تجلی لطف خدا در دین زیبا

مجموعه زیارت وارث از حاج آقا انصاریان

پنجشنبه، 22 شهریور 1397

48 دقیقه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل‌بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین.

دو آیه از قرآن کریم از سوره‌ی مبارکه‌ی لقمان و سوره‌ی مبارکه‌ی نسا برایتان قرائت می‌کنم. محور هر دو آیه یک حقیقت است که زندگی همه‌ی انبیای خدا و ائمه‌ی طاهرین و اولیای الهی بر این محور بوده، بردشان هم در دنیا و آخرت به همین خاطر بود؛ در سوره‌ی احزاب هم خداوند از باب محبت و لطفش از بندگانش دعوت کرده که شما هم زندگی‌تان را بر همین محور قرار بدهید چون هدف پروردگار عالم این است که به بندگانش در دنیا و آخرت سود برساند.

خداوند به نفع ماست نه به ضرر

خداوند از زمانی که آدم را آفریده تا روز برپا شدن قیامت ضرر یک نفر را نخواسته و نمی‌خواهد، معنی هم ندارد وجود مقدسی که «ارحم الراحمین» است، «اکرم الاکرمین» است، «ودود» است، «حنان» است، «منان» است، «منعم» است، ضرر کسی را بخواهد؛ مگر ظالم است؟ ظالم ضرر شخصی را می‌خواهد یا ضرر اشخاصی را می‌خواهد؛ پروردگار عالم عدل محض است، احسان محض است؛ وجود مقدسی که عدل محض است، احسان محض است نمی‌شود زیان کسی را بخواهد، ضرر کسی را بخواهد. هر دعوتی در قرآن مجید یا در کتاب‌های گذشته‌ی آسمانی از بندگانش کرده فقط دعوت به خیر است، دعوت به سود است، دعوت به منفعت است و هر نهی‌ای در قرآن از بندگانش دارد نهی از شر است، نهی از زیان است، نهی از ضرر است.

من بیش از پنجاه سال است در آیات قرآن مجید کار کردم، کار سنگین هم کردم، در حدی آیات قرآن کریم را می‌شناسم؛ اینکه می‌گویم در حدی چون غیر از پیغمبر اکرم و ائمه‌ی طاهرین در توان عقل و اندیشه‌ی کسی نیست که در حد کامل حتی یک آیه‌ی قرآن مجید را بشناسد.

میلیون‌ها معنی از یک آیه

درباره‌ی قرآن از قول پیغمبر می‌خوانیم که حضرت می‌فرماید: «لا تحصی عجائبه» شگفتی‌های قرآن قابل شمارش نیست یعنی یک نعمت بی‌پایان است. هر کسی به اندازه‌ی ظرفیت عقلی و علمی خودش به آیات قرآن مجید آن هم نه به اعماق آیات پی می‌برد. پیغمبر اکرم می‌فرماید: هر آیه‌ای هفتاد معنا دارد، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم» هفتاد معنا دارد و هر معنایی هفتاد معنا دارد، می‌شود چهار هزار و نهصد معنا، ما از این چهار هزار و نهصد معنا چندتایش را تا حالا توانستیم به دست بیاوریم؟ یا مفسرین قرآن مجید چندتایش را توانستند به دست بیاورند؟

یک تفسیری در قرن هفتم هجری نوشته شده خیلی تا الان هم چاپ شده، من نمی‌دانم تعداد چاپش چند بار شده؟ این تفسیر را من زیاد مطالعه کردم، به آیه‌ی «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين» که رسیده یک راهنمایی کرده و می‌گوید: اگر کسی با این راهنمایی من حوصله داشته باشد می‌تواند از «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين» یک میلیون معنا دربیاورد، حالا خودش حتماً عمرش کفاف نمی‌داد.

