تحقق ارتباط مومنین با حضرت همانند ارتباط ملائکه با معصومین

مجموعه شرح روایات مهدویت از حاج آقا عابدینی

سه شنبه، 19 بهمن 1395

77 دقیقه

موضوع جلسه:

  • کتاب الشموس المضیئه، باب۳ فصل۱۵ حدیث ۱۳

  • بیان حقایق در روایات برای ایجاد طلب است-آنچه برای ملائکه در ارتباط بامعصومین ذکرشده بعدظهور برای مؤمنین محقق میشود

روایت کلیدیِ مطرح شده در این جلسه، به ضمیمه نکاتی از شرح استاد عابدینی :
(این روایت القاء اصول و قواعد بسیاری میکند، که بیان اصول و قواعدش را با نشان شماره ها مشخص نموده ایم)
بسم الله الرحمن الرحیم
عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ:

امام رضا (علیه السلام) از پدران بزرگوار خود امامان معصوم (علیهم السلام) نقل مى‏ فرمایند که امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) فرمودند:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صل الله علیه و آله):
🌻 مَا خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً أَفْضَلَ مِنِّی وَ لَا أَکْرَمَ عَلَیْهِ مِنِّی🌻
رسول خدا (صل الله علیه و آله) فرمودند:
🌻«خداوند هیچ مخلوقى برتر و گرامی‌تر از من نزد خود، خلق نکرده است»🌻

قَالَ عَلِیٌّ ع: فَقُلْتُ:
یَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَنْتَ أَفْضَلُ أَمْ جَبْرَئِیلُ؟
مولا على(علیه السلام) میفرماید: بعدش از ایشان پرسیدم:
اى رسول خدا! شما بالاتر هستید یا جبرائیل؟

فَقَالَ (صل الله علیه و آله) :
یَا عَلِیُّ
1- إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَضَّلَ أَنْبِیَاءَهُ الْمُرْسَلِینَ عَلَى مَلَائِکَتِهِ الْمُقَرَّبِینَ،
2- وَ فَضَّلَنِی عَلَى جَمِیعِ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ،
3- وَ الْفَضْلُ بَعْدِی لَکَ یَا عَلِیُّ وَ لِلْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِکَ.
4- وَ إِنَّ الْمَلَائِکَةَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّینَا.
سپس پیامبر(ص) فرمود:
ای على!
1- خداوند تبارک و تعالی، همه‏ ى پیامبرانش را بر همه‏ ى ملائکه‏ ى مقربش برترى داده است
2- و مرا بر جمیع پیامبران و مرسلین فضیلت و برترى عطا نموده،
3- و فضل و برتری بعد از من، برای تو و ائمه ‏ى بعد از تو مى باشد.
4- و همانا همه ملائکه قطعاً خادمان ما هستند، و [بلکه] ملائکه خادمان محبّینِ ما هم هستند.

[شرح استاد: چرا همچنین شرافتی برای محبّین است؟ چون محبّینِ اهل البیت(علیهم السلام) میشوند «شأنِ» ایشان. لذا وقتی ملائکه الهی، خادمانِ حضرات معصومین هستند، چون محب هم شأنِ آنها است، به مقداری که شأنیّت پیدا کند و تابع باشد، به همان مقدار، ملائکه «خادمِ او» هم هستند. اگر تبعیّت و شأنیّتش بی چون و چرا بود، همه ملائکه خادمش هستند، و اگر در بعضی جاها تابع بود، در همان موارد ملائکه خادمِ اویند.
یعنی، در هر عملی که انسانِ محب، اقتدا به اهل البیت(علیهم السلام) میکند، آن عملِ صالح در حقیقت «یک مَلَکی» است که خودش را به خدمتِ او درآورده و برایش خاضع شده است. اگر انسان با ولایتِ امام معصوم، به همه اعمالِ صالح چنگ بزند، همه ملائکه در خدمتش درآمده اند.
حال، چرا انبیاء الهی و اهل البیت(علیهم السلام) همه ملائکه خادمشان هستند؟ چون درون وجود ایشان چیزی جز اراده و امر الهی حاکم نیست، و ملائکه هم که «مقامِ أمرِ الهی» هستند، تابع و خادمِ ایشان‌اند که تماماَ آراسته به أمر الهی میباشند.]

