زندگی دنیا مانند خوابی است که تمام صحنه ها و وقایعش تعبیر دارد
در دوران ظهور، عالم برای همه تعبیر میشود، از سنخ تعبیر عالم توسط خضر برای موسی (علیهما السلام)
اینکه قرآن میفرماید: «إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم (حجر،۲۱)» : تمام حوادث زندگی ما، چون نازل شده از خزائن بالایی عالم است، ما در ارتباط با آنها، یک تعبیر یافتن داریم نسبت به یافتن خزائن مثالی و عقلی و اسمائی آنها؛
فلذا تمام زندگی دنیا مانند خوابی است که تمام اتفاقاتش تعبیر دارد و هر واقعه ای یک معنایی در عقبش هست (همانطور که خضر در ورای هر واقعه ای حقایقی را برای موسی بیان می داشت، و انبیاء در ورای هر فعل انسان یک حقایقی را میبینند و بیان میکنند).
دین آمده خواب انسان در دنیا را تعبیر کند، و انبیاء معبّر اند که آمده اند تا انسان را از صورت ظاهر عبور داده و به حقایق بالاترش برسانند. خود انبیاء از این صورت ها به خزائن نامتناهی هر آیه و حادثه عبور کرده اند و از خواب دنیا بیدار شده اند و دارند این خواب مردم دنیا را برایشان تعبیر میکنند که در ورای این کارهایشان چه حقایقی است. «الناسُ نیامٌ اذا ماتوا انتَبهوا»
دوران برزخ خودش نسبت به قیامت خواب است که تعبیر میشود. پس انسان در دنیا، خواب در خواب است (مانند کسی که در خوابش دارد خواب میبیند که خواب است، و انسان وقتی از خواب دنیا بیدار شده، هنوز در خوابی دیگر است در برزخ، و این بیداری باید ادامه یابد تا به بعث قیامت کاملاً بیدار شود).
انسان در مرتبه مثالی، مشاهده رب را میکند در همه اشیاء، که اشیاء تعبیر شده اند و دیگر غفلت و وهم و حجاب و تصرّف شیطان معنا ندارد، و دیگر در برابر حقیقت توحید، مانعی برای شکوفایی انسان نیست.
در دوره ی ظهور، حقیقت ارتباط با خزائن تعبیر شده ی عالم، برقرار شده، که انسان شهوداً می یابد در عالم به جز خدا کاره نیست، و هر صورت و واقعه ای را به عمق معنای ملکوتی و جبروتی اش میبیند (هر انسانی بسته به مراتب وجودیش، مراتب معنا را می یابد).
این علم ملکوتی به عالم، میشود حشر دوران ظهور با توحید، که عالم را با حضور حق میبینند و دست و سر شیطان بریده شده از آنهاست. این حقیقت امروز هم شدنی است برای انسان مؤمن.
ظهور حضرت صاحب الأمر از سنخ ظهور خضر است برای موسی (علیهم السلام)، که عالم را با تعبیرش برای ما مشهود میکند.