ما یک ظاهری از قرآن می‌بینیم، قرآن مجید را به صورت الفاظ می‌بینیم، قدرت ورود به اعماق قرآن مجید را نداریم، قرآن علم الله است، حکمت الله است، در حدی که من خودم در این پنجاه سال در آیات قرآن کار کردم یکی از زیباترین آیات قرآن این آیه «وَ لا يَرْضى‏ لِعِبادِهِ الْكُفْر»(زمر، 7) خدا یقیناً برای بندگانش ضرر نمی‎پسندد. برای چه ضرر بپسندد؟ پسندیدن ضرر یعنی روا داشتن ظلم، یعنی روا داشتن ستم، یعنی اینکه من خوشم می‌آید بنده‌ام در دنیا ضربه ببیند و در آخرت هم جهنم برود، به چه دلیل؟ به چه علت؟

فردوسی و امیرالمؤمنین(ع)

ما در فرهنگ دینی این را داریم، حالا می‌گویند فردوسی می‌گوید ولی این برای فردوسی نیست، فردوسی این مطلبی را که دارد ترجمه است، خیلی هم زیبا ترجمه کرده، فردوسی فقط شاعر نیست، فردوسی آدم دانشمندی است، آدم حکیمی است، آدم درس خوانده‌ای است، آدم شیعه‌ای است و آدم فوق العاده‌ای هم هست. به خاطر تشیعش هم ضربه‌ی شدیدی به او زده شد که حالا داستانش در کتاب‌ها نوشته شده است.

این فرهنگ شیعه است و من شاید پنجاه شصت‌تا فرهنگ را مطالعه کردم، البته فرهنگ در دنیا زیاد است، شاید الان دویست‌تا ایسم در دنیای غرب باشد، در دنیای شرق هم که دریاوار مکتب هست. اگر یک وقتی شما توانستید تاریخ الان هندوستان را مطالعه کنید، در هندوستان پانزده میلیون دین وجود دارد ولی این مسأله برای فرهنگ اهل‌بیت است، برای فرهنگ شیعه است. (میازار موری که دانه کش است/ که جان دارد و جان شیرین خوش است) این ترجمه‌ی یک جمله‌ی «نهج‌البلاغه» است.

امیرالمؤمنین می‌فرماید: والله اگر هفت آسمان را با هر چه که زیر هفت آسمان است، اولاً هفت آسمان از نظر علم حجمش معلوم نیست، هیچ‌کس نمی‌داند هفت آسمان را چطور حجمش را معلوم کنند. می‌گویند نور ستاره‌ای حرکت کرده جدیداً به زمین رسیده، رصد کردند آن را پانصد میلیارد سال پیش نور این سیاره ثانیه‌ای سیصد هزار کیلومتر حرکت کرده و تازه به ما رسیده، برای دانشمندان هم معلوم نیست این آسمان آسمان اول است یا دوم است یا هفتم است، اصلاً روشن نیست.

اگر هفت آسمان را با هرچه که از موجودات زیر این هفت آسمان است بدهند به علی بن ابیطالب و بگویند در برابر این هفت آسمان و آنچه که زیر این هفت آسمان است ملک تو کردیم، بیا یک مورچه‌ای که پوست جویی را با دهانش می‌برد داخل لانه‌اش، این پوست جو را از دهانش بگیر، والله من این کار را نمی‌کنم.

خدا و ظلم!

وقتی امیرالمؤمنین(ع) که یک عبدالله است، یک بنده است، رضایت نمی‌دهد به اندازه‌ی یک پوست جو به یک مورچه ستم کند، خدای بی‌نهایت با اوصافی که ما در جوشن کبیر از او خبر داریم به بندگانش ستم می‌کند؟ برای چه ستم کند؟ برای چه؟

سی هزار نفر به قصد کشتن ابی‌عبدالله(ع) آمدند کربلا، ایشان تا طلوع آفتاب روز عاشورا اجازه‌ی شروع جنگ به یارانش نداد، اجازه‌ی انداختن یک تیر به دشمن نداد، اجازه‌ی کشتن زخمی‌ها را نداد، اجازه‌ی بستن آب به روی دشمن را نداد ولی همه‌ی این کارها را آنها کردند.

بنده‌ی واقعی خدا حاضر به ظلم به دشمن نبودند، خود خداوند برای چه ظلم کند؟ پروردگار چه نیازی به ستم کردن به بندگانش دارد؟ در دنیا یک سفره پهن کرده تحت عنوان ـ به تعبیر خودش در قرآن ـ نعمت‌های ظاهری «وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَة»(لقمان، 20) و در آخرت هم یک سفره پهن کرده به عنوان «جنات» که در قرآن می‌گوید پهنای این بهشت پهنای کل آسمان‌ها و زمین است.