یَا عَلِیُّ
5- الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِوَلَایَتِنَا.
اى على!
5- همه کسانی که حامل عرش الهی هستند و آنهایی که حول عرش در طواف‌اند، همه دارند به حمد پروردگارشان تسبیح میگویند و براى کسانى که ایمان به ولایت ما آورده اند استغفار می‏کنند.

[شرح استاد: این حقایق، بیانِ ساختارِ عالمِ وجود است. اینکه همه‌ی همّ و غمِّ حاملان عرش و طائفانش برای کسانی است که ایمان به ولایتِ حضراتِ معصومین(علیهم السلام) آورده اند. چون حضرات معصومین، حقیقتِ تمامِ «مشیّتِ الهی» هستند، و هرکسی که در طریق ایشان قرار بگیرد در «طریقِ مشیّت الهی» قرارگرفته، و همه ملائکه و حاملان عرش هم حاملانِ أمر و مشیّتِ الهی هستند که در «طریقِ مشیت الهی» در خدمتِ به کمال رساندنِ محبّین میشوند.
همه‌ی ذوق و شوقِ آن فرشتگان این است که رزق و روزیِ مؤمنی بشوند که این مؤمن در وجودش آن ملائکه را همراه کند با محبّت و ولایتِ معصومین(علیهم السلام). لذا کسی که ایمان به ولایت معصومین بیاورد، همه فرشتگان خودشان را با ذوق و شوق در خدمتِ او قرار میدهند و حمد و استغفارشان برای اوست(یعنی عملِ آن ملائکه، عملِ این محب محسوب میشود).
ببینید چه خبر است!! دارند با این بیان، ما را با ساختارِ عالمِ وجود آشنا میکنند و هیچکسی جز معصومین(علیهم السلام) نمیتواند از این ساختار خبر بدهد. ببینید چه غوغایی در حقایق عالم برقرار است و چه عظمتی در وجود انسان است، و ما چقدر غافلیم و داریم خاکبازی میکنیم! ببینید که این مقامِ ولایت چه تحفه‌ی عظیمی است و ما قدرش را درست نمیدانیم! چقدر باید شکرگزار باشیم که افتخارِ محبّت و ولایت معصومین و جزو امتِ پیامبرخاتم شدن نصیبمان شده است! این شرافتی است که پیامبران الهی اشتیاقش را داشتند، و شئونِ ولایتِ نبی خاتم بودند که مردمشان را آماده میکردند برای «ظهور ولایتِ نبیِّ خاتم». معلوم میشود که یک آمادگی در ما بوده است (بواسطه تلاش سابقینمان) که ما را تا این نقطه کشانده اند و تحت ولایتِ «وصیّ خاتم محمّدی» قرارمان داده اند. حال باید چطور قدرش را بدانیم و این استعداد و آمادگی را به فعلیّت برسانیم].

یَا عَلِیُّ
6- لَوْ لَا نَحْنُ مَا خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ ع، وَ لَا الْحَوَّاءَ، وَ لَا الْجَنَّةَ، وَ لَا النَّارَ، وَ لَا السَّمَاءَ، وَ لَا الْأَرْضَ،
اى على!
6- اگر ما نبودیم [هیچ هستی در عالم نبود]، نه آدم خلق مى ‏شد و نه حوّا، و نه بهشت و نه آتش، و نه آسمان و نه زمین [یعنی، غایتِ عالم ما هستیم]،

7- فَکَیْفَ لَا نَکُونُ أَفْضَلَ مِنَ الْمَلَائِکَةِ؟ وَ قَدْ سَبَقْنَاهُمْ إِلَى مَعْرِفَةِ رَبِّنَا، وَ تَسْبِیحِهِ وَ تَهْلِیلِهِ وَ تَقْدِیسِهِ؛
7- پس چطور ما برتر از ملائکه نباشیم؟ در حالى که ما سبقتِ وجودی داریم بر ملائکه، نسبت به معرفت پروردگارمان، و در تسبیح و تهلیل و تقدیسِ خدا بر آنها پیشى گرفته ‏ایم،

