بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین الصلاة والسلام علی سید الآنبیاء والمرسلین حبیب الهنا وطبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه وعلی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
آخرینباری که در این خانهٔ خدا و بعد از نماز باعظمت صبح که در بین نمازهای شبانهروز یک نماز خاصی است، یک نماز ویژهای است، با همدیگر صحبت میکردیم، صحبتمان، حرفمان، سخنمان درباره نماز بود. این عبادتی که هم تمام فرشتگان الهی در مدارش هستند و هم براساس قرآن -گرچه ما نمیفهمیم- تمام موجودات اهل آن هستند. کتاب خدا میفرماید: کل موجودات هم در تسبیح هستند و هم در نماز هستند. تسبیح یعنی چه؟ یعنی همهٔ موجودات عالم بیاستثنا -این بیاستثنا در سوره مبارکه اسراء است- یعنی حتی یک سنگریزه، حتی یک عنصر کوچکتر از سنگریزه، حتی یک عنصری که با چشم دیده نمیشود، عنصری که با چشم مسلّح هم دیده نمیشود، تسبیح خدا را دارند؛ یعنی پروردگار عالم را از هر عیب و نقصی ستایش میکنند و میگویند: خدای ما، آفرینندهٔ ما، بهوجودآورندهٔ ما نه کمبودی دارد و نه نقصی دارد که این تسبیح موجودات در نمازهای شبانهروز ما هم هست؛ در رکوع، در سجود، در رکعت سوم و چهارم.
و چقدر زیباست نمازگزار به معانی قرآن قبل از ورود به نماز معرفت پیدا بکند. وقتی نمازگزار به رکوع میرود، میگوید: «سبحان ربی العظیم و بحمده»، سجده میرود و میگوید: «سبحان ربی الاعلی و بحمده» و به او اجازه میدهند که وارد رکعت سوم بشود و بگوید: «سبحان الله والحمدلله ولا اله الا الله والله اکبر»؛ بفهمد که وجود مقدس او از هر کمبودی و از هر عیبی پاک است، پس این کمبودها و عیبها کار کیست؟ قرآن مجید میفرماید: کمبودها و عیبها که باعث مشکلاتتان میشود، باعث سختی میشود، باعث رنجتان میشود، گاهی باعث آبروریزی میشود، از خودتان است. «ما اصابک من حسنة فمن الله»، هرچه خوبی در این عالم است، از سوی من است: «اما اصابک من سیئة»، هرچه مشکل است، کمبود است، عیب و نقص است، تیرهبختی است، شقاوت است، جهنمیشدن است، از جانب خودتان است.
کل موجودات بیاستثنا اهل تسبیح و اهل نماز هستند. خب تسبیحشان را ما نمیشنویم؛ ما یک سنگریزه را میبینیم، میبینیم که جماد است، حرکتی ندارد، سخنی ندارد، زبانی ندارد؛ خب ما نمیبینیم، ما نمیفهمیم، ولی وقتی پروردگار عالم در قرآن میفرماید همه تسبیحگوی هستند: «یسبح لله ما فی السماوات و ما فی الارض»، یا میفرماید: «ان من شیء الا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم»، شما متوجه نمیشوید! اینکه شما متوجه نمیشوید، دلیل نمیشود که تسبیحی در موجودات وجود ندارد؛ مگر هرچه را ما متوجه نمیشویم یا نمیبینیم یا نمیفهمیم، نیست؟ مگر ملاک موجودبودن هر چیزی چشم ماست؟ چه کسی گفته است؟ یک زمانی -تقریباً از اوائل قرن نوزدهم میلادی- عالمان اروپا بهعللی گرفتار این مسئله شدند که هرچه را ما نمیبینیم، وجود ندارد.
یعنی تمام حقایقِ غیرقابل مشاهده را منکر شدند، حتی گفتند ما یک کسی را که شکمش، قلبش، مغزش یا کلیهاش را عمل میکنیم، روحی نمیبینیم. این حرکاتی که در بدن هست، حرکات فیزیکی و شیمیایی است و مسئلهای بهنام روح وجود ندارد، چون ما نمیبینیم؛ ولی خودشان بعد از مدتی فهمیدند که حرفشان غلط و اشتباه است و در همین عالم طبیعت انرژیهایی هست که این انرژیها سودرسانی میکند، ولی اینها نمیبینند، اما آثارش در عالم هست.