خداوند به بندگانش گفته هر چه نعمت در این دنیا قرار دادم حلال بر شما، یک شرط دارد که این نعمت‌های من را از راه مشروع سر سفره‌تان بگذارید. یک دانه شرط است، زور گفته به بندگانش؟ یک شرط دارد، از راه مشروع یعنی این سفره‌ای که برای خودت و زن و بچه‌ات می‌خواهی پهن کنی بدون تجاوز به حق احدی، حتی تجاوز به حق یک مورچه سفره‌ات را پهن کن، این که خیلی حرف حکیمانه‌ای است، این که خیلی دعوت عاشقانه‌ای است، این که خیلی دعوت مهربانانه‌ای است که به من بگوید بنشین بخور نوش جانت ولی بدون اینکه در به دست آوردن این لقمه به یک نفر حتی به یک حیوان ظلم کنی.

فرهنگ خدا در برابر فرهنگ ظالمان

فرهنگ اهل‌بیت می‌گوید یک حیوان را بیش از اندازه‌ی طاقتش بار نکنید، فرهنگ اهل‌بیت می‌گوید حیوان را تشنه نگذارید، حیوان را گرسنه نگذارید، اینها که خیلی حرف‌های حکیمانه‌ای است. خداوند می‌گوید: آنچه که در دنیا خلق کردم «هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعا»(بقره، 29) این لام «لَكُمْ» در ادبیات عرب اسمش لام منفعت است، «خَلَقَ لَكُمْ» یعنی برای همه شما، اختصاصی نیست. این نعمت‌ها برای گردن کلفت‌هاست و آدم‌های ضعیف باید بمیرند؟ خیر.

خداوند اخلاق ستمگران را ندارد که بگویند برای ما بقیه‌ هم له شوند؛ کاخ برای ما کوخ هم حتی برای ضعیفان نباشد؛ بهترین داروها برای ما یک آسپرین هم حق ضعیف نباشد؛ بهترین گوشت و نان برای ما ضعیف بمیرد؛ این اخلاق خدا نیست. خدا می‌گوید: نعمت‌ها برای همه ولی بدون اینکه تجاوز به کسی شود، بدون اینکه حق کسی را ببرند، بدون اینکه مال کسی را ببرند، بدون اینکه اسراف شود، بدون اینکه تبذیر شود، فرهنگ الهی خیلی از این مهمانی‌ها و عروسی‌ها و مهمانی‌های مکه‌ای‌ها را قبول ندارد شرعی نمی‌داند اخلاقی نمی‌داند. خداوند مواسات را قبول دارد یعنی بخور و بخوران، یعنی برای خودت سفره پهن کن برای دیگران هم پهن باشد، یعنی به تو برسد به دیگران هم برسد.

جامعه‌ی طبقاتی در اسلام

در اسلام کوخ‌نشینی وجود ندارد، در اسلام فاصله‌ی طبقاتی ثروتمند و فقیر، ثروتمند و مسکین وجود ندارد، در اسلام طبقات بالای اجتماع و طبقات پایین وجود ندارد، در اسلام رئیس و مرئوس وجود ندارد، در اسلام جمعیت وقتی می‌نشینند بالا و پایین وجود ندارد. پیغمبر وقتی وارد مسجد می‌شد بالا پایین نبودند، مردم بعد از نماز جماعت پیغمبر جلو می‌ایستاد همه اقتدا می‌کردند، اگر سخنرانی بود به ستون تکیه می‌داد تا او را موقع حرف زدن ببینند. وقتی دستور داد یک منبر سه پله درست کردند می‌نشست، وقتی منبر نداشت می‌آمد وسط و مردم دورش می‌نشستند.

اسلام برای کسی امتیاز قائل نبود مگر به تقوا آن هم بین خود و خدا. غفلت از حال مردم در اسلام وجود نداشت، الان می‌گویند بروید داخل مردم درد مردم را ببینید چیست تازه حرفش درآمده اما هزار و پانصد سال پیش در گرمای شرجی پنجاه درجه‌ی کوفه بعد از نماز ظهر و عصر و نهار که همه رفته بودند در هوای خنک خواب بودند امیر کشور علی بن ابیطالب(ع) تک و تنها در کوچه‌های کوفه می‌گشت، از این محل به آن محل تا بعدازظهر تمام شود، به او می‌گفتند علی جان شب‌ها را که سه چهار ساعت بیداری و در خانه‌ی خدا اشک می‌ریزی، نماز می‌خوانی، گریه می‌کنی، سجده می‌کنی، بعدازظهر را برو بخواب، دو ساعت روز هم که به کار مردم می‌رسی. می‌گفت: می‌ترسم مظلومی مشکل داشته باشد، پیش خودش بگوید علی الان در حال استراحت است، باشد از خواب بیدار شود، بعد برود آن دو ساعت در گرفتاری بماند و فردای قیامت خدا من را گیر بیاندازد، من تحمل قیامت را ندارم؛ این اسلام است.

دلیل فرمان‌های سخت الهی

خدا ضرر هیچ‌کس را نمی‌خواهد نه مرد را و نه زن را، اگر خدا به زنان جوان و دختران جوان با محبت و لطف و عنایت فرموده حجاب، اگر در قرآن کریم در سوره‌ی نور و سوره‌ی احزاب فرموده، و خودش هم گفته چرا؟ به خاطر این است که با روی باز و موی باز و بیرون بودن زیبایی، دیگران آزارشان ندهند، متلک نگویند، خدایی نکرده آزار بدنی به آنان نرسانند، خدایی نکرده سوار ماشین‌شان نکنند و بدزدنشان، برای اینکه جوان‌ها با دیدن آنها عاشق نشوند، بیمار نشوند و به خودشان لطمه نزنند، علت دیگری ندارد.

خانم‌ها و دخترهای جوان دلشان می‌خواهد نیمه عریان باشند، خب باشند، پروردگار عالم اگر دعوت به حجاب کرده برای این است که جلوی ضرر را بگیرد، علت دیگری ندارد. تمام خانم‌ها نیمه عریان باشند چه زیانی به خدا می‌رساند؟ یا همه در حجاب الهی باشند چه سودی به خدا دارد؟ در دادگاه‌ها درصد بالایی از طلاق‌ها برای این است که زن و مرد راحت همدیگر را می‌بینند، راستش را نمی‌گویند، درصد زیادی از فسادهای نامشروع برای همین بی بند و باری‌هاست، راستش را نمی‌گویند خدا ذره‌ای ضرر بندگانش را نمی‌خواهد.

اگر خدا می‌گوید ربا حرام است برای این است که خیلی رباخورها بود و نبود رباگیر را بردند، خانه‌اش را بردند، زن و بچه‌اش را به خاک سیاه نشاندند، ده میلیون تومان قرض دادند صد میلیون تومان از طرف بردند، گوشواره‌های دخترش را بردند، گلوبند زنش را بردند، آپارتمانش را بردند، کمترین رحمی هم نکردند.

رقیق شدن خون با نماز

اگر خدا مسائلی را حرام کرده چون ضرر داشته، اگر مسائلی را واجب کرده چون خیلی سود داشته است. من کاری به سود ظاهری عبادات ندارم و اینها را هم فلسفه‌ی عبادات نمی‌دانم. یک دکتر متخصصی که آمریکا هم درس خوانده بود در یکی از بیمارستان‌های مهم ایران به من می‌گفت سکته در افراد نمازخوان طبق آماری که ما در بیمارها داریم خیلی کمتر از بی‌نمازهاست، گفتم: چرا؟ گفت: بیشتر سکته‌ها برای نصف شب تا صبح است ولی اینهایی که شب نماز می‌خوانند و صبح بلند می‌شوند دو رکعت نماز می‌خوانند، خونشان از دیگران رقیق‌تر است و کمتر سکته می‌کنند. نمی‌خواهم بگویم فلسفه‌ی نماز رقیق کردن خون است، فلسفه‌ی نماز ضرر نزدن به مردم است؛ رقیق شدن خون هم یک سود نماز است.

فرض کنیم من می‌خواهم برای وجود مقدس پروردگار دو رکعت نماز واقعی بخوانم؛ روی فرش خانه‌ام می‌خواهم بخوانم، این فرش یک دانه نخش نباید حق کسی باشد و الا نمازم باطل است، لباسم نباید حق کسی باشد و الا نمازم باطل است، آب وضو و غسل و خاک تیمم نباید حق کسی باشد، فرش من، خانه‌ی من، آب وضوی من، غسل من، تیمم من اگر از دزدی، ربا، غصب، رشوه، اختلاس، پول عرق فروشی، پول قمار، پول‌های حرام دیگر، ارث خواهر و برادر باشد؛ اگر اهل عبادت باشم و اگر اهل حج باشم تمامش باطل است.

دلیل باطل شدن حج

می‌روم مکه دوتا حوله می‌اندازم روی دوشم و یک حوله هم به کمرم می‌بندم، می‌آیم داخل مسجد شجره یک نخ حوله‌ام یک دانه‌اش یا برای دزدی است یا برای رشوه است یا برای تقلب است یا برای کم فروشی است یا برای غصب است؛ می‌گویم:« لبیک اللهم لبیک لا شریک لک لبیک لبیک اللهم لبیک ان الحمد و النعمة لک و الملک لا شریک لک لبیک» محرم می‌شوم ولی حجم باطل است، برگردم همسرم به من حرام است تا سال دیگر در احرامم باید دوباره بروم حج انجام بدهم برگردم که همسرم به من حلال شود. این سود عبادتی که به احدی تجاوز نکند؛ این دین است.

کجای دین بد است؟ کجای امر و نهی خدا ظالمانه است؟ اینها که همه محبت به خلق است، اینها که همه محبت به مردم است. این یکی از زیباترین آیات است که خدا ضرر یک نفر را نمی‌پسندد، نمی‌پسندد که خودش به کسی ضرر بزند.

شخصی نزد امام صادق(ع) آمد ـ این روایت هم از نخبه روایات است خیلی جالب است ـ شیعه هم بود، گفت: یابن رسول الله حج به من واجب شده، آمدم خدمت شما خداحافظی کنم، امام صادق(ع) نپرسیدند مسائل حجت را بلدی؟ شیعه بود حتماً بلد بود، شیعه که نمی­شود مسائل حجش را نابلد باشد، حتماً بلد بود، تنها سؤالی که امام ششم کردند این بود به کسی بدهکار نیستی؟ تو به سوی خدا می‌روی، حق کسی گردنت نیست؟

خیلی حرف است، یعنی جامعه از دست تو آزاد است؟ قوم و خویش‌هایت، پدرت، مادرت، برادرهایت، دامادهایت، عروس‌هایت، عمه‌هایت، خاله‌هایت، همسایه‌هایت، کاسب‌ها، با آنهایی که ارتباط تجاری داری، همه آزادند؟ گفت: یابن رسول الله یک نفر از من طلبکار است، از گروه مرجئه ـ یک طایفه‌ای بودند حالا به قول شما خیلی بی‌دین بودند ـ او از من طلبکار است، او هم مرجئه است یعنی یابن رسول الله یک آدم مزخرف عوضی بی‌دین، پولش را ندهیم به جایی برنمی‌خورد، آدم بی‌ارزشی است.

ائمه‌ی ما هیچ‌وقت عصبانی نمی‌شدند، اخلاق ائمه‌ی ما اخلاق الهی بود، خیلی نرم امام صادق(ع) به او فرمودند: اگر طلب او را بدهی هزینه‌ی رفتن مکه و برگشتنت را داری؟ چون مکه رفتن ـ نه مهمانی دادن و سوغاتی خریدن ـ جزء حج است، حج یعنی پول بلیط رفت و برگشتم را داشته باشم، پول قربانی، احرام، هتل مکه، پول کاروان چیز دیگر جزء حج نیست.

امام پرسیدند: اگر طلب این شخص مرجئه را بدهی هزینه‌ی رفت و برگشتت را داری؟ گفت: نه یابن رسول الله. فرمود: حج به تو واجب نیست و رفتنت هم حرام است، همین الان از پیش من رفتی برو بدهی مردم را بده. کدام حج؟ داری به پروردگاری می‌روی که با خوردن مال مردم بر تو خشمگین است؟ آمدی بی‌دینی او را علم کردی که من مجوز بدهم که مال مردم را بخوری؟ مگر نشنیدید زین العابدین(ع) فرمود: اگر شمر خنجری که در گودال سر پدرم را از بدن با آن جدا کرد، خون به آن خنجر است بیاورد پیش من امانت بگذارد هر وقت بیاید در خانه‌ی من بگوید علی بن الحسین امانت من را به من بده، سالم می­برم در خانه به او می‌دهم؛ این دین است.

راه حل مشکلات ملت و دولت

چقدر مردم ما به این شکل دین دارند؟ چقدر مردم ما تابع پروردگار و اهل‌بیت هستند؟ برادرانم خواهرانم در این محرم و صفر از فرهنگ ابی‌عبدالله(ع) استفاده کنید، از اقتدای به ابی‌عبدالله(ع) استفاده کنید، از نمونه‌ی دینداری یاران ابی‌عبدالله(ع) استفاده کنید، عزاداری و گریه و زنجیر و سینه و غذا دادن که تمامش بسیار عالی است، باید هم باشد، زین العابدین(ع) دو سال مدینه به عزاداران و گریه کنندگان ناهار و شام می‌داد، باید باشد ولی اینها در اولویت بعد از رعایت حلال و حرام خداست، در اولویت بعد از رعایت حجاب و مال مردم و رعایت اخلاق الهی و اخلاق خانوادگی است. تا زمانی‌که فساد در جامعه‌ی ماست، تا حرام الهی در دولت و ملت رواج دارد، مشکلات ما حل نمی‌شود.

حرف امشب تمام، یعنی این حرف‌ها تمام، اینها حرف‌های تامی است. آن دوتا آیه هم ماند سوره‌ی لقمان و سوره‌ی نسا، یک مقدار شرحش زمان می‌خواهد، خیلی این دوتا آیه از عجایب آیات قرآن است.

سوگواره

شب جمعه است، شب ابی‌عبدالله الحسین(ع) است. یادم نمی‌آید در عمر منبرم ـ خوشحال هم هستم ـ که شب جمعه گرچه شب شهادت امام صادق(ع)، موسی بن جعفر(ع)، حضرت رضا(ع)، پیغمبر اکرم(ص)، صدیقه‌ی کبری(س) بوده و من غیر از مصیبت ابی‌عبدالله(ع) مصیبتی خوانده باشم. به قول تهرانی‌ها دست و دلم نمی‌رود به مصیبت دیگری که بخوانم، انگار راهم نمی‌دهند به مصیبت دیگری.

نمی‌دانم! از شما می‌پرسم، شما هم جواب من را نمی‌توانید بدهید، هیچ‌کس نمی‌تواند جواب بدهد که برادران و خواهران کشتن یک نفر چقدر اسلحه لازم داشت؟ بیشتر از یک خنجر؟ با یک خنجر که می‌شد او را بکشند، با یک تیر سه شعبه که می‌شد او را بکشند، چقدر اسلحه؟ چه کار کردند که وقتی خواهر آمد مجبور شد سه‌تا سؤال کند؛ اولین سوالش این بود: «أ انت اخی؟» تو برادر منی «و ابن والدی؟» این دومین سؤالش بود، تو پسر علی بابای منی؟ «و ابن امی؟» تو پسر فاطمه زهرا مادر منی؟

برای ما ننوشتند چگونه ابی‌عبدالله(ع) را شناخت، برادر که سر در بدن نداشت، لباس‌هایش را که برده بودند، پیراهن کهنه را هم که برده بودند، به چه نشانی شناخت؟ نمی‌دانم! ولی بچه‌ها دیدند عمه دو دستش را روی خاک گذاشت، لب‌هایش را روی گلوی بریده گذاشت (بوسیدم آن جایی که پیغمبر نبوسید/ زهرا نبوسید/ حیدر نبوسید/ حتی نسیم صحرا نبوسید).

تهران ـ حسینیه‌ی حضرت ابوالفضل ـ دهه‌ی اول محرم 97 ـ جلسه‌ی چهارم