8- لِأَنَّ أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْوَاحُنَا، فَأَنْطَقَهَا بِتَوْحِیدِهِ وَ تَحمیدِهِ. ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِکَةَ؛
8- چرا که، [در مراتب وجودی] اول چیزى که خدا خلق نمود ارواح ما بوده است، سپس ارواح ما را به توحید و حمد خودش گویا نمود [به توحید و حمدِ وجودی]، و پس از آن ملائکه را خلق نمود،

[شرح استاد: اینها بیانِ «سعه‌ی وجودیِ معصومین(علیهم السلام)» است. ما نگاهمان به تحمید و تقدیس و تهلیل، یک نگاه صرفاً لفظی است، در حالی که آنها در معصومین(علیهم السلام) به «علمِ حضوری» است، و علم حضوری به مقدار «سعه‌ی وجود» است، و آنها اولین کسانی بودند که این معرفتِ وجودی را داشته اند.]

9- فَلَمَّا شَاهَدُوا أَرْوَاحَنَا نُوراً وَاحِداً، اسْتَعْظَمَتْ أَمْرَنَا، فَسَبَّحْنَا؛ لِتَعْلَمَ الْمَلَائِکَةُ أَنَّا خَلْقٌ مَخْلُوقُونَ، وَ أَنَّهُ مُنَزَّهٌ عَنْ صِفَاتِنَا. فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِکَةُ بِتَسْبِیحِنَا، وَ نَزَّهَتْهُ عَنْ صِفَاتِنَا.
9- سپس وقتی که ملائکه، ارواح ما را به نوری واحد دیدند [یعنی دیدند که نور ما فوقِ مرتبه‌ی وجودیِ آنهاست]، آنگاه أمر ما در نظرِ آنها بسیار عظیم آمد [چون نورِ ما برایشان عظیم و فوقِ حدّ وجودیشان بود، گمان کردند خدا را دیده اند]. پس ما خدا را تسبیح کردیم تا ملائکه بدانند که [ما خدا نیستیم، بلکه تجلّیِّ نور خدا هستیم] ما خلق خدا و مخلوق اوییم و حضرتش از صفات ما منزّه است. سپس ملائکه هم [به تعلیمِ ما] خدا را به تسبیح ما تسبیح نمودند و از صفاتِ ما منزّهش دانستند.

[شرح استاد: ادراک ما هیچگاه بر خدا صورت نمیگیرد، بلکه بر ظهورات و تجلّیّاتِ نور الهی صورت میگیرد، پس همیشه جای تسبیح است، چون هر معرفتی به ظهورات نور الهی، برای ما دارای مرتبه و حدّی است (بنا بر ظرف ادراکیِ ما)، که همواره باید از حدودش تنزیه و تسبیح شود تا انسان بتواند از آن مرتبه بالاتر برود. فقط برای معصومین(علیهم السلام) که ادراکِ کامل را دارند و در «مقامِ حمد مطلق» هستند، معرفتی که «معرفتِ با حدود» باشد نیست].

10- فَلَمَّا شَاهَدُوا عِظَمَ شَأْنِنَا، هَلَّلْنَا؛ لِتَعْلَمَ الْمَلَائِکَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّا عَبِیدٌ وَ لَسْنَا بِآلِهَةٍ یَجِبُ أَنْ نُعْبَدَ مَعَهُ أَوْ دُونَهُ. فَقَالُوا: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ.
10- پس هنگامی ‏که بزرگىِ شأن ما را دیدند، ما تهلیل کردیم تا ملائکه بدانند که [لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ] خدایى جز خداى یگانه نیست و [اگر ما موطن و مقاممان بالاتر از آنهاست، اما ما «الهِ» آنها نیستیم، بلکه خودمان تحت ربوبیّتِ خدا و عبدِ اوییم] ما بندگانیم و نه خدایانى که [نَعوذُ باللَّه] واجب باشد همراه با حضرت حق و یا در مرحله ‏اى پایین‏تر از او پرستش شویم. پس آن‏ها هم از تهلیل ما یادگرفتند و «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» گفتند.

