علم در زمان ظهور 15

مجموعه شرح روایات مهدویت از حاج آقا عابدینی

سه شنبه، 19 دی 1396

برهان محبت به جمال و کمال مطلق با توجه و معرفت به مظهر تام صفات کمال و جمال الهی در مقام امام است که انسان حب ذاتش منقلب به حب الله میشود محبت به میگیرد. هر قدر که کمال و جمال به مراتب تشکیکی اش در فردی بیشتر باشد، و ما معرفت به آن کمالات در آن فرد بیابیم، به میزانِ ظهورِ کمالاتش به وی محبت می یابیم و حرکتِ حبی و شوقی بسوی کمالاتِ او پیدا میکنیم. این حالتِ کمال طلبی و جمال طلبی که در انسان بخاطر «حبِّ ذاتش» وجود دارد و حرکتِ مشتاقانه دارد تا آن جمال و کمال را در خودش بیابد، . انسان در این حرکتِ حبّی به فنا میرسد و ذاتِ خودش را هم متعلّق به الله می بیند. ذاتش را «عینِ ربط» به آن حقیقتِ «عینِ کمال» و «عینِ جمال» می یابد. خودش را قبل از اینکه مربوط به خودش بداند، مربوط به او می یابد. می بیند که ذاتش اول مالِ اوست، و تمامِ کمالاتِ متجلّی در وی هم اولاً و آخراً و ظاهراً و باطناً کمالاتِ خداست، و عبد در تمامِ ارکانِ وجودش «عینِ وابستگی و بندگی» به اوست. وقتی انسانها «ظهورِ جامعِ کمالاتِ الهی» را با مراتب علم و معرفت و شهود از «ظهورِ نورِ الهی» در «مقامِ امام» می یابند، و مصداقِ کمالاتِ الهی را در تحقق «خُلقِ قرآنی» و «جلواتِ اسماءُ اللهی» و ظهورِ «رحمت و علم و قدرتِ الهی» در امام معصوم (علیه السلام) تماشا میکنند، می بینند که وی تجلّیِ اعظم و ظهورِ اتمّ در کمالات است، و شدّتِ عشق و محبّت به وی می یابند. امامی که همه ی صفاتِ کمالی را دارد (در کمّیّتِ کمالات حد ندارد)، و به هر صفتِ کمالی هم در اوج مراتبش متحقق است (در کیفیّتِ کمالات هم حد ندارد). وقتی در دورانِ ظهور توجّه به این حقیقتِ ظهورِ اعظم میشود، همه ی مردمان حرکتشان بسوی کمالاتِ الهی و قرب بسوی خدا شتابی عظیم می یابند. شدّتِ کار و شدّتِ حرکت و شدّتِ جهادِ اکبر در سیر و سلوک ایجاد شده، و حرکت بسوی کمالاتِ الهی با مسابقه ی مؤمنین در مراتب و درجاتِ کمال ایجاد میشود. آنجا هم امر به معروف و نهی از منکر هست، منتها نهی از منکر در رفع تنبلی ها و کم کاری هاست، و امر به معروف در معرفت بخشیدن به مراتب بالاتر و حرکت با شتاب بیشتر بسوی آنهاست. در دورانِ قبل از ظهور، تمامِ لذات دنیایی و توجّهاتِ به کثرات دنیوی و اصطکاک ناشی از موانعِ شیطانی، حاجب و مانع و منصرف کننده ی انسان از توحید میشد، و حد زننده بر حرکت بسوی کمالات و موجب غفلت از جذبه های الهی بود. اما در دورانِ بعد از ظهور و استقرارِ حاکمیّتِ الهی، تمامِ آن لذّات و کثرات، وصل کننده به جذبه های الهی و تقویت کننده‌ی حرکت انسان بسوی کمالات میشوند، و هیچ چیز حاجب و مانع برای ظهورِ توحید با درجاتش در انسانها نیست. ما هم که در امروزمان بخواهیم از الگوهای ترسیم شده در دورانِ استقرارِ حاکمیّتِ الهی توسط امام زمان (علیه السلام) بهره ببریم، باید جاذبه های کمالات را مصداقاً در خود و جامعه ایجاد نماییم، تا با توجّه به مصادیقِ کمال و جمال الهی، لذّتِ بیکرانِ از شکوفاییِ کمالاتِ الهی در انسان را ظاهر نماییم، و ارائه ی کمالات