چشم هیچ روزگاری ملاک نبودن موجودات و حقایق عالم وجود نبوده، گوش هم همینطور است. شما الآن در این مسجد نشستید، چه صدایی را میشنوید؟ یک صداست که آنهم صدای گوینده است. یک معلمی دارد که درس قرآن روایت میدهد و شما این صدا را میشنوید؛ اما آیا صداهای دیگری که ما نمیشنویم، وجود ندارد؟ شما الآن بگویید قویترین گیرندگی را از صدا و سیما در این مسجد بیاورند و بگذارند، متخصص هم کنارش بنشیند و شروع کند همه دکمهها را اینطرف و آنطرف کردن! همینجا میشنوید و صدا از 180کشور پخش میشود و این صداها همه در مسجد است و ما نمیشنویم. صدای برخورد سنگهای آسمانی با جوّ زمین که اگر یکدانهاش را ما بشنویم، نه اینکه گوشمان پاره میشود، اصلاً رگ قلبمان هم پاره میشود، ولی ما نمیشنویم؛ اینکه صدایی را ما نشنویم، بگوییم پس وجود ندارد! این یک حرف دروغی است. یا چیزی وجود دارد و میگویم چون من نمیبینم، پس نیست. یک حرف دروغی است! درحالیکه خود آنهایی که میگویند آنچه نمیبینیم نیست، خیلی چیزها در حول و حوش خودشان هست که نمیبینند، ولی به دروغ میگویند نیست. در یک کتاب علمی میخواندم که این تپههای خاکی در بیابانها، در جادهها، موجود زنده در آن زندگی میکند؛ ولی بعضی از این موجودات زنده اینقدر ریز هستند که به چشم ما نمیآیند و تعدادشان هم خیلی زیاد است. الآن اینها را خیلی راحت اندازهگیری میکنند. نوشته بود اگر ما پنجششمیلیارد جمعیت کره زمین وارد این تپه شویم و بعد از یکی دوساعت، هر ششمیلیارد بیرون بیاییم، تعداد موجودات تپهها اینقدر زیاد است که نه رفتن ما در خودشان را میفهمند و و نه خارجشدنمان را؛ یعنی ما هفتمیلیارد پیش آنها عددی نیستیم.
خب، ما تسبیح موجودات را نمیشنویم و نمیفهمیم، دلیل بر این است که نیست؟ یا تسبیح موجودات را در وجودشان نمیبینیم. ما میبینیم سنگ است، کوه است، ابر است، رعد است، برق است، همهٔ اینها را قرآن میگوید تسبیح میکنند، ولی ما نمیشنویم و زبانشان را نمیبینیم و حرکاتشان را نمیبینیم، اما موجودند؛ یکی تسبیحگوی هستند و یکی اهل نماز هستند. این اهل نماز را در آیات سوره نور میگوید و جالب این است که پروردگاری که جهان را آفریده میفرماید: کل این موجوداتی که تسبیح میگویند و نماز دارند، «قد علم صلاته و تسبیحه»، هم آگاه به تسبیح خودشان هستند و هم معرفت به نمازشان دارند؛ یعنی درختی که دارد تسبیح میگوید، درختی که نماز دارد که پروردگار اسم هم میبرد به شجر، شجر تسبیح دارد، نماز دارد و این درختی که تسبیح و نماز دارد، خودش تسبیح و نمازش را میفهمد. این نظام عالم خلقت است.
خب این نماز به کل ملائکه داده شده، به کل موجودات عالم هم داده شده، به جنس دو پا هم ارائه شده است. فرقی که این را من ازنهجالبلاغه میگویم، فرقی که بین نماز ما و نماز فرشتگان و نماز جن و نماز کل موجودات هست، این است که نماز ما انسانها کاملترین نماز است؛ یعنی فرشتگان هم نمونهٔ نماز ما را ندارند. این دو رکعت نمازی که صبح خواندید، همین را فرشتگان ندارند، پروردگار عالم لطفی به انسان کرده، عنایت و محبتی به انسان کرده که نمازی که به او ارائه کرده، یک نماز کامل است. امیرالمؤمنین میفرمایند: نماز بخشی از فرشتگان فقط قیام است، نماز بخشی فقط رکوع است، نماز بخشی فقط سجود است، نماز بخشی فقط تشهد است؛ اما این نمازی که به انسان داده، یک نماز جامع است، یک نماز کامل است، یک نماز فوقالعاده است، یک نماز ویژه است. خب نماز طبق آیات قرآن برای کل موجودات است. برای فرشتگان است، برای جن است، جنّ مؤمن، چون در قرآن هست که جن هم مثل انس مؤمن دارد و کافر هم دارد. حالا این نمازی که برای کل موجودات و کل فرشتگان است، اگر منِ انسان بیایم و بگویم من نماز نمیخوانم. من نماز نمیخوانم فقط مخالفت با خدا نیست، بلکه پشتکردن به کل موجودات عالم و غریبهشدن و بیگانهشدن است. آنهایی که دارند نماز میخوانند، آشنای با کل فرشتگاناند و فرشتگان دعایشان میکنند. من آیات دعای فرشتگان را نخوانم، چون بخواهم بخوانم و معنی بکنم، دو سهروز میکشد! ولی آدرس میدهم و بعد از منبر میتوانید ببینید. جزء بیستوسوم قرآن در سورهٔ مؤمن، آیات هفت، هشت، نه و ده. آیهٔ هفت میگوید: هرچه فرشته عرش خدا را حمل میکند، عرش خدا یعنی تدبیر خدا. کلمه عرش در فارسی بهمعنی تخت است، تخت حکومت که در سوره نمل است. سلیمان وقتی که هدهد گفت من از یک جوّی پرواز میکردم که پادشاه آن کشور یک زن بود و یک عرشی داشت؛ یعنی تخت که نمونه این تخت را من هیچجا ندیدهام. سلیمان به بارگاهنشینانش گفت: «ایکم یأتینی بعرشها»، عرش یعنی تخت، اما عرش خدا نه بهمعنای تخت است، بهمعنای تدبیر و فرمانروایی و حکومت پروردگار بر همهٔ عالم هستی است که خدا تدبیرش را که در عالم چه جریاناتی صورت بگیرد، بخشیاش را روی دوش فرشتگان گذاشته است: «و المدبرات امرا»، تدبیرکنندگان امرم، یعنی یک مسئولیتهایی دارند که اراده خدا را، تدبیر خدا را به جریان بیندازند؛ مثلاً پروردگار عالم اراده کرد که یک خانمی در این عالم بدون شوهرکردن بچهدار بشود، این تدبیر خداست؛ اما حالا این تدبیر را چه کسی به جریان انداخت؟ در سوره مریم میخوانید که مریم در خلوت عبادتش، «فتمثل لها بشرا»، یک مرتبه یک انسان نامحرمی را در مقابل خودش دید، گفت: من پناه میبرم به خدا ای مرد! من زنی هستم که نامحرمی با من تماس نداشته است.
گفت: مریم من مأمور پروردگارم که به تو فرزند بدهم! خب این فرشته، تدبیر خدا را به جریان انداخت. حاملان عرش یعنی آنهایی که تدبیر الهی را در کل هستی به جریان میاندازند، دیگر بالاترین فرشتگاناند، بالاتر از تدبیر خدا و فرمانروایی خدا نیست که این فرشتگان ویژه انتخابشده در آیهٔ هفتم سورهٔ مؤمن، پروردگار میفرماید: به دو طایفه دائم دعا میکنند، نه یکبار، بلکه دائم درحال دعا هستند. یک دعا به مردم مؤمن است، خب مؤمن کیست؟ ما در آیات قرآن مجید -وقتی که مؤمن را خدا معرفی میکند- دقت میکنیم، مؤمن این است: «الذین آمنوا و عملوا الصالحات»، مؤمن هم ایمان باطنی دارد، یعنی خدا و قیامت را باور دارد و هم ایمان بیرونی دارد که ایمان بیرونی، یکیاش نماز است. دیگر ایمان بیرونی هم واجبات دیگری است که دارد انجام میدهد. نماز جلوهٔ ایمان است و فرشتگان حملکننده تدبیر الهی به مردم مؤمن دعا میکنند. حالا آن که نماز نمیخواند، فرشتگان دعایش نمیکنند؟ کاری به او ندارند! دعا بکنند که چه بشود؟ فرشتگانی که میدانند این مرد و این زن و این جوان و این دختر و این دولت و این ملت را خدا میخواهد جهنم ببرد، چه دعایی بکنند؟ مگر آنها خلاف خدا هم دعا میکنند؟
آنها دعا میکنند برای کسانی که دعایشان اثر داشته باشد و نتیجه دعا در وجود آنها تجلی کند. ملائکهٔ عرش که خودشان را به ترامپ و به اوباما و به یکمُشت یهودی و به یکمشت صهیونیست و به یکمشت کافر و به یکمشت نزولخور و یکمشت دزد معطل نمیکنند که دعا بکنند. برای چه به آنها دعا بکنند؟ آنها میدانند که خدا اینها را در هیزم جهنم قرار داده است، دعا بکنند یعنی چه؟ یعنی خدایا از آن ارادهٔ ازلیات راجعبه کافران چشم بپوش! اصلاً چنین چیزی نمیشود!