[شرح استاد: اینکه ملائکه با این عظمت، با این تسبیح و تهلیل و تکبیر و تحمیدِ معصومین (علیهم السلام) حقایق را می یابند، اینها بیانِ حقیقتِ وجودِ ارتباطیِ ملائکه با انسان کامل (و شئونش) است. فلذا این حقایق، روزی برای همه مردم، ظهور خواهد کرد. اصلاً اگر «قابلِ ظهور» نبود، در لسان روایات و آیات بیان نمیشد. این یک قاعده است. یعنی، آنجایی که در روایاتِ ما حقیقتی ابلاغ و بیان شده، این نشان میدهد که آن حقیقت در وقتی منکشف شده و ظهور خواهد نمود. چون در دنیا ابلاغ و بیان شده، در ظرف دنیا هم محقق خواهد شد، امّا امری دنیایی نیست. یعنی انسان با نظامِ روحیش آن حقیقت را می یابد.
اگر حقایقی از نظام الهی ذکر شده، از بیاناتی در تفصیل اسماء الهی و تبیین مقاماتی از حقیقتِ نوریّه حضراتِ معصومین(علیهم السلام) [مثل اینجا]، این نشان میدهد که: همچنانکه برای ملائکه محقق شد و آنها در ارتباط با نور معصومین(علیهم السلام) به تعلیمِ حقایق نوریه معصومین، کمال یافتند، این بیان در دنیا برای مؤمنین در روزی عمومیّت پیدا خواهد کرد، و آن روز، «روزِ ظهور» است. یعنی، در روزِ ظهور، فقط اینگونه نیست که حضرت مثل دورانِ معصومینِ قبل برای مردم ظهور بکند، بلکه امام مهدی(علیه السلام) به تمامِ تجلیّآتی که تا آن موقع مخفی و باطنی بوده، در روز ظهور، به تمام تجلیّات آشکار میشوند. لذا خیلی تحمّل وجودی میخواهد برای افراد. «سعه‌ی وجودِ مؤمنین» خیلی باید گسترده شده باشد و کشش داشته باشد که بتواند آن مرتبه از حقایق را بیابد!
با این حالِ زارِ ما، چقدر برای ما واویلاست! که ما هنوز نتوانستیم جسم و روحمان را آماده کنیم تا آن شرح صدر و تحمّل را بیابیم. هر سختی که ایجاد میشود یک «شرحِ صدر» به انسان میدهد. حال، چقدر باید این وجود ما در ابتلائات و سختیها و شدائد و انقطاع ها قرار بگیرد تا قابل شود و ظرفیتِ تحمّل آن معارف نوری را بیابد که ملائکه‌ی اعظم هم در تحمّلش مانده بودند و به تعلیم وجودیِ معصومین(علیهم السلام) تبیین و تحمّلش را یافتند. ما الان حتی یک مرتبه ای از علمِ حصولی را میطلبیم، چقدر باید سختی بکشیم تا بفهمیم، حال اگر بخواهیم آنها تبدیل به علمِ حضوری شود، چقدر باید سختی بکشیم تا «سعه‌ی وجودیِ علمِ حضوری» را بیابیم].

11- فَلَمَّا شَاهَدُوا کِبَرَ مَحَلِّنَا، کَبَّرْنَا؛ لِتَعْلَمَ الْمَلَائِکَةُ أَنَّ اللَّهَ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُنَالَ عِظَمُ الْمَحَلِّ إِلَّا بِهِ.
11- پس همین‏که بزرگى مقام ما را مشاهده نمودند، ما به بزرگى و کبریاییِ خدا اقرار کردیم تا ملائکه بدانند خداوند بزرگ‏تر از آن است که کسى به بزرگى جایگاهى نایل شود مگر به وسیله ‏ى کبریایى خداوند.