به صرف گفتگو در مفاهیم نباشد، و مصداقِ کمالات در جامعه مورد توجّه قرار بگیرد، تا حرکتِ عمومیِ جامعه بسوی آن کمالاتِ الهی محقق شود. امام علی در همان صحنه های جلالتش در اوجِ ظهورِ سطوت و عظمت و قدرت و غلبه و سلطه اش در قتال و جهاد با دشمنان، میبینیم که در همان صحنه های ظهورِ صفاتِ جلالتِ الهی، دارند اوصافِ جمالی و شدّتِ رحمت و محبت و لطافت و دلسوزیشان را برای نجات و هدایتِ دشمنان ظاهر میکنند، و آن غصّه هایی که بر انحراف دشمنان میخورند و تلاشی که برای کمک به نجاتشان از عذاب الهی دارند، همه موجب شیفتگی و دلدادگی به این شخصیّتِ نورانی میشود. مثلاً در جنگ نهروان با خطابه ها و روشنگریشان دو سوم از سپاه دشمن را از جنگ و قتال منصرف میکنند، و بعد از جنگ، وقتی در میانِ کشته های دشمن قدم میزنند به شدّت گریه میکنند و میفرمایند که دستِ خودم با دستم قطع کردم! و همینطور در جنگ جمل که اوج رحمتِ حضرت بر دشمن بعد از غلبه بر آنها آشکار میشود، که به احدی از یارانش اجازه تعدی و تندی به دشمن نمیدهد، و حتی یکی از یارانش را که جوابِ بد دهنی یکی از دشمنان را داده بود، بر آن یارش حد جاری میکند. وقتی عظمتِ کمالات و مناقب و جمال و جلال الهی در اوصاف و اعمالِ امام أمیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را در دورانِ خودشان ببینیم و شدّت علاقه و عشق و انس و محبت به مولا بیابیم، آنگاه می فهمیم هنگامی که ظهورِ تمام و کمالِ آن اوصافِ متعالی در دورانِ ظهورِ امام زمان در شناخت کاملِ عمومی در مردم آشکار شود، آنگاه چه حرکتِ پرشتابِ عمومی و سرعتِ عظیمی در حرکتِ حُبّی و انس و عشق در تمامِ صحنه های جامعه ظاهر میشود، که همه با جذبه های ربوبی در ظهورِ نورانیّتِ الهی در امام (علیه السلام) به اوج کمالاتِ الهی بار می یابند. درکِ درد و داغی که اولیاء الهی در نداشتنِ مراتب بالاتر قرب میچشند، و شدّتِ سوز و گدازی که برای یافتنِ درجاتِ عظیمتر از جمال و کمال مطلق دارند، بسیار شدیدتر و عمیق تر از درد و سوز و گدازی است که یک مؤمنِ گنهکار دارد و داغِ محرومیتش از ورود به حریمِ کمالاتِ الهی را میچشد. درد و داغِ و سوز و گدازی که مقرّبان و «سابقون» در دورانِ ظهور دارند، بسیار شدیدتر از درد و داغ و سوز و گدازی است که مؤمنین و «اصحابِ یمین» در دورانِ قبل از ظهور برای سیر بسوی خدا دارند. هرچه سلوکِ انسان بسوی خدا عمیقتر شود، درد و داغ و سوز و گدازش شدیدتر شده، چون ادراکش از قلّه‌ی توحید عمیقتر گشته، و احساسِ محرومیّتش از عمقِ مراتبِ بالاتر و درجاتِ عظیمِ قرب بیشتر است. بکّائین عالَم از آدم و یوسف و یونس و یعقوب و امام سجاد (علیهم السلام) همه از معصومین و مخلَصین هستند و چنین گریه و سوز و گداز عمیقی در زندگیشان داشته اند. اولیاء الهی بخاطر همین سوز و گداز و شدّت داغ و درد و درکِ عمیقترشان، احساسِ اضطرارشان به خدا و شدّتِ نیاز و وابستگی و بندگیشان به دستگیریِ الهی، بیشتر میشود، و عمقِ توجّهشان به ذکر خداوند بالاتر رفته، و از آن ذکرُالله، طمأنینه و صبوری و تحمّل و مقاومتشان در برابر برخورد با موانعِ ناشی از اغیار و دشمنان بیشتر میشود.