، «يُجادِلُنا فِي قَوْمِ لُوطٍ» شروع کرد با ما مجادله، مفسرین سؤال را جواب دادند که یعنی چه؟ پیامبر الهی باید تسلیم فرمان خدا باشد. حضرت ابراهیم نمیدانست این حکم قطعی پروردگار است. پیامبری که از آبرومندترین پیامبران بزرگ الهی هست دارد از تمام آبروی خودش با خدا مجادله میکند برای نجات قومی که زشتترین فحشاء در تاریخ به نام آنها ثبت شده است. آیه بعد میگوید: کار خوب کردی. «إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ» (هود/75) ابراهیم بردبار است. أوّاه یعنی دلسوز است. انبیاء دلسوز بودند.عزیزان کارشناسی که به برنامه میآیند، غالباً از قم میآیند و ثانیاً تمام هفته باید فکرشان مشغول باشد، شنیدهام که شبکه سه بینندهاش از شبکههای دیگر بیشتر است. کار سختی است و خدا باید کمک کند. گاهی بینندگان عزیز یک پیام میدهند و خستگی یک سال آدم برطرف میشود. من این آیه را دو جلسه قبل خواندم که حضرت ابراهیم همه آبروی خودش را برای قومی خرج کرده که زشتترین فحشاء در تاریخ به نام آنها ثبت شده است. معنایش چیست؟ کسی بدی دارد شما دنبالش برو، نجاتش بده، دستش را بگیر. دختری، پسری نماز نمیخواند، نماز نخواندن گناه خیلی بزرگی است. حالا نمیخواند چه کار کنیم؟ نه تو دیگر دختر من نیستی. پسر من نیستی! خیلیها به ما میگویند: بچه ما نماز نمیخواند، درست است سر سفره ما بنشیند و لقمه بخورد؟! خوب اگر شما او را طرد کنی و به او لقمه ندهی، بدتر است. هنر شما این است که بتوانی به این بی نماز اینقدر محبت کنی که او را جذب کنی. ابراهیم از قوم لوط شفاعت میکند. عموی ابراهیم گفت: سنگسارت میکنم، از من دور شو! حضرت ابراهیم فرمود: «قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي». عزیزی پیام داده من این سخن را در برنامه سمت خدا از شما شنیدم که حضرت ابراهیم اینطور شفاعت کرده است برای آن قوم تا چه رسد به همسایه و بچههای ما، رفیق ما، یکی از بستگان ما اهل نماز نبود و ما با او قطع رابطه کرده بودیم. گرفتاری خیلی سختی داشت. تا این را شنیدیم فردا سراغش رفتیم و به داد او رسیدیم. خیلی میپرسند: برادر ما اهل نماز نیست، در خانهاش وسایل گناه دارد. فقها جواب دادند، اگر رفتن فرزندان ما در این خانه به دنبالش تأثیری هست، اگر تأثیر منفی دارد لازم نیست شما بچههایت را برداری ببری. فقها گفتند: صله رحم حتماً به معنی رفت و آمد نیست، همین که گرفتاری از او برطرف کنم. چه گرفتاری از این بالاتر که کسی را که در گمراهی است، نجات دهم. این بالاترین صله رحم است. بالاترین خدمت به ارحام است.پس ویژگی اول برای خاتم الانبیاء، اگر میخواستند معرفی کنند در بحث تبلیغ میگفتند: حریص است، دلسوز است. امروز در جلسهای گفتم: سیدالشهداء وقتی در مسیر راه برای عبیدالله حر جعفی پیام دادند بیا من با تو کار دارم، چه جوابی به ولی خدا داد؟ به حجت خدا، سیدالشهداء(ع) جواب داد، به پیام رسان گفت برو به حضرت بگو: من کوفه بودم. شنیدم شما به کوفه میآیی از کوفه بیرون زدم تا چشم من به چشم شما نیافتد. من اگر میخواستم تو را ببینم، در کوفه میماندم. من از کوفه بیرون نیامدم الا اینکه چشمم به چشم تو نیافتد. سیدالشهداء تا این جمله را شنید، فرمود: نیا، ما میآییم. خود آقا بلند شد به خیمه آمد، عبیدالله میگوید: دلم سوخت وقتی آقا به خیمه آمد. چون در طول مسیر بچههای خردسال دنبال آقا بودند. گفتند: ببین کار امام حسین به کجا رسید که با سی چهل تا بچه از این خیمه به آن خیمه میرود و این و آن را دعوت میکند. عبیدالله را دعوت کرد و قبول نکرد و نجات پیدا نکرد. خیلی وقت پیش قصهای را گفتم، یکی از دوستان بعد از مدتی زنگ زد و گفت: به دادم برس. گفتم: چه شده؟ از اساتید حوزه است. گفت: من این قصه را از شما شنیدم و نرفتم سند ببینم. رفتم یکجا گفتم و در جلسه علما بودند. علما فوری مچ ما را گرفتند و گفتند: این قصه دروغ چیست میگویید و به امام حسین نسبت میدهید؟ گفتم: فلانی نقل کرده است. گفتند: مگر هرچه گفت حجت است! شما این حرف را با سند گفتی؟ گفتم: مگر جرأت داریم بدون سند حرف بزنیم؟ ابن شهر آشوب مازندرانی برای هفتصد سال پیش است، دو سال پیش کنگره ابن شهر آشوب مازندرانی در مازندران برگزار شد. از مفاخر شیعه است. کتابی به عنوان «مناقب اهلبیت» دارد. فضایل اهلبیت را جمعآوری کرده است. این آقا هفتصد سال پیش نوشته: وقتی عصر عاشورا امام حسین در قتلگاه بود، احساس کرد سینه مبارکش سنگین شده، شمر روی سینه حضرت نشسته است، محاسن امام حسین را دست گرفته بود و سر را بالا برده بود تا از بدن جدا کند، امام حسین یک تبسمی کردند و شروع به نصیحت کردند. مرا میکشی؟ مرا نمیشناسی؟ نه اینکه بخواهد خودش را نجات دهد، نه! میخواهد در قتلگاه دست یک نفر را بگیرد و نجات بدهد.ویژگی اول پیامبر که اگر میخواستند پیامبر را معرفی کنند، یکی دلسوزی است. پدر و مادر، جوانها، رفیق حوصله داشته باشید و زود از میدان به در نروید. یکبار گفتی، هزار بار بگو. طرف به شما فحش داد، دیگر ما از ابراهیم بالاتر نیستیم. از ابراهیم که آبرومندتر نیستیم. از خاتم الانبیاء بالاتر نیستیم. ده دعا کرد و یک جمله گفت: «اتقوا الله» ما برعکس عمل میکنیم. بچه شما ده تا خوبی دارد، شما میگویید: این درست، این ادبت، این اخلاقت، دلم به چه چیز تو خوش باشد! شما انتظار داری بچه شما حرف شنو باشد؟ این پسر و دختر شما هیچ خوبی ندارد؟ویژگی دوم اینکه پیامبر خدا خود الگوی عملی بود. محال است ما خلاف عمل کنیم و بچههایمان را به خوبی دعوت کنیم. اگر پیامبر خدا دعوت به انفاق میکرد، در راه خدا بدهید. خودش اینقدر انفاق کرد که قرآن میگوید: بس است. «وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ» (اسراء/29) اگر بحث جهاد پیش آمد، امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه میفرماید: وقتی جنگ سخت میشد، همه به پیامبر پناه میبردند. اگر عبادت بود به مردم نمیگفت: شما نماز بخوانید. «طه، ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى» (طه/1و2) چقدر نماز میخوانی و عبادت میکنی؟ ما این قرآن را نازل نکردیم اینقدر خودت را به زحمت بیاندازی. بس است! در حالات پیامبر هست که حضرت از خواب بیدار میشدند و وضو میگرفتند، آیات پایانی سوره آلعمران را میخواندند، به آسمان نگاه میکردند و گریه و راز و نیاز میکردند. دو تا دو رکعت نماز میخواندند و میخوابیدند. دوباره بیدار میشدند، دو تا دو رکعت میخواندند. هشت رکعت، دوباره میخوابیدند و دوباره بیدار میشدند. در عبادت آیه نازل شد بس است. در ایثار آیه نازل شد، در هدایت آیه نازل شد، بس است. در جهاد مقدم بر همه بود. در ایثار عزیزان خود مقدم بود. در جنگ بدر عمویش عبیده تقدیم شد. در جنگ احد عمویش حمزه به شهادت رسید. در جنگ موته پسرعمویش جعفر طیار، امیرالمؤمنین در نامه نهم نهجالبلاغه میفرمایند: «قدمَّ اهل بیته» عزیزان خودش را از دست داد.ویژگی دیگر اینکه پیامبر خدا یک تلاش فوق العادهای داشت. ما گاهی دلسوزی داریم ولی تلاش ما فوق العاده نیست. وقتی سیره پیامبر را میخواهند بیان کنند، یکی از اصحاب پیامبر نقل میکند، «کان رسول الله یعلمنا هذه الکلمات» وقتی میخواست این مسائل اخلاقی را یاد ما بدهد، «تعلیم المکتب الغِلمان الکتابه» مکتب یعنی معلم، غِلمان یعنی بچهها، بچههایی که به مدرسه میروند میخواهند نوشتن یاد بگیرند، معلم چطور یاد میدهد؟ یکی از سختترین کارها معلمی سال اول است. دست بچه را پای تخته میگیرد و درست نوشتن را یاد میدهد. پیامبر هم همینطور فضایل اخلاقی را یاد میداد. یک تلاش فوق العاده تا اینها در مسیر قرار بگیرند.شریعتی: نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت * به غمزه مسأله آموز صد مدرس شدامروز صفحه 495 قرآن کریم، آیات 74 تا 89 سوره مبارکه زخرف را تلاوت خواهیم کرد. چقدر خوب است که ثواب تلاوت آیات را به روح بلند نبی مکرم اسلام هدیه کنیم.«إِنَ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ «74» لا يُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ «75» وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ «76» وَ نادَوْا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُونَ «77» لَقَدْ جِئْناكُمْ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ «78» أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ «79» أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ «80» قُلْ إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِينَ «81» سُبْحانَ رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ «82» فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ «83» وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ «84» وَ تَبارَكَ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ «85» وَ لا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ «86» وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ «87» وَ قِيلِهِ يا رَبِّ إِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لا يُؤْمِنُونَ «88» فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ «89»ترجمه: بدون شك مجرمان در عذاب دوزخ جاودانهاند. عذاب از آنان كاهش نمىيابد و آنان در آنجا (حزنى همراه با) يأس دارند. و ما به آنان ستم نكرديم ولكن آنان خود ستمگر بودهاند. و فرياد مىكشند كه اى مالك (دوزخ! بگو:) پروردگارت عليه ما حكم (مرگ) صادر كند. او مىگويد: شما ماندنى هستيد (و مرگ در كار نيست). همانا ما حقّ را براى شما آورديم ولى اكثر شما نسبت به آن كراهت داشتيد. بلكه آنان تصميم قطعى (بر نپذيرفتن حقّ) گرفتند، (اگر چنين است) پس ما نيز تصميم گرفتهايم (و كيدشان را بىاثر مىگذاريم). آيا آنان گمان مىكنند كه ما اسرار پنهانى و سخنان در گوشى آنان را نمىشنويم. چرا و فرستادگان ما نزد آنان حضور داشته و (همه چير را) ثبت مىكنند. (اى پيامبر! به آنان) بگو: اگر براى خداوند رحمن فرزندى بود پس من اولين پرستنده بودم (و به آن فرزند احترام مىگذاردم). منزّه است پروردگار آسمانها و زمين، پروردگار عرش، از آنچه او را توصيف مىكنند. پس (اين ياوهسراها را) به حال خود واگذار تا (در باطل) فرو روند و سرگرم باشند تا روزى را كه وعده داده شدهاند ملاقات نمايند. و اوست آنكه در آسمانها پرستش مىشود و در زمين نيز پرستش مىشود و اوست حكيم دانا. بلند مرتبه است، آن كه حكومت آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست براى اوست و آگاهى از قيامت مخصوص اوست و به سوى او باز گردانده مىشويد. كسانى را كه جز او مىخوانند مالك هيچ گونه شفاعتى نيستند مگر كسانى كه شهادت به حقّ دادهاند (مثل حضرت عيسى و فرشتگان كه بدون رضاى خودشان معبود قرار گرفتهاند) و آنان خود مىدانند (كه مورد شفاعت كجاست). و اگر از مشركان سؤال كنى چه كسى آنان را آفريده است، قطعاً خواهند گفت: خدا. پس چگونه به انحراف كشانده مىشوند. و سخن رسول ما اين است: اى پروردگار! همانا اينان قومى هستند كه ايمان نمىآورند. (اكنون كه از هدايتشان نا اميد شدهاى) پس از آنان روى گردان و بگو: بدرود. در آينده خواهند فهميد (كه كيفرشان چيست؟)حاج آقای حسینی قمی: این هفته در مورد مرحوم آیت الله مرعشی نجفی مطالب فراوانی فرمودند. گاهی خداوند لطفی در حق شخصی انجام میدهد که این لطف شامل حال همه نمیشود. لطفی خداوند شامل حال ایشان کرد که بزرگ پاسبان فرهنگ شیعه، بدون مبالغه است. ایشان در زمانی که دیگران از این مسأله غفلت داشتند، خدا به قلب این مرد انداخت که کتابهای شیعه را جمع آوری کند، اگر نبود این کتابخانه و اینکه ایشان در یک دورانی به شدت تمام نسخههای ارزشمند شیعی را جمع آوری کرد، خدا میداند امروز چقدر از این کتابها از دست ما رفته بود. بسیاری از کتابهای علمای شیعه الآن در هلند و لندن است. اگر ایشان این کار را نکرده بود الآن این منابع هم آنجا بود. این خدمت را خدا به ایشان کرد.