12- فَلَمَّا شَاهَدُوا مَا جَعَلَهُ اللَّهُ لَنَا مِنَ الْعِزَّةِ وَ الْقُوَّةِ، فَقُلْنَا: لَا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ؛ لِتَعْلَمَ الْمَلَائِکَةُ أَنَّهُ لَا حَوْلَ لَنَا وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ.
13- فَلَمَّا شَاهَدُوا مَا أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَیْنَا وَ أَوْجَبَهُ لَنَا مِنْ فَرْضِ الطَّاعَةِ، قُلْنَا: الْحَمْدُ لِلَّهِ؛ لِتَعْلَمَ الْمَلَائِکَةُ مَا یُسْتَحَقُّ لِلَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ عَلَیْنَا مِنَ الْحَمْدِ عَلَى نِعَمِهِ. فَقَالَتِ الْمَلَائِکَةُ: الْحَمْدُ لِلَّهِ.
14- فَبِنَا اهْتَدَوْا إِلَى مَعْرِفَةِ تَوْحِیدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَسْبِیحِهِ وَ تَهْلِیلِهِ وَ تَحْمِیدِهِ وَ تَمْجِیدِه.ِ
15- ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَ آدَمَ فَأَوْدَعَنَا صُلْبَهُ، وَ أَمَرَ الْمَلَائِکَةَ بِالسُّجُودِ لَهُ، تَعْظِیماً لَنَا وَ إِکْرَاماً، وَ کَانَ سُجُودُهُمْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عُبُودِیَّةً، وَ لِآدَمَ إِکْرَاماً وَ طَاعَةً، لِکَوْنِنَا فِی صُلْبِهِ.
16- فَکَیْفَ لَا نَکُونُ أَفْضَلَ مِنَ الْمَلَائِکَةِ؟ وَ قَدْ سَجَدُوا لِآدَمَ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ،
17- وَ إِنَّهُ لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَى السَّمَاءِ، أَذَّنَ جَبْرَئِیلُ مَثْنَى مَثْنَى وَ أَقَامَ مَثْنَى مَثْنَى؛ ثُمَّ قَالَ لِی: تَقَدَّمْ یَا مُحَمَّدُ.
فَقُلْتُ لَهُ: یَا جَبْرَئِیلُ أَتَقَدَّمُ عَلَیْکَ؟
قَالَ: نَعَمْ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَضَّلَ أَنْبِیَاءَهُ عَلَى مَلَائِکَتِهِ أَجْمَعِینَ، وَ فَضَّلَکَ خَاصَّةً.
قَالَ: فَتَقَدَّمْتُ، فَصَلَّیْتُ بِهِمْ، وَ لَا فَخْرَ.
18- فَلَمَّا انْتَهَیْتُ إِلَى حُجُبِ النُّورِ، قَالَ لِی جَبْرَئِیلُ: تَقَدَّمْ یَا مُحَمَّدُ وَ تَخَلَّفَ عَنِّی.
فَقُلْتُ لَهُ: یَا جَبْرَئِیلُ فِی مِثْلِ هَذَا الْمَوْضِعِ تُفَارِقُنِی؟
فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ إِنَّ انْتِهَاءَ حَدِّیَ الَّذِی وَضَعَنِی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ إِلَى هَذَا الْمَکَانِ، فَإِنْ تَجَاوَزْتُهُ احْتَرَقَتْ أَجْنِحَتِی بِتَعَدِّی حُدُودِ رَبِّی جَلَّ جَلَالُهُ.
