آثار غلبه‌ی احکام روح بر احکام بدن در دوران ظهور (جلسه دوم)

مجموعه شرح روایات مهدویت از حاج آقا عابدینی

سه شنبه، 2 بهمن 1397

78 دقیقه

در فرج شخصی وحالت احتضار هم مانند فرج عمومی ظهور، با غلبه احکام روح، از اسباب مادی منقطع گشته، و حقایق شکوفا میشوند.

روح و بدن دو مرتبه از یک حقیقت واحده هستند. دوگانگی و ثنویت در روح و بدن نیست، بلکه وحدت در وجود انسان است دارای شئون و مراتب و مظاهر متعدد، که مرتبه ای اعلی و اشرف از این وجود انسانی روحِ اوست و مرتبه‌ی رقیقه و ضعیف و دانی آن بدنِ اوست. مهم آن است که شخصیت انسان متوجّه به مرتبه‌ی اعلا علیینی وجودش باشد و از آن منظر به خود و عالم بنگرد، نه از منظرِ مرتبه‌ی دانی و ضعیف و پستِ بدنی.

در حالت احتضار ، چون غلبه احکام روح بر بدن است، حال تعلق به بدن و عالم بدن منقطع گشته، و لذا کشف از حقایق عوالم بعدی میشود، و از جمله آن حقایق، رؤیت تمام حضرات معصومین (علیهم السلام) است، که برای ورود به هر عالمِ بعدی ورود از بابِ لقاء امام و معصومین (علیهم السلام) است، و این فرج و ظهور شخصی در دنیا بهنگام احتضار قبل از ورود به عالم برزخ قطعی و ضروری است، چنانکه در مواقف قیامت نیز سیر وجودی با نور امام است.

در دوران ظهور دیگر بدن حاجب و مانع شکوفایی روح و باطن نیست، بلکه بدن تابع روح است، که روح دیگر نیازی به نور بیرونی ندارد، بلکه روح نیاز به نور امام و هدایتش دارد، با نور امام مستغنی از نور خورشید و ماه است. شیعه هرقدر در تبعیت و حس نیازش به امام خالصتر باشد ، فنای شدیدتری در روحانیت امام یافته است، و با غلبه‌ی روحانیتِ امام و نفوذ امرِ امام در وجودِ آن شیعه، آثار غلبه روح در افعال آن شیعه محقق میشود.

همانطور که معنا ندارد که انسانی از خودش ربح و سود بگیرد، در دوران ظهور هم، چون مؤمنین حقیقتاً اهل ایمان را خودشان می‌بینند و وحدت روحِ ایمانی در ایشان غلبه یافته است، با غلبه احکام روح، دیگر ربح و سودِ مؤمن از مؤمن معنا ندارد. در معاملات دیگر هیچ مؤمنی از مؤمن دیگر ربح (سود) نمی‌گیرد، چرا که کثرت آنها در نظام بدن است ولی در آن دوران دیگر احکام بدن غالب نیست، بلکه احکام روح غالب است و روحِ ایمانی جاری در آنها یکی است، و همه تحت روحانیتِ امام و شمس وجودِ او حیات و روشنایی دارند:

مؤمنان معدود لیک ایمان یکی / جسمشان معدود لیکن جان یکی

جان گرگان و سگان هر یک جداست / متحد جانهای شیران خداست

جمع گفتم جانهاشان من به اسم / کان یکی جان صد بود نسبت به جسم

هم چو آن یک نور خورشید سما / صد بود نسبت بصحن خانه ها

لیک یک باشد همه انوارشان / چونک برگیری تو دیوار از میان

چون نماند خانه ها را قاعده / مؤمنان مانند نفس واحده

(دفتر چهارم مثنوی، شرح انما المؤمنون اخوة والعلماء کنفس واحدة)

مواسات مؤمنین نسبت به هم در زمانه غیبت یک کمال و تعالی برای ماست، اما همین مواسات در دوران ظهور وجوب دارد و کف کار است، و نقطه عالی در مدارج بالاتر از آن است.

وقتی که امام زمان (علیه السلام) قیام نمایند، بواسطه سلطه روح امام بر اسباب عالم و امداد ملائکه به ایشان، همان آثارِ وجودی در شیعیانِ امام هم که شعاعی از وجودِ ایشان گشته اند محقق است، کما اینکه در روایت میفرمایند:

« عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا (عَلَیْهِ السَّلَامُ) قَالَ: إِذَا قَامَ الْقَائِمُ، یَأْمُرُ اللَّهُ الْمَلَائِکَةَ بِالسَّلَامِ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ، وَ الْجُلُوسِ مَعَهُمْ فِی مَجَالِسِهِمْ، فَإِذَا أَرَادَ وَاحِدُ حَاجَةً أَرْسَلَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْض‏ لْمَلَائِکَةِ أَنْ یَحْمِلَهُ، فَیَحْمِلُهُ الْمَلَکُ حَتَّى یَأْتِیَ الْقَائِمَ، فَیَقْضِیَ حَاجَتَهُ، ثُمَّ یَرُدَّهُ. وَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ یَسِیرُ فِی السَّحَابِ، وَ مِنْهُمْ مَنْ یَطِیرُ مَعَ الْمَلَائِکَةِ، وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی مَعَ الْمَلَائِکَةِ مَشْیاً، وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْبِقُ الْمَلَائِکَةَ، وَ مِنْهُمْ مَنْ تَتَحَاکَمُ الْمَلَائِکَةُ إِلَیْهِ؛ وَ الْمُؤْمِنُونَ أَکْرَمُ عَلَى اللَّهِ مِنَ الْمَلَائِکَةِ؛ وَ مِنْهُمْ مَنْ یُصَیِّرُهُ الْقَائِمُ قَاضِیاً بَیْنَ مِائَةِ أَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِکَة»،

«امام رضا (علیه السلام) فرمودند: هنگامی که قائم (علیه السلام) قیام نماید، خداوند متعال به ملائکه امر میکند که (ظهور یافته و) به مؤمنین سلام بدهند، و در مجالس مؤمنین با ایشان بنشینند؛ پس هنگامی که یکی از مؤمنین حاجتی داشته باشد حضرت قائم (علیه السلام) بعضی از ملائکه را ارسال میکند که آن مؤمن را حمل کنند و به محضر قائم (علیه السلام) بیاورند پس امام (علیه السلام) حاجت آن مؤمن را برآورده گرداند، و سپس ملائکه آن مؤمن را به منزلش برمیگردانند. و از مؤمنان برخی با ابرها سیر و سفر میکنند، و برخی از ایشان با ملائکه پرواز میکنند (به باطن عالم)، و برخی از ایشان همراه ملائکه در راه قدم میزنند، و برخی از ایشان (در مقامی بالاتر) از ملائکه سبقت میگیرند، و برخی از ایشان (بالاتر) هستند که ملائکه برای اخذ حکمشان به وی مراجعه مینمایند، و همانا نزد خداوند متعال مؤمنون با کرامت تر از ملائکه هستند، و برخی از مؤمنان مقامی دارند که حضرت قائم (علیه السلام) ایشان را میان هزار نفر از ملائکه قاضی قرار میدهد».

(دلائل الأمامة ص ٢٤١ ، اثبات الهداة ج ٣ ، ص ٥٧٣)