آن که ایمان باطنی و ایمان ظاهری دارد، یعنی عمل صالح دارد و فرشتگان دعایش میکنند؛ یعنی ما باید خیالمان طبق این آیه راحت باشد که هر روز -تعدادش را ما نمیدانیم که حاملان عرش میلیونی هستند، ملیاردی هستند، عدد که خدا نداده است- ولی یک تعداد عظیمی دارند به ما دعا میکنند. یکی از منافع نماز است، اما آن که اهل نماز نیست، خدا هم در قرآن فرموده که در روز قیامت بهشتیها با جهنمیها رودرو میشوند که باهم حرف بزنند. در زمین محشر؟ نه! همهٔ جهنمیها که به جهنم رفتهاند و بهشتیها که بهشت رفتهاند. خدا بین بهشتیها و جهنمیها، هم رابطه دیدن برقرار میکند و هم رابطه حرفزدن.
خود جهنمیها بهشتیها را که با بهشتشان میبینند، از عذاب جهنم بیشتر میسوزند که برای سیچهلسال گناه و لذت نامشروع کجا را از دست دادهاند! خود این یک عذابی است. اینکه پروردگار پردهٔ بهشت را کنار میزند و بهشتیها جهنمیها را ببینند، جهنمیها هم بهشتیها را ببینند، یک خوشحالی اضافه برای بهشتیهاست؛ چون عذابهای هفت طبقه را که میبینند، چقدر شاد میشوند که کاری کردند و گیر این هفت طبقه نیفتادند؛ و اما جهنمیها بهشتیها را که میبینند، چه عذابی میکشند که برای چهلپنجاهسال لذت شکم و شهوت، خودشان را درگیر کجا کردند و کجا را ازدست دادند.
بهشتیها در این رودررویی از دوزخیان سؤال میکنند: «ما سلککم فی سقر»، سقر یکی از طبقات بسیار رنجآور جهنم است که عذاب سقر خیلی عذاب سنگینی است! به آنها میگویند چه دلیلی، چه کاری، چه حرکتی؟ این حرف «ما» حرف سؤالی است: «ما سَلَککمْ فِی سَقَرَ» ﴿المدثر، 42﴾، چهچیزی شما را وارد دوزخ کرد؟ اینها چهارتا جواب دادهاند که در قرآن است. من اولین جوابشان را بگویم و سهتای دیگر برای یک وقت دیگر باشد. به بهشتیها میگویند: «قالُوا لَمْ نَک مِنَ اَلْمُصَلِّینَ» ﴿المدثر، 433﴾، نماز نخواندیم. این معنیاش چیست؟ معنیاش این است که آن که نماز نمیخواند، نه در فرشتگان یار دارد، نه در انبیا کمک دارد، نه در ائمه یار دارد، نه در جنّ مؤمن یار دارد، نه در مردم مؤمن یار دارد؛ چون در قیامت، هم فرشتگان، هم جن، هم انبیا، هم ائمه، هم مؤمنین، دارند نگاه میکنند که بینماز را به جهنم میبرند و هیچ عکسالعملی نشان نمیدهند.
خیلی ساده بخواهیم بگوییم، وقتی ملائکه، انبیا، ائمه، مؤمنین -اولین و آخرین- میبینند که یک بینمازی را دارند جهنم میبرند، میگویند به دَرَک که دارند میبرند! چشمت کور، میخواستی خدا را بندگی کنی! یار ندارند، بینماز یعنی بییار؛ نه از جنس فرشتگان اینها یار دارند، نه از جنس جن، نه از جنس آدمیان. در قیامت یار ندارند و در دنیا هم دعاگو ندارند. لذا شما یقین بدانید گرفتاریهای دنیایی ما خیلی کمتر از بیدینها و کافرهاست. این یکخرده گرفتاری هم که ما در دنیا داریم، اشتباه خودمان است؛ اگر طمع نکنیم، اگر حرص نخوریم، اگر حسادت نکنیم، اگر بخل نورزیم، ما هم گرفتار نمیشویم، ولی گرفتاریهای اهل ایمان خیلی کم است. بعضی از مردم مؤمن هم که گرفتاری ندارند، یعنی آن اتصالی که به پروردگار دارند، آنهایی را که دیگران گرفتاری میدانند، آنها گرفتاری نمیدانند. آنها اگر گرفتاری داشته باشند، آن گرفتاریها را مردم به آنها تحمیل میکنند و تولید خودشان نیست، ابداً! تولید مردم بدکار است.
خب «کلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاٰتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ» ﴿النور، 41﴾، کل موجودات نماز دارند و بینماز یعنی بیگانه از کل موجودات؛ یعنی یک وصلهٔ ناهماهنگ، یک وصلهٔ ناجور و ملائکه عرش و حول عرش برای مردم مؤمن دعا میکنند؛ مؤمن در قرآن یعنی آن که ایمان قلبی و ایمان عملی دارد. بینماز دعاگو ندارد! بینماز را که در قیامت دارند میکشند به جهنم ببرند، یک فرشته، یک پیغمبر، یک امام بالایش درنمیآید؛ چون بیگانه است و انگار میکنی که این را ملائکه، انبیا و ائمه نمیشناسند و یک تافتهٔ جدابافته است. این مقام نماز است که ببینید همین دو رکعت نماز صبح، هشت رکعت نماز ظهر و عصر، هفت رکعت نماز مغرب و عشا با ما چهکار میکند!
اولاً همهٔ فرشتگان عرش دعاگوی ما هستند؛ ثانیاً نمازخوان در قیامت، اگر یک مشکلی در پروندهاش باشد، چون فرشتگان به اهل ایمان علاقه دارند، انبیا علاقه دارند، ائمه علاقه دارند، فرشتگان برمیگردند و به خدا میگویند: «رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنّاتِ عَدْنٍ اَلَّتِی وَعَدْتَهُمْ »﴿غافر، 8﴾، خدایا ما از تو میخواهیم که اینها را بهشت ببری. اینها حالا یک گیر در پروندهشان دارند که برای تو قابل بخشش است. بینماز را نمیبخشی، اما این بندهات که یک عمری نماز خوانده است. یا انبیا شفاعت میکنند، ائمه شفاعت میکنند، خود قرآن شفاعت میکند. وقتی قرآن مجید در بیش از صد آیه، مسئله نماز را مطرح میکند و من آمدم و به حرف قرآن گوش دادم و تا آخر عمرم نماز خواندم، خود قرآن شفیع من میشود: «فانه شافع مشفع». در اصول کافی است که پیغمبر میفرمایند: قرآن در قیامت شفاعت میکند و خدا هم شفاعت قرآن را قبول میکند.
این دورنمایی از نماز که ببینید ما را به کجاها وصل میکند! ما را به چه منابع دعایی وصل میکند! ما را به شفاعت قرآن و انبیا وصل میکند! ما را آشنای همه موجودات قرار میدهد تا ببینیم نگاه قرآن کریم به نماز چیست. دهتا آیه را من انتخاب کردم و بعد هم یک تعداد روایت بسیار مهم که اگر خدا لطف کند و توفیق بدهد، به قول معروف عمر کفاف بدهد، از جلسه بعد به سراغ این آیات عظیم قرآن و روایات راجعبه نماز میرویم. هم شب جمعه است، هم خانه خداست، هم شب ولادت زینب کبری(سلاماللهعلیها) است. خیلی غرق لطف هستیم! باید این لطف را لمس کنیم که ما را از رختخواب گرم کمک کرد و به مسجد آورد، کمک کرد و نماز خواندیم، کمک کرد که شب جمعه را درک بکنیم، کمک کرد که شب ولادت زینب کبری را درک بکنیم، کمک کرد که امروز فرشتگان عرش و حول عرش به ما دعا بکنند. خیلی در لطف خدا و احسان خدا غرق هستیم و اینها را باید قدردانی کرد. اول باید فهمید که ما کجا قرار داریم و بعد هم قدردانی بکنیم!