19- فَزُخَّ بِیَ النُّورَ زَخَّةً حَتَّى انْتَهَیْتُ إِلَى مَا شَاءَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عُلُوِّ مَکَانِهِ، فَنُودِیتُ، فَقُلْتُ: لَبَّیْکَ رَبِّی وَ سَعْدَیْکَ، تَبَارَکْتَ وَ تَعَالَیْتَ، فَنُودِیتُ:
یَا مُحَمَّدُ أَنْتَ عَبْدِی وَ أَنَا رَبُّکَ، فَإِیَّایَ فَاعْبُدْ، وَ عَلَیَّ فَتَوَکَّلْ، فَإِنَّکَ نُورِی فِی عِبَادِی وَ رَسُولِی إِلَى خَلْقِی، وَ حُجَّتِی عَلَى بَرِیَّتِی، لَکَ وَ لِمَنْ تَبِعَکَ خَلَقْتُ جَنَّتِی، وَ لِمَنْ خَالَفَکَ خَلَقْتُ نَارِی، وَ لِأَوْصِیَائِکَ أَوْجَبْتُ کَرَامَتِی، وَ لِشِیعَتِهِمْ أَوْجَبْتُ ثَوَابِی.
20- فَقُلْتُ: یَا رَبِّ وَ مَنْ أَوْصِیَائِی؟
فَنُودِیتُ: یَا مُحَمَّدُ أَوْصِیَاؤُکَ الْمَکْتُوبُونَ عَلَى سَاقِ عَرْشِی.
فَنَظَرْتُ وَ أَنَا بَیْنَ یَدَیْ رَبِّی جَلَّ جَلَالُهُ إِلَى سَاقِ الْعَرْشِ، فَرَأَیْتُ اثْنَیْ عَشَرَ نُوراً فِی کُلِّ نُورٍ سَطْرٌ أَخْضَرُ، عَلَیْهِ اسْمُ وَصِیٍّ مِنْ أَوْصِیَائِی، أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع، وَ آخِرُهُمْ مَهْدِیُّ أُمَّتِی.
21- فَقُلْتُ: یَا رَبِّ هَؤُلَاءِ أَوْصِیَائِی بَعْدِی؟
فَنُودِیتُ:
یَا مُحَمَّدُ هَؤُلَاءِ أَوْصِیَائِی وَ أَحِبَّائِی وَ أَصْفِیَائِی وَ حُجَجِی بَعْدَکَ عَلَى بَرِیَّتِی،
وَ هُمْ أَوْصِیَاؤُکَ وَ خُلَفَاؤُکَ وَ خَیْرُ خَلْقِی بَعْدَکَ.
22- وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَأُظْهِرَنَّ بِهِمْ دِینِی، وَ لَأُعْلِیَنَّ بِهِمْ کَلِمَتِی،
23- وَ لَأُطَهِّرَنَّ الْأَرْضَ بِآخِرِهِمْ مِنْ أَعْدَائِی، وَ لَأُمَلِّکَنَّهُ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا، وَ لَأُسَخِّرَنَّ لَهُ الرِّیَاحَ، وَ لَأُذَلِّلَنَّ لَهُ السَّحَابَ الصِّعَابَ، وَ لَأُرَقِّیَنَّهُ فِی الْأَسْبَابِ، وَ لَأَنْصُرَنَّهُ بِجُنْدِی، وَ لَأُمِدَّنَّهُ بِمَلَائِکَتِی، حَتَّى یُعْلِنَ دَعْوَتِی، وَ یَجْمَعَ الْخَلْقَ عَلَى تَوْحِیدِی،
24- ثُمَّ لَأُدِیمَنَّ مُلْکَهُ وَ لَأُدَاوِلَنَّ الْأَیَّامَ بَیْنَ أَوْلِیَائِی إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ.

(بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏26، ص: 335، حدیث اول از باب 8 : «فضل النبی و أهل بیته صلوات الله علیهم على الملائکة و شهادتهم بولایتهم‏» )

پس همین‏که دیدند آنچه را که خدا از عزّت و قوت براى ما قرار داده، گفتیم: «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ» تا بدانند که قدرت و قوتى براى ما نیست مگر به او. سپس چون آنچه خدا به وسیله آن بر ما نعمت گمارد و آن وجوب اطاعتى که براى ما قرار داده را دیدند، گفتیم: «الحمدلله»، پس آن‏ها به وسیله ما به شناخت توحید خدا و تسبیح و تهلیل و تحمید و تمجید او هدایت شدند. سپس خداوند آدم را خلق نمود و مارا در صلب او به ودیعت قرار داد و به ملائکه دستور داد تا به خاطر بزرگداشت و تکریم ما به او سجده نمایند و سجده آن‏ها از روى عبودیت خدا و به جهت اکرام و اطاعت از آدم به خاطر وجود ما در صلب او بود، پس چگونه برتر از ملائکه نیستیم و حال آن‏که همه ملائکه بر آدم سجده نمودند. در آن هنگام که من به آسمان عروج داده شدم جبرئیل اذان گفت در حالى‏که دو به دو بودیم و اقامه گفت در حالى که دو به دو بودیم. سپس گفت: جلو بیا اى محمد، پس گفتم: بر تو مقدم شوم؟ گفت: بله چرا که خداى تبارک و تعالى انبیائش را بر همه ملائکه‏اش برترى داده و تو را برترى خاص بخشیده. پس بر آن‏ها مقدم شدم و همراهشان نماز خواندم و البته این فخرى نیست. پس چون به حجاب‏هاى نور رسیدم، جبرئیل به من گفت: پیش برو اى محمد، و خودْ از من عقب افتاد. به او گفتم اى جبرئیل در این‏چنین موضعى از من جدا مى‏شوى؟ پس گفت: اى محمد! پایان محدوده‏اى که خداوند مرا در آن قرار داده تا این‏جاست، پس اگر از این حد پا فرانهم بال‏هایم به خاطر تجاوز از حدود پروردگارم خواهد سوخت.

پس من آنچنان در نور انداخته شدم تا رسیدم به آن علوّ مُلکى که خدا مى‏خواست، پس ندا آمد اى محمد (ص)! گفتم؛ لبیک اى پروردگار من، تو متعالى و با برکت هستى. ندا آمد اى محمد (ص)! تو عبد من و من پروردگار توام، پس فقط مرا عبادت کن و تنها بر من توکل نما، چرا که تو نور من در بندگانم و فرستاده‏ام در نزدم و حجت من در مخلوقاتم هستى. فقط براى تو و براى آن‏که از تو تبعیت نماید بهشت خود را خلق نمودم و آتش خود را تنها براى مخالفان تو آفریدم و کرامت خویش را براى اوصیائت بر خود واجب نمودم و ثوابم را براى شیعیانشان بر خویش فرض کردم. پس گفتم: پروردگارا! اوصیاء و جانشینان من چه کسانى هستند؟ پس ندا آمد اى محمد (ص)! نام اوصیاء و جانشینان تو بر ساق عرش نگاشته شده. پس نگاه کردم (درحالى‏که مقابل پروردگار بودم) به ساق عرش و دوازده نور را دیدم که در هر نور خطى سبز بود که بر آن اسم جانشینى از جانشینان من نگاشته شده بود. اول آن‏ها على‏بن‏ابیطالب و آخرشان مهدى (علیهم السلام) امتم بود. پس گفتم: اینانند جانشینان بعد از من؟ پس ندا آمد اى محمد! ایشان اولیاء من و اوصیاء و اصفیاء و حجت‏هاى من بعد از تو براى خلق هستند و ایشان جانشینان و خلفاء تو و بهترین مخلوقین بعد از تو هستند. قسم به عزّت و جلالم که حتماً دین خود را به وسیله این‏ها ظاهر خواهم کرد و کلمه خویش را به دست ایشان بلند مى‏نمایم و هر آینه زمین را به دست آخرین آن‏ها از دشمنانم پاک مى‏نمایم و او را بر شرق و غرب زمین تمکن و سیطره خواهم داد و براى او بادها را مسخر نموده و ابرهاى سخت را فرمان‏بردار او مى‏کنم و اسباب را براى او نرم و آسان قرار مى‏دهم و با لشکریانم یاریش مى‏نمایم و به وسیله ملائکه‏ام به او مدد مى‏رسانم تا این‏که دعوتم فراگیر گشته و خلق بر توحید اجتماع کنند. سپس ملکش را قطعاً پایدار کرده و روزگار را تا روز قیامت به دست اولیاء خود دست به دست مى ‏گردانم.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته